مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
گفتمان
مؤلفه های اساسی گفتمان ایثار و شهادت در انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مؤلفه های اساسی گفتمان ایثار و شهادت در فرآیند انقلاب اسلامی کدامند؟ برای پاسخ به این سؤال و به منظور شناسایی و تحلیل توصیفی مؤلفه های اساسی گفتمان ایثار و شهادت از روش تحلیل گفتمان بهره گرفته شده است. چارچوب نظری این مقاله و مبنای بررسی مؤلفه ها، نظریه های گفتمانی «وسنو» و «دایک» است. بر این اساس مؤلفه های اساسی گفتمان ایثار و شهادت از دیدگاه وسنو و دایک، یعنی تولیدکنندگان، موضوع، مخاطبان، منابع تولید و کنش های پیشنهادی، در فرآیند شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی و شناسایی قرار گرفته اند.
تحلیل شکل گیری و تحول گونه ی موسیقی مقاومت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله مطالعه ای معناشناسانه از «موسیقی مقاومت» است و تلاش دارد ساختار کلی حاکم بر موسیقی مقاومت در ایران را تحلیل کند. روش اجرای این مطالعه تحلیل انتقادی گفتمان بوده و از روش کشف و استخراج مفاهیم فرهنگی «مقاومت» در متن ترانه های موسیقی عامه پسند از طریق مقایسه تاریخی تولیدات موسیقی مقاومت در دو دوره قبل از انقلاب و دوره حاضر نیز استفاده کرده است. حوزه مطالعاتی و علمی مقاله همانا مطالعات فرهنگی و رسانه بوده، اما به حوزه مطالعاتی جامعه شناسی هنر نیز ربط ساختاری دارد، زیرا این نوع هنر حاصل تأثیر و تأثر سازوکارهای بومی جامعه ایرانی در دوران معاصر است. در عین حال، آنجا که به ناگفته های فرهنگی و جلوه های نهان جامعه ایرانی می پردازد، به مطالعات فرهنگی ایرانی نزدیک میشود و چون این موسیقی همچون رسانه ای زندگی روزمره نهان را به سطح می آورد به حوزه مطالعات فرهنگی نیز مربوط می شود. این مقاله از این جهت مطالعه ای چندرشته ای را درباره موسیقی، هنر و اجتماع ایرانی عرضه می کند و مدعی است جلوه هایی از زندگی ایرانی، از جمله زمینه های رشد رپ فارسی و تفاوت آن با رپ ایرانی، را کشف و معرفی می کند که تاکنون از آن غفلت شده است. برای مطالعه موسیقی مقاومت ایرانی به دو دوره قبل و بعد از انقلاب اسلامی توجه کرده ایم، زیرا معتقدیم مقایسه این دو دوره دانش نوینی را درباره جامعه ایرانی و تحولاتش آشکار می سازد. ضمناً جنس متون مطالعه در این مقاله ما را برآن داشت که از تحلیل انتقادی گفتمان و رویکرد ون-دایک استفاده کنیم.
چارچوبی تحلیلی برای مفهوم امنیت از منظر سازه انگاری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مطالعات امنیتی سازه انگاری در روابط بین الملل، کار خود را با نقد برداشت عقلانیت گرایانه نئورئالیست ها و نئولیبرال ها آغاز می کند. سخن روشن اندیشمندان سازه انگاری این است که تصمیمات و مواضع بازیگران، بر اساس برداشتی است که طی تعامل با دیگران به دست می آورند و پیش از شروع تعامل، هویت و منافع قابل تصور نیست. به گفته نیکلاس اونف، جهان پیش رو جهانی است که ما می سازیم نه اینکه خود قواعد لایتغیری داشته باشد. این ما هستیم که جهان را معنا و اداره می کنیم. تحلیل سازه انگارانه از مفهوم امنیت به دلیل ظهور و گسترش جامعه شبکه ای و پسا صنعتی و همچنین با توجه به تاکید بر نقش محوری انگاره ها، ساخت بین الاذهانی واقعیت و مرتبه برجسته هویت، توانسته است نگرش مکانیکی نئورئالیستی را تعدیل و تحلیلی کیفی از مفهوم امنیت ارایه دهد.
