ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین
فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
۱۸۱.

ذات گرایی جدید در علوم (جنبش رئالیستی جدید)(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ذات گرایی جدید ذوات و خواص ذاتی طبق واقع طبق قول قوای علی و فراعلی عاملیت انسان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۸ تعداد دانلود : ۱۷۵
«ذات گرایی جدید» مابعدالطبیعه جدیدی است که با احیاء ذات گرایی قدیم، بسط ذات و خواص ذاتی(واقعیت و خواص واقعی) به ذوات و خواص ذاتی جوهری، رویدادی، فرایندی، رابطه ای، و خاصیتی، بسط آن ها به ذوات و خواص ذاتی طبق واقع و طبق قول، و ابتناء ذوات و خواص ذاتی طبق قول بر طبق واقع، به نحوی واقع بینانه، توانسته است، از سویی، به ذات گرایی در علوم طبیعی و انحاء ذوات و خواص ذاتی طبق واقع راه یابد و، از سوی دیگر، اعتباریات در علوم اجتماعی را، در مقام انحاء ذوات و خواص ذاتی طبق قول و قرارداد، محصول انحاء ذوات و خواص ذاتی واقعی و بخصوص محصول قوای علّی و فراعلّی آدمی دیده و نشان دهد که قراردادها و الزامات اجتماعی و اخلاقی(عام) نه صرف توافق و قرارداد بین انسان ها بلکه محصول ذات و سرشت آدمی و ایده آل های اجتماعی برخاسته از سرشت آدمی اند و از این روی به جای اینکه صرف قرارداد باشند در ذات و سرشت انسان ها ریشه دارند و بنابراین نه محلی و نسبی بلکه جهانی و مطلق اند .
۱۸۲.

هرمنوتیک فلسفی گادامر در آینه فلسفه سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هرمنوتیک فلسفی فهم تمامیت انگاری کثرت انگاری سیاسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۰ تعداد دانلود : ۱۰۸
مساله اصلی هرمنوتیک فلسفی، فهم است. اینکه فهم در چه بستری، چگونه و متاثر از چه مولفه هایی تعین پیدا می کند. گادامر با تاکید بر سنت و تاریخ، این مولفه های تاثیرگذار را تشریح نموده و با بیان ویژگی های هستی شناسانه فهم بشری بر کثرت مندی فهم، تاکید می کند. از این منظر رویکردهای سوبژکتیویستی و غیرکثرت گرا انکار می شوند. در این نوشتار برآنیم تا بر مبنای شاخصه های فرآیند فهم در رویکرد هرمنوتیکی گادامر یعنی تاریخمندی، کثرت مندی، واقعه مندی، کاربردمندی و زبانمندی، رابطه و نسبت آن را با تمامیت انگاری و کثرت انگاری سیاسی مورد بررسی قرار داده و هم گرایی یا عدم سازش مبانی هرمنوتیک فلسفی با کثرت انگاری سیاسی به عنوان یک رویکرد کثرت گرا و واگرایی یا سازش هرمنوتیک فلسفی با تمامیت انگاری سیاسی به عنوان یک رویکرد غیر کثرت گرا را امکان سنجی کنیم. اگرچه گادامر را نمی توان فیلسوف سیاسی تمام عیار دانست ولی می توان براساس رویکرد هرمنوتیکی وی، نسبت میان نظام های سیاسی و پایه های معرفتی آنها را بررسی و ارزیابی نمود.
۱۸۳.

بررسی نظریه «جهت داری علم»(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: علم دینی جهت داری علم معرفت شناسی فرهنگستان علوم سید محمدمهدی میرباقری سید منیرالدین حسینی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۵ تعداد دانلود : ۲۶۴
تولید علم دینی یکی از مقدمات بسیار مهم در تحقق تمدن اسلامی است و همواره دغدغه اندیشمندان اسلامی بوده است. راهکارهای مختلفی نیز برای تولید علم دینی پیشنهاد شده. یکی از مراکزی که با سابقه طولانی به این امر اهتمام ویژه ای داشته و تولیدات و نظریات پیرامونی قابل توجهی در این موضوع ارائه داده است، «فرهنگستان علوم اسلامی قم» است. بررسی هویت علم دینی مورد نظر فرهنگستان علوم تا قبل از تبیین و بررسی مبانی آن امری خطاست و محققین را به مغالطات فراوان مبتلی خواهد کرد. فرهنگستان در تعیین «هویت علم دینی» به مبانی ششگانه غرب شناختی، جامعه شناختی فرآیند تولید علم، معرفت شناختی، فلسفی، منطقی، روش شناسی، دین شناسی معتقد است. یکی از نظریات ویژه فرهنگستان که به منزله رنسانسی در مباحث معرفت شناسی محسوب می شود نظریه «جهت داری علم» است. این نظریه یکی از مبانی ابداعی و بسیار تاثیرگذار فرهنگستان در تحلیل هویت علم دینی است. در نوشته حاضر با بهره گیری از روش تحقیقات کتابخانه ای و بررسی عقلانی مباحث به تبیین زوایای مختلف نظریه جهت داری علم و نقد آن پرداخته ایم. پرداختن به این نظریه از جهت ریشه ای بودن آن و ایجاد امکان نقد باقی نظرها و آثار علمی فرهنگستان از اهمیت خاصی برخوردار است. ویژگی دیگر خاص این تحقیق بهره بردن از آثار موجود در مخزن فرهنگستان است که بعضا منتشر نشده است.
۱۸۴.

