مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
روایت شناسی
هزار و یکشب با 251 روایت، نمونه عالی سبک خاص داستان پردازی در فرهنگ هند و ایرانی است و شاید بزرگ ترین مجموعه داستانی است که تا کنون توجه نظریه پردازان و پژوهشگران روایت شناسی را به خود معطوف داشته است. روایت شناسی، شعبه ای فعال از نظریه ادبی است و هدف نهایی آن، کشف الگوی جامع روایت است که تمامی روش های ممکن روایت داستان ها را در بر می گیرد. از دیدگاه روایت شناسی، روایت رشته بسته ای از حوادث است و به هر رو آن را انجامی است، همان طور که آن را آغازی است. شیوه های آغاز کردن و به پایان بردن داستان، در پیکر بندی روایت اهمیت بسزایی دارد. بسیاری از روایت شناسان، آغاز داستان را وضعیت ثابت اولیه ای می دانند که به واسطه نیرو یا نیروهایی به عدم تعادل می انجامد و در پایان با عمل نیرویی در جهت عکس به تعادل می رسد. صرف نظر از نود و یک حکایتی که ساختار داستانی ندارند، تقریبا تمام داستان های هزار و یکشب بر اساس چنین مدل روایتی آغاز می شوند و به پایان می رسند. تنها سه حکایت از وضعیت عدم تعادل آغاز می شوند و با وضعیت تعادل به پایان می رسند و یک حکایت در وضعیت عدم تعادل پایان می یابد. عبارتی نظیر «آورده اند که» سر آغاز 192 حکایت از مجموعه قصه های هزار و یکشب است که نقش عنوان داستان را هم بر عهده دارد. این عبارت ها، مخاطب (روایت گیر) درون متنی و بیرون متنی را در مورد نقش راوی در آفرینش و یا باز تولید روایت، در سطح یکسانی از آگاهی قرار می دهند و نیز، بر نوعی بی زمانی دلالت می کنند که خاص چنین قصه هایی است. عبارات پایانی بسیاری از حکایت ها نیز، کار کردی مشابه عبارت های سرآغاز داد.
ریخت شناسی هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
ولادیمیر پراپ، فولکلورشناس روسی می اندیشید که در بررسی قصه عامیانه باید از اسلوب مطالعاتی علوم طبیعی استفاده کرد. وی معتقد بود که طبقه بندی قصه ها حاصل کارهای پژوهشی بسیاری است که در پایان مطالعه به دست می آید، ولی عموم محققان ابتدا موضوع را دسته بندی می کنند، سپس مواد کار را در قالب این طبقه بندی تحمیلی می گنجانند. پراپ خود به بررسی ریخت شناسیک صد قصه از مجموعه ای از قصه های روسی پرداخت که آفاناسی یف آنها را جمع آوری کرده بود. وی دریافت که تمامی کارهای موجود در قصه به سی و یک عملکرد محدود می شود. او می پنداشت که در زیر ظاهر آشفته روایات، قوانینی بر زایش و تکامل این نوع قصه حاکم است که باید فرمول بندی شود و این دستاورد آغازگاه علم روایت شناسی به شمار می آید. پراپ برای هر یک از این عملکردها نمادی تعیین می کند و با در کنار هم قرار دادن آنها فرمول نهایی ساخت قصه های پریان را به دست می آورد. کاربرد مدلهای روش شناختی نقد مدرن در ادبیات کلاسیک همیشه با دشواریهایی روبه رو بوده است. این نوشته با توجه به اینکه جزو اولین نمونه های به کارگیری روش ریخت شناسی است، سعی دارد علاوه بر آزمایش این مدل در حوزه ادبیات تطبیقی از دشواریهای این کار درگذرد. مواد کار این نوشته یکی از حکایتهای جامع هزار و یک شب است که افزون بر حکایت اصلی، سه حکایت دیگر را نیز در بر دارد. در تحلیل این حکایت علاوه بر استفاده از نمادهای ریخت شناسی پراپ، بنا به مقتضای تحلیل، نمادهای دیگری به آن مجموعه افزوده، و در پایان هم نمودار ریخت شناسی حکایت به دست داده شده است. به کارگیری این روش علاوه بر اینکه آزمونی برای نظریه ریخت شناسی به شمار می رود، می تواند با توجه به مدل ساختاری به دست آمده، حکایات الحاقی را از اصلی جدا کند.
