فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۶۱ تا ۵۸۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
141 - 166
حوزههای تخصصی:
مقوله ظلم ستیزی، یکی از اساسی ترین مولفه های ادبیات پایداری است که در شعر شاعران معاصر گاه با بیانی صریح و مستقیم و گاه با زبان رمز آلود و نمادین بازتاب یافته است. یکی از شاعران مشهور معاصر که همواره در اشعار خود به مفاهیم اجتماعی توجه ویژه داشته است، هوشنگ ابتهاج است. در این پژوهش چنان که قرار بود با استفاده از روش تحلیلی_توصیفی و کتابخانه ای به بررسی موردی اشعار این شاعر معاصر پرداخته و نمادهایی را که او در راستای تبیین مفهوم ظلم و خفقان مورد استفاده قرار داده است، مشخص نمودیم. نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر این موضوع بوده که ابتهاح علاوه بر جریان رمانتیسم اجتماعی، تحت تاثیر جریان سمبولیسم اجتماعی نیز قرار داشت و در اشعار خود، از نمادهای گوناگون برای پرداختن به مضامین اجتماعی و مقوله های پایداری، بهره مند بود. این شاعر معاصر از نمادهای مختلفی استفاده کرده است؛ اما رویکرد او در نمادگرایی درخصوص این مضمون، رویکردی ابداعی و شخصی نیست؛ بلکه او اغلب سعی بر هماهنگی در استفاده از نمادهای عمومی و طبیعی داشت که دیگر شاعران همعصرش نیز از آن ها بهره برده بودند. همچنین پرکاربردترین نماد ظلم در اشعار هوشنگ ابتهاج، نماد شب است که روی هم رفته ۴۲ بار در اشعار او تکرار شده است.
از اندرونی به درون: سفرنامه های زنان قاجاری در سیطره گفتمان مردسالار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۲۵
128 - 99
حوزههای تخصصی:
دوره قاجار تا پیش از مشروطه، ازجمله دوره های گذار تاریخی است که غلبه با گفتمان مردسالار بوده است، امّا بازوان این غلبه تنها مردان نبوده اند، بلکه گروهی از زنانِ باسواد از طبقات بالای اجتماع نیز در آن سهم داشته اند. بررسی دیدگاه برخی زنان قاجاری از خلال مطالعه سفرنامه هایشان این موضوع را تأیید می کند. در این مقاله که به روش تحلیل انتقادی گفتمان انجام شده است، مشخص شد دیدگاه این زنان نسبت به سیطره گفتمان مردسالار و هویت های القائی آن، انفعال، پذیرش و همراهی بوده است. مهم ترین نشانه آن در متن سفرنامه ها، واکنش های «از سر تسلیم»، «صرفاً احساسی و بی اثر» و «مکمل سیطره گفتمان مردسالار و در راستای بازتولید عناصر آن» است. همچنین بررسی این متن ها نشان داد، زنان سفرنامه نویس قاجاری با وجود داشتن سواد و امکانات ویژه به عنوان ابزار خودشکوفایی، آگاهی شان در سطح اُبژگی مانده، بنابراین هیچ گونه کنشگری در جهت آفرینش هویتی تازه ندارند. دلیل این مطلب، زیست این زنان در فضای دربار و خانواده های اشرافی و زندگی با فرهنگ سنتی و استحاله در آن است. وجود چنان دیدگاهی در نوشته های زنان سفرنامه نویس قاجاری در حالی است که هم دوره با آنان، نویسندگان دیگری همچون بی بی خانم استرآبادی با گفتمان مردسالار مقابله می کردند. درواقع صدای بی بی خانم از خلال رساله معایب الرجالش صدایِ گروهی از زنان پیش از مشروطه است که به سوژگی رسیده و در تلاش برای رهایی از هویت هایی بودند که دیگری برایشان ساخته است؛ امّا زنان سفرنامه نویس قاجاری با آن که به سفری بیرون از شهر و دیارشان رفتند، ذهنشان همچنان در فضای اندرونی گفتمان مردسالار و سیطره آن باقی مانده بود.
