مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
تاریخ علم
حوزه های تخصصی:
تامس کوهن نظریهاى موسوم به نظریه پارادایمهاى علمى ارائه مىکند که، برخلاف اسلاف پوزیتیویست و نگتیویست خود، بهنحو جدّى و تعیینکنندهاى برخاسته و مأخوذ از عمل عالمان در تاریخ علم است. در این مقاله کوشیدهام سه کار انجام دهم. اوّل اینکه نشان دادهام چگونه کوهن در مطالعه تاریخ علم دچار نوعى تغییر گشتالتى مىشود. دوّم اینکه نگرش گشتالتى را تشریح کرده نشان دادهام چگونه این نگرش نقش مهمى در نظریه کوهن ایفا مىکند. و بالاخره، سعى کردهام نشان بدهم که چگونه تغییرات گشتالتى، پارادایمهاى قبل و بعد از یک انقلاب علمى را قیاسناپذیر مىکند.
نقدی بر فرا روش شناسی ایمره لاکاتوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایمره لاکاتوش نظریه ای برای ارزیابی روش شناسی ها و انتخاب بهترین آنها ارایه کرد که بعدا فراروش شناسی نام گرفت. این فرا روش شناسی ملهم از روش شناسی برنامه پژوهش علمی لاکاتوش و مبتنی بر ویژگی هایی بود که لاکاتوش برای یک روش شناسی خوب لازم می دانست. این فراروش شناسی بر آنست تا با توسل به تاریخ علم، هم به شناسایی بهترین روش شناسی از میان همه روش شناسی های موجود بپردازد و هم راهی برای تاریخنگاران باز کند تا بتوانند به نحو دقیقتری، تاریخ علم را بازسازی کنند و ازینرو حتی به ارزیابی تاریخنگاری ها علم هم بپردازد.این مقاله پس از بررسی ساختار این فراروش شناسی به نقد عملکرد آن در ارزیابی روش شناسی ها و انتخاب روش شناسی بهتر و نیز دستیابی آن به اهداف اولیه اش همچون خدمت به تاریخنگاران می پردازد. همچنین مشکلاتی که بر سر راه توسل به «تاریخ واقعی» و آرای دانشمندان در ارزشیابی های این فراروش شناسی وجود دارد بررسی شده و دور باطلی که لاکاتوش در استفاده از دو مورد فوق گرفتارش می شود تبیین می شود.
رهیافتهای دانشمندان مسلمان در علم شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم شناسی امروزه به تبع علوم، توسعة فراوان یافته و رهیافتهای متنوعی چون علم شناسی منطقی-فلسفی، روان شناسی علم، جامعه شناسی علم و تاریخ علم را در برگرفته است. دانشمندان مسلمان با توسعه و رشد دانشهای مختلف روزگار خود، به بسط و تکامل علم شناسی نیز پرداخته اند و چهار رهیافت عمده و متفاوت در شناخت علوم به دست آورده اند. علم شناسی منطقی که ریشة ارسطویی دارد، در کتابهای منطق به میان آمده، و بر تحلیلهای پیشینی، ضابطه ای و ارائة اصول و قواعد حاکم بر علوم مبتنی است. علم شناسی تطبیقی، با بررسی مقایسه ای دانشها به ارائة الگویی برای طبقه بندی آنها می پردازد. این رهیافت، مطالعة پسینی است و نزد دانشمندان مسلمان بسط فراوان یافته است. علم شناسی تاریخی نیز ریشة ارسطویی دارد و با رهیافت پسینی و تجربی، به مطالعة تاریخی رشد علوم و نظریه های علمی می پردازد. دانشمندان مسلمان با گشودن مبحثی در سرآغاز هر علم با عنوان رؤوس ثمانیه، در واقع به علم شناسی مورد پژوهانه نیز پرداخته اند. در این مقام، انطباق علم شناسی منطقی بر علم خاص، چالش انگیز بوده و مسائل راهبردی برای هر دو ساحت علوم و علم شناسی به میان آورده است.