نقد روایتشناختی سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۸ شماره ۶
حوزه های تخصصی:
روایت را میتوان همچون جنبههای درهم بافتهای از متن و اثر ادبی به شمارآورد که به همراه زبان، یکی از مهمترین حوزههای نظریه ادبی به شمار میرود. روایتشناسی، در باره شیوههای مختلف بیان رویدادها و تحلیل ادبیات روایی نظیر رمان، داستان کوتاه و حماسه به بحث میپردازد. هر کدام از این شیوهها، متن ادبی را از زاویهای خاص بررسی میکند. شناخت روایت به منتقد، در نقد و تحلیل داستان و عناصر داستانی و نیز به آفریننده داستان در فرایند آفرینش داستان کمک میکند. پژوهشگران از راه روایتشناسی داستان، ساختار و مناسبات درونی نشانهها را در متن باز مییابند. در این مقاله کوشیده شده است به بررسی روایت در سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی (خانهای برای شب، دشنام و صدا که میپیچد) و مسائلی را که در خواندن داستان اهمیّت دارند، امّا از جهتی به قدری آشکارند که گاه دیده نمیشوند، پرداخته شود؛ درک شیوههایی که ما را به برداشتی تازه و نو از داستان میرساند و ارائه تفسیری بهتر از داستان که بهسادگی از روساخت متن، قابل درک نیست.
نقد روایت شناسانه مجموعه «ساعت پنج برای مردن دیر است» بر اساس نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به تحلیل ساختاری داستانهای کوتاه امیرحسن چهل تن با تأکید بر نظریه ژرار ژنت، نظریه رداز فرانسوی می پردازد. ژنت با کتاب گفتمان روایی خود، نقش بسزایی در شناخت روایت داشت. تلاش او در زمینه تعریف داستان و بررسی انتقادی پیرامون مقوله نظرگاه، نقطه آغازین بررسیهای بعدی در زمینه بوطیقای داستان بود. او متأثر از شکل گرایان روس، قصه را یکی از جنبه های روایت می دانست و آن را ترتیب واقعی روایت ارزیابی می¬کرد؛ در نتیجه توانست از تمامی روابطی که ممکن است بین توالی زمانی رخدادها و ترتیب روایت پیش آید تحلیلی دقیق ارائه دهد. نتیجه بررسی ساختاری آثار امیرحسن چهل تن نشان میدهد زمان به عنوان یکی از عناصر اصلی روایت، بیشتر مورد توجه نویسنده قرار میگیرد، به گونهای که به کمک آن و بر اساس تغییراتی که در نظم خطی آن ایجاد می کند، پیرنگ و شکل مطلوب و پیچیده داستانی خود را بنا می سازد. نویسنده با در نظر داشتن قوانینی مانند رعایت اصل معناداری و علیت کنشها، در ترتیب نقل وقایع و کنشهای داستان دست به گزینش و انتخاب می زند و به این صورت زمان مندی خاص جهان داستانش را ایجاد می کند.
مبانی نظری روایت شناسی و ترجمه متون روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله رابطه میان روایت شناسی و متون روایی ترجمه شده را بررسی می کند. ابتدا به پیشینه بحث اشاره می شود. سپس، نمودارهای مختلف الگوی ارتباط روایی در متون ترجمه شده بررسی می شوند. این الگو با راوی یعنی با صدایی (voice) که داستان را روایت می کند، رابطه مستقیم دارد. حال وقتی اثری به زبانی دیگر ترجمه می شود، صدایی دیگر نیز به گوش می خورد که از آن مترجم است و به اندازه صدای راوی متن اصلی، اهمیت دارد. این صدا از آن مترجم است و مترجم، راوی متن ترجمه شده خواهد بود. از این رو، ضروری است که در الگوی ارتباط روایی مترجم نیز جزء مولفه های متون ترجمه شده روایی لحاظ شود.
