مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: پرسش از معنا، سؤالی است که ذهن بشر را سال هاست به خود مشغول کرده است. برای پاسخ به این پرسش که جایگاه طرحش جایی میان فلسفه و روانشناسی است، فلاسفه و روانشناسان بسیاری قلم فرسودند و در جهت روشن شدن این مقوله پُرابهام پژوهش کردند. مطالعه حاضر با هدف واکاوی عمیق و پدیدارشناسانه دو پرسش در باب معنای زندگی صورت پذیرفته است. روش: این مطالعه، پژوهشی کیفی به روش تحلیل درون مایه ای است که با بهره گیری از مصاحبه نیمه ساختاریافته در 5 گروه متمرکز و با مجموع تعداد 33 نفر، به بررسی دیدگاه دانشجویان ایرانی در مقاطع تحصیلی و سنی مختلف درمورد ماهیت معنا و چگونگی شکل یافتن آن پرداخته است. راهبرد شش مرحله ای براون و کلارک (2006) برای استخراج درون مایه ها مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: نتایج این تحقیق در قالب دو درون مایه سایبانیِ «چیستی معنا و تکوین معنا»، شش درون مایه «نیاز به انسجام، تمنّای جاودانگی، معنا به مثابه محک، معنای معیشتی، معنای معرفتی، و معنای تجربتی»، و 12 درون مایه فرعیِ «ماندگاری در جهان دیگر، ماندگاری به واسطه فایده رسانی، زیستن در مرز روزمرگی، زیستن در انقیاد هنجارها، گریز از اندیشه و انتزاع، عافیت و منفعت، جست جوی معنا، خلق معنا، بسط معنا، بی تعادلی، تعادل جویی و کشف معنا» طبقه بندی شده است. نتیجه گیری: نتایج مطالعه چشم اندازی نو به منظور ساخت پروتکل ها و بسته های آموزشی مبتنی بر معنای زندگی در جمعیت دانشجویان ترسیم می کند.
ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی مقیاس کمال گرایی اخلاقی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، تعیین ویژگی های روانسنجی نسخه فارسی مقیاس کمال گرایی اخلاقی در بین دانشجویان بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری آن کلیه دانشجویان کارشناسی روان شناسی دانشگاه های تهران، الزهرا، و آل طاها به تعداد 900 نفر بودند که از میان آن ها 587 نفر (410 دختر و 177 پسر) از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش نسخه فارسی مقیاس کمال گرایی اخلاقی استوبر و یانگ (2016) و ماکیاولیسم چهار (کریستی و گیس، ۱۹۷۰) بود. پس از کنار گذاشتن ۱۶ داده دورافتاده، 571 پرسشنامه، 401 دختر و 170 پسر، با استفاده از روش تحلیل عاملی تأییدی تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تأییدی، ساختار دو بعدی مقیاس کمال گرایی اخلاقی را تأیید کرد و نشان داد که عامل معیارهای اخلاقی شخصی و عامل نگرانی در مورد خطاهای اخلاقی، جدا از یکدیگر هستند. به جز شاخص خی دو بهنجار با مقدار 21/3 (001/0P=)؛ دیگر شاخص های برازش الگو در محدوده قابل قبولی قرار داشتند. آلفای کرونباخ برای بُعد معیارهای اخلاقی شخصی 85/0 و برای بُعد نگرانی درباره خطاهای اخلاقی 73/0 بود. نتیجه گیری: با توجه به مطلوب بودن خصوصیات روان سنجی نسخه فارسی مقیاس کمال گرایی اخلاقی، استفاده از آن به متخصصان حوزه روان شناسی و مشاوره در موقعیت های پژوهشی و بالینی برای سنجش میزان کمال گرایی در حوزه اخلاقیات، پیشنهاد می شود.
