درک ماهیت دولت و جامعه یکی از مهم ترین حوزه های موردمطالعه جامعه شناسان سیاسی به ویژه تحلیل گران انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی در ایران بوده است. کتاب جابه جایی دو انقلاب درصدد پاسخ به این پرسش است که چرا در جامعه سنتی و عقب مانده ایران دوره قاجار انقلابی مدرن و در جامعه نوشده ایران دوره پهلوی انقلابی مذهبی رخ داده است؟ نویسنده با بهره گیری از ایده جامعه شبکه ای میگدال معتقد است که در پروسه ای سی صدساله مذهب تشیع و امر دینی شاهد چرخشی از تفکرات باطنی و رازوارانه به حوزه اجتماعی بوده که با انقلاب اسلامی به آخرین مرحله اجتماعی شدن رسیده است. در این مقاله تلاش شده تا کتاب جابه جایی دو انقلاب را در سه سطح شکلی، محتوایی، و روشی نقد و بررسی کنیم. نتایج نشان می دهد که باوجود برخی انتقادات، این کتاب ازنظر شکلی اثری مطلوب است و تلاش برای ارائه الگویی بومی با تمرکز بر فرهنگ و جامعه و به طور خاص مذهب و روحانیت شیعه، به منزله موضوع تحلیل، از مهم ترین نقاط قوت این اثر است. درمقابل، تعلق روشن فکری نویسنده مبنی بر هم دلی با دموکراسی خواهی لیبرال و مدرنیزاسیون درکنار فقدان روش مناسب و منسجم به شکل محسوسی از کیفیت محتوایی و روشی اثر کاسته است.