بی تردید عنوان کتاب نقش مؤثری در جلب نظر مخاطبان دارد؛ مخاطبانی که در نخستین صفحه های کتاب در جست وجوی دلیل پیدایش آن اند. هدف ها و پرسش هایی که نویسنده در این صفحه ها مطرح می کند به نحوی ذهن خواننده را درگیر خود کرده و او را بیش تر به خواندن کتاب ترغیب می کند. گاهی این ترغیب با نوعی حس شگفتی و تحسین نیز در هم می آمیزد، زیرا نویسنده موفق شده است طبقه بندی ها و ساختارهای قوام یافته ذهن خواننده را با نوعی آشنایی زدایی در هم بشکند. کتاب نقد و نظریه های ادبی معاصر از این گونه کتاب هاست؛ زیرا به نظر می رسد مؤلفش در نظر دارد، در کتابی با حجم بسیار کم، به نحوی جامع و کامل طیف گسترده و گوناگونی از موضوعات را معرفی کند، به چندین هدف دست یابد و هم زمان به پرسش هایی پاسخ دهد که با این اهداف مناسبت چندانی ندارند. نوشته پیش رو بر آن است تا با مطالعه سطح های گوناگون این کتاب، افزون بر بررسی میزان دسترسی نویسنده به هدف هایش و پای بندی به قرارداد خوانش، نحوه پاسخ گویی او به پرسش ها و درجه اعتبار پاسخ ها را نیز بسنجد.