نگاهی به کتاب التعریف بطبقات الامم ، از قاضی صاعد اندلسی (420-462 ق)
حوزه های تخصصی:
قاضی صاعد اندلسی دانشمند و مورخ قرن پنجم هجری در کتاب نامدار خود التعریف بطبقات الامم رویکردی خاص به مقوله علم دارد که بر پایه آن می توان این کتاب را در رده کتاب تاریخ علم قرار داد . در این مقاله با معیارهای امروزین تاریخ نگاری جایگاه این کتاب در دو حوزه تاریخی و علمی به طور مستقل و با هم بررسی می شود .
نگاهی تحلیلی به مفاهیم پیشرفت و گسست در انقلاب های علمی کوهن
حوزه های تخصصی:
هدف نهایی این مقاله تحلیل مفاهیم پیشرفت و گسست در انقلاب های علمی و نشان دادن تناقض موجود در تحلیل تامس کوهن در این زمینه است. ما نخست نشان داده ایم که برخی از متفکران چه در زمینة فلسفة تاریخ، چه منطق پژوهش تاریخی، و چه در زمینة تاریخ نگاری، پیشرفت بشری را فرض گرفته اند. در قسمت بعدی با توضیح مؤلفه های اندیشة کوهن، آشکار ساخته ایم که کوهن، در این پیشرفت مفروض، شک می کند و تاریخ علم بشری را به صورتی گسسته طرح می کند. در قسمت دیگر وجه نافی و وجه حامی پیشرفت را در تحلیل کوهن تجزیه کرده ایم و بالاخره درنهایت نشان داده ایم که کوهن در بخشی که پیشرفت را طرد می کند و تاریخ را گسسته می بیند دچار تناقض می شود و بار دیگر اندیشة پیشرفت را برای تاریخی که خود گسسته بودنش را نشان داده است فرض می گیرد.
رویکردی جدید به تاریخ پیدایش و بنیان گذار جغرافیای سیاسی در جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با این سؤال انجام شد که جغرافیای سیاسی توسط چه کسی و در چه تاریخی برای اولین بار عنوان گذاری و مفهوم سازی شده است؟ در این میان، سه نفر بنام «اَنروبرت ژاک تورگو»، «ایمانوئل کانت» و «فردریش راتزل» مطرح بودند. این پژوهش به روش کتابخانه ای و با بررسی اسناد و مدارک اصلی مربوط به آن سه نفر انجام گردید. نتیجه پژوهش نشان داد که برای اولین بار تورگو در سال 1751م با نگارش طرح کتابی در این موضوع در دانشگاه سوربن، اصطلاح جغرافیای سیاسی را بکار گرفته و مفهوم سازی نموده است. کانت نیز در سال 1757م در دانشگاه کونیگزبرگ آلمان اصطلاح جغرافیای سیاسی را بکار گرفته و مفهوم سازی کرده است. فردریش راتزل نیز در سال 1897م در دانشگاه لایپزیگ آلمان اولین کتاب علمی را درباره پدیده کشور و حکومت با عنوان جغرافیای سیاسی تألیف و منتشر نموده است. بنابراین جغرافیای سیاسی توسط تورگو و کانت در نیمه قرن 18 عنوان گذاری و مفهوم سازی شده است.