بررسی جامعه شناختی گفتمان های شعر جنگ تحمیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تعامل بین ادبیات و جنگ تحمیلی، علاوه بر نشان دادن بستر های اجتماعی و سیر تحول این تعامل، منتقدین ادبی را در درک بهتر آثار این دوره و شناخت رسالت ادبیات دفاع مقدس کمک می کند. در این مقاله سعی شده است با بررسی گفتمان شعر جنگ تحمیلی از منظر جامعه شناسی، نحوه انعکاس تحولات اجتماعی در شعر جنگ-حد فاصل سال های 1359 تا 1367 هجری شمسی-نمایان گردد. این بررسی حاکی از این است که گفتمان شعر دفاع مقدس را می توان به طور کلی به دو شاخه ایدئولوژیک و انسانی-انتقادی تقسیم کرد. در گفتمان ایدئولوژیک که خود بر اساس لحن کلام شاعر به انواعی نظیر شعاری-شورانگیز، حماسی-ملی، حماسی-عرفانی، نوستالوژیک و ... تقسیم می شود؛ آنچه بیش از هر چیز نمایان است؛ جایگاه ایدئولوژی انقلاب و ارزش های بر آمده از آن در ذهن و زبان شاعر است. در حالی که در گفتمان انسانی-انتقادی بیشتر با نگاهی انسان شناسانه، فراملی و ساختارشکنانه نسبت به پدیده جنگ مواجه هستیم.
بررسی الگوی نشانه# معنا شناسی گفتمانی در شعر قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه# معنا شناسی گفتمانی، برآیند نشانه شناسی ساخت گرا و نظام روایی مطالعات معنایی است. این دیدگاه، جریان تولید معنا را با شرایط حسّی# ادراکی پیوند می زند و برای تولیدات زبانی، نوعی هستی شناسی قائل است. نشانه# معناشناسی گفتمانی، دلالت بر گونه رخدادی از حضور نشانه# معناها دارد و چگونگی کارکرد، تولید و دریافت معنا را در نظام های گفتمانی بررسی می کند. نشانه# معناشناسی گفتمان، در قالب فرایندها و در ابعاد مختلف عاطفی، شناختی، حسّی# ادراکی و زیبایی شناختی و... مطرح می شود که همه این گونه ها در انعطاف پذیر و سیّال بودن نشانه# معنا، اشتراک دارند و تحت نظارت فرایند گفتمانی بروز مییابند. در این فرایند، نشانه ها در همراهی با معناها، به گونه هایی سیّال، پویا، متکثّر، چند بُعدی و تنشی تبدیل می شوند. الگوی نشانه# معناشناسی، می تواند به عنوان روشی کارآمد برای تجزیه و تحلیل متون ادبی مطرح و زمینه ساز خوانشی تازه از آن ها شود. بررسی الگوی نشانه# معناشناسی گفتمانی در شعر قیصر امین پور، این حقیقت را آشکار می کند که او با رویکرد ناب و تازه به پدیده ها و در ارتباطی حسّی# ادرکی با آن ها، جریان زیباساز معنا را رقم می زند؛ جریانی پویا و سیّال که با پشت سر گذاشتن مفاهیم فرسوده و غبار گرفته، به نشانه ای متعالی تبدیل می شود. این نگاه، نشانه شناسی ساخت گرا را به نشانه# معناشناسی سیّال و هستی مدار پیوند می زند. این مقاله در پی آن است تا ضمن بررسی دو اصل و بُعد مهم حسّی# ادراکی و زیبایی شناختی نظام نشانه# معناشناسی گفتمان، به تحلیل شعر قیصر امین پور، بر اساس این الگو بپردازد تا بتواند در پرتو نگاهی نو و سیّال، به بررسی نحوه شکل گیری فرایند زیبایی شناختی در اشعار امین پور دست یابد.
