این مقاله بعد ازنگاهی کوتاه به وضعیت شکلی اثر استرن، به نقد محتوایی آن می پردازد. در نقد محتوایی در ابتدا به صورت کلی و اجمالی کار وی در مورد کلیتِ پدیدارشناسی ارزیابی می شود و آنگاه سه قسمت مهم که هم دشوارترین قسمت های پدیدارشناسی و هم کلیدی ترین نقاط آن برای پدیدارشناسی و بلکه برای کل نظام هگل هستند مورد ارزیابی تفصیلی تر قرار می گیرند. این سه قسمت عبارتند از دیباچه، مقدمه و فصل نهایی. نقد هم به لحاظ میزان توجه به محتوای این قسمت ها و هم به لحاظ تاثیر این میزان توجه، در ساختارمندی اثر خود استرن یا پیوند درونی بین مطالب فصل هفتم استرن با قسمت های مربوطه در این اثر صورت گرفته است.