مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
پارادایم
حوزه های تخصصی:
در نگارش تاریخ علم تا نیمة دوم قرن بیستم رویکردی درون گرایانه غلبه داشت. بر اساس این رویکرد وظیفة مورخ این است که تاریخ عقلانی نظریه ها را بنویسد و نشان دهد که تاریخ علم، تاریخ انباشت یافته ها و ابداعات فردی است. با انتشار آثار کوهن تحولی انقلابی در تاریخ نویسی ایجاد شد. او تحت تأثیر مورخینی مانند کوایره و باترفیلد علم را به عنوان نهادی جمعی مورد مطالعه قرار داد و بر این اساس تاریخ علم را تاریخ گسست بین کلیت های پارادایمی معرفی کرد. وی متون تاریخی و درسی متداول را متضمن فلسفه ای پوزیتیویستی می دانست و بر بازنویسی این متون بر پایة رویکرد تاریخی جدید تأکید داشت. منتقدین کوهن نیز به نوبة خود رویکرد او را متضمن عناصری نسبی گرایانه و ضدعقلانی دانسته اند. مشکل اصلی این است که کوهن به منطق بین پارادایمی باور ندارد و بحث از علل طرح یک نظریه را جایگزین بحث از دلایل می کند.
پارادایم های علم: آیا علم سیاست دارای پارادایم می باشد؟(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
درباره این موضوع که آیا علم سیاست نیز مانند دیگر علوم اجتماعی دارای پارادایم های مسلط می باشد یا نه و اگر پاسخ مثبت است این پاردایم ها کدامند، بین نویسندگان و صاحب نظران این دانش اختلاف نظر وجود دارد. مقاله حاضر مدعی است که علم سیاست نیز مانند دیگر علوم اجتماعی دارای پارادایم می باشد. هدف از مقاله حاضر معرفی پارادایم های مسلط در علم سیاست رایج و اجزای آن ها است. از نتایج این نوشته می توان در برای فلسفه علم سیاست، روش شناسی سیاسی، روش های پژوهش در سیاست و بررسی پارادایمیک بودن دانش های سیاسی برآمده در جهان اسلام استفاده کرد.
پارادایم تاریخ نویسی در ایران؛ الگویی از تاریخ نگاری هزار ساله (از اواخر قرن سوم تا برآمدن جنبش مشروطه خواهی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارائه ی الگویی جامع یا حتی به نسبت جامع از تاریخ نگاری ایرانی با پهنه ی زمانی هزارساله، از اواخر قرن سوم هجری تا برآمدن جنبش مشروطه خواهی، بسیار دشوار می نماید. زیرا این الگو، که شامل مؤلفه های متعددی چون بینش مورخان، نحوه ی گزینش رویدادها، منابع مورد استفاده ی مورخان، روش های تاریخ-نگاری، ابزار سنجش درستی رویدادها، شیوه های تدوین و تنظیم داده ها، خاستگاه اجتماعی و ادبیات به کار گرفته شده ی مورخان است، در هر مورخی منحصر به فرد به نظر می رسد. اما اگر بتوان نقاط اشتراک مؤلفه های مذکور را در ذیل الگویی گرد آورد، به گونه ای که نقاط افتراق بین آن ها و تغییرات به وجود آمده در ادوار مختلف تاریخی، ناقض این الگوی کلی نباشد، می توان از یک پارادایم در تاریخ نگاری ایرانی سخن گفت. یافته های این مقاله بر اساس مقایسه ی آثار تاریخ نگاری در دوره ی مورد نظر، وجود الگویی غالب در تاریخ نگاری ایران پس از اسلام را، با نشان دادن تداوم هشت مؤلفه ی برشمرده شده، نمایان می سازد؛ الگوی غالبی که از آن با عنوان پارادایم تاریخ نویسی یاد خواهد شد.