حقیقت «جان شناسی» و راه کارها و پیامدهای آن از دیدگاه مولوی(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: مولوی مثنوی جان دل معرفت نفس حق تعالی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۹ تعداد دانلود : ۲۰۱
مولوی جلال الدین بلخی از معرفت نفس به «جان شناسی» تعبیر می کند: «آن که تو جان خوانیش، کی جان بود جان شناسی پیشه ی مردان بود» (مولوی، 1380، ص 1045). ایشان حق تعالی را ««جانِ جانان» و ژرف ترین لایه ی وجودی انسان بر شمرده و برای جان و روح انسانی ویژگی های ذیل را بر می شمارد: جان، جام جهان نمای هستی است به گونه ای که همه ی عوالم هستی اعم از مادّه و مثال و عقل و الوهیت، نمونه و نماینده ای در وجود انسان دارند. مولوی فربه شدن جان انسان را در گرو خودآگاهی و با خبر بودن جان از حقایق غیبی می داند. ایشان بر این باورند که دل و جان انسان می تواند از مرتبه ی جمادی تا مرتبه ی فرا عقلی و فنای فی الله سیر و تکامل نماید و به مرتبه ای دست یابد که حقیقه الحقایق در او تعیّن و تجلی پیدا کند. از دیدگاه مثنوی آدمی نباید «من» خود را با «تن» خود اشتباه گرفته و در خانه ی بیگانه سکنی گزیند؛ زیرا دل انسان از یک فسحت و فراخی برخوردار است که می تواند به مقام «کون جامع» دست یابد. مراتب وجودی انسان از دیدگاه مولوی عبارت است از: 1- جسم؛ 2- روح؛ 3- عقل؛ 4- روح وحی؛ 5- فنای فی الله. مهم ترین موانع جان شناسی از منظر مولانا: انانیت، توجه افراطی به جنبه ی حیوانی و تن، گناهان و هوس ها می باشد. از سوی دیگر صیقل دادن دل مهم ترین راه کار برای دستیابی به معرفت نفس می باشد. در این پژوهش ماهیت جان انسان و مراتب باطنی او و نیز موانع و عوامل خودآگاهی شهودی از منظر مولوی مورد بازپژوهی قرار گرفته است.
۱۸۵.

بررسی اعتبار و حجیبت قواعد مهم اصول لفظیه در استنباط معارف اعتقادی از منابع نقلی دین(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: اعتقادات اجتهاد در معارف اعتقادی اجتهاد عام اصول لفظیه اصاله الظهور اصول لفظیه در اعتقادات اصاله العموم اصاله الاطلاق

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۱ تعداد دانلود : ۳۲۴
از میان مباحث اصول فقه مبحث اصول لفظیه و مصادیق مهم آن یعنی اصاله الظهور، اصاله العموم، اصاله الاطلاق و مفاهیم به دلیل کاربرد گسترده در استنباط در فقه از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند لکن متاسفانه پیرامون حجیت و کاربرد این قواعد در کتب اصول فقه تنها ناظر به استنباطات فقهی بحث شده و نسبت به میزان اعتبار آنها در دیگر بخش ها از جمله آیات و روایات اعتقادی علی رغم اهمیت بالای این حوزه و کثرت متون اعتقادی بحث خاصی صورت نگرفته است.این مقاله درصدد اثبات حجیت و اعتبار این قواعد در استنباط معارف اعتقادی از منابع نقلی دین می باشد و ضمن پاسخ به اشکال یقینی نبودن دلالت اصول لفظیه و ایراد تعبدی نبودن حوزه اعتقادات،اعتبار آنها را در استنباط معارف اعتقادی در برخی بخش ها ثابت کرده و تفاوت کاربرد آنها در علوم فلسفه،کلام و تفسیر را روشن ساخته و نمونه هایی از استفاده علماء از این قواعد در حیطه اعتقادات را ذکر کرده است. همچنین بر رعایت قواعد اجتهادی و مقدّم بودن احکام یقینی عقل تاکید شده است. قابل توجه آنکه دلیل محوری ای که پایه اعتبار این اصول قرار گرفته می تواند مبنای اعتبار آن در استنباط سایر بخش های معارفی دین همچون: اخلاق،آموزه های مرتبط با علوم انسانی روز،تاریخ،علوم طبیعی و... نیز قرار گیرد.روش تحقیق در این نوشتار به صورت تحلیلی-توصیفی و با رجوع به منابع اصول فقه، کلام، فلسفه، تفسیر و حدیث و بیان نمونه هایی از استفاده از این قواعد در کتب تفسیری به خصوص تفسیر المیزان علامه طباطبایی می باشد.
۱۸۶.

