هدف: هدف پژوهش تعیین نقش میانجی گر دشواری های بین فردی در رابطه بین ابعاد اجتناب تجربی با افسردگی و اضطراب بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری تمامی ساکنان مرد و زن منطقه 7 شهر کرج در سال 1395 به تعداد 124688 نفر بود. از میان فهرست پارک ها با روش نمونه برداری تصادفی، پارک الغدیر، آزادی و گل نرگس انتخاب و حجم نمونه در پژوهش های الگویابی معادله های ساختاری، بر اساس پیشنهاد گاداگنولی و ولیسر (1998)، 300 نفر برآورد و از میان داوطلبانی انتخاب شد؛ که شرایط ورود به پژوهش را داشتند. ابزار پژوهش پرسشنامه اجتناب تجربی گامز، چمیلسکی، کتوو، راجرو و واتسون (2011)، مقیاس دشواری های بین فردی-47 پیلکونیس، کیم، پرویتی و بارخام (1996)، پرسشنامه افسردگی بک، اِستیر و براون 1996 و پرسشنامه اضطراب بک، اِپستین، براون و اِستین (1988) بود. فاصله مهلنوبایس نشان داد داده های هیچ یک از آزمودنی ها پرت نیست. پس از حذف 50 پرسشنامه مخدوش، داده های 250 نفر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد ضرایب مسیر غیرمستقیم بین مؤلفه های اجتناب رفتاری (151/0=β، 016/0=P)، حواس پرتی/فرونشانی (151/0=β، 021/0=P)، پریشانی ناسازگار (270/0=β، 001/0=P) و تحمل پریشانی (161/0=β، 005/0=P) با افسردگی و اضطراب معنادار است. نتیجه گیری: دشواری های بین فردی از راهبرد اجتناب از برخی افکار، خاطره ها و فعالیت ها ناشی می شود که در درازمدت به افسردگی و اضطراب منتهی می شود. از سوی دیگر دشواری های بین فردی ممکن است بر پاسخ افراد افسرده و مضطرب به درمان تاثیرگذار باشد، از این رو، برای پیشگیری اولیه آموزش نحوه مقابله با اجتناب تجربی در مراحل رشد به اولیاء، مربیان و تمرکز بر آن در درمان ضروری به نظر می رسد.