رهیافتی جامع از نظریه رهبری کوانتومی و کاربردهای آن در سازمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه ها و الگوهای مدیریت و رهبری همچون بقیه رشته های دانش، تحت تأثیر پارادایم های علمی قرار دارند. دو پارادایم مهم یعنی پارادایم نیوتنی و پارادایم کوانتومیبه طور جدی نظریه ها و الگوهای سازمانی را تحت تأثیر خود قرار داده اند. طرحاصول علوم جدید نیازمند آگاهی از فن های رهبری در سازمان های مدرن است؛ به طوری که این فناوری ها و اصول یک استعاره جدید برای حیات سازمان و کار رهبری ارائه می دهد. این در حالی است که مدل های توسعه سازمان های سنتی جای خود را به مدل ها و روش های مداخله گر جدید در عصر عدم اطمینان، پیچیدگی، جهانی شدن و تغییر سریع داده است. شروع قرن 21 را می توان از نظر فناوری عصر کوانتوم نامید. کلید تعالی سازمانی، رهبری عالی است. هفت مهارت کوانتومی می تواند رهبران قرن 21 را برای ایجاد سطح جدیدی از تعالی سازمان برای بهره برداری از قدرتمندترین انرژی جهان یعنی انرژی ذهن، فعال کند. اگر رهبران و سازمان هایشان بخواهند در عصر جدید پیشرفت کنند باید جهش فکری و مهارت جدیدی در مدیران با این شیوه رهبری به وجود بیاورند. رهبری کوانتومی که بر اساس بهترین تصمیم در شرایط پیچیده بنا نهاده شده است، مستلزم داشتن هفت مهارت کوانتومی است که رهبران سازمان ها را قادر به تفکرات پویا و شهودی می کند. به عبارت دیگر نمی توان رهبری را به عنوان نفوذ بر دیگران، جهت تحقق اهداف مشخص، تعریف کرد؛ بلکه باید آن را به عنوان فرآیندی که جستجوی هدف و حرکت در مسیر هدف، از تحقق خود هدف، مهم تر و ارزشمندتر است، تعریف نمود. در مقاله حاضر علاوه بر بررسی مفاهیم و مروری بر نظریه های مرتبط با ادبیات رهبری و سازمان های کوانتومی، تأثیرات پارادایمی نظریه کوانتومی بر نظریه های سازمان و مدل های مرتبط با نظریه کوانتوم نیز بررسی خواهد شد.
سیاست قدسی در حکمت متعالی امکان سنجی و ملاحظاتی بر انگارة فلسفة سیاسی در پارادایم صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث محوری و مرکزی مقاله تبیین هویت فلسفة سیاسی متعالی بر مبنای حکمت متعالیه است که در گام نخست، با تنقیح وجود پارادایمی به نام پارادایم صدرایی، مدعی الگوی بنیادینی شده ایم که می توان با ابتنا بر مبانی هستی شناسانه، معرفت شناسانه، انسان شناسانه و گرایشات ارزشی و اخلاقی منظومه ای از مسائل و موضوعات مطرح در فلسفة سیاسی را از اصول و مبانی مزبور استنباط و اجتهاد کرد. در بخش پایانی نوشتار نیز با تقریر نظریة فلسفة سیاسی متعالی صدرایی با عنوان «سیاست قدسی» ارکان و اضلاع آن را برشمرده ایم و سپس ملاحظاتی چند در قالب نقد و بررسی دربارة آن مطرح و مبین کرده ایم. همانند آن که اگر در حکمت متعالیه حکم به مشروعیت حکومت فقیهان و مجتهدان داده شود رأی اضطراری صدرا است نه رأی حقیقی و نهایی او که حکومت متألهان و حکیمان است و این که سیاست صدرایی مصداق نظریة آمریت و تابعیت است و دیگر آن که رسالت سیاست قدسی متعالی عمدتاً مطابق با الگوی بازگشت است و لذا سیاست را هویتی ابزارگونه می داند و در آخر این که، سیاست قدسی صدرایی راهی را برای تحقق دموکراسی هموار و میسور نمی سازد.
ارتباط دانش نظری و عملی معلمان در پارادایم های اجرای برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی ارتباط میان دانش نظری و عملی معلمان در هر یک از پارادایم های اجرای برنامه درسی است. بر مبنای سه نوع پارادایم حوزه مطالعاتی برنامه درسی که با مطمح نظر قرار دادن نسبت میان نظریه و عمل شکل گرفته است، به بیان سه نوع رابطه میان دانش نظری و دانش عملی مورد نیاز معلمان در تدریس پرداخته شده است. این سه نوع رابطه، در دل سه پارادایم برای اجرای برنامه درسی، مورد بحث قرار گرفته اند. این سه پارادایم با ترکیبی از عناوین پارادایم های حوزه مطالعات برنامه-درسی و اجرای برنامه درسی، فنی- وفادارنه، فکورانه- انطباقی و انتقادی- برآمدنی نام گذاری می شوند. هر یک از این سه رابطه، پیامدهای متفاوتی را نیز برای شکل گیری برنامه های درسی رشد و توسعه حرفه ای معلمان در بردارد. در پارادایم فنی- وفادارنه، برنامه-های رشد حرفه ای بر انتقال دانش نظری و مهارت آموزی در فنون هر چه اثر بخش تر تدریس تأکید دارد. این برنامه ها در پارادایم فکورانه- انطباقی ضمن توجه به انتقال دانش نظری بروز، رشد و پرورش تأمل عملی معلمان را مطمح نظر قرار می گیرد. برنامه های رشد حرفه ای در پارادایم انتقادی- برآمدنی نیز شکلی از پژوهش فردی یا گروهی، به خود می گیرد.
