مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
ماهیت انسان
منبع:
قبسات ۱۳۸۶ شماره ۴۴
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، «ماهیت انسان» به گونه تطبیقی در آرای مکتب اگزیستانسیالیسم و نظر رایج متفکران مسلمان و مرحوم صدرالمتألهین بحث و بررسی شده است. صدرالمتألهین که با ارائه نظریه حرکت جوهری و تأکید بر تغییر ماهیت فردی انسان، تبیینی متفاوت از متفکران رایج ارائه کرده، در عین آن که شباهتهایی با نگرشهای فیلسوفان وجودی ارائه کرده، میتواند از بسیاری از اشکالات و نارساییهای موجود در آرای این مکتب مبرا باشد. نظریه صدرالمتألهین، ظرفیت های لازم برای ارائه در محافل علمی جهان را دارا است و میتواند به صورت نظریه اسلامی در باره انسانشناسی عرضه شود؛ البته تبیین کامل، مبسوط و موشکافانه صدرایی در این مجال ممکن نیست؛ اما به نظر میرسد میتواند دست مایه تحقیقات بیشتری از سوی پژوهشگران باشد.
ارائه مدل سه بعدی تحلیل مبانی فلسفی و زیر ساخت های بنیادین تئوری های مدیریت
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش بر آن بوده است تا مدلی ارایه شود که بتواند از منظری دیگر تئوری های مدیریت و سازمان را مورد بحث و بررسی قرار دهد و با سامان بخشی به آنها به زوایای پنهان و مغفول آنها روی آورد و بدین گونه ابزاری علمی برای نظریه شناسی ارایه دهد تا بر پایه آن بتوان ضعف و قوت هر یک ازنظریه ها را روشن کرد و میزان قابلیت و مورد استفاده بودن هر یک از نظریه ها را مبتنی بر بوم و ویژگی های فرهنگی خود تعیین نمود در این خصوص برای نمونه نظریه بوروکراسی ماکس و بر به اجمال مورد بررسی قرار می گیرد
نظریههایى در باب انسان
حوزه های تخصصی:
آنچه در این نوشتار عرضه مىگردد، گزارشى است بسیار کوتاه از کتاب نظریههایى در باب انسان نوشته آقاى راجر تریگ. موضوع کتاب درباره ماهیت انسان است. نویسنده چهار مسأله عمده را که مستقیم یا غیرمستقیم با موضوع ارتباط دارد انتخاب نموده و جواب آنها را از ده متفکر یعنى افلاطون، ارسطو، آکوئیناس، هابز، هیوم، نیچه، مارکس، داروین، فروید تا ویتگنشتاین استخراج کرده و به مقایسه گذاشته است.
این مسایل عبارتند از: 1. جایگاه انسان در این جهان در بین سایر موجودات؛ 2. انسان چیست؛ 3. جامعه انسانى؛ 4. ارتباط هریک از این نظریهها با دیدگاههاى معاصر و جدید.
بررسی مفروضه های اساسی در باره ماهیت انسان از دیدگاه روان شناسی و اسلام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نطریه پردازی درباره شخصیت، مستلزم تصور یا برداشتی است که از ماهیت انسان می شود. تقریباً همه کسانی که در باب شخصیت به نظریه پردازی پرداخته اند، به گونه ای درباره مفروضه های مربوط به ماهیت انسان، دیدگاه خودشان را حداقل نسبت برخی مفروضه ها بیان کرده اند.
در این پژوهش، ابتدا دیدگاه ده نفر از نظریه پردازان شخصیت درباره مفروضه های اساسی مربوط به ماهیت انسان بیان، سپس با استفاده از یافته های علمی و الهام از متون دینی، دیدگاه اسلام با بهره گیری از روش استنباطی مورد بحث قرار گرفت. حاصل یافته های پژوهش در دو جدول به تفکیک آورده شده تا امکان مقایسه معناداری بین دیدگاه های گوناگون فراهم گردد.
