آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسنده بعد از بیان تعریفى درباره هویت، آن را داراى بعد سلبى که مستلزم شناسایى «غیر» از «خود» است مى‏داند. از دیدگاه امام خمینى، هویت اسلامى در پیمودن راه خدا معنا پیدا مى‏کند. خودى‏ها کسانى هستند که با آنها وحدت راه و صراط داریم و غیرخودى کسى است که در راه ما نباشد.

متن

هویت وجه تمایز بین من، ما با غیر و دیگرى است. این هویت، احساسى است که تعلق فرد به یک کشور، جامعه یا نهاد و مجموعه خاص را نشان مى‏دهد. تاریخ مشترک از جمله وجوه این هویت را تشکیل مى‏دهد. هویت داراى بعدى سلبى یعنى جداکننده، تمایزدهنده و شناساننده خود از دیگرى نیز هست. این دیگرى در قالب‏هاى گوناگون غیر، بیگانه، رقیب، مخالف و دشمن متبلور مى‏شود و در مقابل هویت قرار مى‏گیرد و وجوه گوناگون آن عناصر مهم واگرایى به شمار مى‏روند. هویت هر فرد یا ملتى در گرو رسیدن به خود مطلوب است. کیستى هر فرد آنى است که باید بدان برسد نه آنى که بالفعل حامل آن است. بنابراین هویت ملى، راه مطلوب است نه راه موجود.
امام بر این باور است که شرق در عصر جدید وبرخورد با تمدن غرب، اعتماد به نفس خود را از دست داده، خود را باخته است. از این رو هویت شرقى را فراموش کرده و غیر و بیگانه را جاى خود گذاشته و بدین ترتیب راه خود را گم کرده است.
امام از هواداران پروژه غربى‏سازى به عنوان کسانى یاد مى‏کند که غرب را قبله‏گاه خود قرار داده‏اند، بدان سمت حرکت مى‏کنند و در حال پرستش غربند. آنان از صراط خارج گشته و هویت اصیل خویش را گم کرده و مثل غرب شدن و در راه غرب گام نهادن را کانون توجه خود قرار داده‏اند. امام ملیت ایرانى را در چارچوب اسلام مى‏پذیرد و در عین حال عنصر اساسى در هویت هر جامعه‏اى را فرهنگ آن مى‏داند. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل مى‏دهد. امام از مقوله قوم‏مدارى به عنوان دیوار جدایى یاد مى‏کند، دیوارى که باید توجه به همبستگى اسلامى و اخوت ایمانى تخریب و از میان برداشته شود یا چنان که گفته شد، به نفع معیار همبستگى عالى‏تر جرح و تعدیل شود. امام ظاهراً با توجه به معناى لغوى «اخوه» و «اخوان» که دلالت بر هم‏مقصد بودن مى‏کند، اخوت ایمانى و اسلامى را به این مى‏داند که افراد و قومیت‏ها نه به خود که به مقصد توجه داشته باشند. برداشتى که با معناى لغوى آن قرابت کامل دارد: «همه ملت با هم برادر باشند. مؤمنون اخوه هستند. اگر این اخوت ایمانى در سرتاسر کشور ما محفوظ بماند و هرکسى... توجه به مقصد داشته باشد و خودش را براى مقصد بخواهد، هیچ‏کس نمى‏تواند به این کشور تعدى کند».
اولین شرط احساس هویت واحد و تجانس، راه مشترک یا راه حق و پذیرش راه خدا و صراط مستقیم به عنوان راه زندگى است. اهمیت راه مهمتر از همراه است. حتى امام نزدیکى، دوستى یا دورى و جدایى خود را با افراد بر اساس درستى راه و در صراط مستقیم بودن آنان مى‏سنجد، با افراد، شخصیت‏ها و گروه‏ها تا آنجا همراهى مى‏کند که در صراط باشند. امام حتى اجتماع و کسب اکثریت را نیز فى نفسه هدف بر نمى‏شمرد، بلکه این اکثریت حامى زمانى ارزشمند است که هوادار جبهه حق و در سبیل اللَّه باشند. این همان مفهوم وحدت است.
سراسر اندیشه امام خمینى سرشار از طرح دوراهى‏هاى متضاد است و این اندیشه به صورت اساسى بر همه مفاهیم اندیشه سیاسى وى اثر مى‏گذارد. غیریت نیز به صورت نفى راه ضالین و مغضوبین و نفى راه باطل و شیطان و کافران و مشرکان و منافقان و نیز راه فرهنگى ایدئولوژیک غربیان تجلى مى‏کند. به عبارت دیگر، پدیده هویت با پدیده غیریت در ارتباط است. در روایات ما مکرراً مشابهت‏جویى با کافران و غیر مورد نهى و مذمت شدید قرار گرفته است و اصولاً قاعده نفى تشبه به کافران قاعده‏اى محورى و اساسى و بسیار کاربردى در تعامل با غیر است.