ادبیات اخلاق گرایی ایران و فرانسه‘ باوراندن یا مجاب کردن؟ روایت شناسی گفتمان استدلالی در متون اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نحوه انتقال پیام های اخلاقی در ادبیات ایران و فرانسه‘ از پاره ای جهات با یکدیگر تشابه و از برخی جوانب نیز با هم تنافر دارند. تشابهات اصلی در فحوای پیام هاست و این که‘ در هر دو حوزه ادبی ‘ استناد به گفتمان استدلالی argumentatif discourse به منظور تثبیت هر چه بیشتر صحت پیام‘ اساس کار تلقی می شود. اما در کنار این نوع گفتمان ‘ گفتمان دیگری نیز حضور دارد که با تکیه بر استبداد نویسنده عمل می کند؛ حضور این گفتمان(dictatorial ( discourse باعث می شود تا خواننده خود را‘ از همان بدو امر‘ تابع نویسنده احساس کند. از سوی دیگر ‘ از دیدگاه روایت شناختی و نظام گزاره گزاری (enunciation ) بین این دو فرهنگ ادبی تفاوت هایی از حیث گزاره ها ‘ نحوه عملکرد گزاره گزارها و همچنین نوع مخاطب وجود دارد. در این مقاله تلاش شده است تا با اتکا بر این نکات‘ به بررسی دو نمونه (سعدی و لافونتن) در ادبیات اخلاق گرای ایران و فرانسه بپردازیم و روند گزاره گزاری و عملکرد انواع گفتمان را در این دو تبیین کنیم و ببینیم آیا راوی/ نویسندگا ن در پی باوراندن پیام خودند یا در اندیشه مجاب کردن خواننده.
بررسی ساختار روایی در داستان پرومته نوشتة آندره ژید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختارهای روایی در آثار ادبی و نوشته های مختلف قادرند معناهای گوناگونی را در ذهن متبادر نمایند. راوی هم به نوبه خود ساختارهایی را در اثرش به خدمت می گیرد که از تنوع فراوانی برخوردارند و قادرند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند. در داستان پرومته راویان هریک به سهم خود نقش مهمی در کل داستان ایفا می کنند و تنها یک خوانش دقیق می تواند منظور راوی را از انتخاب ساختارهای روایی مختلف آشکار سازد و معنایی را که از آنها ناشی می شود برای خواننده مشخص نماید. ابزارهای تجزیه و تحلیل روایتی متن به خوبی می توانند برای کشف این معناهای نهفته به کمک خواننده بشتابند و او را در یافتن معادلات درون متنی یاری نمایند. ساختارهای روایی هم می توانند، بر حسب مورد، به فهم متن کمک کرده و یا اینکه این فرآیند را مشکل تر کنند. به همین دلیل انتخاب این ساختارها نیازمند بذل توجهی خاص از جانب راویست. از دیگر سو، همکاری بین راویان مختلف و نیز حضور مخاطب در قسمتهای مختلف این داستان، که گاه بسیار پر رنگ است، فضای روایتی ای را شکل می دهد که در آن ارتباط بین راوی و مخاطب به بهترین وجه شکل می گیرد. با اینکه مخاطب اغلب تحت تاثیر و نفوذ راوی است، این امر مانع از معکوس شدن این روند نمی شود و در برخی قسمت های داستان راوی به طور کامل تحت تاثیر مخاطب خویش است.