پایه های نظری اخلاق کارگزاران
حوزه های تخصصی:
امام خمینی(س) اندیشمندی بزرگ و مردی متخلق به اخلاق است که با توجه به آموزههای اسلامی تلاش نموده است تا در عین پذیرش و احترام به قواعد و ساختار حقوقی جهت کنترل قدرت، قدمی بس والاتر بردارد و راهی به سوی تکامل درونی زمامداران بازگشاید تا از طریق آن، هم زمامداران راه سعادت طی کنند و هم ریشه قدرتطلبی و فزونیخواهی و سوء استفاده از قدرت خشکیده شود.
نویسنده در فصل اول با تعریف واژههای «اخلاق» و «علم اخلاق» و «اخلاق کارگزاران» اهمیت بررسی اخلاق زمامداران را در تأثیر مستقیم تصمیمات هیأت حاکمه بر سرنوشت آحاد مردم جامعه و فسادانگیز بودن قدرت و کافی نبودن تحدید حقوقی قدرت برای جلوگیری از انحطاط صاحبان قدرت میداند.
وی در فصل دوم مقاله خود پایههای عمومی اخلاق زمامداران را بر شناخت «ماهیت انسان» و «کمالپذیری و کمالخواهی انسان» و تبیین «دنیاشناسی» و «حب دنیا» استوار میکند و مینویسد: چون انسان به حسب فطرت اصلی عاشق کمال مطلق است، اگر در افکار و کردار بشر نیک بنگریم، خواهیم دید که در تمام حرکات و سکنات و زحمات و جدیتهای طاقتفرسا، محرک اصلی عشق به کمال است و برای اینکه انسان در یافتن مصداق کمال دچار اشتباه نشود باید دنیا را بشناسد و از حب نفس غافل نشود.
نویسنده در فصل سوم پایههای اختصاصی اخلاق کارگزاران را مورد بررسی قرار میدهد و مینویسد: در میان عناصر اساسی تشکیلدهنده دولت قدرت سیاسی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و چون قدرت، نیروی سرکشی است که اگر رها شود، طغیان میکند و صاحبش را به فساد میکشاند و جهانی را تباه میسازد، یا باید از قدرت چشم پوشید و خط قرمزی بیان حکومت و اخلاق کشید و یا با پذیرش قدرت به مهار آن پرداخت، نگارنده بر این باور است که امام خمینی(س) راه نجات را در چشمپوشی از زمامداری نمیبیند بلکه تلاش میکند تا با بیان ماهیت قدرت و ذکر عوارض آن و با تربیت اخلاقی، قتل را بر مرکب قدرت سوار کند.
نویسنده در پایان، ریشه قدرتطلبی را در فطرت کمالجویی انسان دانسته راه مهار قدرت را شناخت ماهیت حکومت که به خودی خود ارزش ندارد بلکه ارزش آن در پیاده کردن اهداف الهی است و وظیفهانگاری حکومت و تلاش برای خدمت به مردم و حقمداری توأم با مهربانی معرفی میکند.
حقیقت انسان و امکان شناخت آن در مکتب صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آشنایی هر انسانی با من خویش و درک آن همواره ذهن بشر را مشغول می دارد زیرا پاسخ آن سبب معنا بخشیدن به زندگی و حیات آدمی می شود. به عقیده صدرالمتالهین حقیقت انسان به دلیلی قابل شناخت نیست و از این رو آنچه را حکما بیان می کنند حقیقت او نیست اگرچه بیانگر ویژگی هایی از انسان است. صدرا راههای رسیدن به این معرفت را بیان می دارد. وی دو گونه تعریف ماهوی ارائه می دهد در تعریف نخست اگر چه همانند فیلسوفان سلف از حیوان ناطق استفاده می کند اما با مبنا قرار دادن مبحث قوه و فعل و حرکت جوهری در روند تعریفی خود از پشینیان فاصله می گیرد. در تعریف دوم به تبعیت از عرفا و کسانی که وی آنان را راسخان در علم می نامد تعریف ماهو انسان را بر اصولی چون وحدت حقیقت وجود و تشکیک در مراتب آن و جامعت انسان از همه عوالم و نشئات وجودی پایه گذاری می کند. مقاله حاضر با نگاه به مبانی قرآنی و روایی انسانشناسی صدرا به بررسی این مساله می پردازد.
