آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۷

چکیده

اگرچه نقد زیربنای رشد، توسعه، و بالندگی فردی و اجتماعی است، اما این امر به فرهنگ مسلط و فرایند منطقی جامعة علمی تبدیل نشده است. چنین وضعیتی دلایل گوناگونی دارد. یکی از این دلایل مفروضات زیربنایی یا پارادایم حاکم بر جامعة علمی است. بنابراین، هدف از نگارش این مقاله تحلیل فرهنگ نقد و تبیین این فرهنگ براساس سه پارادایم مسلط علمی، یعنی مدرنیسم، پست مدرنسیم، و آشوب و پیچیدگی است. بنابراین، از روش پژوهش استدلال استنتاجی استفاده شد. جامعة آماری دربرگیرندة کلیة کتاب ها، مقالات، مطالعات، و پژوهش های مرتبط با موضوع بود که حداکثر ممکن منابع به روش نمونه گیری هدف مند برای نمونه انتخاب شدند. اطلاعات ازطریق سیاهة یادداشت برداری گردآوری و سپس به روش کلامی و تحلیل محتوای کیفی تحلیل شد. یافته ها نشان می دهد که مدرنیسم فقط نقد به منزلة قطعیت نظریه ای را ممکن می کند که برداشتی منفی، سطحی، و ناسازگار با روح نقد محسوب می شود. بنابراین، فرهنگ نقد در این پارادایم شکل نگرفته و نهادینه نخواهد شد. پست مدرنیسم نیز بستر یا فرصت چندانی برای نقد مهیا نمی کند. اما آشوب و پیچیدگی بستری بسیار مناسب برای شکل گیری، ترویج، و نهادینه شدن فرهنگ نقد است؛ زیرا، ویژگی ها و مفروضات آن تبیین مناسبی از مفهوم ویژگی ها و انواع سنت های نقد ارائه می کنند. بنابراین، شکل گیری، ترویج، و نهادینه سازی فرهنگ نقد نیازمند گذار پارادایمی از مدرنیسم و پست مدرنیسم به آشوب و پیچیدگی است.

تبلیغات