مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تاب آوری تحصیلی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه انجام گرفت. روش: این پژوهش از نوع مطالعه نیمه آزمایشی با پیش آزمون/ پس آزمون، دوره پیگیری و دارای گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش آموزان دختر که به مراکز اختلال یادگیری منطقه 7شهر تهران مراجعه کردند. برای انتخاب نمونه، از طریق نمونه گیری در دسترس، تعداد 30 دانش اموز دختر دارای اختلال یادگیری ویژه که به مراکز اختلال یادگیری در سال تحصیلی 401-402 رجوع کرده بودند، انتخاب و در دو گروه 15 نفری به صورت تصادفی قرار گرفت. هر دو گروه کنترل و آزمایش در سه مرحله ی پیش از مداخله، پس از مداخله و سه ماه بعد از مداخله به مقیاس تاب آوری تحصیلی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس مختلط در SPSS24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد، برنامه آموزش پذیرش و تعهد بر مولفه های تاب آوری تحصیلی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه تاثیر معنادار داشته (001/0P<) و اثر مداخله در مرحله پیگیری پایدار بوده است. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها، آموزش پذیرش و تعهد می تواند، وضعیت تاب آوری تحصیلی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه را بهبود بخشد و آنها را در مقابل چالش های تحصیلی توانمند کند و راه گشای تحقیقات بعدی در حوزه مداخلات مربوط به دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه شود.
اثربخشی رویکرد بومی روان شناسی وحدت مدار بر گرایش به افسردگی و خودکشی دانشجویان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی رویکرد روان شناسی وحدت مدار بر نشانه های افسردگی و گرایش به خودکشی دانشجویان پرداخته است. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه است. جامعه آماری شامل 895 دانشجوی کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی ساکن در خوابگاه بود؛ و نمونه تحقیق به روش نمونه گیری هدفمند و از طریق فرم کوتاه مقیاس افسردگی اضطراب تنیدگی و پرسش نامه افکار خودکشی بک، غربال و از میان 200 دانشجوی مستقر در خوابگاه، 20 دانشجوی دارای گرایش به افسردگی و خودکشی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش در شانزده جلسه شامل ده جلسه یک ساعت و نیمه فردی در کلینیک خانواده و کودک دانشگاه شهید بهشتی و شش جلسه تمرین در خوابگاه شرکت داده شدند؛ و گروه گواه در لیست انتظار قرار گرفت. جهت بررسی اثر مداخله، همه دانشجویان یک بار پس از مداخله و سه ماه پس از مداخله مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آزمون ناپارامتریک یو من ویتنی استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد آموزش مبتنی بر روان شناسی وحدت مدار بر افسردگی (02/0=p، 15=U) و گرایش به خودکشی (019/0=p، 5/14=U) اثر داشته است و این اثر در مرحله پیگیری سه ماهه پایدار مانده است. نتیجه گیری: رویکرد روان شناسی وحدت مدار با ارتقا نگرش و یکپارچه کردن تجارب زندگی و پذیرش واقعیت احساس تعلق و معنا در زندگی، منجر به کاهش نشانه های افسردگی و گرایش به خودکشی دانشجویان می شود.