ماهیت انسان معاصر و نیازهای او از دیدگاه سیدحسین نصر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از نظر سیدحسین نصر انسان ماهیت حقیقی ثابت و تغییرناپذیر دارد و تحولات جوامع در طول تاریخ عارضی بوده و آن ماهیت ثابت را تغییر نداده است. با این حال، نصر تصویر خاصی از انسان سنتی و انسان متجدد ارائه می دهد و انسان شناسی متجدد را متفاوت از انسان شناسی سنتی می داند. بررسی دیدگاه نصر درباره ویژگیهای ثابت انسان و ویژگیهای خاص انسان متجدد، نشان می دهد که او هم برای مجموع انسان ها ـ اعم از سنتی و متجدد ـ و هم به طور خاص برای انسان های متجدد نیازهایی چند را برشمرده است. مهم ترین این نیازها عبارت اند از: نیاز به ذات قدسی، معرفت مابعدالطبیعی، معنای زندگی، هم زیستی مسالمت آمیز، حفظ محیط زیست، علم مقدس، و یک پارچگی شخصیت انسان.
درآمدی بر نظریه شخصیت بر مبنای اندیشه دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر آن است که با استفاده از آموزه های دینی، الگوی جدیدی با نگرش به متون دینی برای مطالعه شخصیت ارائه کند؛ الگویی که بر اساس آن بتوان ساخت، پدیدآیی و تحول شخصیت را تبیین کرد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی بوده که ابتدا به شناسایی مفاهیم اساسی الگو در متون دینی پرداخته، سپس ارتباط این مفاهیم با یکدیگر در چارچوبی منطقی بررسی شده تا مؤلفه های اصلی ساخت شخصیت به دست آید. یافته های پژوهش، حکایت از آن دارد که مفاهیم اساسی به دست آمده از متون دینی عبارت اند از: نفس، فطرت، عقل، جهل و قلب. نتایج پژوهش نشان میدهد که نفس بیانگر ساخت اولیه شخصیت است که درون خود، عناصری فطری و غریزی را دارد. این عناصر در تعامل با یکدیگر قرار میگیرند، سپس کل ارگانیزم با عوامل محیطی تعامل بر قرار میکند. این تعامل دو سویه جنبه کنش وری و پویشی شخصیت را نشان میدهد و حاصل آن پدیدآیی شخصیت است.
مقایسه پارادایم دینی (اسلامی) با پارادایم های اثباتی، تفسیری و انتقادی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار پارادایم اسلامی در خصوص ماهیّت انسان، ماهیّت علم و داده های آن،واقعیّت اجتماعی، با مراجعه به قرآن و روایات و اندیشه های صاحب نظران اسلامی در مقایسه با اثبات گرایی، تفسیرگرایی و انتقادگرایی مورد بررسی قرار گرفته است. انسان در این رویکرد دارای ساحت هایی است که دین، جهت دهی و هماهنگ سازی آنها را عهده دار است. حس، عقل، شهود و وحی ابزارهای شناخت بوده و شناختی که از حواس آدمی حاصل میشود، زمینه ساز تحقق معرفت تحلیلی است. ژانسان دارای سرمایه های بالقوه و بالفعل درونی است و محیط زیست آدمی نیز سرمایه های زیستی ـ فرهنگی، اجتماعی متفاوتی در اختیار انسان قرار میدهد و از این گذر، هویت آدمی شکل میگیرد. در خصوص واقعیّت اجتماعی در پارادایم دینی، هم به عامل با اراده و کُنشگر فعّال و هم به وجود ساخت های اجتماعی و فضای منبعث از آنها و تأثیر آنها بر فرد توجه میشود.