پیل الکتریکی دوره اشکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال 1936 میلادی، در جریان کاوش یک محوطه اشکانی در مرکز بین النهرین، ابزاری کشف شد که شامل یک کوزه سفالی کوچک به ارتفاع 14 سانتیمتر بود و داخل آن، یک استوانه مسی با میله آهنی، تعبیه شده بود. نمونه های قابل مقایسه این ابزار، بعدها از محوطه های دیگری (از جمله در تیسفون پایتخت ایران در دوره اشکانی و ساسانی) به دست آمد. با توجه به ویژگی های این یافته، از همان ابتدا به درستی به عنوان یک پیل الکتریکی، شناسایی شد و فرضیه هایی در ارتباط با کاربرد آن مطرح گردید، که عبارت بودند از: استفاده در زمینه آبکاری برقی، استفاده در زمینه جادوگری و استفاده طبی. فرضیه نخست به دلیل پیچیدگی علمی و فنی روند آبکاری برقی و همچنین فقدان کارایی لازم پیل اشکانی برای آبکاری، مورد تردید است. کاربرد جادوگری نیز با توجه به پشتوانه علمی و فنی این یافته، دست کم در ارتباط با نمونه اشکانی، قابل پذیرش نیست. بنابراین با توجه به شواهد و مدارک تاریخی که نشان می دهد، در این دوره از ماهی برقی برای تسکین درد استفاده می شده و نیز با توجه به تجارب طب مدرن در زمینه استفاده از جریان های ضعیف الکتریکی برای تسکین درد و بهبود تعدادی از امراض، به نظر می رسد کاربرد طبی قابل قبول ترین فرضیه در این رابطه باشد. بین النهرین در دوره اشکانی، یکی از مراکز مهم ارتباطی شرق و غرب بوده و در چنین محیطی، درمانگران و یا تکنسین ها، با استفاده از تجارب خود و نیز اطلاعاتی که از چین و روم به این منطقه می رسیده، به ساخت این ابزار اقدام کرده اند
باز تعریف علم نزد متفکران نوگرای مصری در قرن نوزده م. و تأثیر آن بر نظام آموزشی مصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تا پیش از قرن نوزدهم میلادی، تعریف و تلقی رایج از علم در سرزمین های اسلامی، تحت تأثیر آیات واحادیث، میراث سلف نخستین و حاکمیت رویکرد نقل گرای مبتنی بر کتاب و سنت در نهادهای آموزشی، اغلب قلمرویی محدود و ماهیتی دینی داشت. با استناد بر پژوهش های انجام شده، رویارویی با غرب، مشاهده قدرت تکنولوژیکی علوم جدید و مقایسه پیشرفت کشورهای اروپایی با عقب ماندگی مزمن کشورهای اسلامی، چالش های ذهنی متعددی را در حوزه های مختلف، میان متفکران مسلمان برانگیخت. یکی از رویکردهای مشترک اندیشمندان مسلمان در مواجهه با چالش های ذهنی نوپدید، بازتعریف برخی مفاهیم سنتی، کلیدی و بنیادین در حوزه های گوناگون و انطباق آن با نیازها و مقتضیات جدید بوده است. مصر از دهه پایانی قرن هیجدهم میلادی به این سو، یکی از کانون های مواجهه با غرب و مدرنیته بود و تحولات گسترده ای را در عرصه های مختلف تجربه نمود. در جستار حاضر به مطالعه موردی تلقی متفکران مصری از علم، پس از مواجهه و آشنایی آنها با مدرنیته می پردازیم و ضمن مقایسه آن با تلقی آنان از علم در دوران پیشامدرنیته به بیان تفاوت ها و علل بازتعریف علم از سوی اندیشمندان مصری و ضرورت های آن خواهیم پرداخت
بررسی امکان تاریخ نگاری علم بر مبنای معانی متفاوت از انقلاب علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۳ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۹۳
57 - 78
کتاب های متعددی در حوزه های تاریخ، جامعه شناسی و فلسفه علم، تحت عنوان انقلاب علمی وجود دارد. ممکن است گمان برود همان گونه که مورّخان، تاریخ جنگ ویتنام را نوشته اند، چیزی به نام انقلاب علمی وجود دارد که مورّخان آن را ثبت کرده اند. در این مقاله نشان داده می شود که این تصور اولیه را تا آنجا باید تصحیح کرد که پرسید: آیا اساساً می توان تاریخی از علم جدید به نگارش درآورد که در آن انقلاب وجود داشته باشد؟ به بیان دقیق تر، آیا امکان دارد که یک مورخ و نه فیلسوف یا دانشمند، سیر تحولات علم جدید را ثبت کند و در آن به کشفِ تاریخیِ انقلاب نائل آید؟ پاسخ ما بر اساس معانی متفاوت از انقلاب علمی یکسان نیست؛ دست کم به دو معنا از انقلاب علمی، انقلاب شبه سیاسی و انقلاب های علمی تامس کوهن، چنین امکانی وجود ندارد. در اینجا نشان داده می شود تاریخ نگاری علم بر مبنای انقلاب علمی به دو معنای فوق از انقلاب یا بر پایه شواهد روشن تاریخی شکل نگرفته و یا با پیش فرض های فلسفی انجام شده است؛ اما امکان تحقق تاریخی معنای سوم از انقلاب، انقلاب علمی پسینی، بدون پیش فرض فلسفی و مستند به تحقیقات تاریخی وجود دارد.
