مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
پارادایم
حوزه های تخصصی:
مدیریت دانش ، محور توسعه منابع انسانی
حوزه های تخصصی:
روش های تحقیق تلفیقی، جنبش سوم روش شناختی در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوه های تحقیق تلفیقی را جنبش سوم روش شناختی نامیده اند. این بدان معناست که اکنون برای ارتقای روش شناختی تحقیق، که با رویکردهای کمی و سپس کیفی آغاز شده است، لازم است رویکردهای تحقیق تلفیقی در تحقیقات اجتماعی دنبال شوند.
رویکردهای عمده در تحقیقات انسانی- اجتماعی در طی جنبش¬های متعدد
روش شناختی مسیر پیشرفت روش های تحقیق را پیموده اند. موج اول روش شناسی با کمیّت گرایی و تجربه گرایی آغاز گردید. پس از یک دوره غلبة کمّی گرایی، نقص
روش های کمی در نشان دادن افکار و نیّات مردم دربارة فعالیت ها و وقایع خاص و پیچیده مشخص گردید. موج دوم روش شناختی تحت عنوان تحقیق کیفی در دهه های 80-1970 میلادی با تأکید بر ادراک فرآیندهایی که به نتایج مورد مطالعه منجر می شوند، گسترش یافت. در دهة اخیر، محدودیت های روش های کیفی در تعمیم یافته ها، درهم آمیزی یافته های تحقیق با ارزش های خاص محقق و مشکلات اعتبار و پایایی داده ها به عنوان چالش های مهم فراروی تحقیقات کیفی معرفی شده اند. از این رو، توجه به رویکرد تلفیقی به عنوان جنبش سوم روش شناختی از اهمیتی خاص برخوردار است.
ایدة اصلی روش تلفیقی که از آن به رویکرد چندخصلتی، چندروشی یا شیوة آمیخته نیز یاد می شود، این است که ترکیب رویکردهای کمی و کیفی درک مناسب تر و جامع تری از موضوعات تحقیق به دست می دهد. در این رویکرد، ضعف ها و محدودیت های هریک از تحقیقات کمّی و کیفی جبران می شود. همچنین، این شیوه شواهد و مدارک جامع تری را برای پژوهش موضوع تحقیق ارائه می دهد و به محقق کمک می کند تا به سؤالاتی پاسخ دهد که رویکردهای کمّی یا کیفی به تنهایی نمی توانند پاسخگوی آن ها باشند.
هدف اصلی این مطالعه بررسی تطبیقی روش شناسی کمّی و کیفی و شناسایی محدودیت های روش شناختی هریک از این دو رویکرد و ارائة مدل تلفیقی به عنوان راهکار اساسی روش شناختی در مطالعات انسانی- اجتماعی است.
چالش میان گفتمانهای علوم اجتماعی و پارادایم قدرت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود سالها ناکامی در بومیکردن علوم اجتماعی در ایران، امروزه همان پروژه با عنوان اسلامیکردن علوم انسانی با لحنی شدیدتر و تسامح کمتر دوباره مطرح شده است. یکی از چالشهای تاریخی بین علوم اجتماعی و قلمرو قدرت در ایران این است که برخلاف علوم طبیعی دولت امکان تسلط کامل بر علوم انسانی و بهره برداری از آن را به عنوان ابزار مقوم سلطه نیافت. از طرف دیگر، دولت به موضوعات علوم اجتماعی مانند مسائل و آسیب های اجتماعی و انحرافات، همانند امری سیاسی نگریسته و بر دامنة چالش ها افزوده است. در این کشمکش، از طرفی قدرت سیاسی در پی کنترل فضای سیاسی با طرح «مهندسی اجتماعی – فرهنگی» است و از طرف دیگر روشنفکران حوزة علوم انسانی و اجتماعی، در پاسخ، به نظریة اجتماعی همچون مبارزهای سیاسی رجوع می کنند. در چنین شرایطی نه علوم اجتماعی در ایران توانست توسعه پیدا کند و نه قدرت سیاسی توانست بر علوم اجتماعی غربی فائق آید و انحرافات اجتماعی را کاهش دهد.
