فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۹۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، کارکرد نظام تنشی- زبانی «نور» در نظام گفتمانی شعر سهراب سپهری، بررسی و تحلیل شده است. هدف اصلی از این پژوهش، بررسی و تبیین کارکرد نظام تنشی، لایه های تنشی و ابعاد معنایی نور در زبان شعر سپهری با تکیه بر منظومه شرق اندوهو حجم سبزمی باشد. پرسش اصلی ما این است که چگونه نظام تنشی- زبانی نور منجر به تولید فرآیند زیبایی شناختی می گردد؟ همچنین چگونه این نظام، می تواند در فرآیند معناسازی ایفای نقش کند؟ در واقع هدف از پژوهش حاضر این است که نشان دهد چگونه نظام تنشی- زبانی نور، وضعیتی استحاله ای برای گفتمان رقم می زند و این فرآیند چگونه می تواند به استعلای نوری منجر گردد. بستر نظری تحقیق، الگوی تنشی مبتنی بر نظام نشانه شناسی پساگریماسیمی باشد. در نظام تنشی، لایه های فشاره ای و گستره ای در ارتباط و تعامل با هم نقش آفرینی می کنند و هم پیوندی سطحی از فشاره و گستره شاکله گفتمان را شکل می دهد. فرضیه ما این است که نظام گفتمانی نوری شعر سپهری از ساختار تنشی صعودی پیروی می کند و ساختار تنشی نزولی در خدمت ساختار صعودی قرار دارد. نظام تنشی- زبانی نور با دو کارکرد استحاله ای و استعلایی در گفتمان نقش آفرینی می کند و در نهایت با استعلای نوری، فرآیند زیبایی شناختی گفتمان تحقق پیدا می کند.
هندسه ی زبانی سوره ی حمد
حوزه های تخصصی:
سخن از ساختار زبانی سوره ی حمد جدا از مسایل گسترده ی تفسیری که در تاریخ فرهنگ دینی پررنگ و ارج است، جستاری روش مند را با رویکردهای نوین در حوزه ی زبان و ادب ارایه می نماید. خاستگاه این روش همان جایی است که به جای تفصیل، اجمال را برمی گزیند و به جای ساختارهای انتزاعی و ذهنی از هندسه ی حسی و عینی پرده برمی دارد؛ یعنی بنای این نوشتار بر اساس طرحی از سه حوزه ی سپاس و ستایش و نیایش است که قطعاً در ساختار زبانی سوره ی حمد دیدنی و آموختنی است. بی گمان با روشن شدن پیکره ی زبانی سوره ی حمد دلایل برتری و نیکومنظری این سوره و پایگاه آن در گفتمان دین مدارانه و نقش بی بدیلش در راز و نیاز و نماز آشکارتر می گردد. نخستین تجلی گاه این هندسه ی زبانی در آیه ی تسمیت یا بسم اﷲ الرّحمن الرّحیم است که سپاس یزدان با نیایش درهم می آمیزد و گفتار و رفتار دین باوران را سامان می بخشد. شش درنگ این مقاله همه پیرامون شرح سه ضلع اثرگذار در بافتار معنایی و زبانی سوره ی حمد است که یک به یک در چهارچوب اندوخته های زبان عرفان و عرفان زبان از راه می رسند و ادب پژوهان را مخاطب خویش قرار می دهند.
نظم و بی نظمی: تحلیل شعر «زنگ ها» اثر ادگار آلن پو*
حوزه های تخصصی:
در این مقاله یو. ماری انگمن کوشیده است نظم و انسجام درونی شعر «زنگ ها» اثر ادگار آلن پو را باوجود آشفتگی ظاهری آن نشان دهد. این شعر از چهار قطعه ی نامساوی تشکیل می شود و هر قطعه نماد دورانی از زندگی انسان است که برای آن زنگ خاصی درنظر گرفته شده است. این شعر از وزن تروکی پیروی می کند و در آن، شاعر از وتد ناقص برای تقلید نواخت زنگ ها بهره ای هوشمندانه برده است. در سرتاسر این شعر، شاعر از فنون آوایی مختلف ازجمله قافیه، الگوهای صوتی، واج آرایی و نام آواها برای ایجاد ساختاری متوازن استفاده کرده و از این طریق، آهنگ زنگ ها را با مفهوم هر دوره از زندگی منطبق ساخته و درنتیجه به ایجاد انسجام معنایی پرداخته است. این مقاله می تواند نشان دهد که چگونه یک شاعر می تواند از دستگاه های مختلف صوتی زبان خود استفاده کند تا با بهره گیری از نمادپردازی صوتی و معنا، توازن ایجاد کند. ساختار مقاله در ترجمه با قراردادن ارقام و جدول های ضمیمه درون متن، کمی با اصل مقاله متفاوت است و دلیل این تغییر برقراری ارتباط آسان تر خوانندگان با بحث ها و داده های ارائه شده در هر شکل یا جدول است.
شعر دیداری فارسی از دیدگاه نشانه شناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به مطالعه تعامل دو شیوه تصویری و نوشتاری در شعر دیداری فارسی براساس الگوی ادغام در نشانه شناسی شناختی می پردازد. از آنجایی که شعر معاصر ماهیتی چندشیوه دارد، مسئله اصلی این پژوهش چگونگی آمیزش شیوه های کلامی و تصویری به شکل های مختلفی در ذهن انسان است که در نهایت معنای کلی اثر چیزی بیش از معنای موجود در هر شیوه تلقی می شود. پرسش این مقاله بررسی چیستی قلمروهای مورد مطالعه در شعر دیداری براساس نشانه شناسی شناختی است. دستیابی به دسته بندی ای نظام مند از انواع شعر دیداری مبتنی بر بنیان های شناختی ذهن، هدف این نوشتار است. بدین منظور، تمامی شعرهای دیداری موجود در ادبیات فارسی بررسی شدند. بر اساس فرضیه های این پژوهش، الگوی مورد استفاده در این مقاله به غیر از قلمروهای ذهنی- که حاصل تجربه انسان هستند- به قلمروهای طبیعی، فرهنگی و درونی نیز می پردازد و البته در این مقاله با اِعمال برخی تغییرات در الگوی آرهاوس، امکان ترکیب شیوه تصویری و کلامی از خلال تعامل شش فضا با یکدیگر ممکن می شود. نتیجه پژوهش نشان می دهد که سه نوع شعر دیداری براساس هشت مشخصه شناختی قابل تفکیک هستند. از آنجایی که جهان مغز و جهان ادبیات الگوهای مشابهی دارند، چگونگی تعامل تصویر و کلام در ذهن، حاصل مواجهه انسان با جهان است که در نتیجه به ساخت جهان ادبی منجر می شود.
جلوه ی زبان قرآنی در سروده های صائب تبریزی
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ شعر و ادب فارسی کمتر شاعری را می بینیم که از دریای بی کران معارف و مفاهیم قرآنی و دینی در اشعار خود بهره نبرده باشد. اکثر شاعران ادب فارسی به دلیل آشنایی با قرآن و سنت و عترت به انحای مختلف ازاین گونه مفاهیم در اشعار خود بهره برده اند. صائب تبریزی ازجمله این شعرا است که در اشعارش تحت تأثیر زبان قرآن قرارگرفته به شیوه های گوناگون مفاهیم قرآنی و اخلاقی را در ضمن اشعار خود آورده است. از توحید و خداشناسی گرفته تا بهشت و دوزخ و قیامت و قصص پیامبران و اخلاقیات و...گاهی اوقات از تلمیح استفاده کرده گاهی آیه ای یا قسمتی از آیه را در ضمن اشعار خود می آورد. هدف این مقاله بررسی تأثیرپذیری صائب از زبان قرآنی است. شیوه ی تحقیق به صورت تحلیل و توصیفی و کتابخانه ای است.
آفرینش معانی پیدایشی در شعر سپید برپایه نظریه هم آمیزی مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، کوشش می شود به چگونگی تولید و درک معانی پیدایشی از سوی نویسنده و خواننده در شعر سپید از منظر بوطیقای شناختی نگریسته شود. نظریه ای که چارچوب لازم را برای این کار فراهم می آورد، «هم آمیزی مفهومی» است که ژیل فوکونیه و مارک ترنر (1998 و 2002) پیش نهاده اند. برخلاف رویکردهای فرمالیستی که صورت اثر را در کانون توجه قرار می دهند، در نظریه های شناختی، معنا و فرایندهای مفهومیِ در پسِ پشتِ صورت آثار در مرکز توجه قرار می گیرند؛ فرایندهایی همچون انطباق، نگاشت و فرافکنی. کاربست نظریه هم آمیزی مفهومی در بررسی تحلیلی و توصیفی شعری از گروس عبدالملکیان نشان می دهد نظریه مزبور به خوبی از عهده توصیف و تبیین شناختیِ چگونگی آفرینش و خوانش آثار شعری برمی آید؛ بدین ترتیب که برپایه نظریه نام برده می توان هر شعر را آمیزه یا مجموعه ای از آمیزه های مفهومی به شمار آورد که نویسندة آن ساخت و پرداخت کرده است و خواننده نیز جهت درک و تفسیر معنای پیدایشی حاصل از این آمیزه یا آمیزه ها باید به بازسازی شبکة ادغامی نهفته در پسِ پشتِ آن ها بپردازد.
اصطلاح شناسی «السیاق» در مطالعات زبانی قدیم و جدید عربی
حوزه های تخصصی:
یکی از چالشهای مطالعات جدید، چالش اصطلاحات می باشد. از یک سو اصطلاحات در علوم مختلف دلالتهای متفاوتی دارند و از سوی دیگر نویسندگان یک اصطلاح خاص را با دلالتهای متفاوتی به کار می برند. بنابراین این تعدد اصطلاحات حاصل مسائل متعددی است. گاهی نویسندگان و مترجمان علیرغم وجود اصطلاحات رایج به وضع اصطلاحات جدید می پردازند، و گاهی نیز بدون توجه به ظرافتهای معنایی هر اصطلاح، آن را در مقوله دیگری به کار می برند. یکی از این موارد اصطلاح «السیاق» می باشد. این اصطلاح در مطالعات زبانی قدیم عربی دلالتهایی متفاوت از کارکرد آن در مطالعات جدید دارد. در مطالعات قدیم در نزد نویسندگان مختلف صرفا برای بافت زبانی به کار رفته است. اما اصطلاحات دیگری همچون الحال، الحال المشاهدة، مقام وسیاق القصة نزد زباشناسان قدیم برای بافت غیر زبانی رایج بوده است. اما در مطالعات جدید اصطلاح سیاق به سه معنای بافت زبانی، بافت غیرزبانی و معنای بافت به طور کلی–اعم از زبانی و غیر زبانی- به کار رفته است. کما اینکه اصطلاحات متعدد دیگری برای هر یک از مقوله ها وضع شده است. همین مساله فهم معنای مقصود را پیچیده تر کرده است.
A Contrastive Analysis of Idioms and Idiomatic Expressions in Three English and Persian Novels for Translation Purposes
حوزه های تخصصی:
The significance of idioms and idiomatic expressions in English can be understood from their appearance in all types of discourse ranging from every day conversations to scientific texts. So, the present study deals with the translation of idioms and idiomatic expressions from English into Persian focusing on the procedures involved. Baker's model (1992) which groups possible procedures into four strategies was chosen as the theoretical framework of this research. This study is an attempt to investigate strategies used in translating and also to find out which strategy is mostly used. To do so, a total number of 90 idioms and idiomatic expressions were extracted from three English novels. This study was carried out through a comparative study of idioms and idiomatic expressions from English into Persian. The findings of the research indicated that four strategies were used in translating idioms and idiomatic expressions and their frequency of being used is different and also it was revealed that most of the data were translated by paraphrase.
«چرخش زبان در جنبش سماع» تأثیر پیش انگاشت های زبان شناختی در سیر تحول مفهوم سماع عارفانه نزد محمد غزالی و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماده و ابزار اصلی در مطالعات ادبی- عرفانی را زبان تشکیل می دهد؛ بدین سبب، علم زبان شناسی بیش از هر دانش دیگری می تواند رهیافت های کاربردی را در این زمینه به ادبیات عرضه کند و حاصل این مطالعات، درعین استفادة متقابل این دو رشته از یکدیگر، شکل گیری حوزه ای بینارشته ای باعنوان زبان شناسی ادبی- عرفانی است. یکی از نظریات کاربردی در این میان، نظریة مربوط به پیش انگاشت ها و انگاره های زبانی است که با بررسی شرایط اقتضا و تناسب گزاره در محیط و بافتی که در آن اظهار می شود، می تواند ما را در تحلیل برخی جنبه های ناپیدای معنا در یک گزارة معرفتی- ادبی یاری رساند. این مبحث با تمام انواع نظریه های زبان شناسی در تعارض و غالباً واجد صبغه ای معناشناختی و گاه کاربردی است. مقالة حاضر درصدد اثبات این مدعاست که چگونه پیش انگاشت های زبان شناختی می تواند سیر تطور موضوع سماع عرفانی را از طریق ارتباط آن با مقتضیات بافت هستی شناختی، معرفت شناختی و فرهنگی ترسیم کند و درکل، به ارائة مخاطب شناسی ارتباط عرفانی بپردازد. در پایان، این نکته تبیین خواهد شد که دستیابی به پیش انگاشت های مزبور هدف غایی دو شخصیت نامدار عرفان و ادب، امام محمد غزالی و مولوی بلخی، از ورود به مبحث سماع عارفانه است و کوشش می شود فواید و نتایج آن در سنت های عرفانی و ادبی آشکار شود.
مطالعه زبان شناختی عنوان در برنامه های نمایشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عوامل مهم در جذب مخاطب برای برنامه ها، عناوین برنامه هاست، زیرا مخاطب نخست در معرض عنوان برنامه قرار می گیرد. عوامل زیادی در انتخاب عنوان مناسب برای برنامه ها دخالت دارند که این عوامل را می تو[1]ان از نظر علم زبان شناسی شناسایی و طبقه بندی کرد. دور(Dor) (2003) عنصر بینامتنیت را مهمترین عنصر مناسب بودن معنا می داند و ایفانتیدو (Ifantidou)(2008) عنصر برجسته سازی را مهمترین عامل ساخت عنوان مناسب می داند. با بررسی عناوین برنامه های نمایشی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در بازة زمانی شش ماهه، مشهود است که برنامه سازان ایرانی بیشتر توجه خود را معطوف به عنصر برجسته سازی می کنند و توجه چندانی به بینامتنیت عنوان انتخابی ندارند.
تأملی زبانی در مضمون و شگردهای مضمون سازی در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم «مضمون» در زبان فارسی مانند بسیاری از مفاهیم ادبی دیگر مفهومی سهل و ممتنع است؛ در نگاه نخست چنان به نظر می رسد که این مفهوم چندان روشن است که نیازی به اندیشیدن از دیدگاهی نظری دربارة آن وجود ندارد و به اصطلاح از بدیهیات حوزة ادبیات فارسی است؛ درحالی که مضمون یکی از مهم ترین مفاهیم انتقادی و مرکزی ادبیات در جهان است. دستیابی به مضامین آثار ادبی در دنیا کاری بسیار تخصصی و دشوار و درعین حال، بنیادی شناخته می شود. ارتباط مضمون با کار نظریه و نقد ادبی نیز بر کسی پوشیده نیست، به گونه ای که برخی یکی از مهم ترین رسالت های نقد ادبی را دست یابی به مضمون می دانند؛ از چنین دیدگاهی مضمون یابی کاری انتقادی است که ضرورتاً باید ذیل نظریه ای ادبی صورت گیرد. معنای چنین رویکردی در وهلة اول آن است که مضمون یابی کاری بسیار تخصصی است؛ درحالی که در جامعة ادبی ما بیشتر با ویژگی آماری تعریف شده است. جستن مضامین در آثار ادبی به هیچ روی کاری صرفا آماری نیست؛ بلکه در بهترین حالت، آمار شاید بتواند آن را عینی نماید و به دست یابی به آن کمک کند. در این زمینه با یقین می توان گفت، با وجود این که مضمون، موضوع اندیشة بسیاری از صاحب نظران زبان و ادبیات فارسی بوده است، هرگز حدود آن مشخص نشده است و به ویژه عملاً کار مضمون یابی بر اساس تعریف علمی آن صورت نگرفته است. مانند بسیاری دیگر از موضوع های ادبی، مضمون نیز مبتلا به ساما ن نیافتگی نظری است. دشواری دیگر در پرداختن به این موضوع، مربوط به ویژگی چندمعنایی کلمة مضمون در زبان فارسی هم هست. در این زمینه به ویژه اختلاط آن با «موضوع» منشأ بسیاری از تشتت ها بوده است و به سردرگمی ها و گاه انحراف ها از معنای علمی آن افزوده است. با عنایت به دشواری های ماهوی موضوع و نیز دشواری های ناشی از گستردگی حوزه تحقیق، در این پژوهش کوشیده شده است در حد توان تصویری از چگونگی دست یابی و مطالعه مضمون در شعر برخی شاعران نشان داده شود.
زبان عرفانی و اشارات بر مبنای حدیث «لولاک لما خلقت الافلاک»
حوزه های تخصصی:
عارفان در بیان دیدگاه های کشفی و ذوقی خود، از مضامین آیات قرآن و احادیث قدسی و نبوی به طور چشمگیری بهره مند شده اند. آنان ازاین طریق هم به مبانی نظری خود قداست بخشیده اند و هم برای اثبات ادعایشان، به آیات و احادیث، استشهاد می جسته اند. اهل سیر و سلوک، به قشر و پوسته ی احادیث بسنده ننموده، بلکه درپی کشف لایه های پنهانی و تأویل و توجیه باطنی آن ها نیز بوده اند. یکی از این احادیث که مطمح نظر اهل معرفت است، حدیث قدسی: «لولاک لما خلقت الافلاک» است. این کلام ربّانی، دست مایه ی سالکان و مجذوبان واقع شده و هرکدام بنابر مذاق و مشرب عرفانی خود، بدان نگریسته اند. عصاره ی سخن اهل عرفان، بر این نکته اشاره دارد که هدف غایی آفرینش، شخص شخیص حضرت محمد(ص) و خاندان مطهرش، که آینه ی تمام نمای اسماء و صفات الهی اند، بوده است. در این جستار، حدیث قدسی ازنظر سند و اختلاف در واژگان، ارتباط حدیث «کنز مخفی» و حکمت آفرینش، چرایی رابطه ی خلقت پیامبر(ص) و عوالم هستی و جایگاه پیامبر(ص) در کَونین(دو عالم) مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است.
هنر زبان در آموزش مبانی نظری امر تربیت (مطالعه ی موردی ادبیات روسی)
حوزه های تخصصی:
ماهیت آموزش ادبیات زبان خارجی، خصوصاً ادبیات روسی که اساس آن را غنای عظیم فرهنگ کشور روسیه تشکیل می دهد بر پایه ی فراگیری مبانی ارتباط استوار و فراهم کردن موجبات و امکانات آن بر عهده ی گروه های زبان خارجی دانشگاه هاست و ازآنجاکه این ارتباط روشی مناسب جهت آشنایی دانشجویان با ارزش های معنوی و فرهنگی سایر ملل و درک متقابل مردم است، از اهمیت زیادی برخوردار است. ادبیات در هر شکل و قالبی که باشد نمایشگر زندگی و بیان کننده ی ارزش ها و معیارها و ویژگی هایی است که زندگی فردی و جمعی بر محور آن می چرخد. آثار ادبی گاه ازمنظر قومی و ملی و گاه ازمعبر عاطفه و احساس با زندگی پیوند می خورد و گاه نیز از گذرگاه خردورزی و اخلاق به تعلیم و ارشاد مخاطبین می پردازد. استفاده از ادبیات در تقویت خواندن و نحوه ی به کارگیری آن در ایجاد آرامش روحی و روانی و به کارگیری آن به عنوان وسیله ای برای کسب تجربیات جدید راهکارهایی است که موردبحث و بررسی قرارگرفته اند. استفاده از زبان و ادبیات در شکل گیری باورهای تربیتی در افراد بخش پایانی این نوشته را تشکیل داده است.
برهم کنش روابط پیوستاری و انفصالی در داستان «مردی در قفس» صادق چوبک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افعال مؤثر همان طور که در شکل گیری کارها و اعمال نقش دارند، در تغییر حالت ها نیز می توانند تأثیرگذار باشند. در روابط پیوستاری و انفصالی که میان سوژه و شیئی ارزشی شکل می گیرد، این افعال بیش از پیش اهمیت خود را نشان می دهند. تغییر موقعیت و رفتن از حالتی به حالت دیگر، گاه نیازمند خواستن است و گاه توانستن. از کنارهم قرار گرفتن این دو عامل، چالشی در راه قهرمان داستان «مردی در قفس» به وجود می آید که تا آخر داستان با آن دست به گریبان است. او گاه می خواهد رابطه را حفظ کند، ولی نمی تواند و گاه نیز می کوشد تا آن را قطع کند که باز هم ناموفق است. این داستان سرگذشت مردی است که مدام با آنچه می خواهد داشته باشد و آنچه از دست می دهد در تکاپوست. این جستار تلاش می کند نحوه عمل و اثر افعال تأثیرگذار بر شکل گیری احساسات قهرمان داستان را نشان دهد. تنهایی، ویژگی اصلی قهرمان این داستان است و ناتوانایی در تغییر وضع و شرایط حاکم این حس را تقویت می کند.
بررسی آثار ادبی ازدریچه ی زبان شناسی: به کارگیری روش های معناگرا و ساختارگرا در تحلیل آثار ادبی فارسی و انگلیسی
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر انتخاب بهترین روش نقد ادبی به گونه ای که به معنی اثر خدشه ای وارد نشود ذهن منتقدان را در سراسر جهان به خود معطوف داشته است. به کارگیری روش هایی که ریشه در زبان شناسی دارند به عنوان یکی از روش های نقد ادبی معاصر به منتقد کمک می کند تا در عین وفاداری به متن، خواننده را از ظرافت های ادبی و زبانی آگاه سازد. این پژوهش کوشیده است تا چگونگی استفاده از روش های معناگرا و ساختارگرا را در ارائه ی تحلیل ادبی صحیح موردمطالعه وارزیابی قرار دهد. باتوجه به اینکه استفاده از این روش ها به نوع خاصی از ادبیات و زبان بستگی ندارد، مثال هایی از چگونگی کارایی این روش ها در بررسی و نقد نمونه هایی از ادبیات فارسی و انگلیسی ارائه شده اند.
بررسی صور خیال در بندهش
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی صور خیال در کتاب بندهش است. این پژوهش از نوع کیفی است و به شیوه ی تحلیل محتوا انجام گرفته است. متنی که پژوهش بر بنیاد آن صورت گرفته، نسخه ای است که مهرداد بهار به زبان فارسی امروزی برگردانده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که از میان صور به کاررفته در این اثر، تشبیه بسامد بیشتری دارد. از میان انواع تشبیه، بسامد تشبیه های حسی بالاتر است و پس ازآن، تشبیه های عقلی حسی قرار دارد که مشبه به آن ها حسی است و برای نزدیک تر شدن مفاهیم انتزاعی به کاررفته است. به نظر می رسد، تشبیه در بندهش، یکی از رساترین و کارآمدترین ابزارهایی است که کاربرد آن بیش تر برای آن است که مفاهیم تعلیمی، فلسفی و انتزاعی مربوط به آفرینش و دیگر موضوع ها را دریافتنی و ملموس تر کند. در این میان، برخی از امور که حتی حسی هستند ولی به طور عادی و طبیعی، شناختشان دشوار است، روشن تر شده اند. در این اثر، تنها یک استعاره یافت شد و از دیگر عناصر خیال مانند کنایه و مجاز در بندهش، اثری دیده نشد؛ شاید به این دلیل که استعاره، مجاز و کنایه، در اثری تعلیمی به جای تأثیرگذاری و روشن سازی، آن را پیچیده تر و دشوارتر می کند. به نظر می رسد در این اثر، استوارترین و سنجیده ترین شیوه ی بیان، برای آموزش مفاهیم تعلیمی به کاررفته است.
Persian Words Used in Kazi Nazrul Islam's Poetry
حوزه های تخصصی:
Kazi Nazrul Islam, the national poet of Bangladesh, popularly known as Nazrul-the rebel poet, is undoubtedly one who may rightly be called as one of the greatest “poets of people” of the world. He was the first poet in Bengali literature that used extensive Arabic and Persian words to express his views and to create a Muslim renaissance within the whole Bengali nation. He was a multi-lingual poet. That’s why we see huge Arabic, Persian, Hindi, Sanskrit and Urdu words, even sentences in almost everywhere of his literature. This article is about the Persian words that Nazrul had used in his poetry. Though the majority of his poems consists of more or less Persian words, in this article, we discussed five of his poems named Shat-il-Arab, Moharram, Kamal Pasha, Qorbani and the 12th Fateha that has most Persian words comparatively.
موضوعات و مضامین شرقی درادبیات نمایشی کلاسیک فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین بخش های تاریخ ادبیات فرانسه به دوره ادبیات نمایشی کلاسیک در قرون شانزدهم و هفدهم و هجدهم میلادی مربوط می شود که در جریان آن آثار نمایشی برجسته ای توسط نمایش نامه نویسان بزرگ فرانسوی، چه به صورت تراژدی و چه به شکل کمدی، با استفاده از اصول و قواعد مکتب ادبی کلاسیسیم و موضوعات اصیل عهد یونان و روم باستان خلق شده اند؛ اما این نویسندگان علاوه برآن از مضامین گوناگون حکایات و داستانها و افسانه های شرقی برگرفته از منابع غنی و پربار فرهنگ و ادب تمدن های کهن شرق به ویژه ایران (پارس)، عثمانی (ترک)، هند و چین نیز برای خلق آثار بدیع و تازه نمایشی خود بهره گرفته اند. در این مقاله به اختصار به بررسی این موضوعات و مضامین گوناگون شرقی در ادبیات نمایشی کلاسیک فرانسه پرداخته می شود.
خرده روایت ها، گریزگاه نقال از برنامه روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داراب نامة طرسوسی از قصه های عامیانه بلند، مربوط به قرن ششم است که ازطریق سنت نقالی و داستان گزاری ثبت و روایت شده است.داستان سرگذشت داراب و به شاهی رسیدن وی را بیان می کند. در میان خط سیری که بیانگر به شاهی رسیدن داراب است، خرده روایت های بسیاری قرارگرفته اند که باعث آشفتگی و اغتشاش روایت پایه شده اند؛ خرده روایت ها با روایت پایه گاه ارتباط و انسجام ساختاری می یابند و گاه با الگوی گفتمانی متفاوت، مستقل از کلان روایت شکل می گیرند و یکپارچگی روایت را با آشفتگی، استقلال و انفکاک خود از فرایند های سه گانه تحول کلامی مخدوش می کنند. رویکرد نشانه معناشناسی روایی براساس«قصد»کنش گر که برنامه روایی بر آن متمرکز شده، خط سیرکلان روایت را از میان خرده روایت های نامرتبط جدا می کند. سوالی که مطرح می شود آن است که خرده روایت ها از چه الگوی گفتمانی تبعیت می کنند؟زیرا برخلاف کلان روایت بر نظام برنامه محور روایی منطبق نیستند و نمی توانند به عنوان روایت ابزاری، کلان روایت را به سمت تحقق کنش اصلی سوق دهند. پژوهش حاضر ضمن بررسی نظام های گفتمانی در داراب نامه، به دنبال پاسخی برای منشا و کارکرد خرده روایت ها و تبیین علت اغتشاش در روایت است. با توجه به بافت فرهنگی عاملی ثانویه در ساحت گفته پردازی حضور دارد که خنثی و بی تاثیر نیست؛ سنت شفاهی نقالی و داستان گزاری با پایبندی به ساختار های اصلی و در تعامل پیوسته با فرهنگ جمعی راه تولید فرم های نوظهور را بازگذاشته. حضورِسیال نقال بین گفته پرداز نخستین و روایت شنو نظام معنای روایت را دستخوش تغییرکرده است.
بازآفرینی یک روایت در دو اثر: داستان «مردگان» اثر جویس در سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، اقتباس به عنوان شاخه ای جدید در نقد ادبی مورد توجه منتقدین قرار گرفته است. در ایران نیز اقتباس های مختلفی از آثار ادبی ایرانی و خارجی در چند دهه اخیر انجام گرفته است. پلّه آخر (۱۳۹۲) به کارگردانی علی مصفا یکی از جدیدترین آثار اقتباسی و برگرفته از داستان معروف «مردگان» (۱۹۱۴) اثر جیمز جویس (۱۸۸۲-۱۹۴۱) است. در این مطالعه، با استفاده از تئوری کانون دید ژرار ژِنِت، به دنبال بررسی تغییر روایت از متن نوشتاری به فیلم و پیامدهای آن خواهیم بود. تئوری کانون دید ژِنِت، با معرفی سه نوع کانون دید بیرونی، درونی و صفر و همچنین چهار نوع روایت با توجه به سطح و رابطه راوی با داستان، ابزار مناسبی برای مقایسه اثر ادبی و فیلم اقتباسی در قالبی روایت شناسانه است. بنابراین، مطالعه حاضر سعی دارد با بررسی این تغییرات در روایت «مردگان» و پلّه آخر و با تکیه بر تئوری کانون دید، درباره علل و نتایج آن ها به بحث و نتیجه گیری بپردازد. یافته های این مطالعه نشان می دهد که تأثیر آگاهانه یا ناخودآگاه اقتباس کننده مذکر بر نوع روایت، باعث کم رنگ شدن نقش لیلی و هم ذات پنداری بیشتر مخاطبان با قهرمان منفعل این فیلم، یعنی خسرو شده است. علی رغم روایت پیچیده داستان فیلم، قضاوت در مورد شخصیت های فیلم برای مخاطب توسط این تغییر در روایت آسان شده است.