آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۸

چکیده

بنیان های نظری فوکو، بارها با چرخش های قابل توجهی همراه بوده است. اما آنچه که تقریبا همه ی شارحان فوکو بر سر آن اتفاق نظر دارند، تقسیم بندی دوگانه ی دیرینه شناسی- تبارشناسی که به نوعی مکمل یکدیگر به حساب می آیند یا تقسیم بندی سه گانه ی دیرینه شناسی-تبارشناسی- اخلاق است. در این نوشتار، دیرینه شناسی فوکو با رویکردی فرانظری و براساس یک مدل تلفیقی مورد بررسی و نقد قرار گرفته است.این مدل ، منتخبی از منطق فرانظری ریتز مشتمل بر تحلیل برونی-اجتماعی، درونی-اجتماعی، برونی-فکری و درونی فکری نظریه و برنامه پژوهش نظری چلبی مشتمل بر چهار عنصر تحلیلی نظریه شامل لوازم ساخت نظریه، دامنه ی مدعیات نظری، کارکردهای نظریه و ساخت نظری) است. نتایج تحلیل فرانظری نشان می دهد که دیرینه شناسی، هرچند کمتر از تبارشناسی مورد توجه پژوهشگران قرار دارد؛ اما علاوه بر اینکه یک رویکرد نظری کارآمد برای پژوهش های تاریخی جامعه شناختی است و نگاهی متفاوت به جامعه، تاریخ، دانش و معرفت را ترسیم می کند، رویکردی روش شناختی با دستورالعمل ها و قوانین مجزا و با ساختاری سیال و منعطف نیز هست که می تواند در پژوهش های تاریخی جامعه شناختی به طور موثری مورد استفاده قرار گرفته و بدانها پویائی ببخشد. از مهمترین نقدهای وارده بر دیرینه شناسی می توان به مغفول گذاشتن پیچیدگی های سیاسی و تاریخی؛ ناکامی دیرینه شناسی دانش به عنوان سوژه ی جانشینی برای شناخت شناسی؛ خلاء فلسفی و امتناع از جستجوی منبعی معنی دار که بر اساس آن انسان بتواند تعین تاریخی پراکنده ی خودش را از درون آن بازیابد.

تبلیغات