مدل لاکاتوش-کوهن، به مثابه مدلی روش شناختی جهت نظریه پردازی در مدیریت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله جدی و بنیادین در مطالعات علوم انسانی، خصوصاً مطالعات تلفیقی، مشخص و منقح نبودن مدل روش شناختی جامع است، به طوری که بتوان با آن، نظریه های منفرد حوزه های تلفیق را به مثابه ساختار منتظمی، مرتبط و منسجم کرد.
در این مقاله با تبیین مانع روش شناختی -به عنوان مهم ترین مانع در توسعه علوم انسانی- مطالعات میان رشته ای خصوصاً در علوم انسانی، آسیب شناسی می شود و با بیان اینکه مهم ترین آسیب، «حصر گرایی روش شناختی» است، «کثرت گرایی روش شناختی» در چارچوب مطالعات میان رشته ای، به عنوان راه حل برون رفت از این مشکل، عرضه می شود. نتیجه این راه حل یابی، طراحی مدل مفهومی تلفیقی به روش کتابخانه ای است. مدل تلفیقی لاکاتوش-کوهن به مثابه مدلی روش شناختی، کمک می کند که تناسب و ترابط حوزه مطالعات اسلامی و حوزه مدیریت رایج، بهتر درک شود و زمینه نظریه پردازی در مطالعات میان رشته ای مدیریت اسلامی فراهم آید.
فرضیه اصلی این مقاله، به منظور تبیین مدلِ مفهومیِ تلفیقیِ عرضه شده، این است که عموم مطالعات مدیریت اسلامی، جزء گرایانه و بدون برنامه پژوهشی، انجام شده است. در واقع، در دو پارادایم اسلامی و مدیریت رایج، صرفاً خرده نظریه ها، عاری از ترابط و تناسبشان تطبیق و تلفیق شده است. این فرضیه با استفاده از روش تحلیل محتوا در پیشینه نظری و آثار برگزیده مدیریت اسلامی در ایران در دهه های 60 تا 80، بررسی و تایید شده است.
تحلیل میزان سازگاری پارادایم توسعه نئوکلاسیک با آموزه های اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انتخاب الگوی توسعه برای هر جامعهای مبتنی بر ملاحظات خاص آن جامعه میباشد. هر کشوری باید متناسب با مبانی فکری، معرفتی و اخلاقی خود به تعریف توسعه بپردازد. از آنجایی که بیش از سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میگذرد، به شدت ضرورت طراحی الگوی پیشرفت و توسعه براساس مبانی بومی، اسلامی احساس میشود. تحلیل میزان سازگاری الگوهای رایج غربی با آموزههای اسلام میتواند ما را در ارائه الگویی جامع یاری رساند. در بین مجموعه الگوهای رایج توسعه، الگوی نئوکلاسیک از شهرت و گستردگی بیشتری برخوردار است، به طوری که امروزه به عنوان یک پارادایم مطرح میشود؛ لذا در پژوهش حاضر مبانی پارادایم توسعه نئوکلاسیک و سپس میزان سازگاری این پارادایم با آموزه های اسلام تحلیل میگردد. در این مقاله ابتدا پارادایم توسعه نئوکلاسیک تحلیل میشود. این تحلیل در سه بخش فروض ضمنی، فروض صریح و سازوکارهای توسعه انجام میگیرد. پس از ارائه تحلیلهای فوق طبق پارادایم نئوکلاسیک، این کار به طور متقارن با استفاده از آموزههای اسلام تکرار میشود. روش تحقیق برای شناسایی الگوهای فکری روش «اسنادی» و در قسمت تجزیه و تحلیل روش «تحلیل محتوا» است.نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد که در مجموع بین الگوی توسعه نئوکلاسیک و آموزههای اسلام سازگاری نیست
برخورد تمدن ها یا برخورد با نظام سلطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از شکست دکترین نظم نوین جهانی که به وسیله بوش پدر مطرح شده بود، دیدگاه های دیگری همچون پایان تاریخ، به وسیله فوکویاما و برخورد تمدن ها، به وسیله هانتینگتون مطرح شد که این نظریه ها نیز چون موارد پیشین، همچنان بر طبل حاکمیت و سلطه غرب می کوبید.
