مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین نقش تنظیم شناختی هیجان و احساس گناه بر تاب آوری بیماری در زنان دچار سرطان پستان بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری کلیه بیماران دچار سرطان پستان مراجعه کننده به بیمارستان فیروزگر و مرکز پزشکی خاص شرق وابسته به بنیاد امور بیماری های خاص واقع شهر تهران به تعداد 381 بیمار در سال 1396-1395 بود. از این جامعه تعداد 120 زن با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه تاب آوری کونور-دیویدسون 2003، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجانی گارنفسکی 2001 و مقیاس احساس گناه کوگلر و جونز 1992بود. پرسشنامه مخدوش و داده های پرت وجود نداشت و داده ها با استفاده از رگرسیون خطی چندگانه تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تنظیم هیجان منفی (25/0- =β، 03/0 =P) و احساس گناه (29/0- =β، 02/0 =P) با تاب آوری رابطه منفی و تنظیم هیجان مثبت (44/0 =β، 001/0 =P) با تاب آوری رابطه مثبت دارد. نتیجه گیری: از آنجا که تنظیم دو عامل کنترل هیجان و احساس گناه در بیماران دچار سرطان پستان اثر مثبتی در بهداشت روانی آن ها دارد و پیش بینی کننده بهبود تاب آوری آن ها است؛ از این رو، درمانگران می توانند از مداخلات روان شناختی برای تنظیم شناختی هیجان، کاهش احساس گناه و افزایش تاب آوری بیماران دچار سرطان پستان در کنار درمان های پزشکی سود جویند.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطاف پذیری روان شناختی و تنظیم شناختی هیجان در زنان دچار سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطاف پذیری روان شناختی و تنظیم شناختی هیجان زنان دچار سرطان پستان بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی، با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه و جامعه آماری زنان دچار سرطان پستان بیمارستان شهید رجائی شهر کرج به تعداد 390 نفر در سال 1397 بود. به شکل دسترس 30 نفر از بیماران بخش شیمی درمانی، انتخاب و در گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه های پذیرش-عمل هیز، استروسال، ویلسون، بی ست، پیسترلو و همکاران (2004) و تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی، کرایج و اسپینهاون (2001) و برنامه درمان پذیرش و تعهد هیز، استروسال و ویلسون 1999 برگرفته از دوره آموزشی عصمت دانش در انجمن روان شناسی ایران در سال 1394 بود که طی 8 جلسه 90 دقیقه ای، یکبار در هفته در مورد گروه آزمایش اجرا و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که اجرای درمان بر انعطاف پذیری روان شناختی (۷۸/۶ = F، 016/0=P) و تمامی مؤلفه های تنظیم شناختی هیجان شامل پذیرش (۰۹/۲۵=F)، تمرکز مجدد مثبت (02/34=F)، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی (80/17=F)، ارزیابی مجدد مثبت (44/23=F)، دیدگاه پذیری (06/13=F)، ملامت خویشتن (09/14=F)، نشخوارگری (45/15=F)، فاجعه انگاری (82/34=F) و ملامت دیگران (63/16=F) در سطح 001/0=P مؤثر بوده و دستاوردهای درمانی در مرحله پیگیری پایدار مانده است. نتیجه گیری: از آنجا که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به انعطاف پذیری روان شناختی و تعهد فرد به انجام اعمالی می شود که زندگی را برای وی کامل، غنی و معنادار می سازد؛ می توان از آن به عنوان روش مداخله ای مؤثر برای تغییرات روان-شناختی و تنظیم هیجان در بیماران دچار سرطان پستان و سایر بیماران استفاده کرد.
نقش میانجیگر وجدان در خودکارامدی، تاب آوری و مدیریت درد با ادراک درد در افراد دچار درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین نقش میانجیگر وجدانگرایی در خودکارامدی، تاب آوری و مدیریت درد با ادراک درد مزمن بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری تمام افراد دچار درد مزمن مراکز درمانی زیر نظر دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، بیمارستان های شهدای تجریش، لقمان حکیم، مدرس و دانشگاه علوم پزشکی تهران، کلینیک 16 آذر و کلینیک درد و استرس رویان در پاییز و زمستان سال 1397 به تعداد 2141 نفر بود. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران با احتمال ریزش تعداد 410 نفر تعیین و به روش در دسترس انتخاب شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های پنج عامل بزرگ شخصیت کاستا و مک کرا (1998)، خودکارامدی درد نیکولاس 1989، راهبردهای مدیریت درد روزنشتایل و کیف (1983)، آزمون تاب آوری کانر و دیویسون (2003) و ادراک درد مزمن کرنز، تورک، رودی (1985)، جمع آوری و بعد از حذف 70 پرسشنامه مخدوش، داده های 340 بیمار دچار درد مزمن با استفاده از معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی در نرم افزار اسمارت پلاس تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که خودکارامدی با باوجدان بودن (269/0 =β، 0001/0 =P) و با ادراک درد (159/0 =β، 0001/0 =P)، مدیریت درد با باوجدان بودن (130/0 =β، 043/0 =P) و با ادراک درد (311/0 =β، 0001/0 =P)، تاب آوری با باوجدان بودن (39/0 =β، 0001/0 =P) و با ادراک درد (316/0 =β، 0001/0 =P) و باوجدان بودن با ادراک درد (278/0 =β، 0001/0 =P) رابطه دارند و باوجدان بودن نقش میانجی را در خودکارامدی درد، مدیریت درد، تاب آوری با ادراک درد ایفا می کند. نتیجه گیری: در کنار درمان های پزشکی، رواندرمانگران می توانند که ادراک درد مزمن را با استفاده از عوامل وجدانگرایی، خودکارامدی، مدیریت درد و تاب آوری تغییر دهند.