بررسی نمادشناختی افسانه های خواف؛ با تأکید بر نمادهای آیینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات شفاهی بازتاب زندگی اجتماعی و فرهنگی و نشان دهنده منش، احساس و اعتقادات هر جامعه است. افسانه های عامیانه از بطن اندیشه ها و عواطف مردم برخاسته اند و ظرفیت بسیاری برای تحلیل معنایی دارند و عمدتاً نمادها در این زمینه دارای نقشی اساسی هستند. این افسانه ها جلوه گاه فرهنگ هر جامعه اند و از باورهای آغازین و تخیلات مردم سرچشمه گرفته اند. از میان افسانه های شهرستان خواف که عمدتاً دارای بافتی نمادین هستند دو قصه «کاکل زری و دندان مروارید» و «سلطان و حیدربیگ» با روایت ویژه این شهرستان برای تحلیل نمادشناسی انتخاب شده اند. این قصه ها قابلیت معناسازی قابل توجهی دارند و به ویژه حضور مفاهیم آیینی را در نمادها به صورتی پررنگ نشان می دهند. پژوهش حاضر، به تحلیل نمادشناسانه این دو قصه با تشریح مفاهیم آیینی آن پرداخته و نخست به این سؤال پاسخ داده است که نمادهای موجود در متن از کدام بخش فرهنگ منشأ گرفته اند و سپس مفاهیم ذهنی و بسامد اندیشه های آیینی را در متن قصه ها بررسی کرده است. با توجه به نتایج به دست آمده، بیشتر نمادها از محیط زیست و فرهنگ مادی شهرستان گرفته شده اند و غالباً با مفهوم آیینی در متن حضور یافته اند. با توجه به شرایط جغرافیایی سخت گیر شهرستان خواف، به نظرمی رسد مردم با بخشیدن معنای دینی و عرفانی به عناصر مادی و طبیعی محیط اطراف خود و سهیم شدن در قصه ها، اسطوره ها و آیین های مذهبی، سعی داشته اند تعلق داشتن به یک گروه را به عنوان شکلی از امنیت به دست آورند.
تأثیر اشعار سعدی در زبان و شعر حاجی بکر آقای حویزی (قاصد)
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۷
117 - 139
حوزههای تخصصی:
حاجی بکر آقای حویزی ملقب به قاصد یکی از شاعران بنام کُرد است. قاصد شاعری غزل سراست و در قالب های دیگر غیر از غزل به ندرت شعر سروده است. زبان ادبی و شاعرانه او نرم و تا حدودی به زبان معیار و متداول نزدیک است. گاه در شیرینی و سادگی و سهل و ممتنع بودنش، یادآور شعر سعدی، شاعر گران مایه ایرانی است. در این پژوهش برآنیم تا برخی از مضامین و واژه ها و اصطلاحاتی که قاصد از اندیشه و زبان سعدی شیرازی تأثیر پذیرفته است، به روش تحلیلی توصیفی مورد بررسی و مداقه قرار دهیم و ببینیم این شاعر تا چه حد تحت تأثیر سعدی بوده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که قاصد با الهام از سروده ها به ویژه غزلیات سعدی، نه تنها از زبان و قالب های شعری سعدی تأثیر گرفته، بلکه در ساحت اندیشه نیز به او نزدیک شده است. همچنان که سعدی، با بهره گیری از زبانی ساده و ممتنع کوشیده تا مفاهیم عاشقانه، اخلاقی و انسانی را به خواننده منتقل سازد؛ قاصد نیز در اشعارش از این شیوه بهره جسته و با زبانی نرم و آهنگین، پیام های عاشقانه و تعلیمی خود را بیان می دارد. این پیروی از سعدی، در نحوه بیان احساسات و نیز در ساختار شعر، به نیکی مشهود است.
بررسی و تحلیل تطبیقی خواب و رؤیا در آثار نروال و اشعار مولانا
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۲
108 - 128
حوزههای تخصصی:
یکی از مقوله های فرهنگ عامه که از دیرباز در ادبیات باستان و عامیانه مردم نفوذ کرده، خواب و رؤیا و مسئله خیال است. تقریباً می توان گفت تمامی اقوام باستانی به تأثیر آن در زندگی آدمی اعتقاد داشته و «رؤیای صادقه» را نوعی کشف و شهود، پیش بینی و خبر از آینده می پنداشتند. در این پژوهش می کوشیم تا با تطبیق آرای دانشمند بزرگ «مولانا جلال الدین محمد بلخی» و شاعر بزرگ قرن نوزدهم فرانسه «ژرار دو نروال»، نماینده ادبیات فرانسه، خواب و رؤیا را از منظر تطبیق اندیشه های الوهی_انسانی و نیز با رویکرد فراوانی اعتقاد عوام در جهان به مقوله خواب و خواب دیدن بررسی کرده و این همانی اندیشه بشر را از فراسوی زمان و مکان به اثبات رسانیم. می کوشیم تا به تبیین دیدن در معنای واقعی در آموزه-های عامیانه کهن و نیز تعالیم معرفتی _ عرفانی به عنوان توانایی برای طی طریق در مسیر و درک غایت حقایق و نفوذ در ناخودآگاه انسان به سمت تعالی و تزکیه درون بپردازیم.
