مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: اختلال بی خوابی مزمن، به عنوان یکی از شایع ترین اختلالات روان پزشکی، تاکنون مکانیسم عصبی آن کاملاً شناخته نشده است. برخی از مطالعات جدید بر نقش قشر حدقه ای پیشانی در اختلال بی خوابی مزمن تأکید کرده اند، اما تاکنون ارتباط عملکردی این منطقه با دیگر نواحی مغز بررسی نشده است. روش: این مطالعه تحلیلی و مورد- شاهدی با روش تصویربرداری مغناطیسی رزونانس عملکردی (fMRI) در حالت استراحت انجام شده است. با روش نمونه گیری در دسترس، 42 فرد مبتلا به این اختلال از کلینیک خواب دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه و 52 مورد سالم در این مطالعه وارد شدند. همچنین، پلی سومنوگرافی شبانه و پرسشنامه شاخص کیفیت خواب پیتسبورگ از آن ها گرفته شد. ارتباط عملکردی قشر حدقه ای پیشانی با تمام واکسل های مغز در دو گروه بیمار و سالم محاسبه و مقایسه گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که در بیماران مبتلا به اختلال بی خوابی مزمن در مقایسه با گروه سالم، ارتباط عملکردی درونزاد این قشرکاهش و با شکنج پایینی چپ قشر پیشانی، قشر جلویی اپرکالم راست، اینسولا راست و شکنج گیجگاهی میانی چپ کاهش یافته، و همچنین ارتباط عملکردی این قشر با شکنج پیش مرکزی افزایش یافته است (05/0>p اصلاح شده برای مقایسه های مکرر). تغییرات ارتباطات عملکردی مذکور نیز با کیفیت خواب رابطه معنی داری دارد. نتیجه گیری: یافته های این مطالعه حاکی از ارتباط عملکردی مختل قشر حدقه ای پیشانی با دیگر نواحی مغز و ارتباط آن با شاخص های کیفیت خواب است که می تواند تبیین کننده بخش مهمی از آسیب شناسی عصبی این اختلال باشد.
بررسی ویژگی های روان سنجی (روایی و پایایی) مقیاس شفقت خود: یافتن شواهد تجربی برای استفاده از نمره کل و تعریف مفهومی شفقت خود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از مطالعه حاضر افزون بر بررسی ویژگی های روان سنجی (پایایی و روایی) مقیاس شفقت خود، پاسخ به دو انتقاد وارد شده به این مقیاس بود. روش: این پژوهش یک مطالعه توصیفی-تحلیلی از نوع اعتبارسنجی بود. نمونه این مطالعه شامل ۴۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و مقیاس شفقت خود نف (2016 الف) را تکمیل کردند. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی اکتشافی وجود شش عامل را نشان دادند که در مجموع ۲۴/۶۸ درصد از از واریانس کل مقیاس را تبیین کردند. نتایج تحلیل عاملی تأییدی افزون بر تأیید نتایج حاصل از تحلیل عاملی اکتشافی، تعریف مفهومی و استفاده از نمره کل را مجاز برشمردند. ضریب پایایی کل پرسشنامه به روش آلفای کرونباخ ۷۷/۰ و به روش بازآزمایی ۷۵/۰ به دست آمد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که مقیاس شفقت خود افزون بر داشتن ویژگی های روان سنجی مناسب در گروه های غیربالینی، از نظر تعریف مفهومی سازه شفقت خود و استفاده از نمره کل نیز معتبر است.