بررسی تطبیقی آراء تجرد و بقای نفس از منظر افضل الدین مرقی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تجرد نفس بقای نفس ملاصدرا افضل الدین کاشانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۱ تعداد دانلود : ۱۲۴
پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به دنبال پاسخ گویی و تحلیل سؤال «نظر باباافضل و ملاصدرا درباره تجرد و بقای نفس چیست؟» شکل گرفته است. تجرد، مهم ترین ویژگی نفس است، چرا که بقای نفس رابطه تنگاتنگی با بحث معاد دارد. در فرایند پژوهش مشخص شده است، دو فیلسوف هر کدام براساس مبنای فکری خود به اثبات تجرد و بقای نفس پرداخته اند. ملاصدرا، نفس را بر اساس حرکت جوهری، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء می داند. از نظر باباافضل، مرگ نه فنا است نه عدم، بلکه تفریق صفت وصل است، به گونه ای که میان روح و جسم و میان ما و آنچه غیرماست، صفت وصل و میراندن است، نه اعدام و نه افناء. آنها معتقدند که نفس بعد از کمال به مرحله ای می رسد که به بدن نیاز ندارد و ذاتاً مستغنی و مستقل از بدن است، به همین دلیل در طول مسیر خود علاقه اش به بدن به تدریج کم می شود تا زمان مرگ که بدن را رها می کند و به زندگی خود در جایی دیگر ادامه می دهد. هر دو فیلسوف قائل به تجرد نفس می باشند، با این تفاوت که ملاصدرا تجرد نفس را ذومراتب می داند. در این مقاله ابتدا پیش فرض های این دو فیلسوف، مراتب نفس و این که نفس در کدام مرتبه خویش به تجرد کامل می رسد، بیان شده، سپس ادله هر دو فیلسوف بر بقاء نفس با هدف تبیین و تحلیل تجرد و بقای آن از منظرافضل الدین کاشانی و ملاصدرا ارائه گردیده است.
۱۸۷.

بازنگری جای فضا در فلسفۀ دیرند برگسن و دلوز(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: دیرند توالی فضایی همبودی فضایی سیاست

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۸ تعداد دانلود : ۹۵
دیرند در فلسفه برگسن به نحوی مفهوم سازی شده است که گویا مفهومی غیرفضایی و بدون فضا قابل تصور است و در فلسفه دلوز به نحوی کاملاً مستقل از فضا و به مثابه علت تمام تفاوت یابی و کثرت کیفی خود مفهوم سازی می شود، گویی که فضا فاقد اثر علی بر فرایند تفاوت یابی کیفی دیرند است. این شیوه مفهوم سازی باعث می شود که فضا دارای موقعیت فرعی در فلسفه دیرند برگسن و دلوز باشد و از سوی دیگر، دیرند در چارچوب رویکرد اتمی، فردگرایانه و فارغ از مناسبات اجتماعی و قدرت مطرح شود. هدف مقاله حاضر این بود که با قراردادن برگسن علیه دلوز و دلوز علیه برگسن، دیرند را با اتکاء به دیدگاه دلوز به مثابه یک همبودیِ فضایی مطرح کند تا از این طریق، ابعاد فضایی دیرند برجسته شود و از سوی دیگر، با اتکاء به دیدگاه برگسن، علت تفاوت یابی دیرند را نه آن گونه که دلوز مدعی است تماماً درونی، بلکه بخشی از آن را بیرونی و در فضا قرار بدهد. این استراتژی موجب می شود تا در گام اول جای فضا در فلسفه دیرند با تأکید بر فضا به مثابه علت تفاوت یابی دیرند برجسته شود و درگام دوم دیرند از حوزه خصوصی وارد حوزه عمومی، سیاست و برساخت گرایی اجتماعی شود.
۱۸۸.