«ایران از همان بدو انقلاب و از قبل از بدو انقلاب که شالوده انقلاب ریخته مى‏شد، مسیر، مسیر انبیا بوده، مسیر مسیر راه مستقیم نه شرقى، نه غربى و جمهورى اسلامى بود. تا کنون هم ملت ما به همان مسیر باقى است.» امام خمینى مى‏فرمایند: «کسى گمان نکند که این شعار، شعار مقطعى است، که این سیاست ابدى مردم ما... است چرا که شرط ورود به صراط نعمت حق، برائت و دورى از صراط گمراهان است که در همه سطوح و جوامع باید پیاده شود». از این رو به باور امام سعى بلیغ خصم بر تغییر نظام اسلامى به مثابه صراط مستقیم واحد و تحول آن به هر بدیلى غیر از نظام اسلامى است؛ زیرا «فماذا بعد الحق الا الضلال». حق و هدایت یکى است و ضلالت متکثر: «توجه به این دارند که به یک نحوى این جمهورى اسلامى را به هم بزنند که لااقل اسلامى نباشد، هرچه مى‏خواهد باشد، اسلامى نباشد. براى اینکه آنها نمى‏توانند تحمل اسلام را بکنند».
نیمى از شناخت هویت و خودیت در گرو غیرشناسى است. حجم عظیمى از توان رهروان راه خدا مصروف خنثى‏سازى مزاحمت‏هاى دشمنان مزاحم مى‏شود. به باور امام بعد از شناخت دشمن و اثبات تمایز راه یا دشمنى دشمن، باید به راه‏هایى که آنان در اشکال اغفال، تهدید یا تطمیع جلوى پاى ما مى‏گذارند، نرویم؛ بلکه هویت ما در ضدیت و مخالفت با راه پیشنهادى است. یکى از کارکردهاى اساسى دشمنان و رقبا در تعامل خود، تلاش در راه مسخ هویت دینى و هویت ملى کشورهاى جهان سوم و جهان اسلام و ایران است. دشمن و رقیب مى‏کوشد تا اولاً مؤمنان، هویت دینى خود را باز نیابند و راه خدا را شناسایى نکنند؛ ثانیاً اگر یافتند، مى‏کوشد تا آنان را از رفتن به آن راه باز دارد و راه خدا را سد کنند و آنان را به انحراف بعد از هدایت بکشاند و یا با افزایش هزینه رفتن در راه خدا، رهروان راه خدا را منصرف کند یا دست کم سرعت سیر آنان را کند یا متوقف کند.
هدف دشمنان، رقیبان و مخالفان، هویت‏زدایى است. این هویت‏زدایى در گرو ترک راه خداوند و هویت دینى و ارزش‏هاى معنوى و یا در ترک منافع ملى یا هویت ایرانى - اسلامى است - زیرا امام به بنا به نگرش هستى‏شناسى خود منافع ملى و منافع اسلامى را در یک راستا مد نظر قرار مى‏دهد.
اشاره‏
1. نویسنده محترم نکات خوبى را در اندیشه امام خمینى‏قدس سره درباره هویت مطرح کرده‏اند. از جمله آنها تشکیل مفهوم هویت حول محور صراط مستقیم و نفى غیر به معناى نفى هر راه و روشى که با راه خدا بیگانه باشد. اما اگر نویسنده محترم به جنبه‏هاى دیگرى از بحث نیز اشاره مى‏کردند، مى‏توانستند بحث جامع‏تر و موثرترى ارائه دهند.
2. یکى از نکاتى که مناسب بود در این بحث به آن اشاره شود، مقول به تشکیک بودن مفهوم هویت است. به دلیل وجود عناصر بى‏شمار در ساختار معنوى «هویت» نمى‏توان مرز قاطعى براى تعیین «خودى» و «غیرخودى» ترسیم کرد. بنابراین نمى‏توان به صرف اینکه برخى افراد پاره‏اى ویژگى‏ها و شرایط مفهوم هویت را ندارند، آنان را بینگانه و غیرخودى دانست. آنچه از سیره امام خمینى استنباط مى‏شود، این است که ایشان سعى داشتند همه کسانى را که به نحوى ممکن بود به عنوان همراهان راه خدا به حساب آیند، از نیروهاى خودى برشمردند، حتى اگر در بسیارى صفات و ویژگى‏ها همچون خود ایشان نبودند یا عمل نمى‏کردند. ایشان در برخورد با اقشار مختلف با دست گذاشتن بر ویژگى‏هاى مثبت آنان، سعى مى‏کردند آنان را نیز با خود همراه سازند. مثلاً در دیدار با اهل حق (نصیریه کرمانشاه) فرمودند همه ان‏شاءاللَّه اهل حق هستیم. درباره زنان، ارتشى‏ها، کارگران، معلمان، پرستاران و خلاصه همه اقشار مختلف سعى مى‏کردند با دست گذاشتن بر نقاط مثبت آنها، همه را با خود در راه خدا همراه سازند. یکى از مشکلات انقلاب ما دسته‏بندى‏ها و مرزبندى‏هاى قاطع و تنگ‏نظرانه است، که پاره‏اى نیروهاى انقلاب را در برابر یکدیگر قرار مى‏دهد و هر یک بر مبناى پاره‏اى اختلاف‏ها و به اتهام خروج از صراط مستقیم، دیگرى را متهم به غیرخودى بودن مى‏کند، در حالى که شیوه امام‏قدس سره عکس این بود.
یکى از وظایف اندیشمندان و نویسندگان محترم این است که در جهت تصحیح این مرزبندى‏ها تلاش علمى بیشترى بکنند. نویسنده محترم مى‏توانستند با ذکر مصادیق و مواردى از کلام امام در این راستا گام بردارند و دامنه فراگیرى هویت دینى و خودى‏ها را افزایش دهند.
3. کار دیگرى که مى‏توانستند انجام دهند، برشمردن ویژگى‏هاى «صراط» به عنوان ضابطه هویت در اندیشه امام خمینى‏قدس سره بود. دسته‏بندى این ویژگى‏ها وحتى بیان اصول و ارکان آنها نیز کمک شایانى در جهت تعیین خودى و غیرخودى مى‏کند.
رسالت، 21/3/1380

تبلیغات