نظریه برخاسته از داده کاوی کیفی در به اشتراک گذاری دانش و طراحی مقیاس بومی آن: مطالعه موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر شاهد توسعه و ظهور روش های اکتشاف دانش، به ویژه داده کاوی و فنون خاص آن بوده ایم. به زعم تصور رایج، داده کاوی صرفا به پژوهش های کمی و آماری محدود نمی شود. امروزه در پژوهش های کیفی نیز حرکتی مستمر از واکاوی ها، پژوهش ها و پردازش های صرفا نظری و روش محور به چشم می خورد. این مقاله با روش داده کاوی نظریه ی بنیانی، به اکتشاف عوامل موثر بر به اشتراک گذاری دانش در میان اعضای هیات علمی دانشگاه ها پرداخته است. یافته ها حاکی از آن است که 4 عامل پیوند عاطفی- اجتماعی، ارزش بازاری، رشد و ارتقای فردی، الزامات (بیرونی و درونی) از جمله مهم ترین عوامل به اشتراک گذاری دانش در بین اعضای هیات علمی دانشگاه ها هستند. سپس، براساس مصاحبه های بدون ساختار، متن کوتاه پرسشنامه به اشتراک گذاری دانش تدوین گردید. سپس داده ها از 92 عضو هیات علمی دانشگاه های گرگان به روش نمونه گیری سهمیه ای جمع آوری شدند. نتایج به دست آمده، استفاده از 20 گویه طراحی شده را حمایت می کند و نشان می دهد که این فرم کوتاه مقیاس عوامل به اشتراک گذاری دانش در نمونه اعضای هیات علمی ایرانی از ساختار عاملی مطلوب و روشنی برخوردار است. در این مقاله سعی شده تا با فرض تطبیق پذیری روش های اکتشاف دانش و داده کاوی در پژوهش های کیفی و پردازش های کمی، این دو را به گونه ای نوآورانه در مساله به اشتراک گذاری دانش کنار هم قرار دهد.
سیر تحولات فرارشته آینده پژوهی: مطالعه موردی آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
آینده پژوهی را باید اقدامی فرارشته ای و علمی اجتماعی دانست؛ فرارشته ای، به دلیل آنکه هم در راه رسیدن به یافته ها و گزاره های خود و هم برای توجیه آن ها از رشته های گوناگون بسیاری استفاده می کند و علمی عمل گرا، به دلیل آن که می خواهد اطلاعات موردنیاز برای اقدام های بشری را فراهم آورد؛ اقدام هایی که برای شکل دادن به آینده طراحی می شوند. آینده پژوهی برخلاف روند تخصصی شدن و تفکیک رشته ها و حرفه های گوناگون، به مثابه علمی فرارشته ای در حال تکوین و تکامل است. قلمرو موضوعی آینده پژوهی، تمام بخش های فرهنگ، اقتصاد، سیاست، تکنولوژی و هنر را در بر گرفته و نظر به تغییرات پیش رو، موضوعات آن رو به افزایش است. این مطالعه که دارای جهت گیری اکتشافی-توصیفی می باشد، با مروری بر مقالات و کتب موجود در حوزه آینده پژوهی، تلاش دارد سیر تحولات فرارشته آینده پژوهی را در دهه های 1960 و 1970 بررسی نماید و ضمن شناسایی مؤسسات و اندیشمندان تأثیرگذار بر این روند، پارادایم هایی را که پس از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد شکل گرفته، برشمرد. نتایج نشان می دهد که تاکنون دو پارادایم در سیر تحول آینده پژوهی وجود داشته است و نشانه هایی از ظهور یک پارادایم نیز جدید به چشم می خورد.
