مقالات
حوزه های تخصصی:
توانایی فکرکردن درباره تکواژها، آشنایی با قواعد واژه سازی انگلیسی و استفاده از دانش ساخت- واژه برای حدس زدن معنی واژگان جدید همواره یکی از راهبردهای مؤثر یادگیری واژگان، و مورد توجه محققان زبان شناسی کاربردی بوده است. هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثر آموزش صریح ساخت- واژه بر پیشرفت یادگیری واژگان زبان انگلیسی دانش آموزان دوره راهنمایی تحصیلی است. بدین منظور 90 دانش آموز دوره راهنمایی شهر بندر ترکمن به صورت نمونه در دسترس انتخاب و به سه گروه، دو گروه آزمایش و یک گروه گواه، تقسیم شدند. در حالی که در گروه گواه همان روش تدریس رایج و متعارف، که مبتنی بر ترجمه و ارائه معادل فارسی کلمات جدید است، استفاده شد، در گروه های آزمایش از آموزش تکواژهای اشتقاقی با استفاده از دو روش «تحلیل» در گروه آزمایش 1 و «تلفیق» در گروه آزمایش2، جهت افزایش سطح آگاهی ساخت- واژه دانش آموزان استفاده گردید. داده های به دست آمده از پس آزمون با روش آماری آزمون تحلیل واریانس یک عاملی، تجزیه و تحلیل شدند. یافته های این تحلیل نشان داد که تفاوت معناداری در نمرات پس آزمون برای سه گروه مذکور وجود دارد که در آن میانگین نمرات دو گروه آزمایش به طور معناداری بالاتر از میانگین نمرات گروه گواه است. همچنین در آزمون متعاقب با استفاده از آزمون شفه مشخص شد که تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش وجود ندارد. نتایج این پژوهش نشان داد که استفاده از راهبرد آگاهی ساخت- واژه بر روی پیشرفت زبان آموزان در یادگیری واژگان مؤثر است.
بررسی میزان تحقق هدف گذاری های انجام شده در برنامه درسی ملی با محتوای کتاب زبان انگلیسی جدید پایه اول دوره متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعد از حدود بیش از دو دهه و در چارچوب تحول بنیادین نظام تعلیم وتربیت کشورمان، کتاب های زبان انگلیسی مدارس بازتألیف گردیده و از مهرماه 1392، کتاب زبان انگلیسی پایه اول متوسطه اول وارد چرخه آموزشی شد. سند برنامه درسی ملی به عنوان نقشه راه و سند کلان برنامه ریزی آموزشی کشور از اهمیت بسیاری در تألیف کتب درسی جدید برخوردار است و حوزه دهم از حوزه های یازده گانه یادگیری مندرج در سند، به آموزش زبان های خارجی اختصاص یافته است. هدف اصلی از انجام این پژوهش، بررسی میزان تحقق هدف گذاری های انجام شده در برنامه درسی ملی و کتاب درسی زبان انگلیسی پایه اول متوسطه اول است. روش انجام پژوهش به صورت تحلیل محتوا بوده و طی آن متن کتاب دانش آموز از مجموعه بسته آموزشی مربوط به پایه مذکور در چارچوب هدف گذاری های انجام شده در سند برنامه درسی ملی به ویژه حوزه یادگیری تخصصی مربوط به آن بررسی گردیده است. نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده آن است که کتاب درسی جدید به میزان مناسبی محقق کننده اهداف مورد نظر سند برنامه درسی ملی به ویژه در حوزه رویکرد و انتخاب مضامین و محتواهای آموزشی بوده است. البته بی شک تحقق کامل اهداف مدنظر سند به میزان بالایی مستلزم مساعدت و همکاری دبیرانی است که در عمل بسته آموزشی جدید را تدریس می نمایند.