همدلی شناختی و عاطفی در افراد با سطوح بالا و پایین ناگویی هیجانی: نقش واسطه ای الگوی نگاه به تصاویر چهره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی همدلی شناختی و عاطفی در افراد با سطوح ناگویی هیجانی بالا و پایین با میانجی گری الگوی نگاه (مدت زمان تا اولین تثبیت در چشم ها و میزان نگاه بر دهان) بود. روش: روش پژوهش علی مقایسه ای بود. جامعه ی پژوهش را دانشجویان دانشگاه های شهر تهران تشکیل دادند که از بین آنها به صورت در دسترس 41 نفر انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه ی ناگویی هیجانی تورنتو (باگبی، پارکر و تیلور، 1994) پاسخ داده و بر اساس نمره ی این پرسشنامه به دو گروه با ناگویی هیجانی بالا و پایین تقسیم شدند. سپس در تکلیف همدلی برای درد (تیمرز و همکاران، 2018) شرکت کردند، در حالی که حرکات چشم هایشان ثبت می شد. داده ها با استفاده از تحلیل مسیر بررسی شد. یافته ها: افراد با سطح ناگویی هیجانی بالا نسبت به افراد با سطح ناگویی هیجانی پایین همدلی شناختی (005/0 = p) و عاطفی (020/0 = p) پایین تری از خود نشان داده اند. همچنین این افراد کمتر و دیرتر به چشم های چهره ی هدف نگاه کرده و در مقابل بیشتر به دهان نگاه کرده اند (026/0 = p). در نهایت مدت زمان تا اولین نگاه به چشم ها میانجی گر رابطه ی ناگویی هیجانی و همدلی شناختی و مدت زمان نگاه به دهان میانجی گر رابطه ی ناگویی هیجانی و همدلی عاطفی بود. نتیجه گیری: بر مبنای نتایج این پژوهش، الگوی نگاه به تصاویر برانگیزاننده ی همدلی با کاهش همدلی افراد با ناگویی هیجانی رابطه دارد و بخشی از همدلی عاطفی و شناختی پایین این افراد به اختلال آن ها در زمینه ی ردیابی چهره ها مرتبط است.
ارائه مدل گرایش به رفتارهای پر خطر بر اساس جو عاطفی خانواده و واکنش پذیری بین فردی: نقش میانجی گر بی تفاوتی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: گرایش به رفتارهای پرخطر یکی از ناسازگاری های رفتاری دوران نوجوانی به شمار می رود. این پژوهش با هدف ارائه مدل گرایش به رفتارهای پرخطر بر اساس جو عاطفی خانواده و واکنش پذیری بین فردی: نقش میانجی گر بی تفاوتی اخلاقی انجام شد. روش: روش پژوهش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه در دامنه سنی بین 16 تا 18 سال شهر گرگان در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. تعداد 280 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای بعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه های گرایش به رفتار پرخطر زاده محمدی (1390)، جو عاطفی خانواده هیل برن (1964)، واکنش پذیری بین فردی دیویس (1983) و بی تفاوتی اخلاقی کاپرارا (2006) بود. جهت تحلیل داده ها از ماتریس همبستگی، تحلیل مسیر و شاخص های نکویی برازش با نرم افزار LISREL 8.3 استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از روابط مستقیم متغیرهای پژوهش نشان داد که بین جو عاطفی خانواده و واکنش پذیری بین فردی با گرایش به رفتارهای پرخطر رابطه منفی و معنادار وجود دارد (05/0>P). همچنین جو عاطفی خانواده و واکنش پذیری بین فردی علاوه بر تاثیر مستقیم، از طریق بی تفاوتی اخلاقی اثر غیرمستقیم منفی و معنادار دارند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که با افزایش جوعاطفی خانواده و واکنش پذیری بین فردی گرایش به رفتارهای پرخطر کاهش پیدا کرده و کاهش بی تفاوتی اخلاقی منجر به افزایش گرایش به رفتارهای پرخطر در نوجوانان می شود.