تحلیل نشانه شناسی «مار» در شعر«من آن روز می گفتم...» سیمین بهبهانی با تأکید بر نظریه مایکل ریفاتر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هر شعر فاخری یک ایده مسلّط دارد که بر سراسر اثر سایه افکنده است. شاعر این ایده را در لابه لای فرم و ساختار، یک جمله و یا یک واژه پنهان می کند. بعد با هنرمندی برخی واژه ها را نشان دار می کند تا مخاطب از طریق آنها ایده مسلّط را شناسایی نماید. آیا سیمین بهبهانی در شعرمن آن روز... از این کارکردِ هنری بهره برده است؟ به نظر می رسد؛ برای رسیدن به پاسخ مناسب، بهره مندی از نظریه نشانه شناسی مایکل ریفاتر بیش از هر نظریه ای مناسب است. با توجّه به این سنخیّت، مقاله حاضر بر مبنای نظریه نشانه شناسی این اندیشمند و با روش توصیفی- تحلیلی شعر سیمین را بررسی نموده است. پس از بررسیِ عناصر غیر دستوری نتایج بیانگر آن است که انباشت هایی با معنا بنِ مار، ضحّاک و ترس با بسامد بالادر شعر حضور دارند. پس از بررسی منظومه های توصیفی با رویکرد خوشه های استعاری و با هسته های جامعه سنتی، خوی اهریمنی و جامعه شبه مدرن هیپوگرام های شعر مشخص شد که مهم ترین آنها عبارت بودند از: مار نماد خوی اهریمنی انسان هاست و در نظام های مرد سالار، بیشتر در وجود جنس مذکّر تجلّی می یابد. هم چنین مقایسه انباشت ها، منظومه های توصیفی و هیپوگرام ها با رویکرد بینامتنیّت، ماتریس ساختاری زیر را در ذهن نویسندگان ایجاد کرد: خوی اهریمنی نظامِ مرد سالار در جوامع سنتی از طریق بازی های فولکلوریک، ستم پذیری را به دختران القا می کند. در جامعه شبه مدرن آموزشِ ستم پذیری با روش های مدرن ادامه می یابد. تا وقتی که این خوی اهریمنی در ذهنیت جامعه وجود داشته باشد، ترس زنان ادامه دارد.
چهره دوگانه «مطرب» در ادب فارسی (با تاکید بر ادب عرفانی تا سده هشتم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۳
27 - 48
حوزههای تخصصی:
در بخش بزرگی از ادب فارسی مخصوصاً شعر، تیپ «مطرب» حضور برجسته دارد. حافظه شعری ایرانی مأنوس با ادب کلاسیک (سعدی و حافظ و مولوی)، سیمایی بشکوه و اثیری از او می یابد، اما به محض ورود به سطح زبان جامعه، متوجه بار معنایی تحقیرآمیز آن می شود. این تحقیق در پی آن است تا با بررسی متون مشهور ادبی تا سده هشتم، به این سؤال های اصلی پاسخ دهد: «مواجهه دوگانه با «مطرب» در ادب و فرهنگ قدیم ایران چگونه نمود می یابد؟»، «آبشخورهای این رویارویی متناقض کدام است؟» این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی و با اسناد کتابخانه ای انجام شده و دایره زمانی آن از آغاز ادب فارسی دری تا سده هشتم است. فراوانی منابع ادبی، نویسنده را وادار کرده تا به امهات متون بپردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد که در بخشی از ژانر ادب عرفانی و ادب درباری، مطرب چندان چهره ارجمندی ندارد، اما در سایر ژانرها، چهره او تابناک و ارزشمند است. آنچه باعث ایجاد سیمایی منفی از مطرب در ادب صوفیانه شده، علاوه بر تأثیر نصوص دینی در شکل گیری این نگاه، توأمانی مطربی با حواشی فساد آلود بزم های طرب و درآمیختگی مفهوم مطرب و لولی است.
بررسی جایگاه تلوین و تمکین در سلوک عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۵
165 - 200
حوزههای تخصصی:
تلوین و تمکین به عنوان یکی از اصطلاحات مهم دوگانی در عرفان و تصوف دارای ویژگی های خاصی است که آن را از مفاهیم منفرد در این حوزه متمایز می سازد. در مراحل ابتدایی سیر استکمالی سالک به سمت حق تعالی، تلوین به منزله مقدمه و محرکی در جهت پیشرفت و حرکت روحی سالک به مراتب بالاتر و دستیابی به مرتبه تمکین است به دیگر سخن، صوفی تا زمانی که در دگرگونی میان کشف و حجاب به سر می برد، در مقام تلوین قرار دارد اما همین که صفات بشریت و حجاب های نفسانی در او زایل شود به تمکین می رسد و به حقیقت متصل می گردد. اغلب عرفا در کتب خود از تلوین و تمکین به عنوان یک مقام و مرتبه مهم یادکرده اند و به تبیین زوایا و ابعاد گوناگون آن پرداخته اند.این مقاله با استناد به منابع کتابخانه ای و به کار گیری روش توصیفی-تحلیلی درتحلیل محتوا و با استفاده از الگویی ساختارمند جایگاه تلوین و تمکین را در سلوک عرفانی بررسی کرده است. یافته ها نشان می دهد سالک مبتدی و متوسط به دلیل وجود شرایطی از قبیل تعاقب احوال، ضعف خود و عدم تسلط بر صفات نفسانی هرلحظه دستخوش دگرگونی و دارای نشانه هایی است که مانعی در سیر صعودی او است تا زمانی که با کاربست مقدمات و انجام اعمالی و نیز با کشش الهی به تدریج به مرتبه نهایی ثبات و تمکین یعنی مقصود و قرارگاه منتهیان نائل می گردد.
