آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

مهم‏ترین خصیصه قرن حاضر «ساخت‏زدایى» است که زاییده انقلاب ارتباطات است. تربیت دینى در گذشته بر ایجاد مرزهاى قرنطیه‏اى و تربیت گلخانه‏اى استوار بود، حال آنکه تربیت در مفهوم دقیق آن به عناصرى چون تبیین، تحول درونى و نقادى تعریف مى‏شود. با این وصف، تربیت دینى در رویارویى با چالش‏ها و پرسش‏هاى سده حاضر باید با عقلانیت، تقواى حضور و ارزیابى و گزینش همراه باشد.

متن

سخن گفتن از تربیت دینى در قرن بیست و یکم، مستلزم آن است که تربیت دینى به صورتى آشکار شود که توان مقاومت در برابر چالش‏هاى این قرن را داشته باد. از این رو، هم باید خصیصه چالش آفرین این قرن مورد بحث قرار گیرد و هم خصایص تربیت دینى، با نظر به آن، مورد تحلیل و بررسى قرار گیرد.
چالش قرن بیست و یکم براى تربیت دینى‏
ما در دوران خاصى قرار گرفته‏ایم که در آن، ویژگى‏هاى جدیدى نسبت به گذشته در حال ظهور است. پویایى هر نظام تربیتى، در این است که اصول، روش‏ها و کارکردهاى خود را از حالت ایستا خارج کند و بتواند خواسته‏هایش را متناسب با دگرگونى‏هاى محیطى شاداب و زنده نگه دارد؛ در غیر این صورت، محکوم به مرگ خواهد بود.
1. ساخت‏زدایى؛ مهم‏ترین وجه چالش:
شاید مهم‏ترین خصیصه قرن حاضر، ظهور نتایج چیزى است که از آن به عنوان «انقلاب ارتباطات» یاد کرده‏اند. وجه بارز و چالش آفرین انقلاب ارتباطات براى تربیت دینى، خصیصه «ساخت‏زدایى» آن است، به این معنا که واقعیت‏ها و مفاهیم متقابل - همچون «دور - نزدیک» و «ممنوع - مجاز» که تربیت دینى را با نظر به آنها سامان داده‏ایم - تقابل خود را از دست مى‏دهند.
ساختار «دور - نزدیک» که به تقابل مکانى مربوط است، از نظر تربیت دینى و اخلاق تاکنون مهم بوده است؛ زیرا تلاش‏هاى تربیتى بر آن بوده است که بارور کردن افراد از محیطهاى نامطلوب، آنان را مصونیت بخشیده امّا در عصر ارتباطات، تلویزیون، رایانه و سایر شبکه‏هاى ارتباطى، این فاصله‏هاى مکانى و زمانى را در مى‏نوردند. ساختار «ممنوع - مجاز» نیز با شبکه‏هاى ارتباطى در عرض این ساخت‏زدایى است. بسیارى از امور که در گذشته ممنوع محسوب مى‏شد، امروز مجاز یا اجتناب‏ناپذیر شده و فضا به گونه‏اى دگرگون مى‏شود که بسیارى از امور را به تدریج و در عمل، تحمیل مى‏کند. در این شرایط چنان که گاه والدین مى‏گویند، نمى‏شود کودکان و نوجوانان را مهار کرد و آنها را در محدوده امور مجاز نگاه داشت.
