مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش تنیدگی حرفه ای و زندگی مادران شاغل بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با گروه گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون و جامعه آماری حدود 1000 مادر پرستار بیمارستان های دولتی رازی، الزهرا، پورسینا، امیرالمومنین، حشمت، 17 شهریور و شفا در شهر رشت در سال 93-1394 بود. از این جامعه 150 مادر که دارای فرزند 6 ساله بودند به روش نمونه گیری در دسترس و از بین آن ها ابتدا 30 مادر و درنهایت 24 مادر که واجد شرایط و ملاک های این پژوهش بودند انتخاب و پس از همتاسازی در دو گروه جایگزین شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه تنیدگی شغلی فیلیپ ال. رایس 1992 و تنیدگی والدینی ابیدین (1990) و برنامه آموزش تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی کابات زین 1992 بود که طی دو ماه هفته ای 1 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایشی اجرا شد. پرسشنامه ها در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری در مورد دو گروه اجرا و داده ها با استفاده از آزمون اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد آموزش تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش میزان تنیدگی حرفه ای (328/40=F و 001/0=P) و تنیدگی زندگی (94/49= F و 001/0=P) مادران پرستار مؤثر و هم چنین اثربخشی آن در دوره پیگیری یک ماهه پایدار مانده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش می توان این روش درمانی را به عنوان شیوه ای کارآمد و موثر با قابلیت کاربرد وسیع در پیشگیری و کاهش علائم تنیدگی زندگی و شغلی مادران پرستار و مادران شاغل در سایر موسسه های و سازمان های پراسترس به کار برد.
اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر رویکرد پذیرش و تعهد به مادران بر عزت نفس کودکان دچار شکاف لب و کام: پژوهش مورد منفرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین میزان اثربخشی آموزش فرزندپروری به شیوه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به مادران بر عزت نفس کودکان دچار شکاف لب و کام بود. روش: روش پژوهش موردی و جامعه آماری کلیه کودکان سن دبستان دچار شکاف لب و کام استان اصفهان به تعداد 65 نفر بود که تا ابتدای سال 1395 در تنها کلینیک تخصصی و حمایتی شکاف لب و کام در کشور به نام کلینیک لبخند وابسته به خیریه امام حسین (ع) پرونده داشتند. از میان این کودکان، به روش نمونه گیری به صورت هدف مند، 5 کودک که در غربال گری حد نصاب نمره 26 و کم تر را در پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت 1967 کسب کرده بودند؛ انتخاب شدند. پس از سه جلسه خط پایه برای هر کودک، آموزش فرزندپروی مبتنی بر رویکرد پذیرش و تعهد به مادر هر یک از کودکان، به صورت انفرادی در 8 جلسه هفتگی هر جلسه 60 دقیقه ارائه و عزت نفس کودکان بعد از هر جلسه، و نیز در مرحله پیگیری 15 روزه، 1 ماهه و 3 ماهه مجدداً اندازه گیری، و داده ها بر اساس تحلیل دیداری و شاخص های آماری توصیفی تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد برای هر 5 آزمودنی نمر ه های میانه و میانگین در مداخله نسبت به خط پایه افزایش داشته و روند با ثبات و صعودی بوده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، می توان آموزش فرزندپروری مبتنی بر رویکرد پذیرش و تعهد به مادران را روش موثری برای افزایش عزت نفس کودکان دچار شکاف لب و کام و سایر کودکان با معلولیت های مشابه در نظر گرفت و با مداخله به هنگام عزت نفس آن ها را بهبود بخشید.
اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر مشکلات رفتاری و مهارت های اجتماعی نوجوانان دچار اختلال طیف اُتیسم با عملکرد بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر رفتارهایِ مشکل زا و مهارت های اجتماعی نوجوانان دچار اختلال طیف اُتیسم با عملکرد بالا بود. روش : روش پژوهش شبه آزمایشی بدون گروه گواه، با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، و جامعه آماری شامل60 نوجوان 11 تا 17 ساله مراجعه کننده به مرکز تهران اُتیسم و مرکز اُتیسم آوا در شهر تهران بود. با روش نمونه گیری هدف مند 12 نوجوان انتخاب و به دو گروه 6 نفری مشابه تقسیم شدند و مداخله را در 10 جلسه 90 دقیقه ای، هر هفته دو جلسه دریافت؛ و والدینِ آن ها نیز در سه مرحله مقیاسِ درجه بندیِ مهارت های اجتماعی-نسخه والدینِ گرشام و الیوت (1990) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر تحلیل شد. یافته ها : نتایج نشان داد شرکت در جلسه های مداخله منجر به افزایش مهارت های اجتماعی شامل همکاری (92/9=F، 005/0=P)، جرأت ورزی (81/7=F، 009/0=P)، مسئولیت پذیری (18/8=F، 002/0=P) و خودکنترلی (64/7=F، 003/0=P) نوجوانان با اختلال طیف اُتیسم با عملکرد بالا شده است؛ ولی این تاثیر در مرحله پیگیری یک ماهه پایدار نمانده؛ و از سوی دیگر در کاهش مشکلات رفتار بیرونی (28/0=F، 75/0=P)، درونی (24/0=F، 65/0=P) و بیش فعالی (08/1=F، 33/0=P) آن ها بهبودی حاصل نشده است. نتیجه گیری : بر اساس یافته های این پژوهش می توان برنامه آموزشی مهارت های اجتماعی را روش مؤثری برای ارتقاء مهارت های اجتماعی نوجوانان دچار اختلال طیف اُتیسم با عملکرد بالا تلقی کرد؛ و آن را برای افزایش مهارت های اجتماعی این نوجوانان توصیه نمود؛ اما لازم است برای پایدار ماندن اثربخشی تمرین های بیشتری در محیط زندگی طبیعی و نیز برای کاهش رفتارهای مشکل زا پژوهش های بیش تری برای شناسایی روش های مداخله ای موثر انجام شود.