بررسی ویژگی های روان سنجی سیاهه ارزش ها در عمل از مقیاس توانمندی های نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی ویژگی های روان سنجی سیاهه ارزش ها در عمل از مقیاس توانمندی های نوجوانان بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری دانش آموزان مشغول به تحصیل پایه نهم شهر تهران بود که با روش نمونه گیری خوشه ای 417 دانش آموز (213 دختر و 204 پسر) از مناطق 3، 4، 10، 13 انتخاب شدند. کلیه دانش آموزان به سیاهه ارزش ها در عمل از مقیاس توانمندی های نوجوانان پارک و پیترسون (2006)، مقیاس شادی عمومی لیبومیرسکی و لپر (1999)، مقیاس خودکارآمدی شوارتز و جرسلم (1995) و خودناتوان سازی روزنبرگ (1965) پاسخ دادند. جهت بررسی پایایی و روایی پرسشنامه از ضریب همسانی درونی و روایی همگرا، روایی واگرا و تحلیل عاملی تاییدی استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که 3 ≥ CMIN/DF، 90/0 =CFI، 60/.=PCFI و 08/0 = RMSEA ساختار پیشنهادی مقیاس با داده های برگرفته از نمونه نوجوان ایرانی تأیید می شود که همبستگی معنادار مقیاس توانمندی های منش با شادی و خودکارآمدی (001/0>p؛ 56/0 – 28/0r=) موید روایی همگرا و با خودناتوان سازی ادعایی، رفتاری و خودناتوان سازی عمومی (001/0>p: 61/0 - 12/0r=) موید روایی واگرا است. مقادیر ضرایب آلفای کرانباخ این سازه برای فضائل 79/0 تا 97/0 است و پایایی مقیاس با فاصله زمانی 15روز 76/0 تا 94/0 به دست آمد. نتیجه گیری: مقیاس توانمندی های منش نوجوان 96 ماده ای ابزاری روا و پایا در نوجوانان است و می توان از آن برای شناسایی توانمندی های منش کودک و نوجوان استفاده کرد.
تحلیل ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی پرسشنامه وسواسی-جبری ونکوور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین ویژگی های روان سنجی پرسشنامه وسواسی-جبری ونکووردر شمال غرب ایران، با مشارکت نمونه غیر بالینیِ وسیع تر و مقایسه نتایج حاصل با مطالعه ایزدی، عابدی و معین (1391) بود. روش: روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری کلیه بزرگسالان ساکن استان آذربایجان شرقی و غربی (3437411 نفر) با 200 نفر نمونه غیر بالینی (نمونه گیری خوشه ای) و 40 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی-جبری (نمونه گیری هدفمند) بود. کلیه افراد به پرسشنامه وسواسی-جبری ونکوور تورداسون و همکاران (2004) و پرسشنامه وسواس مرگ عبدالخالق (1998) پاسخ دادند. یافته ها: نتایج حاکی از هماهنگی ساختار عاملی پرسشنامه وسواسی-جبری ونکوور با ساختار عاملی مفروض مؤلفان اصلی پرسشنامه است. ضریب همبستگی معنادار با پرسشنامه وسواس مرگ (56/0= r، 0001/0=P) نشان از روایی ملاکی این ابزار داشته و اعتبار به روش همسانی درونی با محاسبه آلفای کرونباخ برای نمره کل مقیاس در گروه غیر وسواسی، وسواسی و کل به ترتیب برابر با 946/0، 938/0 و 952/0 است که حاکی از همسانی درونی مطلوب این ابزار می باشد. نتایج آزمون تی دو گروهی مستقل حاکی از تفاوت آماری معنادار بین میانگین دو گروه بالینی و غیر بالینی است (23/2T=، 278df= و 02/=0P نمونه غیر بالینی) و (53/6T=، 118df= و 0001/0P= نمونه بالینی). با استفاده از منحنی ROC نقطه برش جدیدی برابر با 91 برای این ابزار در شمال غرب ایران پیشنهاد شد. نتیجه گیری: پرسشنامه وسواسی-جبری ونکوور در نمونه غیر بالینی نیز از اعتبار و روایی مطلوبی برخوردار بوده و ابزار مناسبی برای سنجش این سازه تلقی می شود اما در شمال غرب ایران بنا به دلایل فرهنگی نمره برش بالاتری دارد.
کشف و توضیح روند دلزدگی زناشویی در بین زنان متأهل: یک نمونه نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از مطالعه حاضر،کشف و توضیح روند دلزدگی زناشویی از طریق نظریه زمینه ای در بین زنان متأهل بود. این مطالعه با توجه به دیدگاه ساختارگرایی اجتماعی که از سوی چارمز (2014) مطرح گردید، انجام شد. روش: جامعه پژوهش شامل زنان متأهل دلزده بود که به شکل هدف مند از نوع متجانس انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که با زنان مبتلا به دلزدگی انجام شد. مدت زمان هر مصاحبه بین 60 الی 120 دقیقه بود. یافته ها: داده های گردآوری شده به روش چارمز (2014) در سه مرحله کدبندی اولیه، کدبندی محوری، و طبقه بندی نهایی تحلیل شدند و سپس دو طبقه از یافته ها آشکار شد که عبارت بودند از: (1) چرایی دلزدگی که شامل علل قبل از ازدواج، حین ازدواج، و پس از ازدواج می شد و (2) چگونگی کنار آمدن با دلزدگی که سازوکارهای سازگارانه و سازوکارهای سازشکارانه را در برمی گرفت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، این نظریه زمینه ای در یکپارچگی روند تجربه دلزدگی مؤثر است و می تواند در بازتعریف این واژه، پیشگیری، و اصلاح این آسیب خانوادگی کمک کند.