شکسته شدن مرزها و ساخت‏هاى تقابلى مذکور، براى مباحث اخلاقى و دینى بسیار مهم است؛ تربیت دینى و اخلاقى به یک معنا، تعیین مرزها و مأنوس کردن افراد با آنهاست. واژه‏هاى «باید» و «نباید» یا واژه‏هاى «واجب» و «حرام» کلیدواژه‏هاى تربیت اخلاقى و دینى‏اند. برخى پذیرفته‏اند که دنیاگرایى (سکولاریسم) فرزند طبیعى این دوران است و دین و اخلاق کم‏کم رنگ و بوى خود را از دست خواهد داد. امّا این داورى زمانى درست است که تربیت دینى خود را با ساختارهاى نرمال تنظیم کرده باشد و تربیت دینى و اخلاقى را با ایجاد قرنطینه براى دور کردن افراد از محیطهاى نامطلوب و قرار دادن آنها در محدوده امور «مجاز» آشکار سازد. امّا در صورتى که تربیت دینى بتواند به صورت پویا خود را براى شرایط جدید و زیستن مؤثر در آنها مهیا سازد، دلیلى بر زوال تربیت دینى وجود نخواهد داشت. تلقى‏هاى گوناگونى درباره «مرز» وجود دارد که تنها یکى از آنها در انگاره «مرز قرنطینه‏اى» و تربیت گلخانه‏اى جلوه‏گر شده است. در ادامه این نوشتار، در پى آنیم که با تحلیل مفهوم‏هاى «تربیت» و «دینى بودن» تصویر متفاوتى از تربیت دینى به دست دهیم، به گونه‏اى که در عرصه این قرن دوام آورد.
2. مفهوم تربیت و شبه تربیت:
تصور غالب از مفهوم تربیت این است: «ایجاد تغییرات مطلوب در نسل جدید». امّا این تصور، تربیت را از شبه تربیت متمایز نمى‏سازد. مفهوم تربیت تنها به ایجاد رفتارها، حالات و افکار معینى در افراد محدود نمى‏شود، بلکه ملاحظه‏هاى روشى، یعنى شکل ایجاد آنها نیز در مفهوم تربیت ملحوظ است.
دست‏کم مى‏توان سه مورد بارز براى «شبه تربیت» ذکر کرد: «عادت»، «تلقین» و «تحمیل». عادت بر «تکرار»، تلقین بر «هیبت» گوینده آن و تحمیل بر «زور» استوار است. البته ممکن است گاه استفاده از این سه روش در جریان تربیت صورت پذیرد ولى نمى‏توان آنها را به عنوان بنیان و پیکره اصل تربیت محسوب کرد.
اما در تربیت چهار مؤلفه یا مشخصه بارز مطرح است. 1. تبیین: به این معنا که فرد خود نسبت به تغییراتى که قرار است در وى ایجاد شود، بصیرت و آگاهى مى‏یابد. شریعت «چرا بردار» است و این چرایى، نه به صورت انفعالى، بلکه به شکل فعال انجام مى‏شود و مربى منتظر سؤال مقبولى نمى‏ماند. تبیین در اینجا به معناى «دانش» صرف نیست.
3. به دست دادن «معیار»:
قواعد و معیارها همچون فرمول‏هاى انتزاعى هستند که متربى با شناخت آنها مى‏تواند اعمال و رفتارها را بر حسب آنها ارزیابى کند. تحرک درونى ... در شبه تربیت (عادت، تلقین و تحمیل) موتور حرکت در بیرون فرد قرار دارد ولى در فرایند تربیت، در درون فرد تحولى رخ مى‏دهد و او با انگیزه روشن مى‏داند که چگونه رفتار کند، چگونه بیندیشد و چه ویژگى‏هایى باید داشته باشد.
4. نقادى:
هنگامى که فرد حکمت اعمال و معیارها را شناخت و انگیزه‏اى درونى در حرکت خویش داشت، آمادگى نقادى نسبت به مربى و به طور کلى نسل گذشته را خواهد داشت. هرچند معیارها را نسل گذشته به نسل نو مى‏سپارد، امّا چون تحقق معیارها آسان و زودیاب نیست و نسل نو در شرایطى متفاوت زندگى مى‏کند، نسل نو با در اختیار داشتن معیارها، زمینه نقد را نیز در اختیار خواهد داشت. در این حالت، لازم نیست مربیان از همه نقص‏ها مبرا باشند و به عنوان مظهر فضیلت، تقوا و عدالت تلقى شوند. جریان تربیت به پایان نرسیده و مربى و متربى هر دو مشمول جریان تربیت هستند.
