مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
انسان معاصر
حوزه های تخصصی:
قرآن کدام راهکارهای عینی را برای پاسخ به نیازهای انسان، به ویژه انسان معاصر معرفی میکند؟
تلاش نگارنده در این مقاله بر جست وجوی راهکارهای عینی پاسخ گویی قرآن کریم به نیازهای انسان متمرکز شده است و برای رعایت ترتیب منطقی بحث، مقاله در دو بخش ساماندهی شده است: بخش نخست نیازهای انسان را از منظر اندیشمندان دینی و دانشمندان روان شناسی بررسی و تبیین و در نهایت انواع نیازهای انسان را فهرست میکند. نویسنده در همین بخش گذری نیز بر وضعیت نیازهای انسان عصر جدید دارد. بخش دوم که حجم بیشتری دارد، راهکارهای عینی قرآن برای پاسخ گویی به نیازهای انسان را بررسی و تبیین میکند. نویسنده در این بخش با توجه به قلمرو و مجال محدود مقاله، بسیاری از این راهکارها را به اختصار مورد توجه قرار میدهد
بررسی و تطبیق گزاره های چند معراج نامةکهن و مقایسة آنها با معراج نامة شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این گفتار ،کهن ترین و نوترین گزارش های سفر انسان به دنیای ماورای حس نشان داده شده و پس از آن میان سیرهایی که انسان های سنّتی گزارش کرده اند و معراج نامه ای که از« محمّد رضا شفیعی کدکنی» به عنوان نمونه ای از سیر انسان معاصر در دست داریم، مقایسه هایی انجام شده است. این پژوهش نشان می دهد اکثر این سیرها می تواند وقوعی مسلّم داشته باشد و می توان از دیدگاه علمی و بخصوص بر اساس نظریّات یونگ آنها را توجیه نمود. ضمن بررسی بخشی از گزاره های این سیرها نشان داده شده است که تشابه و نکات مشترک این معراج ها، از طرفی وابسته به باورها، ریاضت ها و تأمّلاتی است که این سیرها را موجب می شود و از سویی دیگر به تاثیر پذیری اکثر سیرهای متأخّر از متقدّم مربوط می گردد. همچنین از رویارو قرار دادن مسافران دو طیف سنّتی و معاصرِ دیارِ غیب از طریق ارائه و تشریح گزارش های مستند آنها، نقش جهان ذهنی این دو طیف در آفرینش عناصر این گزاره ها ترسیم شده است و از این رهگذر تعهّد و رسالت آدمیان براساس توجّه به تعریف سنّتی انسان به عنوان حیوانی ناطق و تعریف معاصرین به صورت حیوان سایس در معراج جمعی انسان ترسیم شده است . در پایان یادآوری شده است که انسان معاصر به جای گزارش و به تصویر کشیدن حالات روان های معذّب در عالم ارواح و بهره گیری از استراتژی رعب، در صدد ترغیب و آماده سازی وجدان جمعی برای تهذیب و سالم سازی جامعه از طریق جنبش آگاهانه و حرکت عقلانی و علمی است. دلیل نکوهش بی محابای شاعران در آخرین بخش معراج نامة انسان معاصر نیز همین بی توجّهی آنها به رسالت و تعهّد شعر به عنوان رکن مهمّی از امکانات فرهنگی جامعه است.
بررسی راه های رهایی انسان معاصر از بستگیهای دنیوی در شعر سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف عمده این نوشته بررسی مفتاحهایی است که از شعر شاعرِ حکیمِ معاصر، سهراب سپهری برای رهایی «مرغ خوش الحان آن چمن» از تخته بند وابستگیهای حسی استنباط می شود. با این روش که اشعار او با توجه به سنتهای ادبی تحلیل، و با آرای صاحبنظران تطبیق داده شده است. با اینکه برخی ارباب نظر، عرفان سپهری را نابهنگام خوانده و برخی دیگر در وجود رسالت انسانی و تعهد اجتماعی در شعر او تردید کرده اند، بیشتر مخاطبان شعرش او را در ردیف عرفا و حکما جای داده اند. این نوشته حاکی است که در وجود رسالت انسانی و تعهد اجتماعی در شعر او تردید جایز نیست و حکمت و عرفان او مغتنم است. این نوشته از دو قسمت اصلی تشکیل می شود: 1- سپهری بر مسایل روزگار و خلو حیات آدمی از معانی والا وقوف داشته و در انزوای عرفانی خود به آنها پشت نکرده است. 2- او راه هایی را برای رهایی مردم از بستگیهای بی ثمر دنیا پیشنهاد می کند و از سرچشمه های زلال عرفان و حکمت برای آسایش آدمیان خسته از هیاهوها رهاوردهایی به ارمغان می آورد. پس در بحث از رسالت انسانی و تعهد اجتماعی نباید از سپهری غافل بود.
