مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف پژوهش تعیین ارتباط میان سبک های والدگری، ابرازگری هیجان، کنترل هیجان و دوسوگرایی در ابراز هیجان مادران با مشکلات رفتاری کودکان بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر و پسر پایه سوم تا ششم 12-9 ساله مقطع ابتدایی مناطق 1، 5 و 7 شهر تهران از 5 مدرسه آفتاب آذرین، امام موسی کاظم، 13 آبان، شهید چراغی و کلام مهر به تعداد 1743 در سال تحصیلی 96-95 بود. حجم نمونه بر اساس قاعده رین 1991، تعداد 200 دانش آموز تعیین شد. سپس به روش در دسترس 102 پسر و 98 دختر که واجد ملاک های پژوهش بودند و نمره T بیشتر از 63 را از سیاهه رفتاری کودک آخنباخ 1979، کسب کرده بودند؛ انتخاب شدند. پرسشنامه ابعاد والدگری آلاباما نسخه کودک 1991، توسط کودکان و پرسشنامه ابرازگری هیجانی کینگ و امونز 1990، کنترل هیجانی راجر و نسشوور 1987 و دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی کینگ و امونز 1990 توسط مادران تکمیل شد. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها : نتایج نشان داد که متغیرهای پژوهش قادرند که 8/20 درصد از واریانس مشکلات رفتاری کودکان را پیش بینی کنند (494/4 =F، 0001/0 =P). در ابعاد والدگری، مشارکت پدر قدرت پیش بینی بیشتری را داشت (194/0- =β، 009/0 =P). در ابرازگری هیجان، مؤلفه ابراز هیجان منفی (162/0 =β، 026/0 =P)، در کنترل هیجان مؤلفه مهار خوش خیم (200/0 =β، 009/0 =P) و دوسوگرایی در ابراز هیجان مثبت نیز توانایی پیش بینی مشکلات رفتاری را داشتند (275/0 = β، 003/0 =P). نتیجه گیری: از آنجا که سبک های والدگری، ابرازگری هیجان و کنترل هیجان و دوسوگرایی در ابراز هیجان مادران می تواند در پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان مؤثر باشد؛ بنابراین برای پیشگیری و درمان مشکلات رفتاری این کودکان می توان متغیرهای مذکور را نیز هدف قرار داد و سبک های والدگری و شیوه درست ابراز هیجان را به مادران آموخت
پیش بینی کیفیت زندگی بر اساس نظام های فعال ساز-بازدارنده رفتاری و بیش فعالی بزرگسالی در مردان دچار سوء مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش پیش بینی کیفیت زندگی بر اساس نظام های فعال ساز–بازدارنده رفتاری و بیش فعالی بزرگسالی در مردان دچار سوء مصرف مواد بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری کلیه افراد دچار سوء مصرف مواد استان البرز به تعداد 1673 بود. بر اساس جدول کرجسی-مورگان 1970 حجم نمونه 232 نفر تعیین و به صورت در دسترس از دو مرکز اقامتی توسکا و رویش سبز انتخاب شد. پرسشنامه های پژوهش کیفیت زندگی سوء مصرف کنندگان مواد سازمان بهداشت جهانی واروشربون 1998، فهرست علائم شاخص خود معرفی بیش فعالی بزرگسالان کانرز (1999) و پرسشنامه نظام بازدارنده مغزی-فعال ساز رفتاری کارور و وایت (1994) بود. پس از حذف 5 پرسشنامه مخدوش و 2 داده پرت، داده ها با استفاده از آزمون الگو یابی معادله های ساختاری تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که ضرایب مسیر غیرمستقیم بین کیفیت زندگی با مؤلفه های نظام فعال ساز رفتاری (292/0- =β، 01/0 =P) و بیش فعالی بزرگسالی (584/0- =β، 001/0 =P) منفی است. همچنین تغییرات نمره های نظام مغزی-رفتاری قادر به تبیین 22 درصد از واریانس بیش فعالی بزرگسالان و تغییرات یادشده همراه با تغییرات بیش فعالی بزرگسالی قادر به تبیین 47 درصد از واریانس کیفیت زندگی بود. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش بیش فعالی بزرگسالی رابطه بین نظام فعال ساز رفتاری و کیفیت زندگی را به صورت منفی میانجیگری می کند؛ بنابراین می توان گفت که بیش فعالی در اکثر زمینه های زندگی فردی و اجتماعی مردان دچار سوء مصرف مواد آثار منفی و مخربی بر جای می گذارد؛ لذا پیشنهاد می شود برای ارتقاء کیفیت زندگی و کاهش رفتارهای پرخطر در بزرگسالان دچار اختلال بیش فعالی، جلسه هایی در قالب کارگاه های آموزشی برای حل تعارض ها و بهبود روابط بین فردی آن ها انجام پذیرد.
