فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱۴٬۵۱۹ مورد.
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
۱۵۹-۱۴۱
حوزههای تخصصی:
جان هیل با قبول نقش اراده در پذیرش و شکل گیری، و حفظ و به کارگیری روش های مولد باور، بر مسئولیت انسان در برابر باورها تاکید دارد. با وجود دفاع هیل از اراده باوری غیرمستقیم، وی سیری تشکیکی از مستقیم و بی واسطه بودن نقش اراده در روش کسب باور و حفظ باور تا غیرمستقیم و باواسطه بودن تاثیر آن در پذیرش و کسب باور را دنبال می کند. هیل در شکل دهی باورها، اراده باوری مستقیم را که مبتنی بر تصور مشهور دکارتی است نمی پذیرد؛ اما با تفکیک میان اراده باوری مستقیم و غیرمستقیم، شرح مفهوم فعل پایه و غیرپایه و بیان روش ها و تکنیک هایی همچون تغییر رفتاری، تلاش می کند پذیرش و شکل دهی باورها را نیز تحت کنترل ارادی اما غیرمستقیم افراد تفسیر کند. در این پژوهش با به کارگیری روش تحلیلی-انتقادی برآنیم تا نشان دهیم با اصلاح و تعدیل دیدگاه هیل، پذیرش مسئولیت معرفتی بر اساس دیدگاه اراده باوری غیرمستقیم معنادار است.
The uncertainty principle and non-violation of causality in Islamic philosophy (The critical analysis based on Avicenna and Allameh Tabataba'i's view)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
29 - 46
حوزههای تخصصی:
The principle of causality is one of the most fundamental principles that has been discovered in the history of philosophy and science. Several foundations revolve around this concept. The importance of this principle in classical physics lies in giving physicists the ability to predict phenomena. Furthermore, due to causality is recognized as a fundamental principle in classical physics. With the introduction of the principle of uncertainty, the principle of causality is empirically called into question. Because the claim of the principle of uncertainty in quantum mechanics is that the relationships between fundamental particles are not causally related to each other, and even the behavior of an electron or a subatomic particle is not based on the principle of causality. If we want to identify the speed of particles, we will not be able to identify their state, and if we want to determine their state, we will not be able to identify their speed. The best way to resolve this conflict is to bring the discussion into philosophy, which is exactly what has been done in Islamic philosophy. The concept of causality in Western philosophy seems to be based on Newtonian concepts. But what has been stated in Islamic philosophy is based on metaphysical concepts, and therefore the principle of uncertainty cannot contradict the concept of causality in Islamic philosophy, especially what has been discussed in the philosophy of Avicenna and Allameh Tabataba'i.
تحلیل علائم شناختی اختلال افسردگی با تأکید بر آرای صدرالمتألهین: مطالعه موردی احساس پوچی و اندوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال افسردگی از رایج ترین اختلالاتی است که بشر همواره در طول حیات خود افتان و خیزان با آن دست به گریبان بوده است. با نظر به عوامل و نشانه های شناختی و هستی شناسانه این اختلال و با وجود همه تحقیقات روان شناختی صورت پذیرفته پیرامون آن، همچنان خلأ پژوهش های فلسفی در این باره بیش از هر پژوهش دیگری احساس می شود. بر همین اساس، پرسش اصلی تحقیق حاضر آن است که دیدگاه صدرالمتألهین در خصوص برخی علائم شناختی اختلال افسردگی همچون احساس پوچی و احساس اندوه کدام است؟ نگارندگان در روی آوردی تحلیلی-توصیفی به آرای صدرالمتألهین، به این نتایج دست یافته اند که اساساً احساس پوچی در انسان ریشه در نیافتن معنای زندگی دارد و با دریافتی درست از این معنا می توان تا حد فزاینده ای بر این احساس و نیز افسردگی حاصل از آن فائق آمد. از نظر ملاصدرا، غایت تکوینی آفرینش همه موجودات بازگشت آنها به سوی خیر اعلی یعنی خداوند است. انسان به واسطه جایگاه خاص خود در عالم آفرینش، علاوه بر سیر جبلی، به نحو ارادی نیز می تواند این مسیر را طی کند و در نتیجه یک غایت تشریعی نیز برای او قرار داده شده است. همچنین بر اساس مبانی ملاصدرا، با تقسیم اندوه و شادی به اقسام چهارگانه حسی و خیالی و وهمی و عقلی می توان گونه ها و مراتب شادی و اندوه را بهتر شناخت و تا حد امکان از احساس غم در اختلال افسردگی، که ناشی از پندار منافرت برخی اشیاء با طبع انسان است، جلوگیری به عمل آورد.