اثربخشی تحریک الکتریکی مغز بر کارکردهای اجرایی و کاهش علائم افراد دچار اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر تحریک الکتریکی مغز بر ارتقای کارکردهای اجرایی از جمله حافظه کاری، انعطاف پذیری شناختی و کنترل بازداری و کاهش علائم افسردگی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه و جامعه آماری شامل 33 زن دچار افسردگی اساسی مراجعه کننده به مراکز مشاوره سرپایی منطقه 1 و 2 وابسته به آموزش و پرورش شهر ساری در سال 1397 بود. با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 20 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش در 10 جلسه 20 دقیقه ای هفته ای دو بار تحت درمان تحریک الکتریکی قرار گرفتند. از نسخه نرم افزاری سه آزمون به نام کارت های ویسکانسین هیتن و همکاران 1993، ان-بک کریچنر 1958، برو-نرو هافمن 1984 و آزمون افسردگی بک دو 1996 داده ها جمع آوری و با بهره گیری از شاخص های توصیفی و آزمون تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر داده ها تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تحریک الکتریکی مغز علائم افسردگی (68/38 =F، 001/0 =P)، خطای ویسکانسین (82/9 =F، 006/0 =P) و زمان کل آن را (24/8 =F، 010/0 =P)، زمان ان-بک (09/28 =F، 001/0 =P) و زمان واکنش حالت برو را (32/4 =F، 05/0 =P) کاهش و دقت برو-نرو در حالت برو (66/11 =F، 003/0 =P) و دقت در حالت نرو را (53/15 =F، 001/0 =P) افزایش داده و این تغییرات در مرحله پیگیری پایدار مانده است؛ ولی در طبقات ویسکانسین (53/1 =F، 232/0 =P) تأثیری نداشته است. نتیجه گیری: از آنجا که تحریک الکتریکی مغز موجب بهبود زمینه های شناختی، علائم افسردگی، کارکردهای اجرایی می شود؛ بنابراین می توان از آن به عنوان یکی از مداخله های مؤثر در درمان اختلال افسردگی اساسی استفاده کرد.
اثربخشی مشاوره مبتنی بر نظریه چند وجهی لازاروس بر خودهای ممکن، منبع کنترل و ولع مصرف مواد در معتادان تحت دارو درمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی مشاوره مبتنی بر نظریه چند وجهی لازاروس بر خودهای ممکن، منبع کنترل و کاهش ولع مصرف مواد در معتادان تحت دارو درمانی بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با گروه گواه، پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری 2 ماهه و جامعه آماری شامل 83 مرد معتاد 20 تا 45 ساله تحت دارو درمانی در مرکز ترک اعتیاد یاران در منطقه 18 تهران بود. به روش نمونه گیری هدفمند از میان آن ها 30 نفر انتخاب و در گروه های 15 نفره آزمایش و گواه جایگزین شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های خودپنداره راجرز 1951، منبع کنترل راتر 1966 و ولع مصرف لحظه ای فرانکن، هندریکز و ون دن برنیک (2002) بود که در سه مرحله توسط هر دو گروه تکمیل شد و برنامه مشاوره مبتنی بر نظریه چند وجهی لازاروس (2008) نیز در 8 جلسه هفتگی90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مشاوره مبتنی بر نظریه چند وجهی لازاروس بر خودهای ممکن (51/36 =F، 001/0 =P)، منبع کنترل (28/41 =F، 001/0 =P) و کاهش ولع مصرف مواد (68/40 =F، 001/0 =P) تأثیر داشته و این تأثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار مانده است. نتیجه گیری: از آنجا که مشاوره مبتنی بر نظریه چند وجهی لازاروس می تواند با تغییر فرایند و محتوای شناخت ها و ارتقاء مهارت های شناختی، عاطفی و رفتاری بر خودهای ممکن، منبع کنترل و کاهش ولع مصرف مواد معتادان تأثیرگذار باشد؛ بنابراین می توان از این روش مشاوره ای که کم هزینه و کارامد است؛ در کنار دارو درمانی برای درمان پایدار معتادان استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی حساسیت زدایی حرکت چشم و بازپردازش، درمان شناختی- رفتاری و فن رهاسازی هیجانی در کاهش اضطراب بیماران دچار اختلال استرس پس از سانحه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین و مقایسه اثربخشی سه روش حساسیت زدایی حرکت چشم و بازپردازش، شناختی-رفتاری و رهاسازی هیجانی در کاهش اضطراب بیماران دچار اختلال استرس پس از سانحه بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با سه گروه آزمایش، یک گروه گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه و جامعه آماری 486 بیمار مراجعه کننده به بیمارستان اعصاب و روان نوریه کرمان در سال 1397 بود. با روش نمونه گیری هدفمند 60 مرد انتخاب و در چهار گروه 15 نفری گمارش تصادفی شد. گروه 1 در 6 جلسه 45 دقیقه ای انفرادی حساسیت زدایی با حرکت چشم و بازپردازش شاپیرو (2014) را، گروه 2 در 6 جلسه 1 ساعته گروهی درمان شناختی-رفتاری داگاس و رابیچوود (2007) را و گروه 3 در 6 جلسه 1 ساعته انفرادی فن رهاسازی هیجانی چورچ (2014) را دریافت و هر چهار در سه مرحله سیاهه اضطراب اشپیلبرگر، کروسوچ، لاشن، وَگ و جاکوبز (1983) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در سطح 99 درصد اطمینان در گروه 1 اضطراب حالت (36/42 =F،) و صفت (66/12 =F)، در گروه 2 اضطراب حالت (38/5 =F،) و صفت (30/11 =F) و در گروه 3 اضطراب حالت (23/15 =F) و صفت (50/18 =F) کاهش یافته و این تأثیر در پیگیری پایدار مانده و از بین سه روش فقط درمان حساسیت زدایی منظم حرکت های چشم و بازپردازش در اضطراب حالت مؤثرتر از دو مداخله دیگر است (015/0=P). نتیجه گیری: از آنجا که هر سه روش با تأتیر بر افکار غیرمنطقی و رهاسازی هیجان ها منجر به بهبود راهبردهای رفتاری شدند؛ بنابراین روش هایی موثری برای کاهش اضطراب افراد دچار استرس پس از سانحه محسوب می شوند.
ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی پرسشنامه هویت اخلاقی بلک و رینولدز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین ویژگی های روان سنجی پرسشنامه هویت اخلاقی بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری دانشجویان دختر و پسر مشغول به تحصیل دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 97-96 به تعداد 10183 نفر بود. بر اساس جدول کرجسی-مورگان 1970، تعداد 381 نفر برای تحلیل عاملی اکتشافی و 384 نفر برای تحلیل عاملی تأییدی و پایایی مقیاس و در مجموع 765 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به شکل زیر انتخاب شد. از میان 12 دانشکده به صورت تصادفی 4 دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، شیمی، علوم اقتصادی و اداری، علوم پایه و از میان گروه های آموزشی هر دانشکده 2 کلاس کارشناسی، 1 کلاس کارشناسی ارشد و 1 کلاس دکتری انتخاب و پرسشنامه هویت اخلاقی بلک و رینولدز (2016) توسط 726 نفر تکمیل و پس از حذف 61 پرسشنامه ناقص و نقاط پرت، پرسشنامه 665 نفر تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که پرسشنامه هویت اخلاقی دارای دو عامل خود اخلاقی و تمامیت اخلاقی است و این ساختار توسط تحلیل عاملی تأییدی نیز تأیید شد. نتایج ضریب همبستگی پیرسون حاکی از همبستگی متوسط میان بُعدها (30/0 =r، 0001/0 =P) و همبستگی بسیار قوی بُعد خود اخلاقی (74/0 =r، 0001/0 =P) و تمامیت اخلاقی (86/0 =r، 0001/0 =P) با نمره کل بود. همچنین آلفای کرونباخ برای عامل ها و نمره کل از 80/0 تا 85/0 متغیر بود. نتیجه گیری: پرسشنامه هویت اخلاقی برای سن 18 سال و بالاتر مناسب و از روایی و پایایی قابل قبولی برخوردار است و می توان از آن برای تعیین هویت اخلاقی دانشجویان و اقشار دیگر در راستای شناسایی عامل های خود اخلاقی و تمامیت اخلاقی استفاده کرد.