در این مقاله، با بررسی پارادایمی جدید، در پی پاسخ به این پرسش هستیم که آیا در دنیای معاصر نیز نظریه برخورد تمدن ها پی گیری می شود یا پارادایم جدیدی با عنوان «برخورد با نظام سلطه»؟
نگارنده بر این باور است، تحولات ایران در دهه های گذشته به رهبری امام خمینی& نه تنها نظام استبدادی شاهنشاهی را به زانو درآورد، بلکه از سطح منطقه فراتر رفته و نظام سلطه گر باقی مانده از عهدنامه وستفالیا را به چالش کشیده است.
بررسی روش های مطالعه جامعه شناسانه دین
حوزه های تخصصی:
این نوشتار در تلاش است که روش های گوناگون جامعه شناسی دین را مطالعه و آسیب های آن را شناسایی نماید تا از این طریق، الگوئی از جامعه شناسی دین را ارائه نماید تا از حیث روش شناختی فاقد مشکلات جامعه شناسی دین موجود باشد. بدین منظور، پس از طرح مسأله و بررسی ابعاد و سطوح گوناگون دین، سه روش «اثباتی»، «تفسیری» و «انتقادی» مورد بحث قرار گرفته و پیش فرض های اساسی آنها مشخص شده است. پس از آن، ارتباط این روش ها با جامعه شناسی دین و اینکه هر کدام، چه سطح و یا بعدی از دین را به عنوان موضوع جامعه شناسی دین بر میگزینند، موشکافی شده است. سرانجام، روش اثباتی بُعد عینی، روش تفسیری بُعد ذهنی و روش انتقادی هر دو بعد عینی و ذهنی را به عنوان موضوع جامعه شناسی دین انتخاب نموده است. البته، بررسی پیامدهای هریک و نقد آنها نیز مغفول نمانده است.
مقایسه پارادایم دینی (اسلامی) با پارادایم های اثباتی، تفسیری و انتقادی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار پارادایم اسلامی در خصوص ماهیّت انسان، ماهیّت علم و داده های آن،واقعیّت اجتماعی، با مراجعه به قرآن و روایات و اندیشه های صاحب نظران اسلامی در مقایسه با اثبات گرایی، تفسیرگرایی و انتقادگرایی مورد بررسی قرار گرفته است. انسان در این رویکرد دارای ساحت هایی است که دین، جهت دهی و هماهنگ سازی آنها را عهده دار است. حس، عقل، شهود و وحی ابزارهای شناخت بوده و شناختی که از حواس آدمی حاصل میشود، زمینه ساز تحقق معرفت تحلیلی است. ژانسان دارای سرمایه های بالقوه و بالفعل درونی است و محیط زیست آدمی نیز سرمایه های زیستی ـ فرهنگی، اجتماعی متفاوتی در اختیار انسان قرار میدهد و از این گذر، هویت آدمی شکل میگیرد. در خصوص واقعیّت اجتماعی در پارادایم دینی، هم به عامل با اراده و کُنشگر فعّال و هم به وجود ساخت های اجتماعی و فضای منبعث از آنها و تأثیر آنها بر فرد توجه میشود.