اندیشه سیاسی به مثابه دانشی میان رشته ای: روایتی دلالتی - پارادایمی(مقاله علمی وزارت علوم)
اندیشه سیاسی، آن نوع نظرورزی است که در رشته های متعددی صورت بندی می شود. فلسفه سیاسی، ایدئولوژی سیاسی، الهیات سیاسی، و ادبیات سیاسی شاخص ترین انواع اندیشه سیاسی هستند. اگر چه در یک سیر تاریخی «علم سیاست» به «علم قدرت» تبدیل شد، ولی اکنون بار دیگر برای دست یافتن به «زندگی خوب»، «سیاست اندیشی» به سرآغازهای خود باز گشته است. با توجه به چرخش معرفتی «علم سیاست» به اخلاق، از یک سو، و چرخشی که در مطالعات توسعه و علم اقتصاد به اندیشه هنجاری صورت گرفته است، از سوی دیگر، بهره بردن از تضمنات عملی اندیشه سیاسی، ضرورتی تاریخی به نظر می رسد. در این مقاله، ابتدا به تحلیل ها و نظریه های شاخصی که درباره چیستی اندیشه سیاسی ارایه شده اند رجوع می شود، آنگاه روایت دلالتی _ پارادایمی به عنوان شیوه ای بدیل برای تبیین میان رشته ای اندیشه سیاسی ارایه می شود.
تبیین مدل سازی پارادایم مذاکرات حسابرس- صاحبکار پیرامون گزارشگری مالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مراحل اصلی شکل گیری گزارش های مالی، فرایند مذاکره ای است که حسابرس و شرکت صاحبکار بواسطه ایجاد اختلاف نظر و تعارض وارد آن می شوند. نتایج حاصل از این مذاکرات در کیفیت گزارش های نهایی نقشی تعیین کننده دارد و در نتیجه می تواند برای خود افراد درگیر مذاکره، سازمان آنها و کل جامعه پیامدهایی را به همراه داشته باشد. هدف تحقیق حاضر مدل سازی این فرایند به روش نظریه برخاسته از داده ها و از طریق مصاحبه عمیق با خبرگانی از هر دو سوی مذاکره یعنی شرکای حسابرسی و مدیران شرکت ها پرداخته است. این تحقیق با انجام 30 مصاحبه به روش گلوله برفی به اشباع رسید. با توجه به سطوح مختلف عرضه کنندگان حسابرسی (موسسه حسابرسی و تیم حسابرسی مذاکره کننده) تلاش شده تا مدلی جامع از کلیه عوامل تعیین کننده در هر یک از این سطوح ارائه شود. بعلاوه در انجام مصاحبه ها موضوعات نیازمند مذاکره و چالش های موجود در این فرایند در هر سطح شناسایی گردید. بر اساس نتایج بدست آمده از مصاحبه ها علت اصلی ایجاد اکثر اختلافات و تعارضات بین حسابرسان و صاحبکاران که مذاکره را امری اجتناب ناپذیر می سازد عبارتند از: 1. علل دانشی (کمبود دانش با کیفیت طرفین مذاکره)، 2. علل اطلاعاتی (عدم تقارن اطلاعاتی) و 3. علل ارتباطی (ماهیت کسب و کار صاحبکار و شیفت کلیه ارتباطات به آخر سال) و 4. مشکل ابزاری (کیفیت قوانین و استانداردهای حسابداری). با توجه به مصاحبه ها، با شروع فرایند مذاکره به دلایل فوق، مهم ترین بسترهای لازم عبارتند از کیفیت دانش و مهارت های مذاکراتی طرفین مذاکره و رسالت آنها. همچنین بر اساس نظر خبرگان راهبردهای پیاده سازی پارادایم پیوسته و دستیابی به مذاکره برد-برد عبارتست از گفتگو منطقی و مستقل، اعتماد سازی، و مذاکره از مجرای مکانیزم های مناسب حاکمیت شرکتی. مهم ترین چالش های شناسایی شده در این فرایند عبارتند از عدم تخصص صنعتی حسابرسان، نگاه اشتباه صاحبکاران به حسابرسی و نبود مکانیزم های مناسب حاکمیت شرکتی است. در نهایت مدل بدست آمده از مصاحبه ها به تایید 2 نفر از مشارکت کنندگان و 2 متخصص حرفه ای و دانشگاهی رسید.