اثربخشی الگوی تفکرانتقادی پاول بر گرایش به تفکرانتقادی و مهارت های زندگی دانش آموزان با توجه به نقش تعدیلی سبک های تفکر واگرا و همگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی الگوی تفکر انتقادی پاول بر گرایش به تفکر انتقادی و مهارت های زندگی با توجه به نقش تعدیلی سبک های تفکر همگرا و واگرا بود. به این منظور به شیوه هدفمند و غربالگری با استفاده از پرسش نامه کلب از بین440 دانش آموز ، 120 نفر انتخاب و در چهار گروه30 نفری به صورت تصادفی ، دوگروه آزمایش و کنترل (همگرا- واگرا) جایگزین شدند. پرسش نامه تفکر انتقادی کالیفرنیا و مهارت های زندگی به عنوان پیش آزمون توسط گروه ها تکمیل شد. برای گروه آزمایش طی10جلسه مهارت های زندگی (همدلی ، روابط بین فردی ، مقابله با هیجانات ، تفکر انتقادی خلاق ، حل مسئله ، خود آگاهی هیجانی ، تصمیم گیری ، ارتباط مؤثر و مقابله با استرس) با الگوی پاول و برای گروه های کنترل با روش سخنرانی آموزش داده شد. سپس از گروه ها پس آزمون به عمل آمد و داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد: استفاده از متغیر تعدیل کننده موجب می شود که: 1. گروه همگرای آزمایش در عملِ منظم، گرایش به موقعیت حل مسئله و تحلیلی بودن؛ و گروه واگرای آزمایش در حقیقت جویی و کنجکاوی بالاترین نمرات را به دست آورند؛ و 2 .گروه همگرای آزمایش در تصمیم گیری و ارتباط مؤثر؛ و گروه واگرای آزمایش در همدلی، تفکر انتقادی و خلاق بالاترین نمره را کسب کنند. نتیجه: سبک های تفکر (واگرا- همگرا) قادرند اثرات آموزش تفکرانتقادی بر گرایش به تفکر انتقادی و مهارت های زندگی را تعدیل کنند.
نگاهی انتقادی و تحلیلی به سیر تاریخ ادبیات مدارس از سال 1370 تا 1390(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ ادبیات در معنای ظاهر، تاریخِ متون ادبی نظم و نثر است اما در واقع باید آن را تاریخ و سیرِ اندیشه و تفکر دانست که در قالبِ شعر و نثر جلوه نموده است. تاریخ ادبیات فارسی، پیوستگی تنگاتنگی با تاریخ اندیشه و افکار و آرا در ایران دارد، اما این پیوستگی همواره نادیده، انگاشته شده است. در دو دهه هفتاد و هشتاد، یعنی دو دهه اخیر، تغییراتی تقریباً اساسی در کتاب های تاریخ ادبیات مدارس روی داده است؛ متفاوت از واحدهایی که تا سال 1372 در مدارس تدریس می شد. در این مقاله، ما سعی کردیم ابتدا این تغییرات را انعکاس دهیم و سپس به بررسی نقاط ضعف و قوت این درس بپردازیم و در آخر کتاب های تاریخ ادبیات این دو دهه مدارس را با تاریخ ادبیات های سال های گذشته مقایسه کنیم. در این مقاله، تمام نگاه ها به سمت کاربردی شدن درس تاریخ ادبیات، کشانده شده است تا زمینه ای برای بیرون بردن این درس از حالتی خشک و ایستای، و تبدیل آن به ساعت تحلیل عملی محتوا و نقد کاربردی باشد.
بررسی نقش نهادها، سازمان ها و افراد در توقف مدارس غیردولتی از نظر مؤسسان و کارشناسان: بازسازی معنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی نقش نهادها، سازمان ها و افراد در متوقف ساختن مدارس غیردولتی (غیرانتفاعی سابق) از نظر مؤسسان و کارشناسان و ارائه یک تحلیل معنایی برای آن می پردازد. یافته های کیفی از طریق مصاحبه هدفمند با سه گروه، شامل مؤسسان فعال، مؤسسان غیرفعال و کارشناسان دفاتر مدارس غیردولتی در 4 منطقه جغرافیایی کشور جمع آوری گردید. هدف از تحلیل نتایج مصاحبه عمیق هدفمند، تهیه یک مدل معنایی برای ارائه توضیحی بر علل درخواست برای متوقف نمودن فعالیت مدارس غیردولتی با تأکید بر نقش نهادها، سازمان ها و افراد است. براساس مدل، پیامد این نقش مداخله گرانه بروز پدیده "مدارس رقیب" است. همچنین مدل مبین آن است که مؤسسان مدارس غیردولتی برای مقابله با این نقش مداخله گرانه به سه راهبرد متفاوت پذیرش، مقاومت و تسلیم روی آورده اند. این سه راهبرد با عنایت به تئوری های مرتبط با چهار حوزه اقتصادی، سازمانی، مدیریتی و آموزشی قابل تبیین است و نشان می دهد که مؤسسان مدارس غیردولتی در حال حاضر عمدتاً دچار وضعیتی به نام "بی ثباتی نسبی" شده اند.