بازتاب تمثیل دنیا و آخرت در مثنوی معنوی مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
یکی از جنبه های پرکاربرد تمثیل مربوط به کاربرد آن در شعر است. شاعران برای تجسّم بخشیدن به تصورات ذهنی خود با مخاطب، از روش تمثیل استفاده می کنند. مولانا از جمله شعرایی است که ابیات زیادی از او به عنوان تمثیل در نزد مردم رایج شده است. تمثیل رمزی از شیوه های مولوی است که به جهت ملموس شدن جهان بینی خود با تمثیلات، تعبیرات و تشبیهات به بیان فکر و ایده های خود در مباحث گوناگون می پردازد. زیرا این تجسّم سبب می شود مفاهیم عرفانی، راحت تر درک شود و با کاربردتمثیل به موضوع جنبه عینیت می بخشد. بنابراین ضرورت دارد تصاویر ذهنی مولانا که با روش تمثیل بیان شده، تبیین گردد؛ تا مشخص شود به چه میزان در این راه موفق بوده است. با توجه به شیوه شاعری مولوی، محقق در این پژوهش کوشیده است به شیوه ی گردآوری کتابخانه ای مبتنی بر مطالعه ی کتب و با روش توصیفی- تحلیلی عمل نماید. هدف از انجام پژوهش حاضر، میزان بهره گیری ازصورخیال مربوط به دنیا و آخرت در مثنوی معنوی، بسامد و کثرت صنایع ادبی استفاده شده و مقیاس تأثیرپذیری از آیات، احادیث، اساطیر و چگونگی کاربرد هریک از موارد ذکر شده توسط این شاعر پرآوازه ی زبان فارسی پرداخته و مشخص نماید. نتیجه ی تحقیق نشان می دهد مولوی با زبان تمثیل و با استفاده از انواع مجاز، استعاره، تشبیه،کنایه و...در بیان معارف بلندی که در ذهن دارد به خوبی سود جسته و از میان انواع صور خیالی که درباره ی دنیا و آخرت به کار می گیرد و از تشبیه و کنایه بیش ترین سهم و بهره را برده است.
بررسی تمثیلات حقوق بشر در آثار کازئو ایشی گورو و شهریار مندنی پور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تحلیل متون ادبی بر مبنای تمثیل مطالعات حقوقی و جامعه شناسانه، یکی از انواع مهم مطالعات بینا رشته ای می باشد. این روش مطالعه، سبب رصد ریزبینانه و موشکافی هرچه دقیق تر زوایای داخلی متون ادبی می شود؛ در این مقاله با توجه به اهمیّت مباحث تمثیلی حقوقی در شکل گیری داستان های مهیج ادبی و هم چنین نقش ادبیات تمثیلی در شناساندن اصول حقوقی، و هر چه ملموس تر کردن آن به بررسی تمثیلات در انعکاس مفاد اعلامیه حقوق بشر و چگونگی خلق صحنه های تمثیلی و توصیف تمثیلی وقایع در آثار داستانی نویسنده مدرنیست ایران، شهریار مندنی پور و نویسنده انگلیسی- ژاپنی، کازئو ایشی گورو پرداخته می شود. روش مطالعه در این پژوهش، توصیفی-تحلیلی و روش گردآوری داده ها مطالعات کتاب خانه ای می باشد. بدین منظور برخی آثار داستانی این نویسنده ها مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. بر اساس یافته های این پژوهش از جمله مهم ترین تمثیلات حقوق بشر که مندنی پور و ایشی گورو مخاطبان خود را به رعایت آن سفارش کرده اند، آزادی و برابری از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق؛ حق آزادی و امنیت شخصی، برابری و مساوات، عدالت و صلح است. که به بیان مفاهیم تمثیلی درباره آزادی، برابری و عدالت و صلح پرداخته اند. تا کنون پژوهشی درباره بررسی تمثیلات حقوق بشر در آثار کازئو ایشی گورو و شهریار مندنی پور، انجام نشده است که همین بر اهمیت و هدف و ضرورت این پژوهش می افزاید.