بررسی و نقد کتاب فلسفه سیاسی تکنولوژی اطلاعات:رهایی یا انقیاد
منبع:
مجموعه مقالات اولین همایش ملی نقد متون و کتب علوم انسانی ۳۰ آذر ۱۳۹۶ جلد اول «تجارب حرفه ای نقد»
محور اصلی مقاله حاضر نقد و بررسی کتاب رهایی یا انقیاد؛ فلسفه سیاسی تکنولوژی اطلاعات در قرن بیستم است که از سوی انتشارات تیسا منتشر شده است. در مقاله حاضر تلاش شدهاست ضمن معرفی اثر یاد شده، نقد و ارزیابی شکلی و محتوایی آن در دستور کار نویسنده قرار گیرد. جستار حاضر به دنبال پاسخگویی به سؤالات زیر است: دغدغه و کانون تمرکز نویسنده اثر چیست؟ مدعای اصلی مطرح شده در آن بر چه مبنایی استوار است؟ هدف این اثر و جایگاه آن در منابع موجود این حوزه به چه صورتی است؟ این سؤآلات از مهمترین موضوعاتی هستند که نویسنده مقاله در تلاش است تا بهآنها بپردازد. مدعای نویسنده این است که اثر مذکور به مسئله بسیار مهم و قابل تأملی پرداخته است، زیرا نقش و جایگاه تکنولوژی در زندگی سیاسی و اجتماعی انسان معاصر موضوعی است که به جهت روزآمدی و کاربرد مستمر آن در زندگی روزمرّه باید مورد تجزیه و تحلیل علمی قرار گیرد. با وجود اهمیت طرح چنین مسئلهای در اثر مورد مطالعه، به نظر میرسد که نویسنده به دلیل خلط بیش از حد مباحث تئوریک در حوزههای مفهومی مختلف نتوانسته است تبیین دقیقی از رابطه سیاست و تکنولوژی اطلاعات ارائه نماید.
نقد و بررسی مدل های علم دینی مبتنی بر الگوهای علم شناختی پساپوزیتیویستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر مدل های مختلفی برای تولید دانش دینی از سوی استادان و صاحب نظران دانشگاه و حوزه ارائه شده است. بین این گروه، شمار درخور توجهی از نظریه پردازان، نقدها و دیدگاه های پساپوزیتیویستی درباره علم و فعالیت علمی را نقطه عزیمت مناسبی برای حرکت به سمت تولید علم دینی دیده اند. پساپوزیتیویسم بر پایه دیدگاه ما طیف متنوعی از نظریه ها را تشکیل می دهد که درباره مدعیاتی همچون عینیت، بین الاذهانیت و عقلانیت تردید کرده و به نوعی از نسبی گرایی گذر کرده اند که یکی از تأثیرگذارترین نمونه ها را می توان در نظریه پارادایم های کوهن مشاهده کرد. مدل های علم دینیِ یادشده در این مقاله که اساس کار خود را با پذیرفتن چنین دیدگاه هایی آغاز نموده اند، به جز نمونه علم مقدس نصر و دیدگاه زیباکلام، از یک سو به دلیل پذیرفتن چنین دیدگاه های نسبی گرایانه و از سوی دیگر تمایل به مدعیات پوزیتیویستی با مشکلی اساسی مواجه اند. این مشکل را می توان ناتوانی در سازگاری بین ادعاها و نتایج نظری دو پارادایمِ ناسازگار دانست.
ترسیم الگوی روش شناختیِ مطالعه دینی بر مبنای مفهوم شناسیِ «روی آورد»، «روش» و «پارادایم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«روی آورد»، «روش» و «پارادایم» اصطلاحاتی هستند که از فلسفه علم واردِ روش شناسیِ دین پژوهی شده اند. عدم توجه به مفهوم شناسی، مصداق یابی و حتی ترجمه این واژگان، موجب نوعی آشفتگی در روش شناسی دین پژوهی گشته است؛ به نحوی که این تعابیر گاه به صورت مترادف، گاه با معانی مختلف و گاه به جای یکدیگر به کار رفته اند. به منظور رفعِ این نقیصه روش شناختی، لازم است مفهوم شناسیِ دقیقی از این واژگان صورت گرفته، با ترسیم الگویِ روش شناختیِ مناسبی، جایگاه هر یک از این مفاهیم در گستره دین پژوهی تبیین گردد. میانِ پارادایم ها، روی آوردها و روش ها در گستره دین پژوهی- بر خلاف علوم تجربی- نوعی هم کُنشی برقرار است. پارادایم، روی آوردها و روش-های شایسته و بایسته را در دین پژوهی تعیین می کند. از سوی دیگر شناخت پارادایم متوقّف بر شناختِ روی آوردها و روش هاست. همین امر موجب می شود مسئله واحد در پارادایم های مختلف، پاسخ های گوناگون یابد. روی آوردها و روش های دینی نیز در ارتباطی پویا و تعاملی زایا عمل می کنند و هر روی آوردی روش های خاصِ خود را می طلبد. هر پارادایمی روی آوردهای مناسبِ خود را می طلبد و هر روی آوردی، روش های خاص خود را می جوید.