فرایند تکوّن طبیعت گرایی روش شناختی در تاریخ تفکر غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبیعت گرایی روش شناختی، یعنی حذف علل ماورائی در تبیین طبیعت، چه وضعیتی در تاریخ تفکر غرب دارد و در چه فرایندی به عنوان اصلی ترین ویژگی علم جدید (science) شناخته شد؟ با بررسی تاریخی تفکر غرب مشخص می شود که ریشه طبیعت گرایی روش شناختی به پایان دوره اسطوره و آغار تفکر فلسفی می رسد. در یونان باستان، به استثنای فلوطین و تا حدی افلاطون، گفتمان غالب در شناخت طبیعت اکتفا به علل طبیعی بود. در اوایل قرون وسطی، به دلیل گرایش به افلاطون و فلوطین، ماوراءگرایی و استناد به معرفت وحیانی روش دانشمندان در شناخت طبیعت بود. اما در اواخر قرون وسطی، به دلیل نفوذ ارسطو، روش طبیعت گرایانه به فضای علمی غرب بازگشت. با نقد ارسطو در رنسانس و انقلاب علمی در قرون شانزدهم و هفدهم شیوه جدیدی از طبیعت گرایی روش شناختی به عنوان روش علم پذیرفته شد. فیزیک کلاسیک با نگاه دئیستی به عالم و نظریه تکامل با طرد هر گونه طرح و نظم الهی طبیعت گرایی جدید را در فضای علمی تثبیت کردند و همچنان این مشخصه به عنوان پارادایم علم شناخته می شود.
نقد و بررسی آنارشیسم روش شناختی فایرابند در نظریه برضد روش: طرح نظریه آنارشیستی معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم مرداد ۱۳۹۹ شماره ۵ (پیاپی ۸۱)
363-386
سیطره بی چون چرای اثبات گرایی بر فلسفه علم در سال های نخستین قرن بیستم با توجه به موج نقد آن توسط برخی از فیلسوفان علم در نیمه دوم این قرن دچار بحران و فروپاشی شد. دیدگاه های فیلسوفان علمی نظیر پوپر، کوهن و لاکاتوش زمینه را برای پیدایش نقدهای رادیکال تر به جریان کلاسیک فلسفه علم فراهم کرد. فایرابند در همین مسیر تلاش کرد در کتاب «برضد روش: طرح نظریه آنارشیستی معرفت» نوعی آنارشیسم روش شناختی را جایگزین رویکردهای قبلی کند. به زعم او هیچ روش معقولی برای اخذ و طرد نظریه ها وجود ندارد. وی در این کتاب نشان می دهد که تلاش برای یافتن قواعدی برای بازسازی منطقی فرایند پیشرفت علم و اثبات و ابطال نظریه ها کار بیهوده ای است.در این پژوهش سعی شده ضمن نقد و بررسی کتاب مذکور از بعد شکلی و محتوایی برخی از دیدگاه های اصلی نویسنده آن مورد ارزیابی قرار گیرد. هدف از این کار نشان دادن میزان اعتبار ادعاهای رادیکال نویسنده در فلسفه علم و سنجش نقاط قوت و ضعف آن می باشد. روش به کار گرفته شده در نقد و بررسی این اثر توصیفی – تحلیلی می باشد و بررسی آن نشان می دهد که دیدگاه های فایرابند با آنکه در عرصه فلسفه علم به عنوان یک رویکرد انتقادی جدید از اهمیت و جایگاه ممتازی دارد اما دچار تعارضات حل نشده ای است که نویسند به آن بی توجه بوده است و به نظر می رسد کسانی که از دیدگا ه های وی در فلسفه علم تبعیت می کنند باید برای حل آن تلاش های نظری بیشتری انجام دهند.