بررسی و تبیین نیچه هایدگر از دیدگاه جیانی واتیمو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
277 - 296
حوزههای تخصصی:
از آنجا که تفسیر واتیمو از نیچه مستلزم بررسی دیدگاه هایدگر و دیلتای، به عنوان نقاط اصلی مورد نظر وی است، از این رو، در این مقاله در نظر داریم نخست، اشاره ای به تفسیر هایدگر از نیچه، به عنوان آخرین فیلسوف متافیزیک غرب داشته باشیم، که در آن هایدگر برای توجیه هدف خود؛ که ارزیابی مجدد تاریخ و تجربه غرب است، به تفسیر نیچه می پردازد. سپس به صورت مختصر، به تفسیر دیلتای از نیچه، به عنوان فیلسوف حیات، می پردازیم، که در آن بیشتر به نزدیکی تفکر هایدگر و نیچه تاکید شده است. در پایان، با تبیینِ تفسیر واتیمو از نیچه هایدگر، نشان می دهیم که وی برخلاف نظر هایدگر، با بررسی تفسیر نیست انگاری مدرنِ نیچه و ارتباط آن با نیست انگاری پست مدرن، وی را نخستین فیلسوف پست مدرن می خواند و نشان می دهد که این نیچه است که باید به عنوان نخستین فیلسوف پست مدرن خوانده شود نه هایدگر، و علت این برداشت ها و تفسیرهای متفاوتی که از نیچه ارائه شده، خود بیانگر موقعیت حساس فلسفه نیچه در پایان متافیزیک است.
تحلیل منطقی ادراکات اعتباری علامه طباطبایی با پلورالیزم معرفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱۱
131 - 155
حوزههای تخصصی:
این پژوهش درباره تحلیل منطقی ادراکات اعتباری علامه طباطبایی و پلورالیسم معرفتی است که نسبت تعلّقی آنها را بررسی می کند. علامه طباطبایی در تحلیل کثرات معرفتی انسان، نظریه ادراکات اعتباری را ابداع نمود. این نظریه با دو دیدگاه متفاوت روبه روست. برخی با تفسیر نسبی انگارانه از نظریه معتقدند بین ادراکات اعتباری و پلورالیسم معرفتی، رابطه لزومی وجود دارد و می توان از طریق این نظریه، پلورالیسم معرفتی را نتیجه گرفت. سؤالی که مطرح می شود، این است که چه نسبتی میان این دو نظریه وجود دارد؟ فرض نگارنده این است که اولاً نسبیّت معرفتی در خود نظریه مورد قبول نیست، ثانیاً بر فرض نسبیت، پلورالیسم معرفتی قابل استنتاج نیست. نویسنده مقاله برای اثبات مدّعای خود، ابتدا شواهد فقدان نسبیت در نظریه را تبیین نمود و پس از بیان تفاوت های دو نظریه، با استفاده از تحلیل منطقی و روش کتابخانه ای، رابطه لزومی آنها را بررسی کرد. مقاله حاضر که به دنبال ارزیابی نسبت این دو نظریه بود، هر گونه فرایندی که بتواند پلورالیسم معرفتی را نتیجه دهد، به دست نیاورد. پیراستن ساحت فکری علامه طباطبایی از پلورالیسم شناختی و ردّ انتساب ادراکات اعتباری به نسبیت معرفتی، مهم ترین نتیجه یافته های پژوهش حاضر است.