جایگاه انتخاب عقلانی در افعال اختیاری انسان از دیدگاه صدر المتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: قوای علمی شوق شدید شهوت و غضب اراده جازم عقل عملی انتخاب عقلانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۱ تعداد دانلود : ۲۲۶
ملاصدرا نفس ناطقه را دارای شئون ادراکی و اجرایی می داند. انسان می تواند در مسیر اندیشه تا عمل با حضور عقل عملی هنگام تزاحم هایی که احیاناً بین قوه ناطقه و سایر قوای نفس به وجود می آید انتخاب صحیح داشته باشد. این پژوهش قصد دارد با روشی توصیفی تحلیلی به تبیین انتخاب در آثار ملاصدرا بپردازد؛ انتخابی که تنها گاهی عقلانی است. صدرا برای تبیین حقیقت انتخاب عقلانی، به نقش هایی که عقل عملی می تواند در فرآیند فعل اختیاری ایفا کند توجه می کند. از نظر او عقل عملی با غلبه بر وهم در باره ادراکات تصوری تأمل می کند، گاهی آن ها را به عنوان امر نافع تأیید نمی کند؛ با ایستادگی در برابر برخی از شوق های حیوانی (شهوت و غضب) از تشدید آن ها جلوگیری می کند؛ امور جزئی را که خود به جواز، نیکویی و زیبایی آن ها حکم داده است با عزمی قاطع به صحنه عمل می آورد. در تمام مسیر یک فعل اختیاری، نفس پیوسته در حال انتخاب است. عقل عملی با ایفای کامل این نقش ها انتخاب عقلانی و خوب را محقق می سازد و برعکس با غیبت عقل عملی قطعاً انتخابی بد و عملی غیرانسانی شکل می گیرد. عمل انسان تنها هنگامی انسانی است که جزء علمی نفس، به فهمی عالمانه و عقلی برسد و این فهم را با عزمی قاطع که در ناحیه جزء عملی در پرتو عقلانیت عملی حاصل می شود همراه کند.
۱۸۹.

Grasping the Grounds of Thought: The Thing-in-Itself . Actancy and Ecology(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: Noumena Kantian Philosophy metaphysics Anthropology Actancy

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۹ تعداد دانلود : ۲۱۷
The Thing-in-Itself has been contentious issue within Kantian philosophy. Initially, it seems like an unfortunate side-effect of Kant’s distinction between phenomena and noumena. This article deals with this issue in a different manner, attempting to re-situate the Thing-in-Itself within Kantian philosophy, albeit from an anthropological rather than a critical angle. The anthropological works of Kant fully recognize that subjectivity and lived experience, as well as a thoroughgoing cognitive gradualism are necessary to “orient ourselves in thinking”. By reading the importance of the Thing-in-Itself from the anthropological viewpoint of Otto Friedrich Bollnow and the Kyoto School philosophy of Ueda Shizuteru, I argue that in all its negativity, the Thing-in-Itself constitutes the outer expanse of thought. Connecting this exposition with contemporary thinking on actancy and ecology, and following the Romantic tradition represented by Schopenhauer and Schelling, I argue that the Thing-in-Itself can be grasped indirectly and non-conceptually. As such, it constitutes the ground of thought. This insight makes Kant’s initially problematic concept directly relevant for our current ecological predicament, through which we realize the necessity for epistemic humility and embracing the unknown or the noumenal dimension that we cannot conceptually represent.
۱۹۰.

اختیار از دیدگاه ملاصدرا و تعین گرایی علی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: ختیار تعین گرایی ضرورت علی ملاصدرا مادیت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۳ تعداد دانلود : ۲۱۸
اختیار از مهم ترین مسائلی است که در فلسفه مطرح شده است. هر انسانی با رجوع به ذات خود به بداهت اختیار را درک می کند. اختیار به معنای توانایی موجود عاقلی است که از میان گزینه های متفاوت، یکی را انتخاب می کند. ملاصدرا اختیار را با توجه به ادراک عقلانی و نفس انسان تبیین می کند و معتقد است با توجه به این امر انسان شرط امکان های بدیل را داراست. این در حالی است که برخی مکاتب فلسفی مانند تعین گرایی علی، استدلال هایی را مطرح کرده اند که نافی شرط امکان های بدیل است و بر این اساس اختیار انسان را نفی می کند. بنابراین در این نوشتار سعی بر این است با روش توصیفی تحلیلی به مقایسه دیدگاه ملاصدرا و تعین-گرایی در مورد اختیار و اراده پرداخته شود و مبانی تعین گرایی نیز مورد بازبینی و بررسی قرار گیرد. بدین ترتیب به نظر می رسد مبانی تعین گرایی مانند قانون ضرورت علی و معلولی نمی تواند نافی اختیار در انسان باشد.
۱۹۱.

مرگ آگاهی از دیدگاه نیچه و شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شوپنهاور نیچه معنای زندگی جاودانگی خلاقانه زیستن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۷ تعداد دانلود : ۳۴۳
مرگ آگاهی نزد شوپنهاور در شناخت خواست و مرگ خودخواسته و در واقع، در لغو خواست جاودانگی نهفته است. نظر وی هر نوع تفرد در جاودانگی را انکار می کند و از این رو، میل به بقاء در انسان را سیراب نمی کند. جنس مرگ اندیشی وی از نوع شهود نفسانی است. نیچه از مرگ به سمت زندگی نظر می کند و به عبارتی، سرنا را از ته می نوازد، این مرگ است که نیروی زندگی به انسان می بخشد. ایده آل زندگی هر فردی با مشخصه های شخصی او تعریف می شود. نیچه از انسان می خواهد خلاقانه زندگی کند نه منفعلانه. نیچه پیرو اخلاق طبیعی فردی است، اما در تبیین باور خود، زوایایی از اخلاق طبیعی که مبتنی بر اموری غیر از تنازع بقاء هستند را نادیده می گیرد. همچنین، او از نقش عوامل محیطی و آموزش در ساخت ابَرانسان غفلت ورزیده است. آنچه وی به عنوان راه کار برای معناداری زندگی معرفی می کند، مستلزم داشتن خرد ناب است که هم سنگ خردهای عامه مردم نیست و از این رو، کارآمدی همگانی ندارد. مرگ آگاهی نزد وی از جنس فهم است که به وسیله تمام قوای طبیعی انسان تولید می شود.
۱۹۲.