حکمت اشراقی به مثابه ی پارادایم: بررسی اطلاق انقلاب علمی به(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیشینه ی تاریخی همه ی مسائل فلسفی به یک شکل نیست و نمی توان با بیان واحد، آن ها را بررسی کرد، ولی می توان آن ها را در بسترهای مختلف مورد کاوش قرار داد و به نتایج جدیدی دست یافت. در این پژوهش قصد بر این است که مکتب فلسفی سهروردی، به صورت خاص، نقدهای او بر مکتب مشاء و ابداعات و نوآوری هایش، در بستری جدیدی موردبررسی قرار داده شود. در این تحقیق، نظریات وی در چارچوب ساختار انقلاب های علمی کوهن موردبررسی قرار داده شده است و این نتیجه به دست آمده که سهروردی در بستر تاریخی خود، دست به انقلاب زده است و نظریات وی در قالب یک پارادایم جدید بر پارادایم قدیمی – مشاء- غالب شده است. هرچند این مسأله را که فهم فلسفه ی شیخ اشراق در پرتوی فهم فلسفه ی مشاء است، نمی توان نادیده گرفت؛ ولی طبق گفته ی کوهن، یک پارادایم جدید، از دل پارادایم قبلی ظهور می کند. برای نیل به مقصود، به تعریف پارادایم و ویژگی های آن و تطبیق نظریات سهروردی بر آن چارچوب پرداخته شده است.
بررسی و نقد کتاب «نظریه های اقتصادی توسعه؛ تحلیلی از پارادایم های رقیب»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال هفدهم مرداد و شهریور ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۴۶)
این کتاب به تبیین شش چهارچوب فکری اصلی در اقتصاد توسعه بر اساس پارادایم کوهن می پردازد.از زمان انتشار کتاب ساختار انقلاب های علمی نوشته تامس کوهن در دهه 1960 ، محققان علوم طبیعی و سپس محققان علوم اجتماعی به ویژه اقتصاد، تلاش کردند آن را در موضوعات مختلف از جمله توسعه به کار ببرند. کتاب هانت، اثری است که نویسنده سعی کرده تحلیل پارادایمی را در اقتصاد توسعه به کار ببرد. مدرنیزاسیون، ساختارگرایی، نئومارکسیسم، مائوئیسم، نیازهای اساسی و نئوکلاسیک، به عنوان پارادایم های رقیب در این اثر تشریح گردیده است. نویسنده ، تحلیل وابستگی را توضیح می دهد ولی آن را پارادایم نمی داند. در این مقاله، برداشت نویسنده کتاب از پارادایم، مورد نقد قرار گرفته است. نقد دیگر به این کتاب، قیاس ناپذیری پارادایم ها است که رویکردکتاب را تشکیل می دهد. روش شناسان اقتصاد که از دیدگاه انقلاب علمی کوهن به علم اقتصاد نگریسته اند، تنها اقتصاد کینزی را مصداق تغییر پارادایم در علم اقتصاد می دانند و اقتصاددانان توسعه ، تنها تحول از مدرنیزاسیون به تحلیل وابستگی را مصداق تغییر پارادایم در توسعه می دانند. سرانجام در این کتاب، رویکرد نهادگرایی در توسعه اقتصادی، مغفول مانده و بحث نشده است.