درآمدی بر فلسفه تلویزیون
حوزه های تخصصی:
فلسفه تلویزیون را می توان در بستر فلسفه رسانه فهم کرد و برداشت از فلسفه تلویزیون در ساحت ها و ابعاد گوناگونی که فلسفه رسانه بدان تقسیم بندی می گردد و متفکران بدان پرداخته اند، قابل بررسی است. از دیگر سوی، فلسفه تلویزیون هم از منظر فنی و هم از منظر قالب های آن قابل بررسی است و لذا می توان در سه بخش تصویر، واقعه و سریال ابعاد آن را مورد مطالعه قرار داد. تلویزیون با توجه به سازمان بندی و شیوه عمل مختص به خود، تفکر و تجربه ای را تولید می کند، تلویزیون در اصل شکلی مختص به خود از تفکر و تجربه است که با عنایت به آن نه تنها جنبه فنی تلویزیون فراموش نمی شود، بلکه بر آن تأکید و تمرکز نیز می شود. تلویزیون عضو ماشینی زندگی انسان است که به فنی شدن و تکنیکی شدن تفکر می انجامد. تلویزیون رسانه ای است که ادراکی جهانی را برای انسان میسر می سازد. در این نوشتار فلسفه تلویزیون در سه بخش و با در نظر گرفتن سه برداشت از فلسفه رسانه بررسی می شود.
فناوریهای قدرت در جنگ نرم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، واکاوی چگونگی و شیوه های اعمال قدرت در قالب فناوری های قدرت در جنگ نرم است. این جنگ بیش از هر چیز، مبتنی بر قدرت مولد است. قدرت مولد نیز متضمن فناوریهای خاصی است که در فرآیند اعمال آنها، فرد انسانی به صورت سوژه و ابژه، خلق، کنترل، و منقاد میشود، به طوری که قدرت در قالب شیوه های پذیرفته شده بیناذهنی بر فرد اعمال میگردد. از این رو، بر خلاف تعاریف رایج، جنگ نرم متضمن نوع خاصی از خشونت است که خشونت ساختاری و نمادین خوانده میشود. در این جنگ، به جای جسم انسان، ذهن او به انقیاد در آمده و زیست جهان انسانی، استعمار و تسخیر میگردد. این امر طی سه مرحله هم زمان، یعنی تثبیت ارزش های خودی، تخریب ارزش های دیگری و تبدیل دومی به اولی، از طریق فناوریهای قدرت مولد، تحقق مییابد. مرجعیت سازی، گفتمان سازی، فرهنگ سازی و سوژه سازی، از جمله مهمترین فناوریهای قدرت در جنگ نرم هستند.
تفسیر روان شناختی «بوف کور» بر مبنای سبک شناسی تگا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی تگا رویکردی در سبک شناسی است که از مرز توصیف زبان شناختی و تعبیر معنی شناختی یک اثر می گذرد و به تفسیر روان شناختی و تبیین جامعه شناختی آن می پردازد. این مقاله در صدد است با رویکرد فوق و با استفاده از متغیّرهای نقشی اندیشگانی، بینافردی(زمان و وجه)و متنی(تمهیدات پیوندی) تفسیری روان شناختی از بوف کور ارائه و به این سوال پاسخ دهد که از طریق این متغیّرهای نقشی به چه مشخّصههای سوررئالیستی می توان دست یافت. فرضیّه آن این است که با استفاده از متغیّرهای نقشی فوق می توان برخی مشخّصه های سوررئالیستی مانند ذهنیّت گرایی، درون گرایی، واقعیّت گریزی، سولی لوکی، نگارش خودکار و سیّالیّت ذهن را در این رمان نشان داد. مبنای نظری آن سبک شناسی تگا است که تلفیقی از روش سبک شناسی و دیدگاه تحلیل انتقادی گفتمان است. روش تحقیق، آماری - تحلیلی بوده و تحلیل داده های آن نیز با روش نمونه گیری خوشهای یک مرحله ای متناسب با حجم نمونه انجام شده است. نتیجه این که بوف کور با توجّه به شواهد زبانی، اثری انتزاعی، ذهنی، واقعیّتگریز و سوررئال است.