Is Ethical Religion Possible?(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: religion(s) concept of God Faith subjectivity intuition Transformation social emancipation reformation

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۹ تعداد دانلود : ۱۹۸
The paper concentrates on the philosophical discourses of four thinkers – Soren Kierkegaard, M. K. Gandhi, R. D. Ranade and B. R. Ambedkar on Ethics and Religion. Soren Kierkegaard, whose journey in philosophy made him pass through the aesthetic stage to ethical stage and ultimately religious stage landing in the realm of “faith”; where an individual arrives at without any rational commitment. M. K. Gandhi, whose journey in life encompassed politics, economics, and social realms where the underlying paradigm has always been religion. He did not consider ‘truth’ and therefore ‘morality’ as segregated from religion. R. D. Ranade, while mentioning the criteria of mystical experience, very empathetically mentions that a mystic (a saint) has the element of universality, is intellectual, emotional, has the intuitive experience of ‘spiritual realization’ and cannot be devoid of morality. B. R. Ambedkar, instead of accepting Christianity or Islam, consecrated into Buddhism; that befitted Indian contextual situation critiquing the popular Brahmanism, believed that religion must be in amalgamation and consonance with reason and scientific temperament. And this criterion was fulfilled by Buddhism (indeed with other criteria).  His adopting Buddhism was more of a political movement rather than spiritual; therefore, his Buddhism in the transformed format, is called Neo-Buddhism. The research article concludes by comparing these masters’ views and ideologies in the context of ‘a possibility of ethical religion’ that has appealed my conscience. 
۱۹۳.

مارکسیسم کانتی: تلفیق اخلاق و عقلانیت در نقد نظام های اجتماعی و اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مارکسیسم کانتی اخلاق عقلانیت تغییر اجتماعی مسئولیت اخلاقی نقد سرمایه داری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵ تعداد دانلود : ۴۲
این مقاله به بررسی تلفیق اصول اخلاقی و عقلانی ایمانوئل کانت با تحلیل های اجتماعی و اقتصادی کارل مارکس، که تحت عنوان "مارکسیسم کانتی" شناخته می شود، می پردازد. مارکسیسم کانتی، برخلاف مارکسیسم سنتی که بیشتر بر تحولات مادی و تاریخی تأکید دارد، به نقش اخلاق، عقلانیت و آگاهی در تغییرات اجتماعی توجه ویژه ای دارد. این رویکرد معتقد است که تغییرات اجتماعی و اقتصادی نه تنها از طریق تغییرات مادی، بلکه از طریق ارتقاء آگاهی و مسئولیت اخلاقی افراد قابل تحقق است. مقاله حاضر با بررسی اصول اساسی فلسفه کانت و تأثیر آن بر مارکسیسم، به تحلیل نقش اخلاق و عقل در نقد نظام های اجتماعی و اقتصادی می پردازد. همچنین، تفاوت های میان مارکسیسم کانتی و دیگر جریان های مارکسیستی، به ویژه مارکسیسم اسپینوزایی و مارکسیسم لنینیستی، مورد بررسی قرار می گیرد. در نهایت، مقاله نشان می دهد که مارکسیسم کانتی با تأکید بر اخلاق و آزادی، می تواند چارچوبی جامع و مؤثر برای نقد نظام های ناعادلانه اجتماعی و اقتصادی ارائه دهد و به عنوان ابزاری مفید برای هدایت تغییرات اجتماعی در جهت عدالت و آزادی عمل کند.
۱۹۴.

عاطفه، اراده و معقولیت باور دینی (تقریری از نقد ویلیام جیمز بر «اخلاق باور»کلیفورد)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ویلیام جیمز معقولیت باور دینی اخلاق باور قرینه گرایی اراده به باور