نقد ریخت شناختی حکایتهای کشف المحجوب و تذکره الاولیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل ریخت شناختی به روش ولادیمیر پراپ در حدود 200 حکایت عارفانه از دو کتاب ارزشمند کشف المحجوب و تذکره الاولیا مشخص کرد که در خویشکاری خاص عارفانه ها، که کرامت در جایگاه برجسته و نقطه عطف داستان واقع است، تابع معنای دامنه بیشتری نسبت به گونه های دیگر (عامیانه ها، عاشقانه ها و ...) دارد. با وجود اینکه تعداد نقش ویژه ها محدود است از گوناگونی بسیاری برخوردار است. تنها عامل همسانی در چنین آرایشهای کوچک مقیاس با رنگهای متنوع، جایگاه نقش ویژه هاست؛ همچون قرار گرفتن کدهای رمز در محلهای ویژه در راستای همخوانی با نقطه عطف داستان در این تحقیق، سه حوزه کنش، مشخص شد و تعداد خویشکاریها به 11 رسید که بعضی با آنچه در عامیانه ها وجود دارد، همسان، و بعضی دیگر جدید و خاص عارفانه هاست.
روایت شناسی مقامات حمیدی بر اساس نظریه تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پی رواج نظریات ساختار گرایانه، روایت به عنوان ساختار تلقی شد و هر یک از نظریه پردازان تلاش کردند اجزای تشکیل دهنده ساختار روایی را دریابند و الگوی پایه ای برای آن ارائه کنند؛ از جمله این نظریه پردازان تزوتان تودوروف است.
روایت شناسی مقامات حمیدی بر اساس الگویی که تودوروف مطرح می کند، نشان می دهد مقامه ها از ساختار روایی واحدی پیروی کرده است. ساختار روایی هر مقامه بر مبنای سه پی رفت پایه استوار است که با نظم یکسانی در پی هم قرار می گیرد. علاوه بر سه پی رفت در %60 مقامه ها دو پی رفت فرعی دیگر به دلایلی مثل مقدمه چینی برای مطرح شدن بعدی، بیان علت رخدادی و یا به عنوان جفت متقابل پی رفت پایه حضور دارد. شیوه غالب پی رفتها زنجیره سازی و در یک مورد درونه گیری است. نظر به اینکه در تمام مقامه ها راوی به سفر می رود در موقعیت مناظره / موعظه قرار می گیرد و سرانجام مطالبی را می آموزد. عناصر دستور پایه مقامات سفر - مناظره / موعظه - آموختن است که در حدیث نبوی اطلبوا العلم ولو بالصین ریشه دارد.
تحلیل ساختار روایت گیر و راوی، با تکیه بر هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی برآن است که به تحلیل ساختار روایت گیر و راوی پرداخته شود. تقسیم بندی راویان گوناگون بر سطوح مختلفی مبتنی است که در آنجا حضور و مشارکت دارند. برمبنای این رده بندی، راویان عبارتند از: راویان درون داستانی، برون داستانی، دیگرگو و همگوی. درهفت پیکر نظامی ما با انواع این راویان گوناگون رو به رو هستیم که در سطوح مختلف قرار دارند. روایت گیر نیز یکی از مشارکهای داستانی است که مخاطب راوی است. روایت گیر به دو گونه اصلی تقسیم می شود: روایت گیر درون داستانی و روایت گیر برون داستانی. روایت گیربرون داستانی، روایت گیری است که در داستانی که خطاب به او گفته می شود، مشارکت و حضور ندارد. اما روایت گیر درون داستانی در داستانی که خطاب به اونقل وگفته می شود، مشارکت وحضور دارد و بنابراین روایت گیر شخصیت است. تا دو دهه اخیر، روایت شناسان به روایت گیرنپرداخته اند و این در صورتی است که دربرخی ازمتون روایی مثل هفت پیکر، روایت گیر به عنوان چارچوب و می کند. درهفت پیکر نظامی، بهرام گور، روایت گیر شاهدختهای روایت گری است که هرکدام از آنان به نوبت حسازهبنیادین عمل کایتی را برای او روایت می کنند. آنان راویان متعددند وبهرام گور تنها روایت گیر حکایتهاست.