گفتمان و تحلیل گفتمان انتقادی
حوزه های تخصصی:
نظریه ی اجتماعی در نیمه ی دوم قرن بیستم شاهد توجه خاص به مقوله ی زبان بوده است . « چرخش زبانی » اصطلاحی است که در باره ی همین امر به کار برده می شود . رواج مفهوم «گفتمان» در علوم انسانی نیز محصول همین چرخش زبانی است . در مقاله ی حاضر ابتدا تلاش می شود تا ضمن ارائه ی تعاریف مختلف از این مفهوم و « تحلیل گفتمان » ، ویژگی های مشترک آن بر شمرده شود . در ادامه انواع پژوهش های که بر حول محور « تحلیل گفتمان » سامان می گیرد خیلی مختصر معرفی می شود ...
بررسی تعامل دو نظام روایی و گفتمانی در داستان رستم و اسفندیار رویکرد نشانه- معناشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه- معناشناسی روایی بر دو اصل کنش و تغییر استوار است. کنشگران در این نظام اغلب به شکل منطقی و بر اساس برنامه های از پیش تعیین شده پیش می روند تا به معنایی مطلوب و پایدار دست یابند. به نظر می رسد که در بافت داستان های اسطوره ای و حماسی، گفتمان غالب، گفتمان منطقی و روایی است. در این پژوهش داستان رستم و اسفندیار از شاهنامة فردوسی را از منظر نشانه-معناشناسی بازکاوی می کنیم تا با بررسی روابط معنایی موجود در داستان نشان دهیم که علاوه بر نشانه های روایی، مؤلفه های گفتمانی نیز در جهت دهی معنایی به داستان نقش دارند، زیرا ورود سیمرغ به عرصة داستان، روال طبیعی روایت را دگرگون می کند و سبب می شود این بررسی از سطح نشانه-معنا شناسی روایی فراتر رود و به نشانه- معناشناسی گفتمانی نزدیک شود.
این بررسی نشان می دهد که در گفتمان ایدئولوژیک شاهنامه، رستم به عنوان پهلوان شکست ناپذیر ایرانی، در مرکز اندیشه قرار دارد. حوادث داستان ها به گونه ای رقم می خورند که به اقتدار رستم در بافت شاهنامه آسیبی وارد نکنند؛ از این رو نشانه ها مطابق خواستة گفته پرداز به قهرمانی رستم در داستان منجر می شوند.
انواع ادبی و اضطراب های بشری با توجه به آرا پل تیلیش
حوزه های تخصصی:
یکی از نکات مهم در حوزه تطوّر انواع ادبی این است که غلبه یک گفتمان و جریان فرهنگی در دوره ای مشخص در پیدایش نوع ادبی خاص تأثیر انکارناپذیری دارد. اگر برخی منتقدان ادبی بر مبنای نظریه داروین و با توجه به طبیعت موجودات نظریه انواع ادبی را مطرح کردند، می توان بر مبنای دیدگاه پل تیلیش با توجه به اضطراب های روحی انسان در سه ساحت اضطراب وجودی (مرگ)، اخلاقی (گناه) و معنوی (پوچی و بی معنایی) نظریه تطوّر انواع ادبی را تبیین و تفسیر کرد. بر اساس این، نویسنده مقاله ضمن بررسی دیدگاه پل تیلیش در حوزه مورد نظر، سعی می کند با توجه به غلبه یک گفتمان فکری و بروز سنخ روانی خاص (اضطراب) در دوره ای مشخص، کیفیت ظهور نوع ادبی متجانس با آن گفتمان را تحلیل کند.
از نشانه شناسی ساختگرا تا نشانه – معناشناسی گفتمانی
حوزه های تخصصی:
دیدگاه گفتمانی با رویکرد نشانه- معناشناختی معتقد است که تولیدات زبانی تابع فرآیندی پیچیده هستند که عوامل نشانه- معنایی بسیاری در آن دخیل می باشند. در چنین دیدگاهی، بر خلاف روش های مطالعه ساختگرایی که تولیدات زبانی را ابژه هایی بیرونی و مستقل از تولید کننده آن می دانستند، آنچه که دارای اهمیت است نوعی حضور و موضع گفتمانی است که پویا و دینامیک بودن آن همواره ما را با نوعی جهت گیری گفتمانی، بسط روابط، تعامل بین نیروهای هم سو یا هم گرا و نا هم سو یا واگرا سوق می دهد. آنچه که سبب عبور از نظام سیستمیک مبتنی بر رابطه دالی و مدلولی نشانه ها به سوی نظام فرآیندی می گردد چیست ؟ به نظر می رسد که نظامی فرآیندی که متکی بر رابطه بین پلانهای زبانی (پلان صورت و محتوا) است جانشین رابطه دالی و مدلولی می گردد. چه ویژگی هایی سبب می گردند تا پلانهای زبانی بتوانند مرزهای معنایی را جابجا نموده و منجر به تولید جریانی نشانه- معنایی گردند ؟
هدف ما از ارایه این مقاله علاوه بر پاسخ به این پرسش، بررسی شرایطی است که ما را از نشانه شناسی ساختگرا، که معناهای از پیش تعیین شده در آن از اهمیت زیادی برخوردارند، به نشانه- معناشناسی گفتمانی، که در آن معنا تابع مذاکره و کشمکش بین پلانهای زبانی است، سوق می دهد.