اثربخشی مشاوره گروهی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد بر تن انگاره و حرمت خود دانشجویان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین میزان اثربخشی مشاوره گروهی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد بر تن انگاره و حرمت خود دختران دانشجو بود. روش: روش تحقیق از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و پیگری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دختران دانشجوی دانشگاه خوارزمی است. با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه، 24 نفر از بین آن ها انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (12 نفر) و کنترل (12 نفر) کاربندی شدند. تعداد اعضای گروه آزمایش به هشت نفر ریزش پیدا کرد و بنابراین در هر دو گروه هشت نفر لحاظ شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه مقیاس حرمت خود (روزنبرگ، 1965) و پرسشنامه چندبعدی روابط خود با بدن (کش، 2000) بود. گروه آزمایش، به مدت 15 جلسه، در جلسات مشاوره مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد (هیز و استروسال، 2004؛ هیز، استروسال و ویلسون، 2011) شرکت کردند. مدت زمان هر جلسه دو ساعت بود. داده ها با استفاده از تحلیل مختلط واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین اعضای گروه های آزمایش و کنترل از لحاظ تن انگاره تفاوت معنادار وجود دارد. در حرمت خود نیز تفاوت معنادار بین دو گروه وجود دارد. این نتایج در مرحله پیگیری نیز پایدار بود. نتیجه گیری: می توان گقت مشاوره گروهی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد موجب بهبود تن انگاره و حرمت خود دختران می شود و می توان از آن برای مشکلات مربوط به تن انگاره دختران و نیز ارتقای حرمت خود آن ها استفاده کرد.
اثربخشی برنامه آموزش نظامدار فرزندپروری کارآمد بر استرس والدگری، تنظیم هیجان و انعطاف پذیری شناختی مادران پسران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه تعیین اثربخشی برنامه آموزش نظامدار فرزندپروری (استپ) کارآمد بر استرس والدگری، تنظیم هیجان و انعطاف پذیری شناختی مادران نوجوان پسر بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با گروه گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون با پیگیری دو ماهه و جامعه آماری 133 مادر دارای نوجوان پسر 12 تا 18 ساله مراجعه کننده به مرکز مشاوره یارستان شهر اصفهان در سال 1398 بود. ابتدا مادران به پرسشنامه استرس والدگری آبیدین (1983) پاسخ دادند. 87 مادر دارای استرس بالای والدگری تشخیص داده شدند. از بین آن ها 40 مادر که واجد ملاک های ورود بودند به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گواه (در هر گروه 20 نفر) جایگزین شدند و پرسشنامه های استرس والدگری آبیدین (1990)، دشواری نظم دهی هیجانی گارنفسکی (2001) و انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) را در سه مرحله تکمیل کردند. آموزش نظامدار فرزندپروری کارآمد بر استرس والدگری آدلر-درایکورس (2004) به گروه آزمایش در هشت جلسه 90 دقیقه ای یک بار در هفته ارائه و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر برنامه آموزش والدین بر استرس والدگری (87/9 =F، 003/0=P)، تنظیم هیجانی (39/9 =F، 004/0=P) و انعطاف پذیری شناختی (68/9 =F، 004/0=P) در مرحله پس آزمون و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. نتیجه گیری: از آنجایی که آموزش این برنامه با اصلاح روابط مادران با پسران نوجوان شان، استرس والدگری را کاهش و تنظیم هیجانی و انعطاف پذیری شناختی آن ها را ارتقاء می دهد، بنابراین برای پیشگیری و یا رفع تعارض بین والدین و پسران نوجوان می توان از آن استفاده کرد.
اثربخشى زوج درمانی هیجان مدار در مقایسه با رویکرد واقعیت درمانى بر انعطاف پذیری کنشى و تحمل پریشانى زوج ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و زوج درمانی واقعیت درمانى بر انعطاف پذیری کنشى و تحمل پریشانى بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه و جامعه آماری زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره آوای درون، رهنما، و بیمارستان مهر شهر تهران در سال 1397 بود که 60 زوج داوطلب به پرسشنامه انعطاف پذیری کنشی کونور و دیویدسون (2003) و تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) پاسخ دادند و پس از غربالگری 45 زوج انتخاب به صورت تصادفی در گروه آزمایشی هیجان مدار، گروه آزمایشی واقعیت درمانی، و گروه گواه (در هر گروه 15 زوج) جایگزین شدند. هر دو گروه آزمایش به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله هیجان مدار جانسون (2012) و واقعیت درمانی گلاسر (1395) قرار گرفته و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر مداخله هیجان مدار بر انعطاف پذیری کنشی (75/29 =F، 001/0 =P) و تحمل پریشانی (14/12 =F، 004/0 =P) و تأثیر مداخله واقعیت درمانی بر انعطاف پذیری کنشی (14/12 =F، 004/0 =P) و تحمل پریشانی (14/12 =F، 004/0 =P) و پایداری این تأثیرها در مرحله پیگیری بود. نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد که تفاوت بین دو روش زوج درمانی معنادار نیست (18/0 <P). نتیجه گیری: هر دو مداخله موجب شد تا زوج ها تمرکز را از رفتار همسر خود برداشته و بر رفتار خود متمرکز شوند و ضمن افزایش تحمل، با یادگیری برنامه ارتباط درست، توانستند روابط خویش را بهبود ببخشند.
