آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی الگوی تفکر انتقادی پاول بر گرایش به تفکر انتقادی و مهارت های زندگی با توجه به نقش تعدیلی سبک های تفکر همگرا و واگرا بود. به این منظور به شیوه هدفمند و غربالگری با استفاده از پرسش نامه کلب از بین440 دانش آموز ، 120 نفر انتخاب و در چهار گروه30 نفری به صورت تصادفی ، دوگروه آزمایش و کنترل (همگرا- واگرا) جایگزین شدند. پرسش نامه تفکر انتقادی کالیفرنیا و مهارت های زندگی به عنوان پیش آزمون توسط گروه ها تکمیل شد. برای گروه آزمایش طی10جلسه مهارت های زندگی (همدلی ، روابط بین فردی ، مقابله با هیجانات ، تفکر انتقادی خلاق ، حل مسئله ، خود آگاهی هیجانی ، تصمیم گیری ، ارتباط مؤثر و مقابله با استرس) با الگوی پاول و برای گروه های کنترل با روش سخنرانی آموزش داده شد. سپس از گروه ها پس آزمون به عمل آمد و داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد: استفاده از متغیر تعدیل کننده موجب می شود که:  1. گروه همگرای آزمایش در عملِ منظم، گرایش به موقعیت حل مسئله و تحلیلی بودن؛ و گروه واگرای آزمایش در حقیقت جویی و کنجکاوی بالاترین نمرات را به دست آورند؛ و 2 .گروه همگرای آزمایش در تصمیم گیری و ارتباط مؤثر؛ و گروه واگرای آزمایش در همدلی، تفکر انتقادی و خلاق بالاترین نمره را کسب کنند. نتیجه: سبک های تفکر (واگرا- همگرا) قادرند اثرات آموزش تفکرانتقادی بر گرایش به تفکر انتقادی و مهارت های زندگی را تعدیل کنند.   

تبلیغات