ابهام در مقام مفهومی معرفتی ارتباطی یکی از اساسی ترین مفاهیم در حوزة خوانش متن است. این ویژگی از یک سو به دلیل ریشه داشتن در چند حوزه از دانش ها و ازسوی دیگر به اقتضای زمانه، ژانر، سبک، و مواردی از این قبیل شکل های متنوعی دارد. به همین دلیل تحقیق و نوشتن در آن باب، به ویژه بدون محدودکردن دوره و ژانر، کاری دشوار است. این نوشتار در مقام نوعی فرانقد درصدد معرفی و نقد کتاب کارکرد ابهام در فرایند خوانش متن تألیف فروغ صهبا است. نویسندة کتاب با طرح این ادعا که به رغم نظریة مرگ مؤلف، ابهام موجود در داستان های مدرن و پسامدرن نشانة اقتدار غیرمستقیم نویسنده است، سعی کرده است انواع ابهام را در برخی از داستان های مذکور بررسی کند. کتاب مذکور ازمنظر میزان اطلاع دهی درباب موضوعات، نیز تبیین صورت های ابهام اثری خواندنی است، منتها افزون بر چند ایراد ساختاری هم چون عدم ذکر پیشینه، نارسایی در تعاریف و طبقه بندی ها، و نیز پاره ای گسست صوری و محتوایی، بر ادعایی بنا نهاده شده است که متناقض می نماید.