تجربه زیسته دانشجویان درباره یادگیری آنلاین در دوران اپیدمی بیماری کوید 19: یک تحلیل پدیدارشناختی تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل پدیدارشناختی تفسیری روشی است که با استفاده از آن می توان دریافت مشارکت کنندگان دنیای خود را چگونه درک کرده و تجارب خاص برای آن ها چه معنایی دارد. بر این اساس، محققان در مطالعه حاضر کوشیدند تا تجربه زیسته دانشجویان را درباره یادگیری از طریق آموزش مجازی در دوران اپیدمی بیماری کوید 19 تحلیل کنند. بدین منظور از بین دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی تا حد رسیدن به اشباع اطلاعاتی، 27 دانشجو در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد انتخاب و به صورت مجازی با آن ها مصاحبه شد. داده های پژوهش حاضر از طریق انجام مصاحبه های عمیق نیمه ساخت یافته به صورت فردی و به شکل آنلاین جمع آوری شد. داده های موجود با استفاده از روش کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از تحلیل داده های به دست آمده سه مضمون اصلی شامل احساس کفایت و شایستگی، خودمختاری و خودراهبری، و ارتباط استخراج شدند. افزون بر این، نتایج نشان داد که خرده مضامین ذیل هر یک از مضامین اصلی شامل نوع تکلیف، مشارکت، ارزشیابی، حمایت اجتماعی، زمان، اسنادهای علّی، باورهای خودکارآمدی، آمایه های ذهنی، هیجانات و مؤلفه های اخلاق حرفه ای معلم بودند. به طور کلی، نتایج مطالعه حاضر همسو با آموزه های نظریه خودتعیین گری نشان می دهد که هر چند در متن استفاده از آموزش مجازی تجربه برخی محدودیت ها گریزناپذیر است، اما بر اساس دیدگاه دانشجویان تسهیل شرایط لازم برای تأمین نیازهای روان شناختی بنیادین آن ها در حفاظت از پویایی حیات علمی آن ها از نقش تعیین کننده ای برخوردار است. درباره استلزامات کاربردی پژوهش حاضر با تأکید بر ضرورت توسعه سبک های تدریس مشوق و حمایتگر پاسخ به نیازهای روان شناختی دانشجویان بحث شد.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر مدل درمان جراحت دلبستگی با زوج درمانی یکپارچه نگر بر بخشش در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر مدل درمان جراحت دلبستگی و مقایسه آن با زوج درمانی یکپارچه نگر بر بخشش در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 3 ماهه و جامعه آماری 58 زن آسیب دیده از خیانت زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر بوشهر در سال 1398 بود. از بین داوطلبان پس از غربالگری با پرسشنامه بخشش رای و همکاران (2001)، 30 زن انتخاب و به همراه همسر پیمان شکن خود به صورت تصادفی در سه گروه در هر گروه 10 زوج جایگزین شد. زوج درمانی مبتنی بر مدل درمان جراحت دلبستگی زوکارینی، جانسون، دالگلیش و ماکین (2013) و برنامه زوج درمانی یکپارچه نگر باکوم، اسنایدر و گوردون (2009) در 8 جلسه ی 90 دقیقه ای زوجی هفته ای یکبار به گروه های آزمایش ارائه و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر مداخله ی زوج درمانی مبتنی بر مدل درمان جراحت دلبستگی و زوج درمانی یکپارچه نگر بر بخشش زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی (51/16F= ،01/0=p)(21/15F= ،05/0=p) و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری در هر دو مداخله بود. نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد که تأثیر مداخله زوج درمانی مبتنی بر مدل درمان جراحت دلبستگی بر بخشش در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بیشتر از مداخله زوج درمانی یکپارچه نگر است. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش، زوج درمانی مبتنی بر مدل درمان جراحت دلبستگی مداخله مؤثری برای افزایش بخشش در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی است.