زن در خوابنامه های فارسی (بررسی نمادهای زن در خوابنامه های فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی( Narratology ) دانشی است که به ارزیابی ویژگی روایت مندی( Narrativity ) و توصیف سازه های روایی می پردازد و از میان انواع روایت، روایت های داستانی دارای توالی زمانی و رخداد را مورد مطالعه قرار می دهد.
داستان حسنک وزیر در تاریخ بیهقی گرچه صحت تاریخی دارد؛ اما با توجه به نوع روایت بیهقی از این داستان و ظرایفی که از نظر ساختاری در دل آن نهفته است و نیز این نکته که هر یک از قهرمان های داستان از حوزه کارکردهای شخصیّتی واقعی عبور کرده و گفتارها و رفتارهای آن ها در هر لحظه و در هرجای داستان، تعمّق مخاطب را می طلبد؛ قابلیّت بررسی روایی و ریخت شناسی را داراست. پشتوانه نظری این تحقیق نظریه ریخت شناسی ولادیمیر پراپ روایت شناس روس است که ساختار قصه های پریان روسی را به هفت حوزه عمل و سی و یک نقش ویژه تقلیل داده است. نگارنده می کوشد، به ترتیب ذیل اصول این نظریه را در داستان حسنک مورد بازکاوی قرار دهد: 1- چگونگی آغاز شدن داستان 2- آشنایی با شخصیّت ها و نقش های موجود در داستان 3- بررسی کارکرد و خویشکاری هر یک از اشخاص4- بررسی روابط علّت و معلولی یا کنش ها و واکنش ها 5- تحلیلی بر ترتیب ارائه اطّلاعات یا توجّه به رابطه های زمانی میان حوادث داستان 6- بررسی بحران یا گره تنش زا 7- دریافت های پایانی از خلال روایت بیهقی.
همبستگی میان بازنمایی وجوه رنگارنگ گفتار و اندیشه با تمرکز بر سخن غیرمستقیم آزاد
حوزه های تخصصی:
این مقاله، همبستگی میان بازنمایی وجوه مختلف گفتار و اندیشه را در متون روایی بررسی و بر سخن غیر مستقیم آزاد تأکید می کند. پس از اشاره به بازنمایی گفتار و اندیشه از نظر ژنت، در بخش میانی مقاله، به وجوه رنگارنگ گفتار و اندیشه از محاکاتی ترین تا خودگوترین حالت اشاره و همبستگی میان این وجوه در پرتو آراء و نظرات صاحب نظران بررسی می شود. سپس، از میان این وجوه، بر سخن غیرمستقیم آزاد تمرکز و آرای نظریه ردازان از بالی تا چتمن، تولان و سرانجام مک هیل در پرتو اشاره به نمونه های داستانی مرور می شوند. در پایان این نتیجه حاصل می آید که وجوه اندیشه و گفتار، سخنان و افکار اشخاص داستانی و نیز راوی را بازتاب داده و سخن غیرمستقیم آزاد به سبب ماهیت دو پهلوی خود، به ابهام هنری و نیز کنایه دامن می زند.
بررسی ساز و کارهای هوش داستانی در نثر روایی آوینی
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی روایت شناختی و سبک شناختی روایت محرم اثر سیدمرتضی آوینی در چارچوب نظریه هوش داستانی رندال (1999) است. گرچه تاکنون مطالب بسیاری در مورد منحصربه فرد بودن روایت های این نویسنده بیان شده، هیچ پژوهش علمی به واکاوی ویژگی های خاص روایت شناختی در آثار او نپرداخته است. بررسی آثار آوینی بر مبنایی علمی و مبتنی بر نظریه های معتبر روایت شناختی، گامی موثر در جهت فهم بهتر ویژگی های این آثار و استفاده از این ویژگی ها در شکل ها و موقعیت های دیگر خواهد بود. در این مطالعه، ساز و کارهایی که در ارتقای هوش داستانی در چارچوب تحلیلی رندال دخیل هستند، و نمود آن ها در متن روایت محرم، با بهره گیری از مدل روایت شناختی لبوف (2001) مورد بررسی و ارزیابی کیفی و کمی قرار می گیرد. همچنین بخشی از ویژگی های روایت شناختی نثر آوینی با ذکر مثال هایی از نثر وی و از دیدگاهی سبک شناختی و در قالب نمودهای زبانی تبیین می شود.
