هرچند از دوران قاجار تاکنون حدود شصت فرهنگ زبان فارسی عامیانه تدوین شده، اما کم آگاهی فرهنگ نویسان یا پایندنبودن آنان به اصول فرهنگ نویسی در پیکره نگاری، نگاه ذوقی و گذشته نگر آن ها به زبان عامیانه، نازل نگری زبان عامیانه در برابر زبان رسمی و ترس از ورود واژگان تابوشکن در زبان معیار از سوی سیاست گذاران فرهنگی، باعث شکل گیری فرهنگ های بازاری بسیاری شد و در محافل دانشگاهی نیز به رسمیت شناخته نشدند. این جستار، از بین شصت فرهنگ موجود، تنها دوازده «فرهنگِ واژگان و تعابیر عامیانه» را هم سو با معیارهای فرهنگ نویسی در علم زبان شناسی کاربردی یافته، اما باز استفاده از روش کتابخانه ای به جای روش میدانی در گردآوری داده ها، ناقص و یا نادرست بودن اطلاعات زیر مدخلی از ضعف های عمده ی این دست فرهنگ هاست که این جُستار، به بررسی توصیفی – انتقادی متن این فرهنگ ها می پردازد. به نظر می رسد، استفاده از پیکره نگاری زبان معیار و پیکره بندی رایانه ای می تواند در حفظ و اعتباربخشی علمی این زبان گریزپا بیفزاید.