معرّفی و بررسی نسخه خطّی میامن التّرجمان و مونس الانسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابومطیع مکحول بن فضل نسفی (م 318 ه..ق) کتابی با نام لؤلؤئیّات به زبان عربی در موضوع زهد و عرفان و تصوّف دارد که تاکنون به چاپ نرسیده است. محمود بن حسن قاضی اعرج لؤلؤئیّات را در قرن هشتم به فارسی برگردانده و آن را میامن التّرجمان و مونس الانسان نام نهاده است. در این اثر حدود 3436 گفتار از بزرگان صدر اسلام و عارفان نخستین قرون اسلامی با طبقه بندی موضوعی در 127 باب گردآمده و به نام بیش از 800 سالک، عارف و زاهد اشاره شده است. علاوه بر آن قاضی اعرج آیات متعددی از قرآن کریم، ابیات عربی، فارسی و احادیث نبوی را برای تبیین موضوع های مختلف به عنوان شاهد، آورده است. میامن التّرجمان و مونس الانسان از زمان مترجم تاکنون ناشناخته مانده و در کتاب های فهرست نسخ خطّی، هیچ یک از نسخه های مختلف این کتاب معرّفی نشده است. این کتاب بی شک جزو منابع دست اوّل زهد و اخلاق اسلامی - ایرانی است. از ترجمه محمود بن حسن قاضی اعرج سه نسخه در دست است که هر سه در کتابخانه ملی تاجیکستان موجودند و نیز دو نسخه یکی در لاهور و دیگری در ماوراءالنهر دیده شده که هیچ کدام در دست نیست. در این مقاله پس از معرّفی اجمالی قاضی اعرج و نسخه های میامن التّرجمان، برخی از ویژگی های رسم الخط نسخه اساس و مشخّصات فکری، زبانی و ادبی آن با ذکر نمونه هایی ارائه می شود. روش پژوهش حاضر به شیوه اسنادی و کتابخانه ای و برپایه مقابله نسخ بدل با نسخه اساس و ثبت اختلاف نسخ است.
احمد شاملو و شمس لنگرودی، ظهور و سقوط سوژۀ سیاسی در شعر معاصر با استعارۀ عشق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت عشق با آنکه قدمتی به دیرینگی ادبیات دارد، با تغییر گفتمان ها جلوه های دیگرگونه ای یافته است. عشق رابطه ای ماهوی با سیاست ندارد؛ اما به عنوان کنشی انسانی، سکولار و اومانیستی می تواند به مثابه یک نماد وارد سیاست شود و به همین دلیل مفهومی انقلابی می گیرد و صاحب قدرت می شود. همچنان که ادبیات به ادبیات سیاسی محدود نمی شود، عشق هم به عشق سیاسی محدود نیست. یکی از بارزترین سیاست های ادبیات، بهره مندی از سیاست عشق است. روایت های عشق از کهن ترین دوران تا عاشقانه های معاصر نشان می دهد که مهم ترین عنصر عشق، «تخطی از امر متعارف» است؛ رازی که هم عشق را تبدیل به تابو می کند، هم از سیاستی می گوید. از سویی ظهورات عشق در ادبیات به شکل یک پیوستار نیست؛ درحالی که فرهنگ پیرامونی باورها تغییر می کند، عشق نیز دچار دگرگونی در کارکرد می شود. عاشقانه های مدرن، فراتر از بازنمایی های مرسوم ادبیات غنایی، حضور فعالی در دوره معاصر داشته اند؛ شعر دهه چهل، شعری سوژه مند است؛ اما سیاست عشق در دهه هفتاد، پرهیز از مقاومت است؛ این نشان می دهد که شاعران، سوژگی خود را از دست داده اند. ازاین رو برای دست یابی به این بازنمایی ها باید به گسست های معرفت شناختی عشق توجه کرد. شاعرانی چون شاملو و فروغ فرخزاد در ستیز آشکاری با گفتمان های مسلط هستند و شمس لنگرودی در دوره دوم زیست شاعرانه اش با فاصله گرفتن از شعر ایدئولوژیک و روی آوردن به عاشقانه سرایی، مفصل گسستی دیگر می شود.
بررسی عشق و روابط حاکم بر آن در «خسرو و شیرین» نظامی و بازنگری انتقادی پیشینۀ پژوهشی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات پیشرو در حوزه نقد ادبی پیوند نزدیکی با نوع شناخت و تلقی از انسان و نیروهای درونی او پیدا کرده و بیش از هر چیز بر رویکردهای بین رشته ای متمرکز شده است. یکی از این رویکردهای مهم در این میان، دیدگاه رابرت استرنبرگ در تحلیل نظام عشق و روابط حاکم بر آن در دو تئوری «مثلث عشق» و «قصه عشق»، بسط یافته است. حال این پژوهش سعی دارد تا با روشی توصیفی – تحلیلی منظومه عاشقانه «خسرو و شیرین» نظامی گنجوی را بر اساس این دو تئوری بررسی و تحلیل نماید. نتایج این بررسی نشان خواهد داد که در مجموع تمامیروابط عاطفی موجود در این روایت، با مؤلفه شور و اشتیاق آغاز شده و در مؤلفه صمیمت نیز اشتراک دارند؛ اما تفاوت عشق در شیرین و فرهاد با عشق خسرو در مرحله تعهد است. همین اختلاف، الگوی عشق را در شیرین و فرهاد به عشق آرمانی و در خسرو به عشق رمانتیک مبدل خواهد کرد که مقدمات جریان تراژدی را در این اثر غنایی رقم می زند. از سویی، شکل نخستین قصه ها از نوع قصه هنر هستند؛ که در مراحل بعدی، قصه های اعتیاد، کلکسیون و ایثار در این روایت موجودیت خواهند یافت.