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۴ تعداد دانلود : ۲۴۹
باورهای دینی و معقولیت آن مسئله ای است که با مدعیات فیلسوفان مدرن به مسئله ای جدی در فلسفه دین بدل شد. یکی از مناقشه برانگیزترین مواضع در این مورد قرینه گرایی است که تأکید دارد اعتقادات ما باید همراه با شواهد و قرائن باشد. در دوران معاصر کلیفورد با مطرح کردن ایده اخلاق باور قرینه گرایی را به افراطی ترین شکل خود مطرح کرد. ویلیام جیمز با مطرح کردن نقش اراده و عواطف در شکل گیری باور نظریه کلیفورد را نقد کرده و سعی در دفاع از عقلانیت باور دینی دارد. در این نوشتار سعی می شود به این پرسش پاسخ داده شود که جیمز چگونه با همان مبانی تجربه گرایانه قرینه گرایان به نقد کلیفورد می پردازد و آیا دیدگاه او توان پاسخ به نقدهای مطرح شده را دارد یا نه. تلاش می شود با روش تحلیلی و براساس داده-های کتابخانه ای نحوه مواجهه جیمز با قرینه گرایی از موضعی غیراز ایمان گرایی بررسی و ارزیابی شود. با توجه به دیدگاه های جیمز به ویژه در مقاله اراده معطوف به باور می توان دریافت موضع او در دفاع از عقلانیت باور دینی در مقابل قرینه گرایی نسبتا منسجم است. از نظر ویلیام جیمز موضع قرینه گرایی کلیفوردی برخلاف ادعا غیرعقلانی و جزم گرایانه است و میل و اراده منطقاً نقشی ضروری در حقیقت جویی بازی می کنند.
۱۹۵.

امکان سنجی نقش فلسفه تحلیلی زبان در رفع کج فهمی ها، نسبت به سوءمصرف مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تحلیل فلسفی کج فهمی های زبانی اعتیاد معنا کاربرد

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۸ تعداد دانلود : ۱۸۳
امروزه مصرفکنندگان مواد مخدر، یکی از گروه های بزرگ بیماران را در جهان تشکیل میدهند. جهانپزشکی اعلام می دارد اعتیاد درمان ندارد. چنین نظریههایی شروع ناامنی برای علوم محسوب می شوند. بی شک یکی از دلایل گمراهی در مسیر تشخیص و درمان، ابهام در زبان طبیعی و کج فهمی های زبانی مصرف کنندگان، درمانگران، مردم و در کل جامعه مرتبط با این مقوله است. یکی از راه های بنیادین خروج از این معضل، کاوشی فلسفی از رهگذر مطالعه واژگان این حوزه در چارچوب تحلیل زبانی است. زیرا فلسفه تحلیلی حاوی ظرفیت هایی در جهت کمک به رفع این کج فهمی ها است. این مقاله تلاشی است در جهت امکان سنجی و معرفی ظرفیت های فلسفه تحلیلی در ارتباط با موضوع سوء مصرف مواد مخدر و ارائه راهکار، تا با استخدام واژه شناسی تخصصی و رهیافت تحلیلی زبان، قدمی موثر در جهت تغییر نگرش نسبت به فهم موضوع برداشته شود. بنابراین، تلاش می شود تا نقطه تلاقی فلسفه تحلیلی و معضل سوء مصرف مواد مخدر، در چهار حوزه مورد بررسی قرار گیرد: 1- تجزیه ساختار پنهان زبان و رفع ابهامات ناشی از زبان طبیعی. 2- ارتباط بین معنا و کاربرد. 3- معرفت زبان و ساحت کنش های اجتماعی. 4- ارتباط بین حقیقت و کاربرد (نظریه های صدق).
۱۹۶.

نقد و بررسی نظریه مطابقت از منظر سهروردی و هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: سهروردی هیدگر نظریه مطابقت ناپوشیدگی معرفت شهودی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۱ تعداد دانلود : ۱۸۲
هرچند پیشینه نظریه مطابقت به عنوان ملاک حقیقت به آموزه ایده های افلاطون باز می گردد اما طرح و بسط این نظریه در فلسفه ارسطو صورت می گیرد. در نظر ارسطو حقیقت و صدق به معنای مطابقت حکم یا گزاره با امر واقع و ناحقیقت و کذب به معنای عدم مطابقت است. از زمان ارسطو نظریه مطابقت با وجود فراز و نشیب هایی که داشته، همواره یکی از نظریات غالب در حیطه معرفت شناسی بوده است. البته برخی از فیلسوفان نیز ضمن توجه به نظریه مطابقت، به امری مقدم بر این نظریه اشاره داشته اند که اساساً امکان طرح آن را فراهم کرده است. هیدگر و سهروردی ضمن نقد سنت های فلسفی قبلِ از خود بر این نکته تأکید کرده اند که فهم و درک اولیه انسان و نسبت او با اشیاء و پدیده ها از سنخ گزاره و حکم نیست. اکنون پرسش مهمی مطرح می شود: امرِ مقدم بر حقیقت گزاره ای کدام است که امکان حقیقت در معنای مطابقت را فراهم می آورد؟ این نوشتار درصدد است با روشی توصیقی-تحلیلی به بررسی این پرسش از منظر سهروردی و هیدگر بپردازد. هیدگر معتقد است حقیقت در معنای ناپوشیدگی معنای اولیه حقیقت است و فراموشی این معنا سبب طرح حقیقت در معنای مطابقت شده است. سهروردی نیز معتقد است حقیقت در معنای شهود اشیاء مقدم بر نظریه مطابقت است. هیدگر و سهروردی ضمن نقد نظریه مطابقت معتقدند این نظریه کارایی لازم برای انکشاف حقیقت را ندارد.
۱۹۷.