جامعه شناسی حافظه جمعی: حوزه مطالعاتی پارادایمیک یا ناپارادایمیک؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی حوزه مطالعاتی حافظه جمعی از جهت پارادایمیک بودن یا ناپارادایمیک بودن آن است. برای تحقق این هدف سعی شد ضمن معرفی حوزه مطالعاتی حافظه جمعی به عنوان رویکردی جدید در علوم اجتماعی، ارزیابی نظام یافته ای نیز از نقاط ضعف و قوت رویکرد های نظری و عملی به کار گرفته شده در آن، صورت پذیرد. در این راستا از نظریه پارادایم ریتزر به عنوان چارچوب بحث و بررسی استفاده شده است. بدین ترتیب که با مرور ادبیات مطالعات حافظه جمعی در قالب چهار مؤلفه اصلی شکل دهنده پاردایم، یعنی مثال واره، تصور بنیادی از موضوع، تئوری ها و روش ها، افزون بر سنجش فرضیه ناپارادایمیک بودن این حوزه مطالعاتی که از جانب برخی از محققان آن مطرح گشته، صورت بندی جدیدی از تحولات نظری، استراتژی های روش شناختی و نیز چالش هایی که این حوزه در مسیر پیشرفت با آن مواجه است ارائه می شود. در پایان مقاله نیز تلاش شده متناسب با این چالش ها، پیشنهادهایی برای مواجهه با آنها در جهت افزایش انسجام نظری حوزه مطالعاتی حافظه جمعی داده شود.
تحلیل مبانی انسان شناسی پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت از منظر اندیشه های علامه طباطبایی(ره)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد تحلیل مبانی انسان شناختی پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت براساس نظریات علامه طباطبایی(ره) و نقش آن در راستای شکل گیری پارادایم مدیریت اسلامی است. داده های این تحقیق با روش کتابخانه ای جمع آوری و با روش تحلیل مضمون بررسی شده اند. پس از ارائه گزاره های انسان شناسانه پارادایم های جامعه شناختی براساس تقسیم بندی بوریل و مورگان، گزاره های استنباط شده از اندیشه های علامه طباطبایی(ره) پیرامون انسان، در قالب دو زاویه تحلیلی "وجودی" و "ماهوی": ارائه شده است. در انتها، گزاره های استنباط شده از اندیشه های علامه طباطبایی(ره) در چهار دسته با گزاره های انسان شناختی پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت نسبت سنجی شده که عبارتنداز:1- گزاره های تأسیسی بدیع 2- گزاره های تأییدکننده 3- گزاره های تأسیسی متضاد4- گزاره های تکمیل کننده. در انتها مبانی انسان شناسی پارادایم های چهارگانه از منظر انسان شناسی حاصل از بررسی های انجام شده از منظر علامه طباطبایی(ره) مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که از منظر انسان شناسی علامه طباطبایی(ره) نگاه پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت اولا از زاویه تحلیل ماهوی بوده و ثانیا از ساحت طبیعت مادی انسان فراتر نرفته است. در نتیجه زاویه تحلیل وجودی و نیز بعد اول و سوم از زاویه تحلیل ماهوی انسان، دارای قابلیت ممتازی برای شکل گیری پارادایم مدیریت اسلامی می باشند.
نهادینه سازی فرهنگ نقد در جامعة علمی با کدام پارادایم یا بنیان علمی: مدرنیسم، پست مدرنیسم، یا آشوب پیچیدگی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
اگرچه نقد زیربنای رشد، توسعه، و بالندگی فردی و اجتماعی است، اما این امر به فرهنگ مسلط و فرایند منطقی جامعة علمی تبدیل نشده است. چنین وضعیتی دلایل گوناگونی دارد. یکی از این دلایل مفروضات زیربنایی یا پارادایم حاکم بر جامعة علمی است. بنابراین، هدف از نگارش این مقاله تحلیل فرهنگ نقد و تبیین این فرهنگ براساس سه پارادایم مسلط علمی، یعنی مدرنیسم، پست مدرنسیم، و آشوب و پیچیدگی است. بنابراین، از روش پژوهش استدلال استنتاجی استفاده شد. جامعة آماری دربرگیرندة کلیة کتاب ها، مقالات، مطالعات، و پژوهش های مرتبط با موضوع بود که حداکثر ممکن منابع به روش نمونه گیری هدف مند برای نمونه انتخاب شدند. اطلاعات ازطریق سیاهة یادداشت برداری گردآوری و سپس به روش کلامی و تحلیل محتوای کیفی تحلیل شد. یافته ها نشان می دهد که مدرنیسم فقط نقد به منزلة قطعیت نظریه ای را ممکن می کند که برداشتی منفی، سطحی، و ناسازگار با روح نقد محسوب می شود. بنابراین، فرهنگ نقد در این پارادایم شکل نگرفته و نهادینه نخواهد شد. پست مدرنیسم نیز بستر یا فرصت چندانی برای نقد مهیا نمی کند. اما آشوب و پیچیدگی بستری بسیار مناسب برای شکل گیری، ترویج، و نهادینه شدن فرهنگ نقد است؛ زیرا، ویژگی ها و مفروضات آن تبیین مناسبی از مفهوم ویژگی ها و انواع سنت های نقد ارائه می کنند. بنابراین، شکل گیری، ترویج، و نهادینه سازی فرهنگ نقد نیازمند گذار پارادایمی از مدرنیسم و پست مدرنیسم به آشوب و پیچیدگی است.