گذر از خودشناسی به شناخت غیر از منظر سهروردی و دکارت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۸
161 - 188
حوزههای تخصصی:
سهروردی و دکارت ضمن تعلق به دو فرهنگ فکری مختلف و اتخاذ مبانی فلسفی متفاوت بر نقش خودشناسی در معرفت تأکید دارند. در فلسفه دکارت من می اندیشم، پس هستم به عنوان پایه معرفت در نظر گرفته می شود که شناخت سایر مراتب وجود مانند خداوند و عالم خارج از دل آن استنتاج می شود. در فلسفه سهروردی نیز نفس انسانی نوری از انوار الهی است که در پرتو خودشناسی می تواند انوار مافوق خود، نورالانوار و اشیاء مادی را بشناسد. البته سهروردی و دکارت از دو منظر متفاوت به مسئله نفس و خودشناسی توجه می کنند. سهروردی از منظر معرفت شهودی و دکارت از منظری عقلی-استدلالی به این مسئله می پردازد. اکنون با توجه به این مقدمه مسائل مهمی مطرح می شود: چه تفاوتی میان دیدگاه سهروردی و دکارت راجع به خودشناسی وجود دارد؟ نگاه متفاوت این دو فیلسوف به مسئله خودشناسی چه تأثیری بر دیدگاه آنها راجع به سایر معارف دارد؟ این نوشتار با روشی توصیفی-تحلیلی درصدد است این نکته را تبیین کند که چگونه تلقی های متفاوت سهروردی و دکارت از نفس انسانی و مسئله خودشناسی سبب می شود این دو فیلسوف نگاهی متفاوت به شیوه گذر از خودشناسی به شناخت غیر داشته باشند.
Comparing Immanuel Kant's and Allamah Tabatabai's Approach to Money and Wealth(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
173 - 184
حوزههای تخصصی:
Humans and human societies have different attitudes about the role and position of money and wealth. Some of them use all their efforts to earn money and wealth. In acquiring money and wealth, some make efforts in the right way and others in the wrong way. Some of the harms of the present age, such as war, are rooted in the wrong way of acquiring wealth and money. One of the thinkers who addressed this issue in some of his works is Immanuel Kant. According to Kant, wealth in individual and social life is strongly influenced by his material foundations. This research compares his view on money and wealth with Allamah Tabatabai's view using descriptive-analytical method and using library resources. The findings of the research indicate the existence of commonalities and differences. Paying attention to money and wealth and staying away from poverty are common concerns of these two thinkers. But the macro view and the small view of these two have fundamental differences with each other. Allamah Tabatabai explains a more comprehensive policy about money and wealth with a religious perspective, which can be a model for the present age.
آموزش فلسفه در حوزه های علمیه بر اساس مراحل سلوک عقلی از ظاهر عالم به باطن آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
183 - 202
حوزههای تخصصی:
معمولاً طلاب فلسفه که در آغاز کتابی همچون بدایه الحکمه، با مبحثی همچون اصالت وجود و اعتباریت ماهیت روبرو می شوند، با این چالش مواجهند که فایده خواندن این مباحث چیست؟ در پاسخ گفته اند که این مباحث برای فهم عقائد و حکمت اسلامی و ... است. لکن چون ارتباط میان این غایت، و زنجیره مباحث کتاب فلسفی تبیین نمی گردد، آشفتگی ذهنیشان تسکین نمی یابد که این نشان از باقی ماندن آن رخنهٔ ذهنی است. مسأله نوشتار حاضر این است که «محتوای آموزشی فلسفه را چگونه سامان دهیم تا طلاب این علم، نیاز به هر مطلب را احساس کنند و با تلاش ذهنی خود سعی در دستیابی به پاسخ آن داشته باشند؟» این تحقیق که از نوع کاربردی می باشد، با اصل موضوع انگاشتن این مبنا در علوم تربیتی که روش سازماندهی منطقیِ مبتنی بر «ساختار دانش» را متناسب با نیازهای یادگیرنده نمی داند، با عطف توجه به کتاب بدایه الحکمه و روش توصیفی – تحلیلی به این نتیجه رسیده است که اگر بخواهیم زنجیرهٔ مباحث فلسفه مبتنی بر نظام نیازهای یادگیرنده سامان داده شوند، باید در آموزش فلسفه، سیر مباحث از محسوس به انتزاعی و از معقول اولی به معقول ثانی تنظیم گردد که ترتّب ادراک آنها بر یکدیگر ملموس شود تا ذهن مخاطب با آن درگیر شده و بتواند فعّالانه در فرآیند یادگیری مشارکت کند.