بررسی و تحلیل معیارهای طراحی فضای آموزشی موجود در مراکز پیش دبستانی و دبستان و تنظیم آن ها براساس معیارهای برنامه ریزی چند بعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی و تحلیل معیارهای طراحی فضای آموزشی موجود در مراکز پیش دبستانی و دبستانی و تنظیم آن ها براساس برنامه ریزی چندبعدی است. در این راستا، از هر دو روش کیفی و کمّی بهره گیری شده است. جامعه آماری این مطالعه اسناد و مدارک موجود درباره استانداردهای فضای آموزشی و معیارهای برنامه ریزی چندبعدی بوده است و در بعد کمی، از روش نمونه گیری تصادفی ساده در 20 مرکز پیش دبستانی و دبستان ناحیه 3 شهرستان کرج استفاده شده است. ابزار گردآوری اطلاعات شامل چک لیست محقق ساخته است. در این مطالعه، برای تحلیل داده های کیفی، از فراوانی و نمودار و داده های کمی آزمون t مستقل استفاده شده است. در جهت مستندسازی این پردازش از مراکزی که این برنامه ریزی را به کار گرفته بودند مشاهده به عمل آمد. نتیجه اینکه اضافه نمودن این معیارها به استانداردهای فیزیکی در طراحی فضا نه تنها می تواند بسیاری از محدودیت های آموزشی در فضاهای غیر استاندارد کنونی را به اتکای برنامه ریزی پوشش دهد، بلکه از ضرورت های طراحی فضای آمورشی مبتنی بر مباحث جدید در حوزه طراحی فضای آموزشیِ این پژوهش به شمار می رود. نکته قابل تأکید حاصل از پژوهش، اهمیت توجه به قابلیت های کاربست برنامه ریزی چندبعدی برای استفاده بهینه از امکانات و محدودیت های فیزیکی و غنی نمودن فرصت های یادگیری از منظر اهمیت برنامه ریزی در طراحی فضای آموزشی بود. مراکز پیش دبستانی علیرغم محدودیت های فضای فیزیکی، براساس برنامه ریزی چندبعدی، موفق به پرورش مهارت ها (معیارهای موجود) در کودکان شده بودند که در سایر مراکز به ویژه دوره ابتدایی امکان آن فراهم نشده بود. این یافته ها رابطه بین معیارهای طراحی فضای آموزشی براساس برنامه ریزی چندبعدی در دوره پیش دبستان را معنادار و مثبت نشان داد ولی در دبستان ها این فضای آموزشی چندان مبتنی بر برنامه ریزی چندبعدی نیست؛ یعنی یا معیاری را که براساس برنامه ریزی چندبعدی تعریف شده ندارد و یا حضور آن به صورت موردی است.
بررسی تأثیر تدریس مبتنی بر رویکرد ساختن گرایی بر عملکرد دانش آموزان در درس علوم تجربی کلاس چهارم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تأثیر الگوی تدریس مبتنی بر رویکرد ساختن گرایی بر عملکرد دانش آموزان و نقش تجربه و مدرک معلمان مورد بررسی قرار گرفته است. برای بررسی این تأثیر از روش پژوهش شبه آزمایشی بهره گرفته شده است. جامعه آماری پژوهش معلمان و دانش آموزان پایه چهارم مدارس عادی شهر تهران است. برای انتخاب نمونه، با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، منطقه 5 آموزش وپرورش از میان مناطق شهر تهران انتخاب شد و از بین مدارس ابتدایی این منطقه، به صورت تصادفی، ابتدا 8 مدرسه انتخاب شد که 4 مدرسه به عنوان گروه گواه و چهار مدرسه به عنوان گروه آزمایشی انتخاب گردیدند. از مدارس گروه آزمایش نیز 8 کلاس و از مدارس گروه گواه نیز 8 کلاس به صورت تصادفی در نظر گرفته شد. معلمان گروه آزمایش، الگوی روش تدریس ساختن گرایی را در تدریس درس «آهن ربا»ی کتاب چهارم ابتدایی در سه جلسه به کار بردند. سپس عملکرد دانش آموزان گروه آزمایش و گروه گواه از طریق آزمون یکسان مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها نشان می داد بین میانگین نمره های دو گروه آزمایش و گواه اختلاف معناداری وجود دارد و عملکرد گروه آزمایش از عملکرد گروه گواه بهتر است. جنسیت دانش آموزان تأثیر معناداری بر میانگین نمرات دو گروه داشت و بین متغیر گروه و جنسیت تعامل معناداری موجود بود. تجربه معلمان تأثیر معنادار بر میانگین نمرات نداشت و بین متغیر گروه و تجربه معلمان تعامل معناداری دیده شد. مدرک تحصیلی معلمان نیز تأثیر معناداری بر میانگین نمرات نداشت و بالاخره بین متغیر گروه و مدرک تحصیلی معلمان هم تعامل معناداری یافت نشد.