تحلیل و بررسی غیریت سازی در اشعار فدوی طوقان و سپیده کاشانی از دیدگاه نظریۀ گفتمان لاکلائو و موفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روش تحلیلی، به بررسی تطبیقی اشعار سپیده کاشانی، شاعر پایداری ایران و فدوی طوقان، شاعر پایداری فلسطین از دیدگاه نظریه تحلیل گفتمانی لاکلائو و موفه می پردازد. شعر پایداری در دهه های اخیر خصوصاً در ایران و فلسطین مورد توجه ویژه واقع شده و رشد کمّی و کیفی قابل ملاحظه ای داشته است. این نوع شعر به دلیل تقابل با جبهه دشمن، تصویری دقیق از دیگری به نمایش می گذارد و مرز خود با دیگری را پررنگ می سازد. نمایش خود و دیگری که عاملی مؤثر در تعریف هویت ملّی است، در اشعار کاشانی و طوقان قابل تأمل است. این پژوهش بر اساس نظریه گفتمان لاکلائو و موفه به این سؤال اصلی پاسخ می دهد که در شعر کاشانی در مجموعه شعر «پروانه های شب» و شعر طوقان در مجموعه «تموز والشیء الآخر»، تاریکی و روشنایی چه نقشی در مرزبندی با دیگری دارد؟ و به این نتیجه می رسد که در شعر مقاومت ایران و فلسطین، اشتراکات مفهومی مرتبط با نور و ظلمت با روش های مختلف ادبی در قالب برجسته سازی، حاشیه رانی و مانند آن نمود یافته و توانسته مرز خود با دیگری را به مخاطب اشعار نشان دهد و از این طریق به تشویق آنان به مبارزه یا دفاع از خود بپردازد.
واکاوی تطبیقی ساختار روایی تراژدی داستان سیاوش و هیپولیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تراژدی نوعی ادب نمایشی از یونان باستان است که به شکل نمایش، بر روی صحنه اجرا می شود. ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی از نخستین کسانی بود که در کتاب فن شعر، درباره تراژدی، به طور کامل بحث کرده و به معرّفی و توضیح آن پرداخته است. وی عناصر و اجزایی را برای تدوین تراژدی معرّفی نموده که در کیفیّت، جذابیّت و برتری تراژدی نقش مهمّی را ایفا می نمایند. در ادبیّات فارسی آثاری وجود دارد که بازتابی از تراژدی های یونان باستان و دیدگاه ارسطو در این باره است؛ از جمله شاخص ترین این آثار، شاهنامه فردوسی است با داستان هایی که همسویی و شباهت زیادی به تراژدی های یونان باستان دارد پژوهش حاضر با هدف نشان دادن این شباهت در زمینه تراژدی و با روش توصیفی – تحلیلی به مقایسه داستان سیاوش از شاهنامه و تراژدی هیپولیت اثر اوریپید، به عنوان مطالعه موردی پرداخته است و این همسویی را نشان داده است.
بررسی زبانی-ساختاری ترجمه های چینی گلستان سعدی (چونی و چرایی فاصله زبانی- ساختاری متن مُتَرجَم گلستان با متن اصلی، و تأثیرات همسویی ایدئولوژیک مترجِم با مؤلف در امر ترجمه)
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
147 - 181
حوزههای تخصصی:
"گلستان" سعدی از دیرباز در جامعه مسلمانان چین، جایگاه ویژه ای داشته است. این اثر از نخستین دهه های قرن هشتم قمری (چهاردهم میلادی) به عنوان منبع اصلی آموزش زبان فارسی در مدارس اسلامی چین مورد استفاده قرار گرفته است. با وجود این پیوند عمیق، نخستین ترجمه رسمی "گلستان" به زبان چینی در سال 1947 توسط آخوند وانگ انجام شد. پس از آن، این کتاب سه بار دیگر توسط شوئه جیان فو، یانگ ون بائو و جانگ هونگ نیان به چینی برگردانده شده است. گرچه ترجمه های اخیر نسبت به قبل بهبود یافته اند، اما هنوز کاستی هایی در سطوح زبانی و ساختاری دارند. در این پژوهش، برای نخستین بار چهار ترجمه مذکور با متن مصحح غلامحسین یوسفی از "گلستان" مقایسه و ارزیابی زبانی-ساختاری آن ها انجام شده است. دو پرسش اصلی این تحقیق عبارتند از: 1. فاصله زبانی-ساختاری ترجمه در چه سطوحی قابل طبقه بندی است؟ و 2. آیا همسویی ایدئولوژیک مترجم با مؤلف، معیاری ضروری در ترجمه متن ادبی از فارسی به چینی است؟نتایج پژوهش نشان می دهد مشکلات عمده ترجمه ها در پنج سطح قابل شناسایی است: تغییر جنسیت ضمائر، خطا در ترجمه اشخاص و اماکن، افزودن تفاسیر شخصی مترجم، حذف ایدئولوژیکی عبارات و حکایات، و تغییرات در تعداد و ترتیب حکایات. جالب است که بر خلاف تصور عمومی، ترجمه های مترجمان غیرمسلمان چینی با وجود کاستی ها، به دلیل رویکردهای متدیک، نزدیک تر به متن اصلی بوده اند. در مقابل، ترجمه های مسلمانان با کاستی های بیشتری در زبانی و حذف های ناشی از ملاحظات اعتقادی مواجه اند. یافته های این پژوهش بر اهمیت بازنگری ترجمه های آثار کلاسیک فارسی به زبان چینی توسط متخصصان ایرانی تأکید دارد.