پارادایم فقه حکومتی با محوریت دیدگاه های آیت اللّه العظمی خامنه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فقه شیعه، از ابتدای شکل گیری خود در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام تاکنون دوره ها، مکاتب و پارادایم های گوناگونی را تجربه کرده است؛ پارادایم های ضد اجتهاد، اصولی سنتی، اخباریگری و اصولی نوین بارزترین آنها هستند. از وجوه اشتراک این پارادایم ها، رشد آنها در زمینه ای کاملاً غیرحکومتی و فردگرا بوده است. امروزه، با توجه به فرصت بینظیر حاکمیت فقهای شیعه، فقه شیعه از حالت انزوا و فردگرایانه خارج شده و در جهت اداره حکومت ملی، منطقه ای و بین المللی حرکت میکند. «پارادایم فقه حکومتی» بر آن است که ضمن حفظ میراث گذشتگان زیر چتر فقه سنتی و روش های کلان آنان، با نگاهی حکومتی به استنباط احکام شرعی همت گمارد.
مقاله حاضر، با رویکرد روش اسنادی، به دنبال روشن شدن پارادایم فقه حکومتی و تمایز آن با ادوار گذشته فقه شیعی است. این نوشتار که مبتنی بر نظریات و مبانی اندیشه فقهی آیت اللّه العظمی خامنه ای (حفظه اللّه) است، با رصد ادوار فقه، به مطالبه فقه حکومتی ایشان میپردازد. در این مقاله، ضرورت و چیستی فقه حکومتی، تفاوت آن با فقه فردگرا و راهکار گذار به فقه حکومتی، مطرح شده است.
پارادایم و تأثیر آن در علوم سیاسی، با نگاهی به آرای کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله برآنیم تا به تأثیر پارادایم کوهن در علوم سیاسی بپردازیم. کوهن، با مطرح کردن پارادایم به منزلة باورها و ارزش هایی که اعضای جامعة علمی در آن با یکدیگر شریک اند و نیز در حکم سرمشقی که به حل معماها می پردازد، به نقد دیدگاه های رقیب، یعنی اثبات گرایی و تجربه گرایی، پرداخته است. از سوی دیگر، اندیشمندان علوم سیاسی، با استفاده از پارادایمِ کوهنی، اولاً به پراکندگی مطالعات و فقدان یک پارادایم اشاره و سعی کرده اند تا با استفاده از مفهوم پارادیم به علمی شدن سیاست بپردازند و ثانیاً برخی نیز با توجه به آرای کوهن به اندیشة سیاسی پرداخته اند، یعنی نظریة سیاسی برآمده از بحران های سیاسی است.
در نقد این دیدگاهِ اندیشمندان علوم سیاسی می توان گفت آنان به جای توجه به بی قاعد گی های اندیشه و علم، به واقعیت اجتماعی وسیاسی توجه کرده اند. در واقع، تغییر در علم هنجاری ناشی از تغییرات در جهان اجتماع و سیاست است و نه خودِ علم هنجاری.
نگاهی تحلیلی به مفاهیم پیشرفت و گسست در انقلاب های علمی کوهن
حوزه های تخصصی:
هدف نهایی این مقاله تحلیل مفاهیم پیشرفت و گسست در انقلاب های علمی و نشان دادن تناقض موجود در تحلیل تامس کوهن در این زمینه است. ما نخست نشان داده ایم که برخی از متفکران چه در زمینة فلسفة تاریخ، چه منطق پژوهش تاریخی، و چه در زمینة تاریخ نگاری، پیشرفت بشری را فرض گرفته اند. در قسمت بعدی با توضیح مؤلفه های اندیشة کوهن، آشکار ساخته ایم که کوهن، در این پیشرفت مفروض، شک می کند و تاریخ علم بشری را به صورتی گسسته طرح می کند. در قسمت دیگر وجه نافی و وجه حامی پیشرفت را در تحلیل کوهن تجزیه کرده ایم و بالاخره درنهایت نشان داده ایم که کوهن در بخشی که پیشرفت را طرد می کند و تاریخ را گسسته می بیند دچار تناقض می شود و بار دیگر اندیشة پیشرفت را برای تاریخی که خود گسسته بودنش را نشان داده است فرض می گیرد.