منظر زیبایی شناسانه به مناقشۀ ایدئالیسم/واقع گرایی در پدیدارشناسی واقع گرایانل رومن اینگاردن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
27 - 42
حوزههای تخصصی:
رومن اینگاردن، فیلسوف و پدیدارشناس واقع گرا، بنیان پدیدارشناسی خود را بر زیبایی شناسی استوار می کند؛ بااین حال، سعی و اهتمام اصلی اینگاردن نه تبیین یک نظام فلسفی زیبایی شناختی صِرف، بلکه تقابل با رویکرد ایدئالیستی استعلایی هوسرل بود. ایدئالیسم استعلایی هوسرل وجود جهان واقعی را چگونه تبیین می کند؟ آیا رویکرد ایدئالیستی هوسرل می تواند درخصوص وضعیت هستی شناختی که برای ابژه های جهان واقعی در نظر می گیرد، برحق باشد؟ اینگاردن پاسخ هوسرل را قانع کننده نمی یابد و در تقابل با رویکرد ایدئالیستی، تأملات خود را از یک پروژه هستی شناختی کلی، به سوی هستی شناسی های متمرکز بر اشکال مختلف هنری بسط و گسترش می دهد. این مقاله با توصیف این روند هستی شناختی، نشان می دهد نادیده گرفتن ساختار وجودی ابژه ها (اعیان) یعنی تفاوت در شیوه دادگی و سهمِ نحوه وجودی آن ها در رویکرد ایدئالیستی سبب بروز مشکلاتی می شود که با کلیت نظام فلسفی هوسرل ناسازگار است و این مسئله از منظر اینگاردن قابل چشم پوشی نیست. برای اینگاردن دنیای واقعی یک ابژه وجودی در بالاترین سطح است؛ ازاین روی، اینگاردن با تمایز آگاهی محض از دنیای واقعی به عنوان دو میدان وجودی مجزّا و تمرکز بر ابژه زیبایی شناختی قصدی که از تقابل ایدئال یا واقعی بودن سر باز می زند، راه حل متمایزی برای مناقشه ایدئالیسم/واقع گرایی پیش می نهد. اینگاردن نشان می دهد چنان که هوسرل می گوید، اگر نحوه وجود جهانِ تجربه یک سره قصدی هم باشد، هنوز نمی شود گفت که همه آنچه وجود دارد، فرآورده آگاهی است. به تعبیر دیگر، توصیف زیبایی شناسانه از ابژه قصدی محض و تأمل در کیفیات متافیزیکی اثر هنری به واسطه تحقیق در ساختار طرح واره ای اثر و تجربه زیبایی شناختی حاصل از انضمامی سازی اثر هنری مسیری واقع گرایانه است که اینگاردن را در راستای توازن بخشی به مناقشه ایدئالیسم/ واقع گرایی پابرجا نگه می دارد.
بررسی نقش ظرفیت های شناختی در پیش بینی عملکرد حرکتی ژیمناست های دختر با توجه به اثر فشار روانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش ظرفیت های شناختی در پیش بینی عملکرد حرکتی ژیمناست های دختر با توجه به اثر فشار روانی می باشد. بدین منظور 40 ژیمناست دختر ماهر (12-10 سال) شهر تبریز به صورت دردسترس انتخاب شده و عملکرد حرکتی آنها، پس از ارزیابی میزان ظرفیت های شناختی (حافظه کاری، توجه و چرخش ذهنی) دو شرایط فشار روانی (کم فشار و پرفشار) مورد بررسی قرار گرفت. برای ایجاد شرایط پرفشار، عملکرد ژیمناست ها در حضور ارزیاب (دو داور و یک مربی) مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی (رگرسیون خطی) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که ظرفیت های شناختی (حافظه کاری، توجه و چرخش ذهنی) در شرایط روانی پرفشار می تواند عملکرد ژیمناست ها را پیش بینی کند و مشاهده شد که عملکرد حرکتی ژیمناست ها در شرایط روانی پرفشار کاهش پیدا کرد. پس می توان نتیجه گرفت که ظرفیت های شناختی ممکن است در شرایط روانی پرفشار عملکرد ورزشکاران را تحت تاثیر قرار داده و موفقیت یا شکست ورزشی آنها را موجب شود
بررسی تاثیر روش تدریس مشارکتی جیگساو بر تفکر انتقادی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرستان نجف آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر روش تدریس مشارکتی به روش جیگساو بر تفکر انتقادی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرستان نجف آباد بود. این پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایش و گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش، شامل تمامی دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهر نجف آباد در سال تحصیلی 1402-1401 بود. با توجه به حجم و پراکندگی نمونه از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای استفاده شده است. برای اندازه گیری تفکر انتقادی از آزمون تفکر انتقادی کالیفرنیا استفاده شده است روایی این ابزار توسط متخصصان موضوعی بررسی شده و پایایی آن به روش آلفای کرانباخ تایید شده است. داده های پژوهش با استفاده از آزمون های توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و تحلیل کوواریانس یک طرفه تجزیه تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان می دهند که روش تدریس مشارکتی جیگساو بر تفکر انتقادی دانش آموزان و بر مولفه های تحلیل، ارزشیابی، استنباط، استدلال استنتاجی) تاثیر معنی داری داشته است اما بر مؤلفه ی استدلال استقرایی تاثیر معنی دار نداشته است.