آیا سازماندهی دانش حرکتی پارادایمی دارد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: سازماندهی دانش نگرشی نوین در سازماندهی منابع است که رویکرد معنایی به این حوزه بخشیده است. این مقاله با هدف بررسی تغییرات صورت گرفته در بینش و معرفت شناختی حوزه سازماندهی طی دوره های زمانی به نگارش در آمده است تا مشخص شود که آیا حرکت و پیشرفت سازماندهی دانش مبتنی بر پارادایم [1] های علمی است؟ این تغییرات با تاثیرپذیری از دیدگاه پارادایمی به سازماندهی اطلاعات و دانش مورد تحلیل قرار گرفته است. روش شناسی: روش این پژوهش به صورت مروری تاریخی انجام شده است. بررسی های انجام شده در متون مختلف با تکیه بر نظریه توماس کوهن صورت گرفته است. از مطالعه و بررسی پژوهش های صورت گرفته توسط متخصصان حوزه سازماندهی برای دستیابی به روند شکل گیری سازماندهی اطلاعات و دانش استفاده شده است. تقسیم بندی های تاریخی بر اساس دیدگاه اسمیراگلیا در حوزه سازماندهی دانش انجام گرفته است. یافته ها: پیشرفت های فناوری اطلاعات در تأمین ابزارها و رویکردهای فلسفی به لحاظ تأمین هستی شناختی سازماندهی دانش بر رویکرد سازماندهی منابع اطلاعاتی تاثیرگذار بوده است. نتایج: سازماندهی دانش دارای حرکتی پارادایمی است. پارادایم های مبتنی بر رویکردهای فلسفی از جمله عمل گرایی و تجربه گرایی بر سازماندهی اطلاعات تاثیر بسزایی گذاشته است. این تغییرات رویکردهای فلسفی به همراه تغییرات فناوری های مورد استفاده در سازماندهی اطلاعات، پارادایم هایی را در زمینه سازماندهی منابع به وجود آورده است. گرایش به سازماندهی دانش در قرن 21 از نتایج تغییر پارادایم در این زمینه است. [1] paradigm
اعتباریات اجتماعی و ضرورت عدالت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با رویکردی تحلیلی نشان داده می شود که اساساً هر معرفتی از جمله علوم انسانی تابع پیش فرض های پارادایمی در ابعاد هستی شناسی و معرفت شناسی است، اما در علوم انسانی مفروضات انسان شناختی نیز تأثیر اساسی دارد؛ به گونه ای که حتی می تواند ابعاد دیگری را نیز تحت تأثیر قرار دهد. در این حالت ذیل تحولات پارادایمی در علوم انسانی و اهمیت انسان شناسی فلسفی، به نوعی عرصه های دیگر معرفت انسانی در پرتو مفروضات آن معنادار شده و این امر توانسته است از سطح پیش فرض ها و انگاره های ساده مربوط به انسان گذر کند و ضمن مفهوم سازی و نظریه سازی در باب انسان، نوعی انسان شناسی اخلاقی و تجویزی را نیز پدید آورد. در این حالت، کلیه مفاهیم و ضرورت وجودی آنها در علوم انسانی در پرتو این انسان شناسی معنادار می شوند. این مواجهه خود کلید خلق علم بومی، یعنی علم انسانی اسلامی خواهد بود، زیرا بر حسب شناخت و مفهوم پردازی انسان شناسی مبتنی بر منابع اسلامی می توان به ساخت نظریه و معرفت اجتماعی اسلامی دست یافت. در این راستا، ضمن بازخوانی نظریه اعتباریات اجتماعی علامه طباطبایی در قالب یک انسان شناسی فلسفی و استخراج لایه های مختلف آن، می توان به ضرورت وجودی عدالت به عنوان عنصر مرکزی هر علم انسانی و اجتماعی در وجوه فلسفه علوم اجتماعی در سنت اسلامی دست یافت.