قیاس ناپذیری و مسئلة تعارض پارادایم های علمی؛ پیشنهاد یک نظریة سمانتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کوهن مدعی است پارادایم های علمی رقیب در عین این که قیاس ناپذیر ند، با هم ناسازگارند. این مدعا این مسئله را ایجاد می کند که قیاس ناپذیری چگونه با تعارض جمع می شود؟ قیاس ناپذیری لازم می آورد که دو نظریة رقیب دارای شبکة معنایی و ساختار مقوله بندی متفاوتی باشند این راه را بر ناسازگاری و تعارض گزاره ها می بندد. در این نوشته با ارائة یک نظریة سمانتیکی و متمایز کردن دو نوع تعارض، تعارض گزاره ای و تعارض مقوله بندی، خواهیم کوشید در عین پذیرش قیاس ناپذیری و لوازم آن از تعارض پارادایم های رقیب دفاع کنیم.
پارادایم کوانتومی در علم مدیریت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرن بیست و یکم تعامل میان رشته های علمی مختلف بر تلاش در جهت بازتعریف رویکردها و مدل های ذهنی متمرکز گردیده است. پیشرفت های بزرگ علم فیزیک و شکل گیری فیزیک کوانتومی ، موجب ارتقاء درک و شناخت انسان در مورد پدیده های آشوبناک و پیچیده شد . رشد نفوذ علمی تئوری کوانتوم چنان بود که اصول و مفاهیم آن، به صورت پارادایمی در سایر رشته های علمی از جمله در علم مدیریت، مورد استفاده قرار گرفت.
هدف این مقاله توضیح دلالت های تئوری کوانتومی در علم مدیریت است. برای این منظور از روش مطالعه مبانی نظری و شیوه هرمنوتیک تفسیری استفاده گردیده است . در این مقاله بر اساس بررسی مبانی نظری؛ مفاهیم ، اصول و قوانین نظریه کوانتومی شناسایی و تفاسیر آن در علم مدیریت تبیین شد.
در این مطالعه نتایج نشان داد پارادایم کوانتومی در مدیریت از قابلیت تحلیلی فوق العاده ای برخوردار است. پارادایم کوانتومی میتواند در درک و بهبود سازمان، رهبری و مدیریت در شرایط بسیار پیچیده مفید واقع شود. ارزش این پارادایم، تبیین زندگی سازمانی در چشم اندازی نوین است، عدم قطعیت ، ابهام وپیچیدگی از خصوصیات اصلی این چشم انداز محسوب می شوند.
کتابداری و اطلاع رسانی و مفهوم پارادایم در فلسفه علم توماس کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این مقاله بررسی این امر است که آیا مفهوم پارادایم در فلسفه علم توماس کوهن، دارای مصداق یا مصادیقی در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی هست یا خیر. روش: پس از بررسی اجمالی کتاب «ساختار انقلاب های علمی» و به ویژه مفهوم پارادایم در آن، نظریه پردازی های مربوطه در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی مورد بررسی انتقادی قرار می گیرند و پیشنهادهایی مبنی بر لزوم نگرش پارادایمی در این حوزه ارائه می شود. یافته ها: کوهن پارادایم را محور اساسیِ اجماع و اتفاق نظر در یک جامعه علمی می داند. پس معنی پارادایم را نباید با «نحله»، «رهیافت»، «نظریه»، «پیش فهم» و نظایر آنها خلط کرد. به ویژه حضور «نحله های فکری متعارض» در یک حوزه علمی را نباید به معنی «وجود پارادایم های مختلف» دانست، زیرا کوهن وضعیت رقابت بین نحله های متعارض را وضعیت ماقبل پارادایمی می داند. با توجه به این مطلب، بسیاری از نظریه پردازی هایی که حول و حوش مفهوم پارادایم در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی انجام شده اند، از معنی مورد نظر کوهن دور افتاده اند. همچنین، مباحثی که درباره «نامگذاری» این رشته درگرفته اند، از این ضعف رنج می برند که به خصلتِ اجماع آفرینِ پارادایم و فقدان آن در کتابداری و اطلاع رسانی بی توجه بوده اند. اصالت/ارزش: ارزش این مقاله کمک به تأملات مربوط به بنیان های نظری علم کتابداری و اطلاع رسانی و تدقیق در مفهوم پارادایم با توجه به مسائل این رشته است.
