هدف از بررسی کتاب عرفان و فلسفه اثر والتر ترنس استیس (1967) نقد و تحلیل پیش فرض ها، خاستگاه، و نظریة کتاب در حل تناقض آمیز بودن تجربة عرفانی در منطق و ذهنی یا عینی بودن آن است. کتاب حاضر تجربة عرفانی و عرفان را با دیدگاه تجربه گرایی فلسفی و مسائل آن پیوند داده است. تجربة عرفانی در این اثر تجربه ای فراعینی و حتی فراذهنی و ورای منطق است؛ حال آن که با طرح نظریه منطق فازی پس از استیس امکان بازنگری در این نتیجه وجود دارد. مغایرت پیش فرض های استیس در امکان درک حقایق به کمک عرفان و بنای او بر داشتن نگرش فلسفی به موضوع و هم چنین توجه نامتوازن کتاب در پردازش عمدة سنت های عرفانی مسیحی و بودایی در مقایسه با عرفان های یهودی و اسلامی با توجه به نگرش ذات گرایانة استیس و در عین حال تأثیر متغیرهای دیگر در تجربة عرفانی از دیگر نقدهای وارد بر کتاب پیش رو است.