بررسی پساساختارگرایانه گزیده ای از آثار محمدرضا شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
93 - 133
حوزههای تخصصی:
ادبیات کودک به دلیل شکاف زمانی ای که بین کودکیِ نویسنده و مخاطب کودک وجود دارد، ماهیتاً ادبیاتی دوسویه است. یکی از رویکردهای نقد ادبی که قادر است این دوگانگی را نشان دهد، نقد پساساختارگرایی و رویکرد ساخت زدایی دریدایی است. در این پژوهش با به کارگیری این رویکرد، برخی آثار تألیفی و خلّاقانه محمدرضا شمس، یکی از نویسندگان مطرح و تأثیرگذار ادبیات کودک و نوجوان بررسی شده است. شیوه پژوهش توصیفی تفسیری است و انتخاب آثار به صورت نمونه گیری هدفمند انجام شده است. مؤلفه های ساخت زدایی، از جمله تقابل های دوگانه، تصمیم ناپذیری، سرگشتگی، بینامتنیت، مؤلف زدایی و تکرارپذیری را به خوبی در آثار شمس می توان بازشناخت که در این میان، بینامتنیت جایگاهی ویژه دارد. یافته های پژوهش نشان می دهد که آثار محمدرضا شمس با بهره بردن از این ویژگی ها، خوانش را به سوی تکثر معنا و زایش مدام دلالت، هدایت می کند. سیّالیت بینامتنی و لایه های چندگانه معنایی در این آثار حاکی از آن هستند که مخاطب پنهان متن، نه تنها مصرف کننده ای ایستا نیست، بلکه در برساختن معنای متن نقشی مؤثر و پویا ایفا می کند.
بررسی نقش فرهنگ های آموزشی در تحکیم زبان فارسی در شبه قارّه هند (با استناد به فرهنگ محمودی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۵
67 - 104
حوزههای تخصصی:
فرهنگ های آموزشی، آمیزه ای از لغات و معانی و دستور زبان هستند که با زبانی ساده، معانی رسا و محتوای مختصر برای نوآموزان و محصّلین تألیف شده اند. بعد از تشکیل دولت های اسلامی در شبه قارّه در قرن هفتم هجری قمری، زبان فارسی تا هفت قرن زبان درباری و علمی شد، ازاین رو اهالی این خطه برای فراگیری آن متوسل به کتب لغت و دستور زبان شدند. به این منظور فرهنگ های بسیاری تدوین شد که از میان آنها فرهنگ های آموزشی همچون یک کتاب درسی نقش مؤثری در افزودن واژگان فارسی به حافظه لغوی نوآموزان و گویشوران فارسی زبان شبه قارّه داشتند. در این جستار ضمن آشنایی با این فرهنگ ها، با روش توصیفی تحلیلی و با استناد به فرهنگ محمودی به عنوانِ نمونه ای از یک فرهنگ آموزشی، صورت های مختلف زبان فارسیِ به کاررفته درآن بررسی شده است؛ صورت هایی همچون فارسیِ ایرانی، فارسیِ غیر ایرانی به ویژه ماوراءالنّهری، فارسیِ شبه قارّ ه ای، فارسیِ تحول یافته در معنا (واژگان فریبکار) و غیره. به منظورِ تبیین مقولات فوق، نمونه های از فرهنگ محمودی با استشهاد به متون فارسیِ شبه قارّه و مطابقت آنها با فرهنگ های فارسی، اردو، تاجیکی و افغانستانی ارائه گردیده است. در بررسی دیگر از طریقِ روش آماری میزان به کارگیری لغات و ترکیبات فارسی نسبت به زبان اردو به عنوانِ تأثیرپذیرترین زبان شبه قارّه از زبان فارسی، مورد سنجش قرار گرفته است. حاصل آنکه زبان فارسی از طریقِ فرهنگ های آموزشی که حدود 60 الی 70 درصد لغات آن ها را تشکیل می دهد به صورت های مختلف زبانی همچون تغییرات معنایی، تحولات آوایی و املایی، آمیختگی با دیگر حوزه های گویشیِ زبان فارسی، ساختن لغات جدید توسط گویشوران فارسی زبانِ شبه قارّه و غیره در این سرزمین ترویج و تحکیم یافته است.