قلمرو و کارکردهای دین در مقایسه با علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نحوه مناسبات علم و دین همواره از جملة پرسش های مهم قرون گذشته بوده و پاسخ های متفاوتی نیز به آن داده شده است. در این تحقیق تلاش می شود تا نشان دهد که، به رغم پیشرفت های خیره کننده علم و نقش فزاینده آن در حیات بشری، نسبت طولی، و نه عرضی دین و علم و منشأ الهی و وحیانی دین باعث شده است که دین همواره از جمله نیازهای اساسی بشر باشد، و این دین بوده که پرسش های بنیادین انسان را پاسخ گفته است؛ لذا نمی توان اندیشه محدودیت قلمرو و کارکردهای دین را معقول و قابل دفاع دانست. البته، وجود برخی تشابهات در ویژگی های علم و دین باعث شده است که همکاری آن دو بیش تر باشد، اما این امر بدان معنی نیست که یکی جای دیگری را بگیرد. در این باره می توان به برخی شباهت ها در تجربه، تبیین، عینیت، مدل ها، و پارادایم های آن دو اشاره کرد؛ در عین حال که هریک کارکرد خاص خود را دارد و این کارکرد از دیگری ساخته نیست. در این زمینه می توان به نقش بنیادین دین در تأمین مبانی اساسی علم و شکل دهی به نظریه ها و قوانین علم و نیز نقش پیشرفت های علمی در تبیین بیش تر باورهای دینی نگاه کرد.
پارادایم شناسی تعامل اندیشه سیاسی و فرهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه سیاسی به مثابه معرفتی هنجارین، به دنبال ترسیم سامان نیک سیاسی است. هر پارادایم فکری نیز گونه ای وضعیت مطلوب اجتماعی و فردی را تجویز می کند که شکوفایی فرهنگی را متأثر می سازد. رابطه ای مستقیم و دوسویه وجود دارد میان مؤلفه های اندیشه سیاسی در پارادایم های مختلف و فرهنگی که در جامعه در جریان است و هر پارادایم فکری، مؤلفه های خاصی را به فرهنگ مستقر در جامعه تزریق می کند و هر بازخورد نیز از آن فرهنگ بازمی ستاند. پژوهش حاضر، با تفحص در آثار متفکران برجسته در پارادایم های مختلف اندیشه سیاسی در طول تاریخ، نقش آنها در تولید و شکوفایی فرهنگ را بررسی می کند. مطالعه این پارادایم ها نشان می دهد که آنها را می توان در یک خط سیر بررسی کرد که طی آن، هر پارادایم فرهنگ خاصی را به ویژه در بعد فرهنگ سیاسی، مورد اهتمام قرار داده اند. طی این خط سیر، اندیشه سیاسی به صورت پارادایمی، از شهروند دانستن انسان آغاز می کند و سپس با روی آوری به آموزه فردگرایی، تحولی در نسبت اندیشه سیاسی و شکوفایی فرهنگی ایجاد می شود. در دوران معاصر نیز پارادایم های موازی مانند مدرن انتقادی، پسامدرن و اجتماع گرا هریک به گونه ای بر فضای شکوفایی فرهنگی اجتماعات را اثر می گذارند
درآمدی بر مسأله شناسی حقوقی با تأکید بر نظام حقوقی زن و خانواده در اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت «مسأله» در پژوهش های مربوط به حوزه خانواده، دارای دو رکن مهم است؛ یکی این که آیا اساساً مسأله ای در حوزه مورد بررسی وجود دارد یا پژوهشگر دچار توهم وجود مسأله شده است. دیگر این که بر فرض وجود مسأله، سنخ آن چیست. برای پی بردن به وجود مسأله، لازم است محیط علمی ـ فرهنگی خانواده شناخته شود. در همین راستا شناخت پارادایم حاکم، تشخیص مکتب فکری مرتبط با مسأله و نظریه علمی که خاستگاه مسأله واقع شده نیز ضرورت دارد. همچنین برای شناخت مسأله لازم است به تحلیل جنبه های کاربردی رفتاری مسأله، مانند حوزه دانش و نظام رفتاری مربوط به آن نیز پرداخت. در سنخ شناسی مسأله امور مختلفی چون بررسی ماهیت شناختی یا غیرشناختی مسأله، شناخت حقوق و آزادی ها، تحلیل کارکردها، آثار و پیامدها و تعیین سیاست گذاری، اصول، قواعد و مقررات حقوقی ضرورت دارد. مقاله حاضر به بررسی موارد یادشده که از ضروریات تألیف یک مقاله پژوهشی است، می پردازد.