رابطۀ والدگری هلیکوپتری با سازگاری تحصیلی: نقش واسطه ای اضطراب در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین والدگری هلیکوپتری و سازگاری تحصیلی با نقش واسطه ای اضطراب در بین دانشجویان بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی 17000دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی در سال تحصیلی 1399-1400 بود که از این جامعه تعداد 335 دانشجو با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه والدگری هلیکوپتری (پیستلا، ایزو، ایزولانیا، اورنو و بایوکو ،2020)، مقیاس سازگاری تحصیلی (بیکر و سریاک، 1984) و پرسشنامه اضطراب (بک، 1988) استفاده گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری با کمک نرم افزار اسمارت پلاس وspss25 تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از رابطه مثبت و معنادار بین والدگری هلیکوپتری و اضطراب بود (01/0P<). همچنین بین اضطراب و سازگاری تحصیلی نیز رابطه منفی و معنادار وجود داشت (01/0P<). اما بین والدگری هلیکوپتری و سازگاری تحصیلی رابطه مستقیم و معناداری به دست نیامد ولی رابطه غیر مستقیم بین آن ها از طریق اضطراب معنادار بود. نتیجه گیری: در نتیجه می توان گفت که والدگری هلیکوپتری اگرچه به صورت مستقیم بر سازگاری و عملکرد تحصیلی دانشجویان تاثیرگذار نیست اما با ایجاد تنش و اضطراب به صورت غیرمستقیم می تواند جنبه های متعددی از زندگی دانشجویان را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین آگاهی بخشی به والدین و مشاوران در مورد تاثیرات منفی و مخرب این سبک از والدگری در زمینه تحصیلی و روانشناختی فرزندان از طریق کارگاه های آموزشی و رسانه های جمعی ضروری به نظر می رسد.
روان شناسی مثبتِ تیزهوشی: چهارچوبی برای معرفی مدل خودمراقبت گری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : در خلال سال های اخیر، مرور مبانی نظری و تجربی در قلمرو مطالعاتی روان شناسی تیزهوشی نشان می دهد که محققان علاقه مند به این قلمرو مطالعاتی ضمن تأکید بر نابسندگی پهنای مفهومی سازه تیزهوشی با تأکید صرف بر توانش های شناختی تیزهوشان کوشیده اند با گسترندان مرزهای فکری این سازه، فرصت بهینه ای را برای چاره جویی در رویارویی با پدیده تیزهوشان غیرموفق، فراهم آورند. روش : در این بین، مطالعه مروری مجموعه تحرکات نشان دهنده آن است که تعدادی از محققان با تأکید بر ترکیب هایی مفهومی مانند تیزهوشی هیجانی اجتماعی، تیزهوشی معنوی، انگیزش هوشمندانه و حتی با تلاش برای توسعه برخی صورتنبدی های مفهومی مانند نظریه تعادلی خرد، فرصت مناسبی را برای گذار از بحران توقفِ ناظر بر پدیده تیزهوشان غیرموفق یا خاموش، فراهم کرده اند. یافته ها : اگر چه وقوع چنین تحرکاتی به سبب تأکیدی واقع گرا بر شمول مؤلفه های چندگانه غیرشناختی به بدنه معنایی تیزهوشی، ضمن پروراندن مرزهای مفهومی تیزهوشی در مسیر راه حل یابی برای پدیده سرآمدان خاموش و همچنین تدارک بسترهای اطلاعاتی زمینه ساز برای تسهیل تبدیل ظرفیت های بالقوه به تجارب پیشرفت شگرف در این افراد، منشأ اثر واقع شده اند اما در غیاب یک مدلی یکپارچه مانند مدل خودمراقبت گری، این مجموعه تحرکات به صورت جزایر فکری/محتوایی دور افتاده از یکدیگر، در تلخیص و تجمیع روی آوردهای مختلف، ناتوان ظاهر شده اند. نتیجه گیری : از این رو تلاش در جهت ایجاد پیوندی مفهومی میان مجموعه تلاش های موجود از طریق مدل خودمراقبت گری در جهت توسعه دانشی یکپارچه و ناظر بر یک افق معنایی خاص، امری ضروری و توجیه پذیر است.