اثربخشی آموزش راهبردهای تنظیم هیجان بر افزایش تاب آوری و دلمشغولی های تحصیلی در دانش آموزان دختر نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : این پژوهش با هدف تعیین تأثیر آموزش راهبردهای تنظیم هیجان بر تاب آوری و دلمشغولی تحصیلی دانش آموزان نوجوان انجام شد. روش : روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه گواه و پیگیری دو ماهه، و جامعه آماری 820 دانش آموز دختر دوره اول متوسطه رامسر در سال تحصیلی 95-94 بود. به روش تصادفی خوشه ای دو دبیرستان آذرهوش و رضی کاظمی و از هر دبیرستان 3 کلاس و از هر کلاس 40 نفر انتخاب، و در دو گروه آزمایش و گواه کاربندی شد. برای جمع آوری داده ها از مقیاس تاب آوری تحصیلی ساموئلز و وُو (2009) و مقیاس دلمشغولی تحصیلی فردریکس، بلومنفلد و پاریس (2004) استفاده شد. دانش آموزان گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 60 دقیقه ای، هفته ای یک جلسه تحت آموزش راهبردهای تنظیم هیجان گروس (2014) قرار گرفتند و در پایان و نیز پس از گذشت دو ماه در مرحله پیگیری، مجدداً هر دوگروه به پرسشنامه ها پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها : نتایج نشان داد که آموزش تنظیم هیجان باعث افزایش تاب آوری (470/4=F، 021/0=P) و دلمشغولی تحصیلی (309/7=F، 001/0=P) دانش آموزان گروه آزمایش شده، و این تأثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار مانده است. نتیجه گیری : می توان با آموزش راهبردهای تنظیم هیجان به دانش آموزان باورهای نامناسب و رفتارهای غیر منطقی آن ها را اصلاح کرد و با ایجاد شناخت هیجان ها و آموزش نحوه تعدیل هیجان ها ، تاب آوری و دلمشغولی تحصیلی آن ها را ارتقاء بخشید.
نقش میانجی گر دشواری های بین فردی در رابطه بین اجتناب تجربی با افسردگی و اضطراب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین نقش میانجی گر دشواری های بین فردی در رابطه بین ابعاد اجتناب تجربی با افسردگی و اضطراب بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری تمامی ساکنان مرد و زن منطقه 7 شهر کرج در سال 1395 به تعداد 124688 نفر بود. از میان فهرست پارک ها با روش نمونه برداری تصادفی، پارک الغدیر، آزادی و گل نرگس انتخاب و حجم نمونه در پژوهش های الگویابی معادله های ساختاری، بر اساس پیشنهاد گاداگنولی و ولیسر (1998)، 300 نفر برآورد و از میان داوطلبانی انتخاب شد؛ که شرایط ورود به پژوهش را داشتند. ابزار پژوهش پرسشنامه اجتناب تجربی گامز، چمیلسکی، کتوو، راجرو و واتسون (2011)، مقیاس دشواری های بین فردی-47 پیلکونیس، کیم، پرویتی و بارخام (1996)، پرسشنامه افسردگی بک، اِستیر و براون 1996 و پرسشنامه اضطراب بک، اِپستین، براون و اِستین (1988) بود. فاصله مهلنوبایس نشان داد داده های هیچ یک از آزمودنی ها پرت نیست. پس از حذف 50 پرسشنامه مخدوش، داده های 250 نفر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد ضرایب مسیر غیرمستقیم بین مؤلفه های اجتناب رفتاری (151/0=β، 016/0=P)، حواس پرتی/فرونشانی (151/0=β، 021/0=P)، پریشانی ناسازگار (270/0=β، 001/0=P) و تحمل پریشانی (161/0=β، 005/0=P) با افسردگی و اضطراب معنادار است. نتیجه گیری: دشواری های بین فردی از راهبرد اجتناب از برخی افکار، خاطره ها و فعالیت ها ناشی می شود که در درازمدت به افسردگی و اضطراب منتهی می شود. از سوی دیگر دشواری های بین فردی ممکن است بر پاسخ افراد افسرده و مضطرب به درمان تاثیرگذار باشد، از این رو، برای پیشگیری اولیه آموزش نحوه مقابله با اجتناب تجربی در مراحل رشد به اولیاء، مربیان و تمرکز بر آن در درمان ضروری به نظر می رسد.