علم عقود ابنیه: کلیدی برای فهم نسبت علم و معماری در جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۱۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۲۳)
207 - 232
علم عقود ابنیه نخستین بار به این نام در ارشاد القاصد ابن اکفانی (سده 8ق) یاد شده است؛ اما تأمل در تعریف و متون منسوب به آن معلوم می کند که این علم پیشینه ای کهن تر دارد. نخستین نشانه های آن در احصاء العلوم فارابی و با عنوان «علم ریاست بنا» یافت می شود. هیچ متنی از دوران اسلامی به دست ما نرسیده است که انتساب به این علم در آن، یا در دانشنامه ها، تصریح شده باشد؛ فقط سخن از این است که ابن هیثم و ابوبکر کرجی در این علم تصنیفاتی داشته اند. دانشوران احتمال داده اند که کتاب های این دو مهندس برجسته گم شده باشد؛ اما این احتمال نیز می رود که کتاب های ایشان به خطا به نام علم دیگری، مانند هندسه عملی، شهرت یافته باشد. تصور اجمالی ای که از موضوع و هدف و کاربرد این علم از منابع اولیه طبقه بندی علوم به دست می آید به داوری در باره این کتاب ها و شناسایی متون احتمالی دیگر متعلق به علم عقود کمک می کند. از این طریق، درمی یابیم که بخش مهمی از کتاب اجرائاتِ الحفورِ و الأبنیه ابن هیثم، بخش هایی از إنباطُ المیاه ابوبکر کرجی، و تمامی رساله مجهول المؤلف معروف به رساله اعمال و اشکال در همین علم است. این شناسایی و سپس برررسی محتوای این رساله ها تصویر روشن تری از علم عقود ابنیه، به منزله علم اصلی مربوط به معماری در نظام علوم دوران اسلامی، به دست می دهد و اهمیت بررسی آن، مستقل از علم هندسه عملی، را آشکار می کند. از این بررسی، معلوم می شود که این علم فروتر از مرتبه علم هندسه نظری (که مهندسان نظری یا عالمان هندسه متکفل آن بودند)، و فراتر از علم هندسه عملی (که صانعان و بنّایان با آن سروکار داشته اند) بوده است و معماران و سربنّایان بدان عالم بوده و در آن مهارت داشته اند.
بسط «علایق علم» و پیامدهای آن برای آموزش علوم طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، بسط علایق علم و بررسی پیامدهای آن برای آموزش علوم طبیعی است. برای این منظور با استفاده از روش های توصیف، تحلیل، استنتاج و مفهوم پردازی ابتدا به علایق علم نزد هابرماس با سه وجه فنی، عملی و رهایی بخش پرداخته می شود. سپس رویکرد ماری هسه درباره جنبه تفسیری و تأویلی علوم طبیعی مورد بررسی قرار می گیرد. پس از آن، به نظرات مارتین اِگِر درباره علاقه کیهان شناختی و سرکوب آن در تعلیم وتربیت پرداخته می شود. در بخش بعد ضمن پیشنهاد رشته «مطالعات علم» به عنوان «علایق استعلایی علم» به بسط علایق علم می پردازیم. سپس به پیامدهای چهار زیرعلاقه تاریخ علم، فلسفه علم، جامعه شناسی علم و روانشناسی علم، پرداخته می شود. در نهایت با ابتنای بر یافته های پژوهش، رویکرد و روش جدیدی با عنوان «آموزش علم علاقه محور» پیشنهاد می گردد. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که لحاظ علایق استعلایی در کنار علایق فنی و کیهان شناختی در آموزش علوم طبیعی، و استفاده از آموزش علم علاقه محور، تصویر جامع تر و کامل تری از علم ارائه داده، ضمن تسهیل و تعمیق فرایند یاددهی-یادگیری علوم، این فرایند را با جذابیت و لذت بیشتری همراه خواهد ساخت.