فلسفه برای کودکان
منبع:
الهیات سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
79 - 101
حوزههای تخصصی:
محور اصلی در «فلسفه برای کودکان» این است که باورهای کلیشه ایِ مربوط به ظرفیت محدود کودکان را به چالش بکشیم و درک خود را از ماهیت فلسفه و اینکه چه کسی قادر به مشارکت در آن است گسترش دهیم. هدفْ رشد ذهنی کودکان است؛ هدفْ کشف موضوعاتی است که کودکان دوست دارند درباره شان فکر کنند و به بحث و تأمل بپردازند. پس هدف فلسفه برای کودکان این نیست که به کودکان تاریخ فلسفه و اندیشه فلاسفه بزرگ را درس دهد، بلکه آموزش مهارت های تفکر و توانایی پرسش و استدلال است، زیرا چنین آموزشی می تواند کودکان را برای زندگی آماده کند. هدفِ فلسفه برای کودکان، که با نام دکتر متیو لیپمن (1923-2010) گره خورده است، طراحی کلاس ها و برنامه های درسی ای است که کودکان را به پرسش گری و تفکر ترغیب کند. در چنین کلاسی، کودکان دور هم جمع می شوند و درباره پرسشی که انتخاب کرده اند بحث می کنند و معلم نیز در مقام تسهیل گر عمل می کند و از کودکان در تفکر، استدلال و پرسش هایشان حمایت می کند. معلم بچه ها را راهنمایی می کند تا در طول بحث و گفت گو، خوب گوش کنند، پاسخ دهند و ایده هایی را که به ذهن شان می رسد با دیگران به اشتراک بگذارند تا به درک مشترکی از پرسش برسند. پرسش گریِ کودکان در اینجا در واقع اصلی ترین فعالیت فلسفی را شکل می دهد، یعنی تأمل در معنای تجربه ها و مفاهیم معمولی به منظور توسعه درک جهان، دیگران و خود.
دین پژوهی شناختی و دشواره تبیین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تا چه میزان الگوهای دین پژوهیِ حاصل از تحقیقات شناختی موفق بوده اند؟ هدف مقاله پاسخ به این پرسش است. مطالعه شناختیِ دین حوزه ای است که روش ها و نظریه های علوم شناختی را برای فهم چگونگی ایجاد و انتقال افکار، باورها و رفتارهای دینی به کار می گیرد. انگاره اصلیِ مقاله آن است که اگر الگوهای شناختی مسئله تبیین را حل نکنند، عملاً طرح و برنامه مطالعه شناختیِ دین با تردید مواجه خواهد شد. تبیین های شناختی از چند جهت قابل نقد و بررسی اند و از این رو تا رسیدن به الگوهای خوب فاصله دارند. (1) مبانی نظری: شناخت سوم شخصی و بیگانه با تجربه زیسته دیندار دارند. بر خلاف ادعای این تحقیقات، شناخت تأملی و شهودی در دینداران توأمان است. این تبیین ها تأکید صرف بر طبیعت گراییِ روش شناختی دارند که این با چندتباری بودنِ مسائل دین همخوانی ندارد. (2) نگاه حذف گرایانه: این تبیین ها مؤلفه های مهم در شکل گیری، تداوم، تقویت و رواج باورهای دینی همچون جریان وحی و نبوت، تربیت، اجتماع و فرهنگ را نادیده می گیرند. (3) شواهد علمی: تکرار و همانندسازیِ تجربه دینی با تبیین های علمیِ عصبی شناختی در محیط آزمایشگاهی دشوار است. نتایج برخی تحقیقات با نظریه ابزار بیش فعالِ کشف عامل همسویی ندارد. افراد اوتیستیک خلاف ادعای نظریه اطلاعات اجتماعیِ راهبردی را نشان دادند. ضمن بحث از دشواری های تبیین در الگوهای شناختی، پیشنهادهایی برای اصلاح و تکمیل آنها ارائه شده است: توجه به نگرش اول شخص نسبت به دینداران، ضرورت تأکید بر شناخت آگاهانه باورمندان، تمرکز بر کثرت گراییِ روش شناختی در تبیین پدیده های دینی، توجه به زمینه های شکل گیریِ ادیان، و لزوم برخورداری از نگاه واقع بینانه نسبت به رشد خداباوری.