الگوی ساختاری رابطه بین الگوهای ارتباط والد-فرزند و طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجیگری سبک های دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین نقش میانجیگر سبک های دلبستگی در رابطه بین الگوهای ارتباط والد- فرزند با طرحواره های ناسازگار اولیه بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری دانشجویان دانشگاه های آزاد اسلامی تمام واحدهای علوم و تحقیقات تهران در سال تحصیلی 97-1396 به تعداد 196100 نفر بود. به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای دانشکده های ادبیات و علوم انسانی، علوم پایه و فنی مهندسی انتخاب و حجم نمونه به پیشنهاد میشل 1993 و با در نظر گرفتن نسبت 10 تا 20 آزمودنی به ازای هر متغیر و احتمال ریزش 420 نفر تعیین شد. داده ها با استفاده از مقیاس الگوی ارتباط والد- فرزند باقری (1392)، نسخه کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ 1998 و پرسشنامه دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (1987) جمع آوری و بعد از حذف 58 پرسشنامه مخدوش و داده پرت، داده ها با روش الگویابی معادله های ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که الگوی ساختاری پژوهش برازش مناسبی دارد و تنها سبک دلبستگی دوسوگرا می تواند در سطح 99 درصد اطمینان رابطه بین الگوی ارتباطی آزادی مدار را با طرحواره های حوزه بریدگی و طرد (229/0 =β)، خودگردانی و عملکرد مختل (241/0 =β)، محدودیت های مختل (150/0 =β)، دیگرجهت مندی (208/0 =β) و حوزه گوش به زنگی بیش از حد و بازداری (159/0 =β) و نیز رابطه بین الگوی ارتباطی امنیت مدار را با طرحواره های حوزه بریدگی و طرد (375/0 =β)، خودگردانی و عملکرد مختل (396/0 =β)، محدودیت های مختل (246/0 =β)، دیگرجهت مندی (340/0 =β) و حوزه گوش به زنگی بیش از حد و بازداری (260/0 =β) میانجیگری کند. نتیجه گیری: بر اساس این نتایج می توان با آموزش الگوهای درست ارتباط والد-فرزند به والدین، مانع شکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه و آسیب های ناشی از آن شد.
الگوی ساختاری روابط بین ذهن آگاهی و بهزیستی روان شناختی بر اساس نقش میانجیگر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در زنان دچار سرطان سینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین نقش میانجیگر تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین ذهن آگاهی و بهزیستی روان شناختی زنان دچار سرطان سینه بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری تمام زنان دچار سرطان سینه تحت نظر انجمن یاس و درمانگاه تخصصی جوادالائمه در شهر کرمان با حداقل دارای یکبار سابقه جراحی در سال ۱۳۹۶ به تعداد 413 نفر بود. از میان آن ها به روش نمونه برداری هدف مند ۲۱۵ نفر انتخاب شدند و به طورانفرادی به مقیاس ذهن آگاهی، توجه و هشیاری براون و ریان (2003)، تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی، کراج و اسپینهون (2001) و بهزیستی روان شناختی ریف (1989) پاسخ دادند. پس از کنار گذاشتن 14 پرسشنامه مخدوش و 1 داده پرت، داده ها با روش الگویابی معادله های ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در سطح 001/0 =P ضریب مسیر کل و مستقیم بین ذهن آگاهی و بهزیستی روان شناختی (384/0 =β) و راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان و بهزیستی روان شناختی (582/0 =β) معنادار است و راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان ارتباط بین دو متغیر ذهن آگاهی و بهزیستی روان شناختی را میانجیگری می کند (259/0- =β). نتیجه گیری: این نتایج بیانگر آن است که ذهن آگاهی می تواند بر بهزیستی روان شناختی زنان دچار سرطان سینه از طریق به کارگیری راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان تأثیرگذار باشد؛ بنابراین پیشنهاد می شود که درمان زنان دچار سرطان سینه در محیط هایی مملو از آرامش و حمایت کافی و با ارائه خدماتی مانند ذهن آگاهی صورت گیرد تا آن ها بتوانند با استفاده از راهبردهای تنظیم شناختی مثبت، بهزیستی روان شناختی خود را ارتقا دهند.