اصلاح سال 375 تقویم یزدگردی برمبنای روایت فرنبغ سروش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقویم یزدگردی بخشی از میراث ایرانی است که مسلمانان بی کم و کاست به همان شیوه و مبنای ساسانی پذیرفتند و آن را برای امور دیوانی و مالی به کار گرفتند، اما پس از دو و نیم سده، به سبب ماهیت گردشی و نقصان آن دچار مشکل شدند و برای تنظیم امور و رفع نیازهای خویش، ناچار تقویم یزدگردی را اصلاح کردند و در آن تغییراتی دادند. 120سال پس از اصلاحات مسلمانان و مدتی بیش از یک ماه تغییر در جابجایی نوروز، همچنین پایان یافتن دور بزرگ گاهشمار ایرانی، جامعه زردشتی نیز با تقویم یزدگردی دچار مشکل شد و تصمیم گرفت آن را اصلاح کند. رهبری آن جامعه که در فارس و بغداد سکنی داشت، در 375ی اصلاحات را علی رغم مخالفت بخشی از روحانیون سنت گرای ساکن در نواحی شمال و شرق ایران، عملی کرد. پژواک این اقدام و پی آمدهای آن در متون زردشتی و آثار منجمان اسلامی موضوع این گفتار است.
مفهوم علم در تمدن اسلامی، روش علمی و پارادایم پیشرفت و انتقال علم در قرون وسطی، پیدایش و فضل تمدن مغربی اندلسی بر تمدن شرق اسلامی
مفهوم علم در تمدن واژه کلیدی شناخت تمدن است و نقش کلبدی در پیدایش و توسعه و انتقال تمدن دارد. تمدن موضوعی با ماهیت علم است و تار و پود آن توسعه و انتقال علوم است. تمدن اسلامی از موجودات علمی است که دارای دو تاثیر است. تاثیر تاریخی و تاثیر پدیداری که در مواد متن و دانشمند ظاهر شده است. تاثیرات ابن سینا، رازی، ابن هیثم، خیام، فارابی، ابن رشد، محی الدین عربی، قلصادی، و بسیاری از دیگر چهره های تمدن اسلامی در تاریخ علم جهانی مشهود است. بخشی از این تصویر مربوط به تمدن اسلامی در غرب اسلامی است که امروز در محافل شرق شناسی که مهمترین موضوع اصلی و از اصول موضوعه آن، تحقیق در پدبدار تمدن اسلامی است در جریان است، این پژوهش ثابت می کند که تمدن اسلامی پدیداری غربی نیست و واقعیت تاریخی است که حداقل چهار قرن از عمر مفید تاریخ علم جهانی و زندگی علمی انسان را رقم زده است. سوال این است که این حافظه تمدنی به عنوان واقعیت اصیل اسلامی تاثیر می کند و یا با عنوان موجودی پدیداری که ذهن خاورشناس پس از ششصد سال کارعلمی در ماده تمدن اسلامی خلق کرده است ؟ کار سترگ فارابی، رازی، ابن خلدن در تمدن و علم نگاری قرن ها پیش از شرق شناسان این فرضیه را ثابت می کند که تمدن اسلامی واقعیت اصیل اسلامی است. ابن خلدون(732-808) پرچمدار نمونه متکامل تمدن نگاری در جهان و ثمره تمدن اسلامی در نمونه غربی آن در مقدمه تمدن اسلامی را از عهد پیامبر (ص) که عهد نخستین علم گرایی است تا قرن نهم هجری بیش از هشت قرن تجارب علمی بشر در قرون وسطی را با رویکرد علم به مفهوم ساینس گزارش کرده است. او مانند رازی لکن یکصد و هشتاد سال بعد علوم در تمدن اسلامی را با بیان عقل تجربی و با عنایت به جدایی اساسی علوم در روش و غایات دسته بندی کرده است و به شکلی با تاریخ به عنوان علم عمران و با توجه به مفهوم علم به معنی ساینس شروع کرده است و به جدایی علم از خرافه و تحول ان در تمدن اسلامی تصریح نموده است. در عصر حاضر مرحوم زرین کوب در بررسی سیزده علم اسلامی با رویکرد ساینس تصریح کرده است که تمدن اسلامی راه تحقیق و ابتکار را بر فراز میراث یونان ایران و هند گشود. در بین خاورشناسان معاصر که گرایش وسیعی به گزارش و وصف پدیده تمدن اسلامی در قرون وسطی از خود نشان داده اند، سارتن در اول قرن بیستم در تاریخ علم جایگاه تمدن اسلامی در تاریخ ساینس را به طور جزیی و مبسوط دسته بندی کرده است و بویژه هونکه است که در سراسر کتاب فرهنگ اسلام در اروپا علم به مفهوم ساینس را از تمدن اسلامی تا رنسانس اروپایی با بیان چندین علم تجربی، دنبال کرده است. مفهوم علم در تمدن اسلامی همان میراث کلاسیک تمدن روم یونان و اسکندریه و ایران است که این مفهوم عامل بنیاد و توسعه و انتقال و پذیرش بین این تمدن ها بوده است. رزنتال و زرین کوب و سارتن و هونکه بر همین مفهوم علوم اسلامی را معرفی کرده اند. به نوشته رزنتال پذیرش