معرفی نسخه خطی کلیات ثاقب، مجموعه ای ناشناخته منسوب به شهاب الدین ثاقب دهلوی خراسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در گنجینه نسخ خطی کتابخانه ملی ملک، کلیات اشعاری نزدیک به چهارهزار و هشتصد و پنجاه بیت در قالب ها و موضوعات متنوع با کد دستیابی 6240 موجود است. این نسخه که در فهرست نسخ این کتابخانه، یک بار با عنوان «کلیات ثاقب» به محمدحسین ثاقب و بار دیگر با عنوان «دیوان ثاقب» به شهاب الدین ثاقب دهلوی نسبت داده شده است، به جز تخلص شعریِ «ثاقب» فاقد عنوان یا اطلاعات مستقیمی از احوال شاعر است. پژوهش حاضر ضمن معرفی این نسخه خطی و اهمیت سبکی آن، درپی پاسخ گویی به این پرسش است که «ثاقبِ» سراینده این کلیات، کدام یک از شاعران متعدد دارای این تخلص است. مقاله حاضر به روش کتابخانه ای و سندپژوهی به واکاوی ویژگی های نسخه شناختی اثر پرداخته و سپس مهم ترین خصائص آن را به اختصار بیان کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که توجه شاعر به سرودن داستان هایی با محتوا و موضوعات جدید، به ویژه داستان های عاشقانه هندی از ویژگی های بارز این اثر است. همچنین، وجود برخی ابیات و الفاظ ترکی، مدح فتحعلی شاه قاجار و مضامین فرهنگ هندی در متن اثر و بررسی شرح احوال شاعرانی که تخلص «ثاقب» داشته اند، به ویژه محمدحسین ثاقب و ثاقب دهلوی که در فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی ملک، کلیات مورد بحث به آنها نسبت داده شده است، احتمال انتساب اثر یادشده را به محمدحسین ثاقب منتفی می سازد. باتوجه به شواهد موجود، تا زمان کشف دلایل و مدارک مستندتر، می توان شهاب الدین ثاقب دهلوی را صاحب این اثر دانست. نسخه شامل دیباچه، غزلیات، رباعیات، مثنوی ها، قصاید، هزلیات، چند مسمط و ترکیب بند است. عشق وقوعی، بیان حکایات و مباحث تعلیمی و اخلاقی، توصیف، مناظره، منقبت ائمه اطهار و مدیحه مهم ترین موضوعات اثر را تشکیل می دهد. تنوع قالب های شعری و نیز تازگی موضوع در مثنوی های داستانی درخور توجه است.
بررسی ترجمه ی نمایشنامه بیرون پشت در اثر وولفگانک بورشرت از منظر نظریه اسکوپوس و بر بستر چالش انتقال عناصر فرهنگی برای اجرا به روی صحنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۹)
133 - 159
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش های بزرگ ترجمه ی متون ادبی، عناصر فرهنگی موجود در این متون می باشد و این مهم به ویژه در ترجمه ی ادبیات نمایشی به دلیل کاربرد نمایشنامه، یعنی اجرا بر روی صحنه چشمگیر است. یکی از رویکردهایی که در ترجمه با مدنظر قرار دادن هدف ترجمه و کارکرد متن در زبان مقصد، برای فهم مخاطب از ترجمه ی متون نمایشی جایگاهی خاص قائل است، نظریه ی اسکوپوس می باشد. این جستار در صدد است که بر بستر تقسیم بندی عناصر فرهنگی به دو دسته ی "عناصر فرهنگی ملموس" و "عناصر فرهنگی غیر ملموس" توسط نیومارک و چیارو، مهمترین عناصر فرهنگی موجود در نمایشنامه ی بیرون پشت در را استخراج کرده و بر طبق آن ها، عملکرد مترجم این نمایشنامه را در صورت اجرای آن به روی صحنه از منظر نظریه ی اسکوپوس مورد ارزیابی قرار دهد. نتیجه حاصل از این پژوهش نشان می دهد که ترجمه گلشیری اگرچه در اجراهای تئاتری مورد استفاده بوده ولی انتقال عناصر فرهنگی ملموس توسط وی، در راستای هدف نمایشنامه که اجرا باشد، نیست.