نقش های روایت شنو در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شنو یکی از چهار نقش اصلی در روایت (نویسندة واقعی، خوانندة واقعی، راوی و روایت شنو) است؛ از این رو آگاهی از آن به شناخت ویژگی های متن روایی منجر می شود. پرسش مقالة حاضر این است که تأثیر علایق و واکنش های مخاطب در بسط داستان و نحوة گسترش پیرنگ چگونه است؟ و روایت شنو چه نقش های دیگری در روایت دارد؟ روایت شنو در مثنوی بسیار آشکار است؛ راوی مستقیم او را مورد خطاب قرار می دهد و مخاطبی است که اقتدار دارد و از راه نظرها و پاسخ های واقعی ادراک می شود. بنابراین، نقشی تعیین کننده در روایت دارد تا جایی که سؤال ها، پاسخ ها و کنش هایش حتی می تواند مسیر پیرنگ را تغییر دهد. به طور کلی، چهار نقش منحصربه فرد و مهم را می توان برای روایت شنوی مثنوی برشمرد که در این مقاله به بررسی این نقش ها می پردازیم.
بررسی عملکرد روایت در اشعار نیما با تکیه بر نشانه شناسی ققنوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«ققنوس» نیما را باید از مهم ترین آثار در سرآغاز سرایش شعر نو دانست. این شعر علاوه بر ویژگی های ادبی، از نظر روایت شناسی نیز تغییر عمده ای در شیوه شاعری نیما به شمار می رود. روایت شناسی اشعار نیما از این جهت حائز اهمیت است که با شروع سرایش شعر نو، نوع روایتگری در شعر فارسی دستخوش دگرگونی شده است.
در تحقیق حاضر با تلفیق شیوه های روایت شناسی و نشانه شناسی، ابتدا نشانه ها و رمزگان در متن انتخابی، از نظر کمی و کیفی مورد بررسی قرار گرفته و سپس برمبنای نتایج حاصله، ویژگی های روایی آن تحلیل شده است. براساس این پژوهش، نه نیمای افسانه تا ققنوس را می توان رمانتیک کاملی دانست و نه نیمای ققنوس به بعد را سمبولیست کامل. روایت در اشعار نیما که در ققنوس شکل پخته تر و قابل قبول تری یافته است، در سروده های پایانی عمر او بسیار غنی تر و درونی تر شده است. از این به بعد، اشعار وی کوتاه تر شده و بسیاری توضیحاتِ اضافه از آثار او حذف گردیده است.
تحلیل داستان رستم و سهراب براساس نظریه های روایت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد و تحلیل آثار ادبی در گذشته به منظور تشخیص سره از ناسره بود؛ اما اکنون از دید ساختگرایان هدف از نقد، شناخت ساختارهای زبانیِ متن و تحلیل بنیادهای معنوی آن است. یکی از ارمغان های مکتب ساختگرایی برای ادبیات، ایجاد مباحث روایت شناسی است .بنابر نظریه های روایت شناسی، می توان داستان رستم و سهراب را به عنوان یک روایت در دو سطح داستان و کلام (گفتمان) بررسی نمود: در سطح داستان با تکیه بر نظریات تولان و مارتین، ارزیابی رویدادهای به هم پیوسته، چگونگی شکل گیری بحران و فرایند گذر از بحران بررسی می شود، و بنابر الگوی گرماس، نقش شخصیت ها در پیشبرد داستان و ارتباط آنها با زمینه داستانی مد نظر است. در سطح کلام یا گفتمان بنابر «دید رواییِ» راجر فالر، موقعیت فردوسی به عنوان راوی، نوع ارتباط و نگرش راوی نسبت به شخصیت ها و تاثیر آنها در روند روایت ارزیابی می شود.