5 . مفهوم تدین:
چهار مؤلفه اساسى در تدین یا دینى شدن قابل ملاحظه است.
1 - 5 . مؤلفه اعتقادى و فکرى: یکى از دگرگونى‏هایى که در تدین باید در فرد رخ بدهد، این است که وى اعتقادات خاصى درباره جهان پیدا کند. پیدا شدن این عقاید در فرد به لحاظ روش‏شناختى باید با روشن‏بینى همراه باشد و به اصطلاح تحقیقى باشد نه تقلیدى. البته روشن‏بینى هم به لحاظ افراد و هم به لحاظ اعصار، امرى نسبى است. بنابراین، در سطوح مختلف و حتى در عامى‏ترین مردم، روشن‏بینى نسبت به عقاید، به درجات مختلف مى‏تواند وجود داشته باشد. چنان‏که صورت‏بندى عقاید باید متناسب با نوع سؤالات مخاطب و فضاى زمانى باشد.
2 - 5 . مؤلفه تجربه دینى: در تجربه دینى، عنصر عاطفه بروز و ظهور چشمگیرى دارد. شخصى که دیندار مى‏شود، لازم است یک رشته هیجان‏هاى درونى را تجربه کند که به طور غالب در ارتباط با مبدأ جهان یعنى خداوند ظهور مى‏کند. مفاهیمى مثل خوف و رجا، توکل و دعا ناظر به همین تجربیات است.
3 - 5 . مؤلفه التزام درونى: التزام درونى متضمن انتخاب نسبت به چیزى و پایبندى نسبت به آن است. عنصر التزام به شکل بارزى در مفهوم ایمان لحاظ گردیده است. ایمان نیز یک وضعیت درونى است که در آن انتخاب و گزینش وجود دارد.
4 - 5 . مؤلفه عمل: فرد متدین کسى است که به مقتضاى اعتقادات و ایمان خود به اقدام به انجام اعمالى مى‏کند. تکرار «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» در آیات فراوان قرآن، نشان‏دهنده اهمیت این معناست.
6. تربیت دینى در قرن بیست و یکم:
با توجه به مباحث گذشته، تربیت دینى به این معنا خواهد بود که عناصر چهارگانه تدین، در رابطه‏اى از نوع تربیت، یعنى با توجه به چهار ویژگى تربیت، تحقق یابد؛ پیراستن تربیت دینى از تلاش‏هاى شبه تربیتى یا بدفهمى‏هاى ما از دین، امکان توفیق تربیت دینى را در برابر چالش‏هاى این قرن فراهم مى‏آورد. مؤلفه‏هاى تربیت دینى در این وجه، به قرار زیر است.
1 - 6. مؤلفه عقلانیت: در سیل عظیم سؤال‏ها و تردیدهاى موجود، دین‏ورزى هنگامى دوام مى‏آورد که موجودیتى موجه و مدلل داشته باشد، نه آنکه امرى سلیقه‏اى تلقى شود. کسانى مى‏کوشند عبودیت را بنیاد دین معرفى کنند که این تنها سوءتعبیرى از دین و عبودیت است. عبودیت در مقام پذیرش دین نیست، بلکه پذیرش دین مستلزم فهم و عقلانیت است. علاوه بر اعتقادات دینى، اخلاق دینى و احکام دینى نیز باید بر پایه‏هاى عقلانى استوار شود و حکمت‏هایش معلوم گردد.
