یکی از پرسش های بنیادین در عرصه ادبیات داستانی جدید در ایران، میزان پیوند این حوزه با ادبیات کلاسیک فارسی است. اهمیت این پرسش زمانی آشکار می شود که درنظر داشته باشیم قاطبه منتقدان و محققان حوزه ادبیات داستانی، رمان و داستان کوتاه را محصول هنری وارداتی (غربی) می دانند و بر این باورند که ورود و گسترش داستان نویسی جدید به ایران را بایست معطوف به همان نگرش هنری غرب و پدیده ای غیربومی دانست. روشن است در پرتو چنین نگرشی، انتظار بهره مندی و ارتباط داستان نویس ایرانی با گذشته ادبی خود انتظاری شگفت و نابجا می نماید. تألیف کتاب «تأثیر ادبیات کلاسیک فارسی در داستان نویسی معاصر» نوشته معصومه صادقی پاسخی است در رد یا ایجاد تردید جدی در باب غربی بودن رمان و داستان جدید ایرانی که با تکیه بر سه رمان «سووشون»، «جای خالی سلوچ» و «آتش بدون دود» می کوشد ضمن رد نگاه غالب یادشده، اثرپذیری نویسندگان ایرانی را از سبک و زبان ادب کلاسیک فارسی آشکار سازد. جستار حاضر با بازخوانی اثر یادشده به شیوه توصیفی- تحلیلی به این نتیجه دست یافته است که علی رغم تلاش ستودنی نویسنده در مقدمات و گردآوری اطلاعات قابل تأمل و بازنمایی بینامتنی رمان های برگزیده با برخی ایرادات اساسی و گزاره های موضوعی نامتوازن در تحلیل داده ها و تفسیر نهایی رمان ها مواجه است. رویکرد مغالطه آمیز جزء و کل و غث وسمین ناشی از این نگرش بازنگری جدی در کتاب را ضروری می کند.