رابطه درد مزمن و فاجعه انگاری درد با شاخص توده بدنی: نقش میانجی رفتارهای خوردن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه بررسی نقش میانجی رفتارهای خوردن در رابطه بین درد مزمن و فاجعه انگاری درد با شاخص توده بدنی در افراد دارای درد مزمن بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری زنان و مردان مبتلا به درد مزمن مراجعه کننده به بخش های ارتوپدی، فیزیوتراپی، مغز و اعصاب بیمارستان الغدیر و متخصصان ارتوپدی درمانگاه فرح بخش شهر تهران در بهار، تابستان، و پاییز 1398 بود که 400 نفر از آن ها به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و در پژوهش شرکت کردند. داده ها با استفاده از محاسبه شاخص توده بدنی شرکت کنندگان و پرسشنامه های رفتار خوردن داچ (فن اشتراین، فریجرز، برگرز و دیفارس، 1986)، درد مزمن (ون کورف و همکاران، 1990) و مقیاس فاجعه انگاری درد (سالیوان، بیشاپ و پیویک، 1995)، جمع آوری و با استفاد از مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار Amos21 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل با داده های مشاهده شده برازش مطلوب دارد (df2c 90/0و RMSEA< 08/0). بررسی ضرایب مسیر نشان داد درد (303/0=β، 001/0P=) و فاجعه انگاری درد (149/0-=β، 001/0P=) اثر مستقیم معناداری بر شاخص توده بدنی دارند. اثر غیرمستقیم درد (148/0=β، 001/0P=) و فاجعه انگاری درد (153/0=β، 001/0P=) بر شاخص توده بدنی معنادار است. درد مزمن، فاجعه انگاری درد و رفتارهای خوردن 5/30% از واریانس شاخص توده بدنی را تبیین کردند. نتیجه گیری: تعامل بین تجربه درد و فاجعه انگاری درد با رفتارهای خوردن بر شاخص توده بدنی تأثیر می گذارد.
بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی دختران نوجوان مازندران: نقش عوامل واسطه ای عوامل روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین ارتباط بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی دختران نوجوان بر اساس نقش واسطه ای عوامل روان شناختی بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول مدارس دولتی استان مازندران در سال تحصیلی 96-1395 به تعداد 31522 نفر بود که به روش نمونه گیری چند مرحله ای تصادفی، در نهایت 630 نفر بر اساس نسبت پنج نفر به ازای هر گویه با احتمال ریزش نمونه انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل تخمین درصد قامت بزرگسالی خمیس–روشه (1994)، گام شمار شیائومی می بند (2014)، قدسنج سکا 213 (2015)، ترازوی سکا 813 (2015)، پرسشنامه خودتوصیفی بدنی مارش (2010)، سیاهه نگرانی از تصویر بدن لیتلتون، آکسم و پوری (2005)، مقیاس عزت نفس رزنبرگ (1965)، و سیاهه نگرش به فعالیت بدنی سایمول و اسمول (1974) بود. پس از حذف 57 نفر، داده ها با استفاده از روش الگویابی معادله های ساختاری تحلیل شد. یافته ها: داده ها رابطه معکوسی را بین بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی نشان داد (289/0- =β، 001/0=P). نتایج الگویابی معادله های ساختاری حاکی از برازش خوب الگو (46/0 = معیار نکویی برازش) و معناداری ضریب مسیر غیرمستقیم بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی با میانجی گری نگرش به فعالیت بدنی (150/0- =β، 012/0=P)، عزت نفس (091/0- =β، 015/0=P)، خودپنداره بدنی (062/0- =β، 016/0=P) و رضایت از تصویر بدن (009/0- =β، 019/0=P) بود. نتیجه گیری: برای ارتقاء رفتارهای مرتبط با سلامتی لازم است که برنامه هایی طراحی شود تا دختران بلوغ را امری طبیعی و جذاب در گذار به دوره بزرگسالی قلمداد کنند و تفاوت های فردی و تنوع در ظاهر را بپذیرند.