تحلیل رویکردهای انتقادی منتقدان ایرانی به شعر کلاسیک
حوزه های تخصصی:
در نود سال اخیر، تکرار انتقاد از شعر کهن فارسی در حوزه های مختلف فکری، فرهنگی، ادبی و...، به این انتقادها وجهی گفتمانی داده است؛ به گونه ای که به عنوان مثال در بررسی آرای شاعران نوگرایی چون نیما یوشیج و احمد شاملو، با «گفتمان انتقاد از شعر کهن» مواجهیم.
گفتمان، مجموعه ای از گزاره هاست که در یک بازه زمانی، به طور منسجم درباره موضوعی خاص بیان می شوند و زبان را در آن زمینه تجهیز می کنند. در تبارشناسی که مهم ترین رویکرد روش شناختی میشل فوکو در تحلیل گفتمان است، با بازگشت به سرچشمه های شکل گیری و طبیعی سازی گفتمان، بسیاری از رویکردها و گزاره ها، ساخت شکنی، تحلیل و آسیب شناسی می شوند. مقاله حاضر نیز بر آن است که با بررسی، طبقه بندی، تحلیل انتقادی و آسیب شناسی رویکردهای انتقادی پنج تن از معرو ف ترین روشنگران ایرانی در قرن سیزدهم هجری (نوزدهم میلادی)، زمینه های شکل گیری و طبیعی سازی بسیاری از انتقادها به شعر کهن فارسی را نشان دهد. در این مقاله از روش توصیفی ـ تحلیلی با رویکرد انتقادی استفاده شده است.
براساس یافته های این پژوهش، روشنگران ایرانی با معیار اثبات گرایی علمی، تقلیل ادبیات به کارکرد سیاسی ـ اجتماعی، علمی و مادی، نگاه اثباتی به زبان و توجه به رسانگی زبان ادبی برای اطلاع رسانی، آموزش و تبلیغ، تعمیم معیارهای علوم تجربی و زیست شناختی به عناصر ادبی و... به نقد شعر کهن فارسی پرداختند و انتقادهای خود را در چهارچوب مفاهیمی چون برجسته نمایی، حاشیه رانی، تقابل، کلشیه سازی، سوء تشخیص و... طبیعی سازی کردند.
تحلیل گونه های گفتمانی متاثراز محتوای مناسک عاشورا (از خلال تحلیل گفتمان نشریات مرتبط با موضوع عاشورا)
حوزه های تخصصی:
مناسک عزاداری عاشورا، در دوره های مختلف تاریخی علاوه بر صورت بندی هایی مختلف، پذیرای دیدگاه های نظری و گفتمان های متنوعی نیزبوده است. این گفتمان ها تحت تاثیر اوضاع اجتماعی- سیاسی ساخت یافته و امکان رشد و بازتولید نظام فکری خاص خود وتاثیر آن بر جامعه را می یابند و به جهت این تاثیرگذاری بررسی پیرامون گفتمان های مذکور از منظر جامعه شناختی ضرورت می یابد و آنچه در ادامه می آید نتیجه پژوهشی است در این باره، که توصیف ویژگی های گفتمان های متاثر از محتوای مناسک عاشورا و همچنین تفسیر معانی مورد نظر این گفتمان ها را مدنظر داشته است. این تحقیق به روش کیفی و با اتکا به نظریات دورکیم و روش تحلیل گفتمان فرکلاف به بررسی محتوای نشریات مرتبط با موضوع عاشورا که در سال 1389 چاپ شده پرداخته (با استفاده از نمونه گیری نظری هدفمند و ناهمگون) و درنتیجه آن سه نوع گفتمان: 1. گفتمان علمی-آکادمیک 2. گفتمان ادبی- هنری 3. گفتمان کلامی- فقهی تشخیص داده شده است.
گفتمان اصلاح طلبی اسلامی در ایران پس از انقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در پی بازشناسی توصیفی گفتمان اصلاح طلبی اسلامی در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. شاخص ترین افرادی که در این پژوهش به عنوان تولیدکنندگان این گفتمان انتخاب شده اند عبارت اند از: سید محمد خاتمی، سید محمد موسوی بجنوردی و سید محمد موسوی خوئینی ها. در کنار این افراد، به اندیشه ها و آثار دیگر متفکران اصلاح طلبی اسلامی نیز پرداخته شده است. سوالات اصلی تحقیق عبارت اند از: 1. تولیدکنندگان این گفتمان چه کسانی هستند؟ 2. چرا سخن می گویند؟ 3. درباره چه سخن می گویند؟ 4. چگونه سخن می گویند؟ 5. مخاطبانشان چه کسانی هستند؟ 6. چه کنشی را پیشنهاد می کنند؟ روش پژوهش، تحلیل گفتمان به عنوان روشی کیفی است. روش نمونه گیری نیز قضاوتی است؛ به گونه ای که به آثار مکتوب و سخنان تولیدکنندگان اصلی گفتمان ها در کنار افراد دیگر توجه می شود. ذیل هر یک از سوالات تحقیق، با مراجعه به آثار متفکران نام برده، مباحث مهمی همچون جامعه مدنی، قانون اساسی، حکومت دینی و... آورده شده است.
بررسی گفتمان اصلاح طلبی اسلامی، به ما چند بصیرت درباره ماهیت «گفتمان دینی» در ایران امروز می بخشد. گفتمان یاد شده در شیوه نگاه خود به دین و دنیای مدرن، دل مشغول مسائل و موضوعات امروزی و مسائل مرتبط با آن است. بررسی شیوه استدلال گفتمان اصلاح طلبی اسلامی نشان می دهد با اینکه این گفتمان با گفتمان های دیگر اختلاف هایی دارد، در استناد به متون دینی و کمک گرفتن از «رویکرد نقلی» این گفتمان ها با هم اشتراک نظر دارد.
چالش میان گفتمانهای علوم اجتماعی و پارادایم قدرت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود سالها ناکامی در بومیکردن علوم اجتماعی در ایران، امروزه همان پروژه با عنوان اسلامیکردن علوم انسانی با لحنی شدیدتر و تسامح کمتر دوباره مطرح شده است. یکی از چالشهای تاریخی بین علوم اجتماعی و قلمرو قدرت در ایران این است که برخلاف علوم طبیعی دولت امکان تسلط کامل بر علوم انسانی و بهره برداری از آن را به عنوان ابزار مقوم سلطه نیافت. از طرف دیگر، دولت به موضوعات علوم اجتماعی مانند مسائل و آسیب های اجتماعی و انحرافات، همانند امری سیاسی نگریسته و بر دامنة چالش ها افزوده است. در این کشمکش، از طرفی قدرت سیاسی در پی کنترل فضای سیاسی با طرح «مهندسی اجتماعی – فرهنگی» است و از طرف دیگر روشنفکران حوزة علوم انسانی و اجتماعی، در پاسخ، به نظریة اجتماعی همچون مبارزهای سیاسی رجوع می کنند. در چنین شرایطی نه علوم اجتماعی در ایران توانست توسعه پیدا کند و نه قدرت سیاسی توانست بر علوم اجتماعی غربی فائق آید و انحرافات اجتماعی را کاهش دهد.
نشانه شناسی گفتمان اسلام سیاسی مردم سالار آیت الله سیستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جامعه قومی- فرقه ای عراق، بعد از سقوط بغداد در سال 2003 صحنه رقابت و منازعه گفتمان های متعددی بوده است. با توجه به تاثیرات بارز آیت الله سیستانی بر روند تدوین قانون اساسی و دولت سازی در شرایط جدید آن کشور، دال های گفتمان اسلام سیاسی مردم سالار ایشان و عوامل هژمونیک شدن آن در کشور عراق نه تنها برای محققین غربی بلکه برای مسلمانان، امری سوال انگیز بوده است.
علیرغم وجود شباهت های متعدد گفتمان آیت الله سیستانی با گفتمان های صد ساله اخیر حوزه علمیه نجف و قم و از طرف دیگر با گفتمان لیبرال دموکراسی، می توان گفت که این گفتمان، گفتمانی صرفا شیعی نیست بلکه گفتمان توحیدی بدیع و بی سابقه ای است که «اسلام و رضایت عامه» به عنوان دال برتر ، دیگر دال ها را به هم پیوندی چند جانبه زده و تحت تاثیر مغناطیس معنایی خود، معنای خاصی به هر کدام از آنها بخشیده است، و از آنجا که در گفتمان آیت الله سیستانی، توحید معنا بخش کلیه دال ها بوده و لیبرال دموکراسی جایگاهی را برای دین در صحنه تصمیم سازی و تصمیم گیری قائل نمی باشد شکاف عمیقی بین این دو گفتمان ظاهرا شبیه به یکدیگر وجود دارد.
این مقاله معتقد است که اگر چه اسلام سیاسی مردم سالار آیت الله سیستانی بالاترین ظرفیت در هژمونیک شدن در بین گفتمان های رقیب در عراق را دارد اما جامعه فعلی این کشور به دلیل ضعف های بنیادین نهادهای مردم سالارانه، آمادگی بهره مندی از ظرفیت های وحدت بخش این گفتمان را نداشته و چه بسا با به حاشیه راندن آن، شکافهای اجتماعی – سیاسی آن کشور را تشدید کند و با قوت گرفتن موضع طرفداران تشکیل مناطق فدرال اهل سنت عرب و شیعه، وحدت ارضی عراق را به خطر افتاده و احتمال تجزیه این کشور را افزایش دهد.
مقاله حاضر با بهره گیری از الگوی تجزیه و تحلیل گفتمان لاکلا و موفه، نشانه های گفتمان اسلام سیاسی مردم سالار آیت الله سیستانی در عراق بعد از اشغال را، مورد مطالعه قرار می دهد.
بازتاب های معناگرایانه انقلاب اسلامی ایران بر اسلام گرایی در خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وقوع انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979 میلادی، مانند پیدایش هر پدیده دیگری، در فضای پیرامونی خود موجد اثراتی بوده است. وجه قوی گفتمانی در این انقلاب باعث می شود تا بررسی تاثیرات آن در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی ایران، از منظری معناگرایانه، حائز اهمیت ویژه باشد. بیش از هر زمان، از نیمه دوم قرن بیستم تاکنون جهان اسلام متشکل از کشورهای اسلامی، شاهد بروز جنبش ها و تمایلات اسلام گرایانه است که خواهان بازگشت به اسلام در حوزه های مختلف اجتماعی هستند. این تحرکات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، از حیث مفاهیم محوری، به میزان قابل توجهی متاثر از نهضت اسلامی ملت ایران به حساب می آیند، که در پدیده انقلاب اسلامی و نظام سیاسی مستقر در تعاقب آن تجلی یافته است. این تاثیرپذیری همچنین در بیداری اسلامی که از روزهای آغازین دهه دوم قرن جاری، جانی تازه یافته، قابل مشاهده است؟ به طوری که انگاره های اصلی در گفتمان کلی انقلاب اسلامی را می توان در مجموعه مفاهیم غالب در جنبش های اسلام گرای گوناگون مورد پیگیری و مطالعه قرار داد. این وضعیت باعث شده تا انقلاب اسلامی ایران در تحول دشمن انگاری غرب از کمونیسم به اسلام گرایی، و ایجاد گفتمان رقیب در مقابل لیبرال دموکراسی از نقشی محوری برخوردار گردد؛ گفتمانی که پیامدهای معناگرایانه آن را می توان در بیداری اسلامی در کشورهای عربی منطقه مشاهده نمود.