رابطه اعتیاد به اینترنت با هوش های چندگانه گاردنر و پیشرفت تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین رابطه هوش چندگانه گاردنر با اعتیاد به اینترنت بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری تمامی دانش آموزان دختر پایه هشتم دوره متوسطه اول غیردولتی شهر تهران در سال تحصیلی 1395-1394 به تعداد 1200 نفر بود. حجم نمونه طبق فرمول کوکران، 200 نفر با بهره گیری از روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب و داده ها با استفاده از پرسشنامه اعتیاد به اینترنت یانگ 1996 و هوش های چندگانه گاردنر 1983 جمع آوری و جهت تحلیل داده ها از رگرسیون چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد رابطه هوش تجسمی-فضایی (256/0 = β، 001/0=P)، موسیقایی (168/0 = β، 032/0=P) و درون فردی (235/0 = β، 001/0=P) با اعتیاد به اینترنت مثبت و معنادار؛ و رابطه هوش بین فردی (419/0- = β، 001/0=P) و منطقی-ریاضی (337/0- = β، 001/0=P) منفی و معنادار است. رابطه هوش جنبشی-جسمانی (152/0 = β، 073/0=P)، هوش طبیعت گرا (140/0- = β، 092/0=P) و زبانی-کلامی (004/0 = β، 965/0=P) با اعتیاد به اینترنت معنادار نبود. رابطه بین اعتیاد به اینترنت با پیشرفت تحصیلی منفی و معنادار بود (216/0- = β، 001/0=P). نتیجه گیری: از آن جا که می توان هوش بین فردی، منطقی-ریاضی را عامل بازدارنده اعتیاد به اینترنت محسوب کرد؛ پیشنهاد می شود اولیاء، مربیان، مسئولین و متخصصان آموزش پرورش، از همان آغاز ورود دانش آموزان به مدرسه در تمام مقاطع تحصیلی درس ها و فعالیت هایی را در برنامه آن ها بگنجانند که هوش بین فردی، منطقی-ریاضی دانش آموزان را ارتقاء و از این طریق اعتیاد به اینترنت را کاهش و پیشرفت تحصیلی آن ها را افزایش دهد.
میزان همکاری نویسندگان مقاله های فصلنامه علمی-پژوهشی روان شناسی کاربردی در فاصله سال های 1385 تا 1394(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین میزان همکاری نویسندگان در مقاله های فصلنامه روان شناسی کاربردی دانشگاه شهید بهشتی بود. روش: روش پژوهش ارزیابانه و جامعه آماری 686 نویسنده 235 مقاله فصلنامه مزبور از شماره 1 تا شماره 36 در سال های 1385 تا 1394 بود. ابزا گردآوری داده ها سیاهه محقق ساخته شامل مشخصات مقاله، تعداد، جنس و مقطع تحصیلی نویسندگان، موسسه و دانشگاه محل تحصیل آن ها بود. داده ها از طریق مراجعه به نسخه چاپ شده مقاله ها گردآوری و با استفاده از آمار توصیفی و فرمول محاسبه ضریب همکاری تحلیل شد. یافته ها : نتایج نشان داد میانگین تعداد نویسندگان در بازه زمانی 9 ساله، حدود 3 نفر و بیش ترین تعداد نویسندگان برای هم نویسندگی مقاله ها مربوط به سال های 1393 و 1394 برابر با 6 نویسنده است. از لحاظ سهم دانشگاه ها در انتشار مقاله، پژوهشگران دانشگاه شهید بهشتی در انتشار 33/33 درصد از مقاله ها و پژوهشگران سایر دانشگاه ها در انتشار 66/66 درصد از مقاله های فصلنامه روان شناسی کاربردی سهم داشته اند. ضریب همکاری نویسندگان در نوشتن مقاله های فصلنامه روان شناسی کاربردی در داخل دانشگاه شهید بهشتی برابر با 59/0 و در خارج دانشگاه 62/0 بود. نتیجه گیری: از آن جا که میزان همکاری گروهی بین تولیدکنندگان مقاله در مجله روان شناسی کاربردی در سطح متوسطی قرار دارد و برابر با 58/0 است؛ لازم است تاکید کلیه مجله ها بر افزایش تعداد نویسندگان در مقاله ها باشد تا این هم نویسندگی در این مجله و تمام مجله های وزارتین به سطح مطلوبی برسد.