الگوی ساختاری سرمایه گذاری روانی مشتری و رضایت ربوده شده: نقش میانجیگر مخاطره ادراکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین الگوی ساختاری نقش سرمایه گذاری روانی مشتری در تغییرات رضایت ربوده شده با میانجیگری مخاطره ادراکی مشتریان بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری کلیه خریداران و بازدیدکنندگان فروشگاه های لوازم خانگی شهر مشهد مقدس در سال 1396 بود که به اندازه جمعیت شهر، 5 میلیون نفر در نظر گرفته شد. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده و پرسشنامه سرمایه گذاری روانی مشتری بوگل، بانک و ورهاف (2010)، رضایت ربوده شده شودرلاند، برگ و رینگبو (2014) و مخاطره ادراکی سان (2014) بین 360 آزمودنی در مناطق مختلف 17 گانه شهر مشهد توزیع و پس از حذف 6 داده پرت تعداد 354 پرسشنامه با استفاده از روش همبستگی و الگویابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در سطح 99 درصد اطمینان سرمایه گذاری روانی بر متغیرهای رضایت ربوده شده (59/0 =β) و مخاطره ادراکی (58/0 =β) و نیز متغیر مخاطره ادراکی (53/0=β) بر رضایت ربوده شده تأثیر مثبتی دارد و مخاطره ادراکی نقش میانجیگر را در رابطه بین سرمایه گذاری روانی و رضایت ربوده شده ایفا می کند (30/0 =β). نتیجه گیری : از آنجا که نتایج تحقیق نشان می دهد که رضایت ربوده شده تحت تأثیر سرمایه گذاری روانی و ریسک ادراکی مشتریان است؛ لذا این فروشگاه ها برای از دست ندادن مشتریان راضی خود لازم است؛ با کاهش مخاطره ادراکی مشتریان، میزان سرمایه گذاری روانی آن ها را بالا نبرند.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش نشانه های افسردگی، نشخوار فکری و تنظیم هیجان در زنان باردار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش نشانه های افسردگی، نشخوار فکری و تنظیم هیجان زنان باردار بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با گروه گواه، پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 1 ماهه و جامعه آماری 500 نفر از زنان در دوره 1 تا 6 ماهگی بارداری مراجعه کننده به مراکز بهداشتی-درمانی شهرستان قروه در استان کردستان بود. به روش نمونه گیری در دسترس ابتدا 263 نفر که ملاک های ورود به پژوهش را داشتند؛ فهرست و سپس 30 نفر پس از ارزیابی بالینی، انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزار پژوهش مقیاس افسردگی بک-ویرایش دوم (1996)، پاسخ نشخوار گونه نولن-هوکسما و مورو (1991)، تنظیم هیجان گراس و جان (2003) و برنامه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برگرفته از برنامه سگال، ویلیامز و تیزدیل (2018) و دیمیجان، گودمن، فلدر، گالوپ، براون و بک (2016) بود که در 8 جلسه هفتگی 90 دقیقه ای اجرا و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که برنامه درمانی بر نشانه های افسردگی (06/55 =F، 001/0 =P)، نشخوار فکری (88/25 =F، 001/0 =P) و زیر مقیاس های تنظیم هیجان شامل بازاریابی شناختی (27/9 =F، 02/0 =P) و فرونشانی (69/4 =F، 036/0 =P) اثر داشته و دستاوردهای درمانی در مرحله پیگیری پایدار مانده است. نتیجه گیری: می توان از این روش درمانی که کم هزینه و کارآمد است، برای درمان اختلال های هیجانی و بهبود وضعیت روان شناختی زنان باردار استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی آموزش رویکرد مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی و درمان پذیرش و تعهد بر افزایش شادکامی معلم های زن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش اثربخشی آموزش رویکرد مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی در مقایسه با درمان پذیرش و تعهد بر افزایش شادکامی بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 3 ماهه و جامعه آماری تمامی معلم های زن متأهل شاغل در آموزش و پرورش شهرستان ابهر در سال تحصیلی 97-96 به تعداد 800 نفر بود. به صورت تصادفی منظم از میان آن ها 260 نفر انتخاب و پرسشنامه شادکامی آکسفورد آرجیل، مارتین و کراسلند (1989) توسط آن ها تکمیل شد. از 124 نفری که نمره پایین تر از 43 داشتند؛ 45 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در سه گروه 15 نفری درمان پذیرش و تعهد هیز و استروسال (2010) آزمایشی1، رویکرد مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی فریش (2016) آزمایشی 2 و گواه جایگزین شدند. جلسه های آموزشی در 8 جلسه 90 دقیقه ای در هفته یکبار برای دو گروه آزمایشی اجرا و داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج در سطح 99 درصد اطمینان حاکی از اثربخشی هر دو برنامه آموزشی بر نمره کل شادکامی (08/94 F=)، رضایت از زندگی (19/19 F=)، خلق مثبت (68/56 F=)، سلامتی (55/48 F=)، کارامدی (55/20 F=) و عزت نفس (42/7 F=) و پایداری آن در مرحله پیگیری بود؛ ولی اثربخشی دو روش در افزایش شادکامی آن ها متفاوت نبود (106/0 =P). نتیجه گیری: از آنجا که رویکرد مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر ارتقای شادکامی و رضایت از زندگی تاکید دارد و درمان پذیرش و تعهد نیز منجر به انعطاف پذیری روان شناختی و تعهد فرد می شود؛ می توان از این دو روش به عنوان روش مداخله ای مؤثر برای افزایش شادکامی افراد، به ویژه معلم های زن شاغل استفاده کرد.
ارزیابی مؤلفه های مؤثر بر میزان رضایت دانشجویان دختر از سکونت در خوابگاه های دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش یافتن معیارهایی برای ارتقای کیفیت فضای کالبدی خوابگاه های دانشجویی بود. روش: روش پژوهش از نوع همبستگی در یک مقطع زمانی و جامعه آماری کلیه ساکنان خوابگاه دختران دانشگاه شهید بهشتی تهران به تعداد 1648 نفر در پاییز سال 1397 بود. حجم نمونه بر اساس نظر کلاین (2015)، 5/2 تا 5 برابر تعداد گویه های پرسشنامه تعداد 172 نفر تعیین و به روش نمونه گیری خوشه ای از 24 رشته مختلف در مقاطع تحصیلی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری از دانشکده های علوم انسانی، علوم اجتماعی و رفتاری، علوم پایه و فنی و مهندسی انتخاب شد. در راستای سنجش اولویت بندی نیازهای کیفی، دانشجویان دخترِ ساکن خوابگاه به پرسشنامه 29 گویه ای پژوهشگر ساخته رضایت سکونتی دانشجویان پاسخ دادند. پس از حذف 22 پرسشنامه مخدوش، تحلیل اطلاعات 150 آزمودنی با روش تحلیل عاملی انجام و پنج عامل رضایت سکونتی در خوابگاه ها بر اساس دیدگاه دانشجویان استخراج شد. نتایج: نتایج نشان داد که رابطه بین رضایت سکونتی با عوامل کالبدشناختی فضاهای داخلی و عملکردها (361/0 =r، 01/0 =P)، مدیریت و بهداشت خدمات (475/0 =r، 01/0 =P)، زیبایی شناسی و نورگیری طبیعی (498/0 =r، 01/0 =P)، امنیت و ارتباطات اجتماعی (141/0 =r، 05/0 =P) و ارتباط با طبیعت (225/0 =r، 01/0 =P) مثبت است. بحث و نتیجه گیری: از آنجا که ارزیابی معیارهای مؤثر بر میزان رضایت از فضاهای خوابگاهی می تواند در تصمیم طراحان برای ارتقای کیفی فضاهای سکونتی دانشجویان راهگشا باشد؛ بنابراین با تبدیل این معیارهای کیفی به پیشنهاد های طراحی توسط معماران، می توان تا حد زیادی معضلات موجود در خوابگاه های دانشجویی را کاهش داد.