تحلیل روایت شناختی بر دوازده روایت از «سلیمان و مرد گریزان از عزرائیل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصه پردازی از سنت های رایج و ریشه دار در ادبیات همه ملل و به ویژه در ادبیات فارسی است. در این فن، قصه پرداز با دخل و تصرف در قصه های کهن، روایتی نو پدید می آورد که عصاره نگرش او و پیشینیان را با خود دارد. بر این اساس، در طول زمان، روایت های متنوعی شکل می گیرد که هر یک برپایه دستکاری های قصه پرداز و میزان هنرمندی او می تواند با ریشه ها و نمونه های پیشین، مشابه یا متفاوت باشد. مطالعه در ساختار روایات متعدد از یک حکایت و مقایسه آنها، می تواند ما را به سرچشمه های پیدایش قصه های فارسی برساند، روند تکامل روایات را آشکار سازد و از کم و کیفِ دادوستد قصه پردازان، و نیز نوع تعاملات فرهنگ ها پرده بردارد. در این مقاله حکایت «سلیمان و مرد گریزان از عزرائیل» از مثنوی مولوی را براساس رویکرد ساختارگرایی، با دوازده روایت مشابه مقایسه می کنیم. نتیجه پژوهش نشان می دهد که مولانا نسبت به شکل داستان ها و ساختار بیرونی و درونی روایات خویش، آگاهی و اشراف کافی دارد و در مواجهه با داستان، همچون قصه پردازی صاحب فن، با هنرمندی تمام رفتار می کند.
تحلیل رساله الطیر شیخ اشراق بر پایه روایت شناسی
حوزه های تخصصی:
شیخ شهاب الدین یحیی سهروردی (شیخ اشراق) یکی از متفکران بزرگ ایران است که بیشتر در حوزه فلسفه و کلام اسلامی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است و چنانکه باید منتقدان ادبی، آثار او؛ به ویژه رساله های فارسی او را که به شکل حکایت های تمثیلی ـ رمزی نوشته شده اند، مورد نقد و بررسی قرار نداده اند. به کارگیری نظریه های نقد ادبی جدید در تحلیل روایت های سهروردی و دیگر نویسندگان دوران کلاسیک می تواند ارزش های نهفته این گونه آثار را بهتر نمایان سازد. در این پژوهش سعی شده است با تمرکز بر علم «روایت شناسی» انسجام ساختاری و روایی داستان تمثیلی «رساله الطیر»، نقد و بررسی شود. نتایج تحقیق نشان می دهد سهروردی استفاده مناسبی از راوی اول شخص داشته و در بهره گیری از شگردهای مختلف از جمله در استفاده از زمان، ایجاد زمان سمبلیک و تعلیق مانند داستان نویسان مدرن امروزی عمل کرده است.
بررسی انتقادی شعر حجم بر مبنای روایت شناسی اشعار یدالله رویایی
حوزه های تخصصی:
یدالله رویایی سال ها قبل، به دلیل تاکید بر جنبه های شکلی شعر، در زمره شاعران پیشرو و از موسسان جریان شعر حجم به شمار می رفت. در این مقاله، نوع روایت به کار رفته در شعر او مورد بررسی قرار می گیرد. ابزار این بررسی نشانه شناسی است که از ابزارهای مهم در نقد ساختاری به شمار می رود. در این مقاله، شعر «سکوت دسته گلی بود» از دفتر دریایی ها مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که روایت در شعر حجم، روایتی پنهان است و عوامل روایت ساز به طور کامل در آن به کار گرفته نمی شود. روایت سازی در شعر رویایی، از طریق تکرار فضاسازی هایی است که در سطرهای کوتاه انجام می شود. به این ترتیب، شعر رویایی از سمبولیسم و رمانتیسم رایج آن روزگار فاصله گرفته، به نوعی فرمالیسم گرایش پیدا کرده است.