بررسی دیدگاه هایدگر درباره نیهیلیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
227 - 245
حوزههای تخصصی:
با گفتار نیچه «نیهیلیسم» به مسئله ای برای اندیشه ورزی های فلسفی بدل گردید. او که «نیهیلیسم» را «بی معنایی همه چیز» می خواند، با نقد تاریخ متافیزیک غرب، افلاطون گرایی و اخلاق مسیحی را مهمترین عوامل ظهور آن می دانست. در نهایت هم با خلق «ابرانسان» و بر بستر همان «متافیزیک انسان گرایانه» به دنبال عبور از نیهیلیسم بود؛ اما هایدگر «نیهیلیسم» را نه در مرتبه ارزش ها، بلکه از حیثی وجودشناسانه بررسی می کرد. او با نقد کلیت اندیشه متافیزیکی غرب، «متافیزیک» را حاکی از نوعی نسبت با هستی می دانست که در آن، خودِ هستی در پس پرده ای از حجاب ها به مغاک فراموشی و غفلت فرو می غلتد. او در تبیینی هستی شناسانه، «نیهیلیسم» را معادل همین «غفلت و فراموشی وجود» دانسته و بر همین اساس، «تاریخ اندیشه غرب» را «تاریخ بسط نیهیلیسم» معرفی می کند. از این منظر، با کمال متافیزیک، ظهورات متکامل تری از نیهیلیسم هم تحقق می یابد. تا آنجا که امروز، در «گشتل تکنولوژی» که شکل نهایی متافیزیک است، «نیهیلیسم تکنولوژیک»، با نفی کامل هستی، جهان و انسان را در قالبی نیهیلیستی و صرفا در هیات منبع و موجودی، تعین بخشیده است. از نظر هایدگر در مواجهه با این وضعیت ما دو راه بیشتر نداریم، یا تن دادن به نابودی کامل و یا یافتن راهی جهت فراروی از آن.
معیار سنجش فیلم بر مبنای نظر مارتین هایدگر در رساله سرچشمه اثر هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
418 - 438
حوزههای تخصصی:
مطابق نظر هایدگر، اثر هنری، آشکارکننده حقیقت است. اما این آشکارگی نه در هر اثر هنری، بل در اثر هنری بزرگ! امکان پذیر است. اما کدام اثر است که امکانِ پذیرفتن عنوان اثر هنری بزرگ را دارد؟ هایدگر خود در رساله سرچشمه اثر هنری به برخی از این آثار اشاره کرده است. اما چگونه می توان معیاری را از رساله سرچشمه اثر هنری استخراج نمود و بر مبنای آن، دانست که آیا یک اثر، توان نزدیک شدن به آنچه هایدگر از اثر هنری مراد کرده است را دارد یا نه؟ آیا می توان معیار را در مورد واسطه هنری همچون سینما به کار بست؟ در این تحقیق تلاش گردید معیاری مهیا شود برای سنجش فیلم؛ شروط این معیار عبارتند از عدم بازنمایی، عدم انتزاع از هرروزگی و عدم تعلّق. در ادامه، به جهت آشکار شدن زوایای معیار، فیلم «باد ما را خواهد برد» ساخته عباس کیارستمی به بحث گذاشته شد و شرایط معیار در مورد آن فیلم مورد سنجش قرار گرفت: این فیلم شرایط معیار را از سر می گذراند. بر این اساس می توان گفت که بر اساس اندیشه هایدگر می توان معیاری در مورد واسطه هنری همچون سینما، بدست آورد. این تحقیق، توصیفی تحلیلی بوده و به شیوه مطالعه کتابخانه ای انجام گرفته است.