بررسی ماهیت انسان از دیدگاه مکاتب روان شناسی و قرآن کریم
حوزه های تخصصی:
شناخت انسان یک تلاش ضروری و از شرایط مهم تأمین سعادت فردی و اجتماعی اوست. این کار با وجود فایده و ضرورت مسلم آن، همواره با دشواری ها و تعارض های بسیاری روبه رو بوده است. دلایل این دشواری ها و تعارض ها از یک سو، پیچیدگی و غموض هستی آدمی و از سوی دیگر، آشکار نبودن روش پژوهش های مربوط به انسان و بی ثباتی و تنوع و تعدد آنهاست.
در این مقاله، دیدگاه یکی از رشته های علمی، یعنی روان شناسی با رویکردهای مختلف آن (رفتارگرایی، روان تحلیل گری، شناخت گرایی و وجودگرایی) در مورد ماهیت انسان طرح و ارزیابی شده است. این دیدگاه با روش های مختلف کمّی و کیفی، مانند روش مشاهده عینی، تاریخی و تأویلی و فنون مختلف، مانند مصاحبه، پرسش نامه و فنون آماری، دستاوردهایی برای بشریت داشته است. همچنین تلاش شده تا در این میان دیدگاه اندیشمندان اسلامی که دستاوردهای آنان برگرفته از متون دینی و روش های عقلانی است، طرح و یک جمع بندی کلی از این دیدگاه ها ارائه شود.
جایگاه تعالیم وحیانی در تبیین وجودی انسان نزد ملاصدرا
حوزه های تخصصی:
اغلب معارف وحیانی در فلسفه به مثابه فرع و مؤید لحاظ میشود، اما در حکمت متعالیه این معارف از آغاز تا انجام به عنوان رکن پژوهش، فیلسوف را همراهی میکند. حکیمِ حکمت متعالیه گاهی در طرح مسأله، زمانی در برهان و برخی مواقع در رهیافت خویش وامدار آیات و روایات است و در دورهای فلسفهاش به موقعیتی رهنمون میشود که فارغ از معارف وحیانی در تبیین پدیدهها کارآمدی خود را از دست میدهد. این جستار درصدد آن است که بیان کند ملاصدرا به مثابه فیلسوف مسلمان در مقام معرفت به انسان و در امتداد نگرش وجودی خویش به انسان و طرح انواع انسانی با بهرهگیری از آموزههای دینی نگاه فلسفی به انسان را تعالی بخشیده است.
انسان شناسی در اندیشة امام خمینی (س)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی علم به انسان و احوالات انسانی در بعد امور کلی و جزیی، فردی و اجتماعی، تئوریک و عملی است. بر این اساس علم انسان شناسی حوزه های بسیار گسترده ای از علوم را در برمی گیرد. لذا باید ریشه های علم انسان شناسی را در علوم انسانی، هنر، علوم تجربی و علوم اجتماعی جستجو کرد. با ظهور اسلام و تعالیم وحیانی، قرآن به عنوان مهم ترین منبع، افق های جدیدی را دربارة ماهیت انسان گشود. جالب ترین نکته هم در مورد مباحث قرآن پیرامون انسان، جامعیت موضوعات و گاه انحصاری بودن مطالب آن است که در کنار هم قرار گرفته اند. در میراث اسلامی سخن بسیاری از سوی عالمان دینی دربارة انسان با صبغه روایی، کلامی، فلسفی و عرفانی بیان شده است.
در این میان امام خمینی نیز به مباحث انسان شناسی های بشری و انسان شناسی قرآنی و تفاوت های این روش ها پرداخته اند و علم انسان شناسی وحیانی، صحیح و جامع را برای زندگی فردی و جمعی ضروری می دانستند.