اثر مشاهدۀ تصاویر خویش انداز زنان تأثیرگذار اینستاگرام بر نگرش و گرایش خانم ها به انجام جراحی های زیبایی با میانجی گری نارضایتی چهره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : این مطالعه با هدف بررسی اثر مشاهده تصاویر خویش انداز زنان تاثیرگذار حوزه زیبایی اینستاگرام بر نگرش و گرایش خانم ها به جراحی زیبایی با میانجی گری نارضایتی چهره ای و تعدیلگری گرایش خصلتی به مقایسه ظاهری بالاسو انجام شد. روش : پژوهش از نوع آزمایشی با عامل بین آزمودنیِ نوع تصاویر اینستاگرامی مورد مشاهده (زنان تاثیرگذار اینستاگرام حوزه زیبایی، زنان بازیگر فعال در اینستاگرام، و تصاویر غیرانسان) بود. شرکت کنندگان نمونه ای دردسترس از 201 خانم ۱۶ تا ۴۰ ساله بودند که پس از مشاهده تصاویر به پرسشنامه های نارضایتی چهره ای (تیگمان و همکاران، 2018)، نگرش به جراحی زیبایی (هندرسون کینگ و هندرسون کینگ، 2005)، گرایش به انجام جراحی زیبایی، و مقایسه ظاهری بالاسو (اوبرین و همکاران، 2009) پاسخ دادند. به منظور تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس و تحلیل رگرسیون استفاده شد. یافته ها : مشاهده تصاویر تاثیرگذاران زیبایی منجر به گرایش بالاتر به انجام جراحی زیبایی بدن نسبت به مشاهده تصاویر بازیگران شد (05/0 > p ). نارضایتی چهره ای اثر نوع تصاویر مورد مشاهده بر نگرش و گرایش به انجام جراحی زیبایی را میانجی گری نکرد. اثر مستقیم نوع تصاویر مورد مشاهده بر بعد درون فردی نگرش به جراحی زیبایی و گرایش به انجام جراحی زیبایی بدن و صورت معنادار بود (05/0 > ps ). گرایش خصلتی به مقایسه ظاهری بالاسو اثر نوع تصاویر مورد مشاهده بر نارضایتی چهره ای را تعدیل نکرد. نتیجه گیری : ارائه تصاویر خویش انداز اینستاگرامی کمتر از حد انتظار بر نارضایتی چهره ای و بر نگرش و گرایش به انجام جراحی زیبایی تأثیرگذار بود.
مدل یابی روابط بین هیجانات، سرمایۀ روان شناختی و بهزیستی عاطفی وابسته به شغل در معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مدل یابی روابط علّی بین هیجانات، سرمایه روان شناختی و بهزیستی عاطفی وابسته به شغل در معلمان انجام شد. روش : در این پژوهش همبستگی، 381 معلم (158 مرد و 223 زن) از مناطق 1 و 6 آموزش و پرورش شهر تهران با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه سرمایه روان شناختی (لوتانز، آولیو، آوی و نورمن، 2007)، سیاهه هیجان معلم (چن، 2016) و مقیاس بهزیستی عاطفی وابسته به شغل (ونکاتویک، فاکس، اسپکتور و کیلووای، 2000) پاسخ دادند. به منظور آزمون روابط ساختاری در مدل مفروضِ واسطه مندی نسبی از روش آماری مدل یابی معادله ساختاری، استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل مفروض واسطه مندی نسبی سرمایه روان شناختی در رابطه هیجانات معلم با بهزیستی عاطفی وابسته به شغل در معلمان با داده ها برازش مطلوبی داشت. علاوه بر این، نتایج نشان داد که در مدل مفروض، تمامی وزن های رگرسیونی از لحاظ آماری معنادار بودند و در این مدل برای معلمان به ترتیب 54 و 49 درصد از پراکندگی نمرات عاطفه مثبت و منفی وابسته به شغل از طریق هیجانات معلم و سرمایه روان شناختی تبیین شد. نتیجه گیری: در مجموع، نتایج پژوهش حاضر موافق با آموزه های مفهومی نظریه کنترل ارزش هیجانات پیشرفت و نظریه بسط و ساخت هیجانات مثبت نشان داد که تجارب هیجانی معلمان به مثابه یک منبع اطلاعاتی غنی از طریق تحدید و یا تقویت در مولفه های چندگانه شکل دهنده به سرمایه روانی آنها در شکل دهی به وضعیت بهزیستی معلمان و تلاش های پیشرفت مدارانه معلمان، تاثیرگذار واقع شدند.