کارکردهای نظریه فطرت در فلسفه اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱۱
87 - 107
حوزههای تخصصی:
بسیاری از فیلسوفان مسلمان همسو با آموزه های دینی از ایده فطرت به عنوان یک ساختار خاص وجودی برای انسان که هویت وی را از همجنسان خود متمایز می کند، بحث می کنند. فطرت انسان آدمی را به افق های فراسوی طبیعت حیوانی او می کشاند و راهنمای زندگی خوب است. فیلسوفان مسلمان با تأکید بر ویژگی های وجود شناختی، معرفت شناختی و حتی انگیزشی فطرت آدمی، برخی از مهم ترین مسائل و چالش های اخلاقی را حل می کنند. در نوشتار حاضر چگونگی بهره گیری از برخی ویژگی های فطرت یا هویت الوهی آدمی مانند تجرد وجودی، مصونیت از خطا در معرفت های فطری و سوگیری خیرخواهانه و حق جویانه گرایش های فطرت در حل مسائل فلسفه اخلاق توضیح داده می شود. اینکه فطرت انسانی خاستگاه اصلی مفاهیم اخلاقی است و آدمی بدون هر تجربه ای از بیرون خود چنین مفاهیمی را درمی یابد و اینکه شناخت اخلاقی عمومی است و قابل نسخ نیست، به این دلیل است که از فطرت انسانی ناشی می شود و از همین روی نسبی گرایی در اخلاق حتی اگر نظریه انفسی در مورد معانی اخلاقی داشته باشیم، مردود است. به صورت کلی از نظریه فطرت برای توجیه اخلاق و التزامات اخلاقی استفاده می شود.
تأملی بر کتاب هفتم سیاست ارسطو در پرتوی فلسفه سیاسی سقراطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
211 - 238
حوزههای تخصصی:
فلسفه سیاسی سقراطی معطوف به تربیت نفس های مستعد برای چرخیدن به سوی بهترین شیوه زندگی، یعنی شیوه زندگی فلسفی، است. روایت افلاطونی از این شیوه زندگی، متضمن معنایی مضیّق است، به طوری که تحصیل آن، جز از رهگذر نفی اصولی شیوه زندگی سیاسی به مثابه یک شیوه زندگی با محدودیت های طبیعی، متصوّر نیست. اما فلسفه سیاسی سقراطی، منحصر به روایت افلاطونی نیست. ارسطو در کتا ب هفتم سیاست، طرحی از فلسفه سیاسی سقراطی پی می افکند که به زعم او می تواند نارسایی روایت افلاطونی را برطرف کند. راهی که ارسطو در آنجا پیش می گیرد، توسیع معنای شیوه زندگی فلسفی به نحوی است که بتواند به مجموعه ای از آموزه های تربیتی بهترین رژیم بدل گردد. به عبارت دیگر در روایت ارسطویی یک ارجاع صریح به مطلوبیّت شیوه زندگی سیاسی، در عین تامین غرض سقراطی، وجود دارد. این مقاله کوششی در جهت ایضاح این روایت و تامل در اهمّ دقایق سقراطی در کتاب هفتم سیاست ارسطو است.
جنون فلسفه: نظریه مُثل افلاطون و نسبت آن با اندیشه های اخلاقی و سیاسی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
11-42
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر می کوشیم نسبت بین نظریه مثل افلاطون و اندیشه های اخلاقی و سیاسی او را بررسی کنیم. نخست گزارشی اجمالی از سیر تکوین نظریه مثل در محاورات «منون»، «فایدون» و «جمهوری» ارائه می دهیم. سپس می کوشیم از مسیری دیگر اندیشه سیاسی و اخلاقی افلاطون را پیگیری کنیم و برای این منظور به رساله «آپولوژی» و محاورات «پروتاگوراس»، «گرگیاس» و باز «جمهوری» نگاهی می اندازیم. این بررسی ما را به این نتیجه می رساند که «تمثیل غار» افلاطون هم اوج نظریه مثل اوست و هم اوج اندیشه سیاسی و اخلاقی او. بررسی دقیق «تمثیل غار» و مقایسه نکات اصلی مطرح شده در آن با مسائل اصلی محاورات «پروتاگوراس» و «گرگیاس» خصلت سیاسی اخلاقیِ نظریه مثل افلاطون را آشکار می سازد. سقراط، برخلاف سوفسطایی که خود را دربردارنده حقیقت می پندارد، صرفاً مغاکِ حقیقت را گشوده نگه می دارد و شاگرد را وامی دارد رو به سوی آن گرداند. در محاوره «مهمانی»، آلکیبیادس این نوع تربیت سقراطی را «جنون فلسفه» می نامد. در پایان سعی می کنیم پاسخی محتمل به انتقادهای پوپر و نیچه از افلاطون بدهیم و نشان دهیم که، برخلاف خوانش تثبیت شده و جاافتاده متعالی از نظریه مثل، امکان خوانشی درون ماندگار از آن نظریه نیز وجود دارد.