بررسی ماهیت انسان با تأکید بر نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
1 - 23
حوزه های تخصصی:
اندیشه وران مسلمان، نظریه های مختلفی درباره تبیین ماهیت انسان عرضه کرده اند. این اختلاف نظر آنان، موجب می شود تا برای دریافت تبیین درستی از ماهیت انسان، به معارف وحیانی توجه کنیم. معارف وحیانی به ویژه نهج البلاغه، در تکوین ماهیت انسان، به دو مرحله باور دارند: یکی تکوین جوهره انسان و دیگری تکوین ساحت های ترکیبی او. بر همین اساس، انسان از منظر جوهری، با سایر مخلوقات یکی است و از منظر ترکیب، با آنها تمایز دارد. در مرحله اول جوهره انسان، از نور لایزالاللهی نشأت می گیرد و در مرحله دوم، از ساحت های گوناگونی برخوردار می شود. ساحت های انسان به طور عمده، دو ساحت جسمانی و روحانی هستند، ولی ساحت روحانی، خود ابعاد مختلفی چون حیات، شهوت، ناطقه و ایمان (عقل) دارد. به این ترتیب، در تعریف انسان از منظر معارف وحیانی به ویژه نهج البلاغه چنین می توان گفت: «انسان جوهری نورانی است که مرکب از دو ساحت جسم و روح بوده و دارای ابعاد گوناگون روح مانند حیات، شهوت، ناطقه و ایمان است».
بررسی تطبیقی ماهیت انسان از دیدگاه آیت الله مصباح و سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث از انسان به عنوان یکی از سه محور مهم فلسفه در کنار خدا و جهان، همواره مورد توجه مکاتب فلسفی جهان قرار گرفته است. همچنین یکی از مهم ترین سؤالاتی که حول محور انسان از قدیم الایام مورد توجه بوده است، سؤال از ماهیت و چیستی انسان می باشد. آیت الله مصباح معتقد است که انسان علاوه بر عنصر مادی، دارای بعد روحانی می باشد، که البته همین بعد روحانی، اصل و حقیقت انسان می باشد. وی معتقد است که انسان ها دارای سرشت و طبیعت مشترک هستند که هم در حوزة میل و گرایش و هم در آگاهی و شناخت انسان مطرح می باشد؛ اما ژان پل سارتر فیلسوف فرانسوی، معتقد است که انسان ها هیچ گونه سرشت مشترکی ندارند. چیستی او از پیش تعیین شده نیست. انسان، ازآنجا که فاقد هرگونه ماهیت و تعریف پیشینی است، آزاد است؛ بلکه برابر با آزادی است. در این مقاله دو دیدگاه متفاوت دربارة ماهیت انسان از این دو فیلسوف به صورت تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است.
ماهیت انسان و نقش آن در علوم انسانی؛ بررسى تطبیقى دیدگاه آیت الله مصباح و آبراهام مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حوزه انسان شناسی، دو رویکرد عمده «انسان شناسی فلسفی» و «انسان شناسی تجربی» دنبال می شود. این پژوهش به دنبال آن است که آرای دو انسان شناس معاصر را به نمایندگی از این دو رویکرد درباره ذاتیات انسانی مقایسه کرده، آثار اشتراکات و اختلافات مبنایی آنها را در علوم انسانی بررسی کند. ازاین رو از میان فیلسوفان مسلمان آرای آیت الله محمدتقی مصباح متکی بر منابع اسلامی و حکمت متعالیه، و از میان روان شناسان انسان گرا آرای آبراهام هارولد مزلو متکی بر فلسفه رمانتیک، فلسفه اگزیستانسیالیسم و دیدگاه تجربه گرایی را مدنظر قرار داده است. این پژوهش در نتیجه گیری، متوجه اشتراکات محدود و ظاهری و اختلافات بسیار و ریشه ای این دو متفکر درباره این مسائل اساسی شده است؛ به گونه ای که اختلافات یادشده موجب شده تا ایشان در مقام توصیف پدیده های انسانی، تبیین روابط میان آنها، تعیین موضوعات و مسائل تحقیق، و انتخاب ابزار و منابع شناخت، به گونه متفاوت بیندیشند، و در مقام دستور و تعیین هنجارهای رفتاری نیز در ارزش گذاری، سیاست گذاری، و توصیه نسبت به رفتارها و مسائل انسانی، داوری هایی متعارض داشته باشند.