میراث کلاسیک یونان بوسیله مسلمین ریشه تاریخی در شکل گیری ابتدایی مفهوم علمی بین مسلمانان است که باعث نوزایی یونانی – عربی شده است و متعاقب آن پذیرش تمدن هند و ایران رخ داده است و تمدن اسلامی بدون میراث یونانی وجود خارجی نداشت. این روح علمی در جامعه اندلسی توسعه یافت به شکلی که در زمان پیدایش تمدن اسلامی در غرب اسلامی که نمونه متکامل شرقی اآن است تاریخ تمدن شاهد ابن سینای دوم رازی دوم، خیام دوم، متنبی مغرب، ابن عطیه، ابن هشام، در پزشکی، نجوم، ریاضیات، شیمی و ادبیات و تفسیر و فقه است و آثاری با عناوین فضل تمدن اندلسی بر تمدن شرقی تدوین شد، فضل تمدن اندلسی بر تمدن شرقی تشدید درجه علمی و شیوه های علمی است که برای انتقال علم از جمعیتی به جوامع دیگر از ضروریات است. پژوهش حاضر مهمترین مداخل تمدن برای اثبات این فرضیه را به شکل اجمالی از کتاب تاریخ تحلیلی اندلس و تاریخ تحلیلی مغرب (1389) و کتاب مطالعه تحلیلی فرهنگ و تمدن اسلامی در غرب اسلامی در قرون وسطی( 1395) و مقاله پارادایم انتقال علوم از تمدن اسلامی از ایبری به اروپا درقرون وسطی است که در سمینار بین المللی کره جنوبی ( 2012) ارایه شده است، استخراج کرده است و آن ها را به صورت پژوهش حاضر تدوین نموده است. پژوهش یکی از ادوار بیست و پنج گانه تمدن را در مرحله ای فوق العاده از پایداری و توسعه علم در غرب اسلامی و انتقال آن به اروپا در قالب ارایه فرضیه اجتماعی نقش نفس انسانی در انتقال علوم درجوامع را بررسی کرده است.
نقد و ارزیابی کتاب گفتارهایی در زمینه اقتصاد، علوم اجتماعی و شناخت روش علم
حوزه های تخصصی:
آن چنان که در مقدمه نگارنده آمده است این اثر منتخبی از مقالات، گزارش های، سخنرانی ها و مصاحبه های چاپ شده یا چاپ نشده است که به دوران عضویت دکتر تمدن در هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران و دوره بازنشستگی او مربوط می شود. و تنها شرح زندگی مختصر پنج دانشمند ایرانی و مقاله حقوق طبیعی پیش از این دوران نگارش یافته است. این مجموعه به لحاظ موضوع و کیفیت مطالب بسیار متنوع و پردامنه است. کتاب در یک نگاه کلی به موضوعات علم، منطق، اقتصاد، حقوق، و زندگینامه دانشمندان ایرانی می پردازد. مطالب کتاب در هفت فصل با این عنوان ها تنظیم شده است؛ مسائل روش شناختی، مکاتب اقتصادی، موضوعات اقتصادی، موضوعات حقوقی، برخی شخصیت های اقتصادی، موضوعات منطقی، و برخی شخصیت های تاریخ علم ایران. شاید به لحاظ همین تنوع در مطالب و موضوعات است که نگارنده در مقدمه خود از این نوشتار تعبیر به مجموعه می کند. با و جود این که این مجموع به عنوان یک کتاب درسی تدوین نشده است، اما به لحاظ مطالب متنوعی که برای دانشجویان و دانش آموختگان اقتصاد دربردارد، از هر کتاب درسی متعارفی حیاتی تر است._x000D_
As stated in the author's introduction, this work is a selection of published or unpublished articles, reports, lectures, and interviews related to Dr. Tamadon's a Faculty at the University of Tehran. Only a brief biography of five Iranian scientists and a natural law article has been published before this period. This collection is very diverse in terms of subject and quality of content. The book provides an overview of the topics of science, logic, economics, law, and the biographies of Iranian scientists. The contents of the book are presented in seven chapters with these titles; Methodological issues, economic schools, economic issues, legal issues, some economic figures, logical issues, and some figures in the history of Iranian science. Perhaps it is in terms of this variety of content and topics that the author interprets this article in his introduction. Although this collection is not intended as a textbook, it is more vital than any conventional textbook in terms of the variety of content it contains for students and graduates of economics.