2 - 6. مؤلفه تقواى حضور: تقواى حضور در مقابل «تقواى پرهیز» قرار دارد. با گسترش ارتباطات، تقواى پرهیز در برخى قلمروها اساساً ناممکن است. در تقواى پرهیز، مرز، صورت «مکانى» دارد امّا در تقواى حضور شکل «مکانتى» مى‏یابد، به این معنا که فرد خود را در مرتبت و مکانتى فراتر مى‏بیند و به این طریق، از آلودگى شرایط مصون مى‏ماند. در آیه شریفه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ» فضاى بحث، حضور در متن جریان‏هاى فاسد و دشوار است، نه قرنطینه و قرار گرفتن در محفظه‏اى نفوذناپذیر. بر اساس این مفهوم، تلقى ما از تربیت دینى، متضمن قرار داشتن در متن جامعه و حضور در عرصه ارتباطات است. انبیاء نیز با حضور در متن جامعه، تربیت دینى را اجرا مى‏کردند. هرچند پیامبران گاه از روش قرنطینه‏سازى نیز استفاده مى‏کردند (همچون مهاجرت) امّا این تمام منطق تربیت دینى نیست و باید با تقواى حضور تکمیل گردد. بنابراین در بدترین شرایط اجتماعى نیز مى‏توان از تربیت دینى سخن گفت.
3 - 6. مؤلفه ارزیابى، گزینش و طرد: این ویژگى خود پشتوانه‏اى براى تقواى حضور در عرصه حاضر است. لازمه حضور غیرانفعالى، ارزیابى اطلاعات و رویدادهاى اجتماعى است. این ویژگى، به خصوص از مؤلفه نقادى تربیت سرچشمه مى‏گیرد. طرد یکباره هر آنچه متعلق به این دوران است، نه تنها ممکن نیست، بلکه در دامن خود، پذیرش تمام عیار را مى‏پروراند. بر این اساس، تربیت دینى همواره باید پدیده‏هاى نوظهور این عصر را مورد ارزیابى و نقادى منصفانه قرار دهد و افراد را براى گزینش و طرد آماده سازد.
اشاره‏
مباحثى از این دست، یکى از نیازهاى ضرورى است که باید بیشتر و پیشتر از این مطرح مى‏شد. متأسفانه حاکمیت فضاى سیاسى در دو دهه اخیر، بسیارى از بایسته‏هاى فرهنگى و تربیتى را در پرده غفلت نگاه داشته است. مجموعه تربیت اسلامى(1) در چند شماره خود موضوع تربیت دینى را به بحث گذاشته و مقالات پرارزشى، که مقاله حاضر یکى از آنهاست، منتشر ساخته است. در این مقاله، مطالبى ارائه شده است که با کاربردى و عملیاتى کردن مفاهیم آن مى‏توان دریچه‏اى نو بر تربیت دینى گشود. هرچند این مباحث به صورت پراکنده مطرح شده است، امّا گردآورى و تحلیل سامان‏مند نویسنده محترم، این مقاله را جلوه‏اى ویژه بخشیده است. با این حال، به نکاتى چند در محتواى این مقاله باید اشاره کرد:
1. نویسنده محترم به پدیده «ساخت‏زدایى» که یکى از پیامدهاى جهانى شدن )Globalization( مى‏باشد، اشاره کرده است. امّا در دهه‏هاى اخیر با ظهور پست مدرنیسم به پدیده دیگرى اشاره مى‏شود که در سده حاضر در حال شکل‏گیرى است. این پدیده که به «منطقه‏اى شدن» )Localization( معروف گشته است، نشان از ظهور و جلوه ارزشهاى منطقه‏اى و ایجاد فاصله فرهنگى بین ملتها و تمدنهاست. در تحلیل مسأله تربیت دینى در قرن بیست و یکم باید به چنین پدیده‏هاى بدیلى نیز توجه نمود. این نکته را نیز باید افزود که نظریه ساخت‏زدایى برخاسته از دیدگاه فیلسوفانى چون ژاک دریدا است که البته مورد انتقادهایى نیز قرار گرفته است و از این رو نباید بدون تأمل همه جانبه مورد پذیرش قرار گیرد.