تعیین ویژگی های فردی و تعاملی کودکان پیش دبستانی دارای اختلالات اضطرابی بر اساس مدل تحولی-تفاوت های فردی مبتنی بر ارتباط (DIR)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین ویژگی های فردی و تعاملی کودکان پیش دبستانی دارای اختلالات اضطرابی بر اساس مدل تحولی-تفاوت های فردی مبتنی بر ارتباط انجام شد. روش: روش پژوهش، ترکیبی از نوع همزمان-لانه گزینی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام کودکان 4 تا 6 ساله دارای اختلالات اضطرابی شهرستان کاشمر است که در سال 1400-1399 بر اساس طرح غربالگری اضطراب تشخیص اختلالات اضطرابی دریافت کرده اند و از میان آنها 19 کودک به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده های کیفی از طریق مصاحبه با کودک و والد و داده های کمی از طریق پرسشنامه های کیفیت مراقبت مادرانه قنبری (1390)، عملکرد تأملی مادر لیتن (2013) وضعیت حسی دان (1999) و تحول هیجانی-کارکردی گرینسپن (2001) جمع آوری، اطلاعات کمی توسط نقطه برش و اطلاعات کیفی توسط روش تحلیل محتوا تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که سه تفاوت بین داده های کمی و کیفی وجود دارد: اطلاعات کمی 26 درصد از افراد نمونه که حاکی از ضعف ثبت حسی در کودکان مضطرب بود با نتایج کیفی بیش واکنشی حسی در این کودکان، متناقض است و همچنین در عملکرد تأملی مادر و خرده مقیاس ابهام پرسشنامه کیفیت مراقبت مادرانه اکثریت افراد نمونه اختلالی وجود نداشت که با اطلاعات کیفی در تناقض است. نتیجه گیری: تفاوت های به دست آمده دلیل بر برتری روش کمی و یا کیفی نیست و با رویکرد DIR همسو است و نتایج به دست آمده مکمل یکدیگرند و جزئیات بیشتری از ویژگی های فردی و تعاملی کودکان مضطرب را نشان می دهند.
نقش میانجی طرحواره های ناسازگار درون فردی-بین فردی و اجتناب بین ادراک تروماهای دوران کودکی و نشانه های افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه، تعیین نقش میانجی طرحواره های ناسازگار درون فردی-بین فردی و اجتناب بین ادراک تروماهای دوران کودکی و افسردگی بود. روش: روش این پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بود. جامعه آماری، دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی (واحدهای شهریار و شهر قدس) بودند که در سال تحصیلی 1400-1399 مشغول تحصیل بودند. از این جامعه 489 نفر از با روش نمونه گیری دردسترس از انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های ترومای کودکی (CTQ)، طرحواره های ناسازگار اولیه (SQ-SF)، پذیرش و عمل (AAQ-II)، تفکر ارجاعی (PTQ) و افسردگی بک-دو (BDI-II) استفاده شد. داده ها بوسیله آزمون های آماری همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری (SEM) به ترتیب با نرم افزار SPSS 26 و AMOS 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که طرحواره های درون فردی، بین تروماهای کودکی (غفلت و سواستفاده) و افسردگی نقش میانجی دارد (05/0>p). همچنین غفلت و سواستفاده کودکی با میانجی گری دو متغیر طرحواره ها (درون فردی و بین فردی) و اجتناب، افسردگی را پیش بینی می کردند (05/0>p). در این مطالعه، میانجی گری طرحواره های بین فردی بین تروماهای کودکی و افسردگی معنادار نبود (05/0<p) و فقط از طریق اجتناب می توانست افسردگی را پیش بینی کند (05/0>p). نتیجه گیری: در این مطالعه نقش میانجی طرحواره های درون فردی بین تروماهای کودکی و افسردگی مورد تایید قرار گرفت. ولی طرحواره بین فردی فقط از طریق اجتناب افسردگی را پیش بینی می کرد. بنابراین، در درمان افراد افسرده تمرکز بر طرحواره ها بویژه طرحواره های درون فردی و دستکاری رفتاری-شناختی از قبیل اجتناب رفتاری و شناختی ضروری به نظر می رسد.