بررسی آماری منابع صیدنه بیرونی
بیرونی اختری درخشان در آسمان ایران زمین و جهان علم و دانش است. بیرونی ستارکه تابناک دانش مردم شناسی، گاه نگاری، داروشناسی، انسان شناسی، اخترشناسی، هندشناسی و تاریخ نگاری است. او چیرگی بالایی بر زبان های خوارزمی، فارسی، عربی و سانسکریت داشت و آگاهی وی از زبان های یونانی باستان، عبری و سُریانی اندک نبود. یکی از برجسته ترین نوشته های بیرونی، کتاب الصیدنکه فی الطب است که دربارکه ویژگی های داروهای تکی، گیاهی، جانوری و کانی از منظر خواص فیزیکی و اندکی شیمیایی است و دربارکه چگونگی فراهم آوری، انبارکردن و کاربرد هر یک است؛ البته جز در مواردی بسیار اندک، توجه ای به کاربرد درمانی آنها ندارد. ساختار آن بر پایکه ترتیب حرف های الف ب پایه گذارى شده است. کتاب یکی از کهن ترین و ارزشمندترین کتاب های دارویی به شمار می آید. بررسی منابع آن کمکی شایان توجه به تاریخ علم و تاریخی پزشکی می کند.
عملکرد رصدخانه مراغه در گسترش دستاوردهای علم نجوم در عصر ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم و تمدن در اسلام سال سوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۱
55 - 79
حوزه های تخصصی:
رصدخانه مراغه از مهم ترین رصدخانه های دوره اسلامی است که در سده هفتم هجری قمری و در زمان سیطره ایلخانیان بر ایران ساخته شد. پایه گذاری رصدخانه مراغه به مثابه مرکزی آموزشی و پژوهشی؛ زمینه های گردهمایی دانشمندان، گردآوری اسناد و کتب علمی معتبر و انجام پژوهش در فضایی آزاد به همراه امکانات لازم را فراهم ساخت. نتیجه آنکه ارائه دستاوردها و کشفیات این مرکز علمی در جهان آن روز است. آوازه و شهرت این مرکز علمی باعث گردید تا توجه بسیاری از سرزمین ها را به سوی خود جلب سازد تا جایی که بعضی حکمرانان، آرزو می کردند تا بتوانند نظیر چنین مرکزی را در سرزمین خویش برپا ساز ند. حال با توجه به اهمیت این مجموعه پر ارزش از نظر تاریخ علم ایران و جهان، سؤالی که ضرورت پاسخ گویی به آن وجود دارد، این است که عملکرد رصدخانه مراغه به عنوان مهم ترین مرکز علمی پژوهشی دوره ایلخانان<strong> </strong>در گسترش علم نجوم چگونه بوده که به الگویی برای ساخت رصدخانه های دیگر تبدیل شده است؟ پژوهش حاضر قصد دارد با روش توصیفی-تحلیلی و با اتکا به منابع کتابخانه ای به این سؤال پاسخ بدهد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که رصدخانه مراغه به تمام معنی یک مرکز علمی پژوهشی و آموزشی بود. این بنیاد علمی بی نظیر همچون فرهنگستان های پیشرفته امروزه، فضای بسیار وسیعی را در جای مناسبی در مراغه به خود اختصاص داده بود که باعث گردید این رصدخانه به عنوان مهم ترین مرکز علمی پژوهشی و نجومی دوره ایلخانان در سده هفتم هجری قمری شناخته شود.