معیارهای عدالت سیاسی در اسلام: رویکردی انسان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر نظریه ای درباره عدالت، مستلزم تبیین مجموعه حقوقی برای انسان است؛ زیرا این حقوق همان چیزهایی هستند که نظریه عدالت قرار است شیوه توزیع خاصی برای آن ها ارائه دهد (تاریخچه). تبیین معیارهای عدالت سیاسی ازمنظر انسان شناختی در متون دینی، موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده است (پیشینه). ازاین منظر، مسئله ای بدیع، ناکاویده و جدید است (مسئله). سؤال مقاله حاضر، آن است که ایده دوساختی بودن وجود انسان ازمنظر دینی چه تأثیری در نظریه عدالت در عرصه سیاست دارد (سؤال)؟ پژوهش حاضر، ضمن تلاش برای اثبات ایده دوساحتی بودن انسان، دو نوع حقوق را برای انسان ها در نظر می گیرد (فرضیه). در پاسخ به این سؤال، متون دینی با این غرض (هدف) و با روشی توصیفی تحلیلی (روش) مورد تحلیل قرار می گیرد؛ تا دلالت های سیاسی تلقی شده از انسان در نظریه پردازی درباره عدالت تبیین شود. درنتیجه، تلقی اسلامی از ماهیت انسان، موجب می شود که هر برداشتی از عدالت معطوف به هر دوی این حقوق باشد. آنچه دراین میان اهمیت دارد، آن است که مبنای توزیع قدرت سیاسی در جامعه، بستگی به میزان رشد و تعالی فرد، متفاوت خواهد بود. این تفاوت در نظام توزیع قدرت در تقابل با اندیشه های قراردادگرایانه مدرن است که ساحت فطری و الهی وجود بشر را انکار می کنند (یافته).
ارتباط خداوند و انسان از نگاه ابن سینا و غزالی
حوزه های تخصصی:
چگونگی رابطه میان انسان و خداوند یکی از دغدغه های مهم فلسفی، کلامی و عرفانی در جهان اسلام بوده است. فیلسوفان، متکلمان و عرفای مسلمان با توجه به رهنمودهای قرآن در این زمینه و نیز رویکردهای عقلانی خویش و تأثیرپذیری شان از برخی از اندیشه های فلسفه یونانی، کوشیده اند تا هریک به گونه ای متمایز و درعین حال بدون تعارض این رابطه را تبیین کنند. پژوهش کنونی به بررسی آرای دو اندیشمند برجسته از جریان های مذکور می پردازد. ابن سینا به نمایندگی از فیلسوفان مسلمان این رابطه را با الگوی عشق و ادراکات عقلی تبیین می کند و معتقد است آدمی با شهود و حب و کشش خویش به سوی خداوند، به مقامی می رسد که می تواند لذتی هم پای لذتِ فرشتگان کسب نماید. غزالی به عنوان صوفی و عارف، رابطه میان انسان و خدا را در الگوی فنا و نابودیِ عرفانی و در چارچوب وحدت با خداوند تبیین می نماید. این رویکردهای دوگانه فلسفی و عرفانی دارای پیش فرض های هستی شناختی، انسان شناختی، معرفت شناختی و الهیاتی هستند.