رابطه بین خودآگاهی و آگاهی به غیر با نظر به رویکردهای نوین در فلسفه ذهن و علوم شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خودآگاهی آگاهی به غیر مراتب خودآگاهی بدنمندی رویکرد توسعه ای (تکاملی) به خودآگاهی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳ تعداد دانلود : ۶۲
امروزه بحث از خودآگاهی به عنوان یکی از انواع بنیادین آگاهی، در حوزه علوم شناختی و فلسفه ذهن مورد توجه ویژه قرار گرفته است. بحث خودآگاهی به منزله محوری است که حول آن سؤالات چندی شکل گرفته است. یکی از مهم ترین این سؤالات این است که آیا خودآگاهی مقدم بر آگاهی به غیر یعنی جهان پیرامون و انسان های دیگر است یا خودآگاهی امری است که در ضمن آگاهی به غیر و همراه با آن شکل گرفته و تکامل می یابد. در پاسخ به این سؤال دو دیدگاه متفاوت در تقابل یکدیگر وجود دارند. یکی دیدگاهی که قائل است خودآگاهی امری ذاتی است که بدون هیچ واسطه ای از بدو تولد برای انسان حاصل است که معمولاً از آن با نام دیدگاه سنتی (دکارتی) یاد می شود و دیگری دیدگاهی که امروزه در حوزه علوم شناختی و فلسفه ذهن رواج پیدا کرده که بر اساس آن خودآگاهی امری اکتسابی است که از طریق ارتباط با جهان و انسان ها دیگر بسط و تکامل می یابد. از طرفداران دیدگاه اول می توان به ابن سینا و دکارت اشاره کرد و از جمله قائلین دیدگاه دوم نیز می توان به کسانی چون کریگل، بیکر، داماسیو و راچت اشاره کرد. از مهم ترین نقدهای وارد بر دیدگاه اول می توان به عدم تطابق این دیدگاه با شواهد تجربی و عدم توجه به مراتب متفاوت خودآگاهی و سیر تکاملی آن اشاره کرد. و از مهم ترین نقدهای وارد بر دیدگاه دوم می توان وجود ابهام در مبانی هستی شناختی این دیدگاه از جمله ابهام در چیستی و حقیقت «خود» و همچنین فقدان مبانی فلسفی لازم جهت تبیین چگونگی سیر تکاملی حقیقت «خود» و به تبع آن خودآگاهی را ذکر کرد. اما به نظر نگارندگان در مجموع دیدگاه دوم به دلایل ذیل دیدگاه قابل دفاع تری است. الف. تطابق با شواهد تجربی؛ ب. جامعیت دیدگاه دوم در مقایسه با دیدگاه اول؛ ج. توجه به نقش ارتباط با جهان و دیگران در شکل گیری و تکامل خودآگاهی؛ ج. توجه به نقش بدن و بدنمندی در خودآگاهی.
۱۹۸.

تحلیل مسأله بداء در اندیشه استاد جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بداء قضا و قدر استاد جوادی آملی علم الهی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۱ تعداد دانلود : ۶۶
مسئله بداء به عنوان یکی از مسائل مهم و چالش برانگیز در میان متکلمان مطرح بوده و با توجه به اینکه با علم الهی و تقدیرات خداوند در ارتباط است فهم حقیقت آن با چالش روبرو شده است. بداء اساساً مبتنی بر عملکرد انسان است و به تغییر در سرنوشت انسان در حوزه امور جزیی مربوط می شود. استاد جوادی همانند دیگر دانشمندان امامیه، تحول در قضا و قدر الهی را موجب جهل در ساحت الهی نمی داند بلکه راه حل این مسئله را در درک صحیح از آن ارزیابی می کند و بر این باور است که منکرین این مسئله، بداء را به معنای صدور نظر جدید یا ظهور بعد از خفاء گرفته اند که امامیه بر آن معتقد نیست، بلکه بداء نسبت به انسان ها به معنای ظهور بعد از خفاء است لکن نسبت به خداوند به معنای ابداء است. در این پژوهش مسئله بداء در اندیشه کلامی استاد جوادی آملی با روش توصیفی، تحلیلی، مورد بررسی قرار گرفته و با بهره گیری از مستندات و براهین نقلی، نوآوری های ایشان تبیین شده است. یافته های پژوهش حاضر، حاکی از آن است که مسأله بداء از نگاه فلسفی و کلامی استاد جوادی آملی دور نمانده و بر اساس مبانی حِکمی و کلامی به این مقوله در آثار خود پرداخته است، او معتقد است خداوند بر اساس علم ذاتی و شهودی به حدوث و پایان هر رخدادی احاطه کامل و کافی دارد و محدوده پیدایش بداء در عین حال که خارج از ذات الهی است ولی با آن ارتباط تنگاتنگی دارد
۱۹۹.