انواع ادبی و اضطراب های بشری با توجه به آرا پل تیلیش
حوزه های تخصصی:
یکی از نکات مهم در حوزه تطوّر انواع ادبی این است که غلبه یک گفتمان و جریان فرهنگی در دوره ای مشخص در پیدایش نوع ادبی خاص تأثیر انکارناپذیری دارد. اگر برخی منتقدان ادبی بر مبنای نظریه داروین و با توجه به طبیعت موجودات نظریه انواع ادبی را مطرح کردند، می توان بر مبنای دیدگاه پل تیلیش با توجه به اضطراب های روحی انسان در سه ساحت اضطراب وجودی (مرگ)، اخلاقی (گناه) و معنوی (پوچی و بی معنایی) نظریه تطوّر انواع ادبی را تبیین و تفسیر کرد. بر اساس این، نویسنده مقاله ضمن بررسی دیدگاه پل تیلیش در حوزه مورد نظر، سعی می کند با توجه به غلبه یک گفتمان فکری و بروز سنخ روانی خاص (اضطراب) در دوره ای مشخص، کیفیت ظهور نوع ادبی متجانس با آن گفتمان را تحلیل کند.
جُستاری در رویکرد مولوی به از خودبیگانگیِ انسان، با نگرشی به انسانِ معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، نگارندگان با رویکردی برای شناخت چالش هایی که در برابر انسان معاصر قرار دارد با بهره گیری از آراء مولوی در مثنوی معنوی، پدیدة «از خودبیگانگی» را مورد توجه قرار داده اند. در ادبیات کهن پارسی، برخی اندیشمندان با بیان نکات ظریف و مهمی دربارة ازخودبیگانگی انسان، دری دیگر در شناخت این گونه پدیدارهای گشوده و منظر خاصی را پیش روی انسان نهاده اند که در اطلاقی کلی می توان آن را نظرگاه عرفانی خواند. در صدر قائلان و حاملان پیام عرفانی در فرهنگ دیرین پارسی، مولوی است که در شش دفتر مثنوی معنوی، بسان معلّمی انسان گرا، هوشمندانه پدیدارهایی را از دل روایات و داستان ها استخراج کرده است که تأمل در آنها انسان امروز را نیز به نکات گران بها و ارزشمند رهنمون می سازد. وی درباره مسخ و از خودبیگانگی بشری در برابر پدیدارهای غفلت ساز و فریبای بیرونیِ جهان مادی، معناپردازی و اشارات قابل توجهی کرده است که شرح، تفسیر و تحلیل آن محور محتوای این نوشتار را تشکیل می دهد.
تصویرشناسی ادیبان ایران از نگاه ادیبان عرب (مطالعة مورد پژوهش: صاحب بن عباد از نگاه ابن نباته سعدی و شریف رضی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صاحب بن عبّاد، وزیر ایرانی و ادیب نامبردار عصر عباسی، از جمله افرادیست که تصویرش به عنوان شخصیّتی بیگانه، در شعر ابن نباتهسعدی و شریف رضی (شاعران عراقی دورة عباسی) انعکاس یافته است. در این مقاله تصویر شخصیّت صاحب، بر اساس مبانی مهم تصویرشناسی، در شعر این دو شاعر مورد بررسی قرارگرفته است. نتیجة تحقیق بیانگرآن است که تصویرسازی، به روش غیرمستقیم بینامتنی(از طریق نامه نگاری صاحب با ابن نباته و شریف) صورت پذیرفته و تصویر در دو حالت تسامح و تحریف مثبت خوانش شده است. از آن جایی که نامه نگاری، باعث ایجاد رابطة دوستانه میان صاحب و آن ها وکاهش نقش سایر عوامل در تصویرسازی گردیده وحالت تسامح نسبت به حالت تحریف مثبت،کاربرد بیشتری داشته، تصویر شخصیّت وی در آثار ایشان، به واقعیت نزدیک تر شده است. افزون بر این، تشابه روش تصویرسازی و عوامل مؤثّر برآن، سبب شباهت هرچه بیشتر تصویرسازی آن دو از شخصیّت صاحب گردیده است.
انسان شناسی در اندیشة امام خمینی (س)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی علم به انسان و احوالات انسانی در بعد امور کلی و جزیی، فردی و اجتماعی، تئوریک و عملی است. بر این اساس علم انسان شناسی حوزه های بسیار گسترده ای از علوم را در برمی گیرد. لذا باید ریشه های علم انسان شناسی را در علوم انسانی، هنر، علوم تجربی و علوم اجتماعی جستجو کرد. با ظهور اسلام و تعالیم وحیانی، قرآن به عنوان مهم ترین منبع، افق های جدیدی را دربارة ماهیت انسان گشود. جالب ترین نکته هم در مورد مباحث قرآن پیرامون انسان، جامعیت موضوعات و گاه انحصاری بودن مطالب آن است که در کنار هم قرار گرفته اند. در میراث اسلامی سخن بسیاری از سوی عالمان دینی دربارة انسان با صبغه روایی، کلامی، فلسفی و عرفانی بیان شده است.
در این میان امام خمینی نیز به مباحث انسان شناسی های بشری و انسان شناسی قرآنی و تفاوت های این روش ها پرداخته اند و علم انسان شناسی وحیانی، صحیح و جامع را برای زندگی فردی و جمعی ضروری می دانستند.
احیاء واقعیت قدسی طبیعت راه حل بحران زیست محیطی (نقد و بررسی دیدگاه فلسفی سیدحسین نصر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
95-116
حوزه های تخصصی:
تخریب محیط زیست به دلیل پیامدهای ناگواری که برای بشر به همراه داشته است، تبدیل به یکی از بزرگترین چالش های دنیای معاصر شده است و برای بقای کل نظام طبیعت از جمله انسان هیچ موضوعی مهم تر از حل این مسئله نیست. این بحران نخست در غرب آغاز شد و پس از آن با ورود تجدد به شرق در سطحی جهانی مطرح شد. از نظر نصر علت این امر تقدس زدایی تدریجی از طبیعت است. اندیشمندان برای حل بحران محیط زیست راهکارهایی ارائه داده اند که اغلب برگرفته از مهندسی محیط زیست است. وی بی آنکه منکر ارزشمندی این راه حل ها باشد شیوه علمی را به تنهایی حلال مشکلات نمی داند، زیرا بر این باور است که خود علوم تجربی در برابر این بحران مسئول است. وی رویکردی مابعد الطبیعی را بر می گزیند و او معتقداست که تنها با احیای معرفت قدسی طبیعت می توان از این مشکلات رهایی یافت. هر چند بعضی از متفکران مسلمان، طبیعیات سنتی را در دوران معاصر خالی از فایده می دانند ولیکن سنت گرایان بر این باورند که سنت اسلامی واجد منابعی غنی برای تبیین فلسفه علوم است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به گرداوری اطلاعات کتابخانه ای پرداخته و این دیدگاه را مورد تحلیل قرار داده است. هدف این پژوهش نقد و بررسی ابعاد فلسفی بحران می باشد. نتایج تحقیق نشان می دهد: با این احیاگری هم اصول اخلاقی درخصوص طبیعت تحکیم می شود و هم نیاز انسان متجدد به ایجاد ارتباط معنوی با طبیعت برآورده می شود. براین اساس این نظریه می تواند به عنوان یک راه حل دارای ارزش وجایگاه ممتاز باشد.
پژوهشی در رابطه با بی شکلی و تنهایی انسان معاصر دوره پساکرونایی؛ مطالعه موردی آثار هنرمند لهستانی مگدالنا آباکانوویچ
تنهایی مفهومی است که از دیرباز ذهن افراد یک جامعه را به خود معطوف داشته است، واژه تنهایی که معانی متفاوتی دارد و در موارد مختلف از جمله ارتباط ساحت ها و بخش های مختلف فرد با یکدیگر و ارتباط فرد با فرد دیگری و در نهایت ارتباط فرد با هستی محیط پیرامونش تعریف می گردد. از این رو با توجه به اینکه انسان، همواره در معرض تهدید عوال اضطراب زا و دلهره آور فرا گرفته است، لذا برای ایجاد حفظ امنیت از دست رفته خود گاها به تنهایی پناه برده است. این دلهره انسان معاصر در برابر تنهایی و مرگ در دوره های مختلف کاری هنرمندان، تاثیر واضح و شفافی را در بیان و خلق آثار آن ها گذاشته است. لذا در زمان شیوع بیماری ها و یا بلایای طبیعی و حتی جنگ، گروه هنرمندان از جمله هنرمندان رشته های نقاشی و مجسمه سازی آثاری از جلوه های تنهایی، سکوت و بی شکلی در جهان را خلق نموده اند. در این میان هنرمند لهستانی به نام مگدالنا آباکانوویچ آثاری را برای نمایش این تنهایی حاصل از عدم امنیت روانی افراد جامعه در زمان جنگ جهانی دوم خلق کرد. این هنرمند مجسمه ساز، شخصیت های انسانی بی سر و در حالت سکون و ایستاده یا نشسته را به صورت جمعی و فاصله دار از یکدیگر را که نمودی از انسان آسیب دیده و تنها می باشد را خلق کرد. حال سوالی که مطرح می شود این است: هدف از خلق آثاری از این دست چه بوده است؟ و هنرمند تحت تاثیر کدام جریان های سیاسی، اجتماعی و یا اقتصادی جامعه بوده است؟ در طی پژوهش به این سوالات پاسخ داده می شود و فرض بی شکلی و تنهایی انسان معاصر در دوره پساکرونا را مشابه زمان پسا جنگ هنرمند مورد مطالعه دانسته است و در طی پژوهش به معرفی و تحلیل آثار هنرمند پرداخته شد. پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و جامعه تحلیلی منابع اطلاعاتی دسته اول و دوم مرتبط با موضوع پیش رفت که مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت،
جایگاه ادبیات درمانی در ارتباطات زنانه
منبع:
علوم خبری سال هشتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۱
91 - 110
حوزه های تخصصی:
بی تردید زن رکن اساسی خانواده است. اگر پزشک و روانشناس و جامعه شناس، برای بهبود وضعیت جامعه تلاش می کنند، یک معلم به ویژه اگر زن باشد کجا می تواند نقش آفرینی کند؟ سروده های حماسی ایلیاد هومر، حماسه های ملی چین و ژاپن، گاتاهای زرتشت، مزامیر داود و قصاید سلیمان و وِداها و اوپانیشادهای هندی، کهن ترین آثار مکتوب بشری هستند. رسالت این متون، از دیر باز گشودن روزنه های شناخت به روی انسان و راهی مطمئن جهت برقراری ارتباط میان آنان بوده است. مارکوس لوکانوس، از شعرای روم قدیم ، در باره ی شعر گفته است: ای نیروی مدهش و شگفت آور الهی...ای شعر! تنها تو می توانی همه را از چنگال مرگ نجات دهی! به خاطر همین نیروی شگفت است که در طول تاریخ ادبای بسیاری در رشته های مختلف اعم از پزشکی و فیزیک و غیره خالق ادبیات شده اند. امروزه منتقدان بسیاری معتقدند که ادبیات، تعادل روانی خواننده و جامعه را برقرار می سازد. سازمان جهانی یونسکو هر ساله برنامه هایی با عنوان ادبیات درمانی، تدارک می بیند. با پیچیدگی های زندگی انسان معاصر و توجه به جایگاه های بالای مدیریتی زنان در جهان، می توان نسخه ی درمانی قابل اطمینانی برای جامعه ی بیمار جهانی نوشت. بایستی با برقراری ارتباط بیشتر میان زنان و اقشار مختلف جامعه، با ادبیات و با به کارگیری توان بالای ارتباطی زنان، جامعه را به سمت آرامش سوق داد. پیشگامی زنان در این فراخوانی، کم هزینه ترین، ساده ترین و در دسترس ترین نسخه ی درمان بیماری جامعه ی جهانی است. اگر جامعه ی جهانی بتواند به این مهم دست یابد، به آرامش و شکوفایی وامنیت انسان دست یافت.
حماسه درون- مولوی، فردوسی و انسان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
73 - 95
حوزه های تخصصی:
مدرنیته، در پی رنسانس و روشنگری در قرون هفدهم و هجدهم پدید آمد و بر زندگی انسان معاصر تأثیر فراوان گذاشت. انسان امروز سعادت خود را بیرون از خویش جستوجو میکند و به دنیای درون بیتوجه است. حماسه درون یا نفس با نگرش دینی و ساحت فلسفه مفاهیم خاص مییابد. از نظر فلسفی، نفس به جسم و از منظر جوهری مستقل و قائم به ذات است. نفس و درون یک چیز است، گاهی تعلق به بدن و گاهی جنبه جوهری آن منظور است. از منظر دین، نوری از انوار الهی که تابشگاه آن خداوند و فرودگاه آن کالبد انسانی است. نفس را میتوان به روان و درون تعبیر کرد که با تمام پیچیدگیهایش انسان مدرن را بر سر دو راهی سنت و مدرنیته قرار داده و این دوگانگی، سبب تشتت او گشته، صنعت هم به جای دستگیری، دست اندازش شده است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی سعی در یافتن وجوه مشترک مربوط به درون و روان آدمی در منظومه حماسی شاه نامه فردوسی و منظومه عرفانی مثنوی مولانا دارد تا چگونگی تقابل انسان معاصر با سنت و پیشینه دور و دراز خود با دنیای مدرن را بیان کند. درون در متون حماسی عرفانی به دل، قلب، روح، روان و جان تعبیر می گردد. فردوسی از روان به جای درون نام می برد. به زعم مولوی انسان معاصر از طریق نبرد با نفس یا درون خود می تواند حماسه ای بیافریند و با سفر از جهان ماده به عالم معنا راهی به روی خود بگشاید. حال آنکه فردوسی روان آدمی را وسیله خرد و خوش حالی او می داند.
تحلیل چگونگی بازنمایی انسان معاصر در آثار کیومرث کیاست، کوروش شیشه گران و آیدین آغداشلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جست وجوی چگونگی بازنمایی یک امر یا مفهوم (مانند انسان) در آثار هنری، راهی برای واکاوی اندیشه یا فرهنگ هنرمند باشد. بررسی این مسئله در بستر نقاشی معاصر ایران، راهی برای شناخت بهتر این هنر و دغدغه هنرمندان در این زمینه است. در این پژوهش، چگونگی بازنمایی انسان معاصر در نقاشی های کیومرث کیاست، کوروش شیشه گران و آیدین آغداشلو بررسی و تحلیل می شود. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و در بررسی آثار، مشاهده تصاویر است. تحلیل با روش کیفی صورت می پذیرد. این پژوهش نشان می دهد که کیاست با دفرمه کردن اندام ها و با زبان استعاره، دغدغه ها و سقوط انسان را نشان می دهد. انسان آثار کیاست، موجودی آشفته و غم زده از اتفاقات روزمره و به دنبال آرامش و رهاسازی ذهن و روح زنجیر شده خود است. همچنین شیشه گران با خط های کژ و پرآشوب و همینطور قدرت رنگ، پیچیدگی و سرگردانی انسان امروزی را به تصویر می کشد. انسانی سرشار از شور و انرژی هایی بی قرار و عنان گسیخته که در جهانی پرآشوب سرگردان شده است. آغداشلو نیز با التقاط بین هنر مدرن و سنت های شرقی، با نمایش آثاری مچاله و نیم سوخته سعی در نمایش حیرت، افسون زدگی، افسوس و دغدغه آینده، بی حرمتی زمانه و چیرگی جهالت دارد. انسان به گونه ای در آثار سه هنرمند به نمایش گذاشته شده که دچار بی هویتی شده است و در حالتی تکه تکه قرار دارد. رنج بردن و قرار گرفتن در شرایط نامساعد زندگی فردی و اجتماعی، نوعی بحران وجودی برای این انسان به ارمغان آورده است. در آثار هیچ یک از این سه هنرمند، انسان در وضعیتی مطلوب قرار ندارد.
مشکلات انسان معاصر و ضرورت بازخوانی اسلام در اندیشه اسلامی با تأکید بر آرای شهید صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی مشکلات انسان معاصر و تبیین ابعاد حیات اجتماعی انسان و ضرورت بازخوانی اجتهادی آموزه های اسلام به عنوان مکتب زندگی ساز از منظر اندیشه اسلامی و آرای آیت الله شهید سید محمدباقر صدر است. روش: روش تحقیق از نوع توصیفی و تحلیلی است. یافته ها: به اعتقاد شهید صدر، پرسش از نظام برتر برای زندگی و سعادت انسان، مهم ترین پرسش انسان معاصر است که علم مدرن از پاسخ به آن عاجز است و مکاتب غربی نیز به علت محدود بودن آرمان هایشان نتوانستند مبنای خوبی برای مشکلات انسان معاصر باشد. تنها راه مسیر صلاح بشر، پناه بردن به دین است؛ زیرا دین می تواند با هماهنگ کردن انگیزه های درونی انسان با حیات اجتماعی، توده ها را بر اساس معیار عملی و نظم اجتماعی، متحد و هماهنگ سازد و مصالح اجتماعی و نیازهای زندگی انسان را در چارچوب منسجم حفظ و هدایت کند. نتیجه گیری: اسلام، چون «الله» را ایده آل مطلق خود قرار داده است، پس پیوسته مى تواند مردم را به حرکت درآورد و نیرو ببخشد و مبنای محکمی برای نظم اجتماعی، ساخت جامعه و تمدن باشد. بنابر این، توجه به بازسازی مکتب فکری اسلام و شکل گیری نظامهای اسلامی در سایه توحید، اولین قدم برای شکل گیری جامعه توحیدی، علم دینی و تمدن نوین اسلامی است