تناظر انسان شناسی عمل گرا و انسان شناسی اخلاقی کانت و نقش آنها در تحقق عملی اخلاق وی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در نظر کانت، فلسفه اخلاق به مکمّلی نیاز دارد تا بتوان از طریق آن انسان ها را برای عمل به اصول و قواعد اخلاق محض آماده کرد. وی این مکمّل را «انسان شناسی اخلاقی» می نامد و در تبیین آن به جای بررسی اصول محض، ماهیت انسان را به صورت تجربی مطالعه می کند. گرچه کانت اعتقاد دارد که اخلاق محض بنیادین بوده و از این رو مهم تر از این بخش مکمل است، به همان اندازه تأکید دارد برای اعمال دستاوردهای اخلاق محض در انسان ها، لازم است به این بخش نیز توجه کنیم. در این مقاله کوشیده ایم به روش توصیفی- تحلیلی، مفهوم انسان شناسی اخلاقی کانت را در پرتو انسان شناسی عمل گرای او بررسی و نقش آن را در فلسفه اخلاق وی و تحقق امر اخلاقی مشخص کنیم. نتیجه این شد که از دیدگاه کانت انسان شناسی اخلاقی با توجه به رسالت انسان و با بررسی راهکارها و موانع تحقق اخلاق، زمینه را برای استفاده از اصول اخلاق محض در موقعیت های جزئی و انضمامی آماده می سازد. البته برای تبیین انسان شناسی اخلاقی کانت لازم است نخست به بررسی انسان شناسی عمل گرای او بپردازیم. اخلاق کانت بر تجربه مبتنی بوده و برای زندگی روزمره سودمند است و انسان شناسی اخلاقی او، مجموعه ای از شرایطی را برای بشر فراهم می سازد که به نحو راحت تری اصول اخلاق را در زندگی این جهانی به کار گیرد.
تعدد نوعی نفوس و ماهیت انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار علاوه بر اعلام موضع درباره وحدت و یا تعدد نوعی نفوس بشری به دنبال پاسخی درخور برای حل معمای روان شناختی چگونگی ماهیت انسان هستیم. یکی از مباحث مطرح در علم النفس فلسفی، مسئله وحدت و یا تعدد نوعی نفوس انسانی است. اندیشمندان مسلمان در این زمینه اقوال مختلفی را مطرح ساخته اند و علاوه بر اقامه استدلال از شواهد قرآنی و روایی در تثبیت اندیشه خود بهره برده اند. برخی حکمای اسلامی معتقد به وحدت نوعی نفوس و برخی دیگر معتقد به تعدد آن هستند. در این میان صدرالمتألهین در بعضی کتب خود نظری بینابین ارائه داده و به وحدت ابتدایی نفوس در نوع و در عین حال کثرت نوعی آنها طی یک حرکت جوهری رأی داده است. این مسئله فلسفی قرابت سازنده ای دارد با مسئله مطرح در روان شناسی تحت عنوان ماهیت روان شناختی انسان که در آن روان شناسان دیدگاه های مختلف و بعضاً متضادی بیان کرده اند. بعضی ماهیت انسان را خنثا دانسته اند، برخی آن را دارای تمایلات شر انگاشته اند و بعضی نیز تمایلات خیر را به آن نسبت داده اند. با حل مسئله وحدت یا تعدد نوعی نفوس در حکمت اسلامی، پاسخی درخور به پرسش مطرح شده در علم روان شناسی داده می شود.
اثرپذیری نظریه سیاسی امام خمینی از ماهیت انسان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ارتباط و نسبت نظریه سیاسی با ماهیت انسان، از اساسی ترین فرضیات اجتناب ناپذیر نظریه های سیاسی است. امام خمینی(ره) نظریه سیاسی خویش را بر شناخت توحیدی انسان و با حد و رسم ماهوی معینی مبتنی کرده اند که ضرورتاً هنجارپذیری و جهان شمولی نظریه ایشان مسبوق به اثبات پذیری نسبت آنها با نظریه سیاسی ایشان است. هدف، فهم استلزامات کمال طلبی بشر در نظریه سیاسی امام خمینی(ره) می باشد که با روش اسنادی کتابخانه ای صورت گرفته است. یافته ها نشان می دهند که امام خمینی(ره) با بینش توحیدی، بشر را موجودی کمال طلب می دانند که به دنبال استکمال خویش، به کنش های فردی و جمعی روی می آورد. امام خمینی(ره) بر اساس این بینش توحیدی از ماهیت بشر، نظریه سیاسی خود را با تمرکز بر «رفتار سیاسی وظیفه مدار و تکلیف محور»، «ثبات ارزش های اخلاقی در سیاست» و «جریان ولایت الهی از طریق امام امت» ترسیم نموده است. نتیجه آنکه مؤلفه های نظریه سیاسی امام خمینی(ره) انسجام و نسبت مستدل و معقولی با ماهیت انسان شناختی ایشان دارد.