2. مواردى که ایشان به عنوان ساخت‏زدایى مطرح کرده است، همه در یک سطح و در یک جهت نیست و راهکارهاى رویارویى با آنها نیز یکسان نیست. براى مثال، ساخت «دور - نزدیک» مربوط به حوزه تربیت و شیوه‏هاى تربیتى است که مى‏توان روش‏هاى بدیلى براى آن پیشنهاد کرد، امّا ساخت «مجاز - ممنوع» به محتوا و ماهیتِ دین و اخلاق ارتباط مى‏یابد و به راحتى نمى‏توان از آن گذر کرد. در این مقاله پیشنهاد مشخصى براى نحوه رویارویى با ساخت‏شکنى در حوزه مجاز و ممنوع ارائه نشده است، بلکه تنها از روش‏هاى تربیتى آن سخن گفته شده است. به هر حال، بهتر است با شناسایى و دسته‏بندى کلیه ساخت‏هایى که در مدرنیته مورد چالش قرار گرفته است، براى هر دسته راه‏حل‏هاى خاص خود ارائه شود.
3. جناب آقاى باقرى روش‏هایى چون عادت و تلقین را «شبه تربیت» خوانده است و آن را رویاروى مؤلفه‏هاى تربیت (تبیین، معیارآموزى، عقلانیت و...) قرار داده است. به نظر مى‏رسد که مقولاتى چون عادت، تلقین و امثال آن هرچند ارکان اصلى تربیت نیستند، امّا بخش تفکیک‏ناپذیر فرایند تربیت هستند. نکته مهم اینجاست که این مؤلفه‏ها و روش‏ها هر کدام جایگاه خاص و مخاطبان خاصى دارد که اگر به انحراف گراید، به یک عنصر ضدتربیت تبدیل مى‏شود.
4. با استناد به آیه شریفه «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ ...» اظهار داشته‏اند که «فضاى بحث، حضور در متن جریان‏هاى فاسد و دشوار است... تلقى ما از تربیت دینى، متضمن قرار داشتن در متن جامعه و حضور در عرصه ارتباطات است.» تردیدى نیست که انبیاء و مربیان الهى با حضور در جامعه آلودگان به ارشاد و هدایت آنان مى‏پرداختند، امّا این نکته به هیچ روى نشان نمى‏دهد که مربیان و نهادهاى تربیتى نباید در دور نگاه داشتن متربیان از فضاهاى فاسد و آلوده تلاش کنند. عقل و شرع آشکارا حکم مى‏کنند که همگام با مصون سازى درونى افراد، باید به مصون سازى محیط زندگى نیز همت گماشت، البته این کار مستلزم برنامه‏ریزى و تدابیر علمى و عقلانى است. چنان که در حوزه بهداشت جسمى، واکسینه کردن افراد با پاکسازى محیط از آلودگى همزمان و همپاى یکدیگر مطرح مى‏شود. این نکته را نیز باید یادآورى کرد که تفسیر نویسنده محترم از آیه مبارکه چندان دقیق نیست.
5 . هرچند در مواجهه با پیامدهاى مدرنیته، همه حوزه‏هاى دانش و فرهنگ - و از جمله بخش آموزش و تربیت - نیز باید به چاره‏جویى و برنامه‏ریزى مناسب بیندیشند، ولى باید توجه داشت که اگر این مواجهه در سطوح کلان فرهنگى و سیاسى رخ ندهد و تدابیر عام اجتماعى و جهانى صورت نگیرد، به نتایج برنامه‏ها و فعالیت‏ها در سطح خرد چندان نمى‏توان امید و اتکا داشت. به هر حال، غفلت از نقش حکومت‏ها و رایزنى‏ها و اقدامات منطقه‏اى و جهانى، عملاً تربیت دینى را در مقابل فشارهاى روزافزونِ عوامل تباهى و بزهکارى جهانى به انفعال و انزوا مى‏کشاند.
پی نوشت:
1) این مجموعه از سوى «مرکز مطالعات تربیت اسلامى» وابسته به معاونت پرورشى وزارت آموزش و پرورش به چاپ مى‏رسد.
تربیت اسلامى، ش 3

تبلیغات