بازتقریر استدلال های قیاسی حوزه نفس در پارادایم نظری ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
203 - 224
حوزههای تخصصی:
ارائه استدلال در قالب دستگاه منطقی یکی از روش های بیان است که با کارکردی اثباتی به جهت اتقان، دارای بیشترین تاثیر بر مخاطب مستفهم امروزی است که طالب اختصاراست؛ نگاه متفاوت ابن سینا به نفس به عنوان فیلسوفی که پزشک است، واکاوی متافیزیکی و فیزیکی وی در نفس شناسی، نوآوری های او در مباحثی چون اثبات وجود نفس، حدوث و قدم نفس، تجرد نفس و خلود آن موجب شد پژوهش حاضر با هدف بازتقریر استدلال های قیاسی حوزه نفس در پارادایم نظری ابن سینا به صورت بندی استدلال های او در قالب دستگاه قیاسی بپردازد و نسلی را که در مسائل نظری هستی شناسی، تابع استدلال و اختصار است با پارادیم ابن سینا آشناسازد. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است و با توجه به ماهیت پژوهش و نوع نگرش به موضوع، داده ها و اطلاعات به روش اسنادی جمع آوری و با رویکردی منطقی، بازتقریر شده است. یافته ها نشان داد ابن سینا با ارائه عناصر حجّت و انواع براهین، حیطه شناختی و معرفتی مخاطب را سرشار از داده های معرفتی می کند تا راه عقل نظری را برای فهم حقیقت و واقعیت، هموار نماید. نتایج حاکی از آن است که نفس شناسی ابن سینا بر سه محور تجرد، حدوث و خلود استواراست و دلایل وی در این حوزه مبتنی بر مفاهیم معقول اولیه و معقولات ثانویه فلسفی است.
تحلیل و بررسی مفهوم «گزاره های لولایی» در نظام معرفتیِ ویتگنشتاین (با تکیه بر کتاب «در بابِ یقین»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
75 - 102
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین در تاملات خویش در باب یقین و تحلیل های معرفت شناسانه اش، سخن از گزاره هایی به میان می آورد که آنها را «گزاره های لولایی» می نامد. این گزاره ها چه نقشی در نظام معرفتی ویتگنشتاین دارند؟ چه ویژگی هایی دارند و چند گونه اند؟ تفاوت و یا شباهت آنها با دیگر گزاره های قطعی مانند گزاره های ریاضی در چیست؟ موارد یاد شده پاره ای از پرسش هایی است که در این نوشتار بدان ها می پردازیم. به باور ویتگنشتاین زمانی که به این گزاره ها می رسیم، شک معنای خود را از دست می دهد. این گزاره ها همچون لولاهایی هستند که باورهای ما گرد آن می چرخند. گزاره های لولایی معرفت بخش نیستند اما زیربنای معرفت را می سازند. آنها از سنخ گزاره های معمولی نیستند چراکه ویژگی هایی مانند دانستنی بودن، موجه یا ناموجه بودن، درست یا نادرست بودن را بر نمی تابند. این گزاره ها خود معیار صدق و کذب اند. در این مقاله پس از روشن ساختن مفهوم گزاره های لولایی، به برشمردن انواع مختلف آنها و بررسی ادعاهای ویتگنشتاین در باب گزاره ها خواهیم پرداخت. همچنین سعی در نشان دادن منظور ویتگنشتاین از طرح چنین گزاره هایی داشته و در نهایت نیز تلاش می کنیم دیدگاه او را با عیار نقد بسنجیم.