روش ها و فنون تدریس (با تاکید بر روش های تدریس علوم اجتماعی)

کلیدواژه‌ها: معلم آموزش روش های تدریس کاوش گری حل مساله

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۵ تعداد دانلود : ۱۵۷
هدف از این پژوهش بررسی روش ها و فنون تدریس (با تاکید بر روش های تدریس علوم اجتماعی) بود. روش های تدریس چه در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و چه در ایجاد انگیزه و رضایت خاطر، پرورش شخصیت و رشد خلاقیت آنان موثر است. از سوی دیگر، تسلط معلم بر روش ها و فنون آموزشی یکی از ملاک های شایستگی معلمان به حساب می آید. آموزش که دامنه ی کاربرد آن از تدریس گسترده تر است؛ به کلیه ی فعالیت هایی اطلاق می شود که به طور رسمی و غیررسمی برای آموختن و نیز برای فعالیت هایی مانند خود آموزی آموزش های برنامه ای و آموزش از راه دور است که بدون حضور معلم صورت می گیرند. اما تدریس، فرایندی است که طی آن، یاد دهنده بر اساس روش ها و اسلوب های خاصی، فراگیران را درگیر یادگیری می کند و می کوشد به مرحله یادگیری شاگردان برسد؛ یعنی در رفتار آن ها تغییر ایجاد کند. انواع روش های تدریس را به دو دسته سنتی و نوین تقسیم می نمایند. معلم آگاه ضمن بهره گیری از روش های مختلف، می کوشد تا اراده و اختیار شاگرد را به رسمیت شناخته و او را مسئول یادگیری بداند. این شیوه مبتنی بر استفاده از روش های فعال تدریس است که به دانش آموزان، روحیه مسئولیت پذیری می دهد. اما برای تدریس علوم اجتماعی استفاده از روش های شاگ رد است ادی، بازگوی ی، پرسش و پاسخ، شیوه تم رین و تکرار، کنف رانس، ایفای نقش، حل مسئل ه، مباحثه ، روش کارگاهی، بارش فکری، نمایش علمی، تدریس مبتنی بر کاوشگری، گ ردش علم ی، طرح کارایی تیم، شیوه همیاری، بدیعه پردازی و روش تدریس غیرمستقیم- مشاوره ای و از همه مهم تر، استفاده از روش های تلفیقی را می توان در نظر گرفت. در روش های تلفیقی، خلاقیت و مهارت های ارتباطی و علمی کاوش گری و حل مساله، بیش از سایر روش ها توسعه، آموخته و درونی می گردد.
۲۰۰.

علم پیشین و اختیار بشر از دیدگاه آگوستینی کالوینیستیِ پاول هلم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: علم پیشین الهی اراده آزاد دیدگاه آگوستینی کالوینیستی پاول هلم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۳ تعداد دانلود : ۱۱۸
پاول هلم معتقد است که دلایلِ خوبی برای این ادعا وجود دارد که علم مطلق الهی -که آینده را نیز در بر می گیرد- با آزادی انسانی -که به نحو ناهمسازگرایانه درک شده باشد- منطقاً ناسازوار است. اما این تعارض نباید ما را به نظریه ای تنزل یافته از علم مطلق الهی بکشاند. چنان که نباید به نفی آزادی و مسئولیت آدمی بیانجامد. هلم مدعی است که یک خداباور مسیحی می تواند به معنای همسازگرایانه آزادی روی آورد. نخست به این دلیل که آموزه مسیحیِ «فیض الهی» تنها با فهم همسازگرایانه از آزادیِ انسان سازوار است. دوم به این دلیل که خداوند برای آن که کامل مطلق باشد باید به معنای قوی عالم مطلق باشد و تنها درصورتی چنین است که همسازگرایی صادق باشد. خواهیم گفت که دلیل نخست هلم به نفی برخی دیگر از آموزه های پذیرفته شده ادیان، از جمله مسیحیت خواهد انجامید و استدلال دوم او به مغالطه وضع تالی دچار است. اما دلیل سوم هلم این است که ضرورتا اگر خداوند از پیش x را بداند (که می داند)، آن گاه x ضرورتا رخ خواهد داد. او برای گریز از اشکال، تاکید می کند که مراد او از «ضرورت» ضرورتِ تاریخی است و نه منطقی. اما این استدلال تنها زمانی کار می کند که بپذیریم خدا در زمان است. لذا کسانی که علم الهی را بی زمان بدانند، می توانند مدعی شوند که همه رویدادها در ذهن الهی به نحو لازمان وجود دارد و علم او به دلیل گذشته بودن ضروری نیست. به نظر می رسد که خودِ هلم نیز این اشکال را می پذیرد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان