آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۷

چکیده

برخی از اصحاب نظریه انتقادی جدید در تقابل با آلتوسریسم دهه 1960 مرحله جدید اندیشه انتقادی را «گرامشیسم» خوانده اند. عناصر مهمی از اندیشه های گرامشی خاستگاه پاره های عمده ای از دگرگونی های معرفت شناختی و نظری در نظریه سیاسی و نظریه اجتماعی از دهه 1960 به این سو بوده است. فکر گرامشیایی تطورات مهمی یافته و «چرخش فرهنگی» ای که وی در مارکسیسم قرن بیستم ایجاد کرد در واقع پیشاتاریخِ شکل گیریِ جریانی است که نظریه پردازانش پسامارکسیسم می خوانند. بازخوانی متون اصلی یکی از ضرورت ها و لوازم اصلی تحول در گفتمان های ایرانیِ علوم انسانی است. بر همین اساس است که فضاهای آکادمیک و حوزه های روشن فکری خارج از آکادمی برای مواجهه تأمل برانگیزتر با آرا و مفاهیم نظریه انتقادی باید از شرح ها و تحشیه ها فراتر رود و به خوانش انتقادی خود متون کلاسیک اندیشه روی آورد. بر همین اساس، این نوشتار درصدد بازخوانیِ رئالیسمِ سیاسی گرامشی بر پایه پاره ای از متون اصلی وی است. سنجش نسبت بین ماکیاوللی، مارکس، و سورل در رئالیسم سیاسی گرامشی، برای کشف مواضع وی دربارة دولت، قدرت، سوبژکتیویته، خشونت، حزب و بین الملل دوم میدانی فراهم می کند.

تبلیغات