دقیقه ای در باب نسبی گرایی، مطلق گرایی و عینیت باوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نسبی گرایی، مطلق گرایی و عینیت باوری، مفاهیمی هستند که در تاریخ فلسفه به طور عام و فلسفه علم به طور خاص بسیار مورد رجوع و بحث بوده اند. مقاله حاضر پس از ذکر مقدمه ای، به معرفی مفاهیم مذکور از مناظر گوناگون پرداخته و هر تعریف در هر منظر را ارزیابی نموده است. مقاله نشان داده است که دامنه نسبی گرایی، بسیار مبسوط است و شاید تنوع آن به هزار نوع برسد و چه بسا به نحو مضمون و ناآگاهانه بر عادات شناختی پژوهشگر مؤثر شود. مقاله به عینیت باوری (که در تقابل با نسبی گرایی بوده و گونه ای مطلق گرایی است) نیز پرداخته و نشان داده که این گرایش، میراث تفکر نیوتنی ـ دکارتی است و گرایش های جدید فلسفه علم، آن را پشت سر گذارده است. در پایان مقاله، مصادیقی از مطلق گرایی و نسبی گرایی ذکر گردیده است.
اصالت فلسفة علم کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تامس کوون در 1962 نظریهای اصیل در فلسفة علم ابراز داشت. اما صاحب نظرانی ادعا کرده اند که هیدگر آنچه را کوون «پارادایم»، «علم متعارف» و «انقلاب علمی» مینامید، پیشتر گفته بود. متهمتیکال بودن علم جدید، نیاز به جهانهای تفسیری و افق دانایی، مبانی ادعاهای قول هیدگر به پارادایم هستند. افکندن طرح جامع، مبنای اصلی قول او به علم متعارف است. مقاومت ناهنجاریها و بازنگری ریشهای در مفاهیم بنیادین علم، مبانی قول او به انقلاب علمی است. ما تمام این ادعاها را رد میکنیم. پارادایم در آراء متأخر کوون دو معنای خاص و عام دارد. طرفداران تقدم هیدگر، معنای خاص را لحاظ نکردهاند. پارادایم به معنای عام شامل چهار جزء و وابسته به جامعة علمی است. در استدلال هر یک از طرفداران، تمام یا برخی از این اجزاء لحاظ نشدهاند و جامعة علمی محوریت ندارد. به نظر کوون در علم متعارف دانشمندان پازل حل میکنند؛ ولی به روایت طرفداران قول هیدگر به علم متعارف، کارهای دیگری در طول این دوره انجام میشود. به نظر کوون مقاومت مسائل ناهنجار برای رخداد انقلاب علمی کافی نیست؛ ولی به نظر طرفدار تقدم هیدگر، کافی است. نتیجه اینکه تنها شباهتهای کلی میان آراء هیدگر و کوون وجود دارد، که اختصاصی به هیدگر ندارد. و آراء فلسفة علمی کوون اصالت دارند.