فلسفه (دانشگاه تهران)

فلسفه (دانشگاه تهران)

نشریه فلسفه سال 52 بهار و تابستان 1403 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

تحلیلی هرمنوتیکی از فلسفه ورزی منسیوس (Mencius) دربارۀ سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: فلسفه ورزی سیاسی منسیوس هرمنوتیک قصدگرای کوئنتین اسکینر زمینه های ذهنی منسیوس زمینه های عینی منسیوس تصرفات منسیوس هنجارهای موافق و مخالف

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲ تعداد دانلود : ۱۴
منسیوس (Mencius) از مهم ترین فیلسوفان چیره دست در پارادایم چینی و سنت کنفوسیوسی است که مقاله در پی تحلیل فلسفه ورزی او درباره سیاست بر پایه روش هرمنوتیک اسکینر است. او هم شارح کنفوسیوس و هم نظریه پرداز و فیلسوفی مستقل در ساحات جامعه است. بر این اساس در پاسخ به پرسش از چیستی فلسفه ورزی سیاسی منسیوس، فرضیه مقاله چهار فرایند هرمنوتیکی را در نظر می گیرد و با لحاظ تأثیر زمینه های ذهنی از سویی و زمینه های عینی از سوی دیگر، هنجارهای مرسوم زمانه منسیوس اعم از هنجارهای موافق و مخالف را مورد توجه قرار می دهد. هنجارهای موافق در مکتب کنفوسیوس است و هنجارهای مرسوم مخالف در فلسفه سیاسی تائوئیستی، موهیستی و قانون گرا متبلور است. سپس مقاله تصرفات منسیوس را در آن هنجارها تصور و تحلیل نموده و از رهگذر آن چیستی  فلسفه ورزی سیاسی منسیوس را رصد و بیان می نماید. بر اساس این فرایند، تصرفات اثباتی و انکاری او در هنجارهای مرسوم را می توان در قول به مشروعیت دوپایه آسمان - زمین، حق انقلاب، همجوشی اخلاق و سیاست، مدینه فاضله مبتنی بر حکومت حکیم - شهریار و ملت آموزش دیده فضیلت مند واجد سعادت و پیشرفت دنیوی و معنوی، شایسته سالاری، عدالت سیاسی و اجتماعی و صلح دریافت.
۲.

فهم جایگاه بنیادین استعاره در فلسفه از راه تأمل در معانی مختلف "استعارۀ رادیکال" در فلسفۀ ارنست کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کاسیرر استعاره رادیکال کل و جزء مفهوم استعاره متاباسیس

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۸
در بخش نخست این مقاله از زمینه تاریخی و فلسفی طرح استعاره پرسش می شود. این زمینه با طرح تقابل دو زمینه پر رنگ می شود: تقابل سازواری استعاره و فلسفه در ارسطو و ناسازواری فلسفه (به ویژه فلسفه کانت) و سوررئالیسم در دوران مدرن. مفهوم استعاره رادیکال می کوشد این ناسازواری را به سازواری برساند. کاسیرر با طرح استعاره رادیکال متافیزیک، متافوریک و متاباسیس را کنار یکدیگر قرار می دهد. متافیزیک حاصل متافوریکی است که خود برآمده از ارتکاب به متاباسیس، یعنی گذشتن از حد یک جنس به جنس دیگر است. این متافیزیک، متافیزیکی است که همان وجود روزمره پیش رو را وجودی الوهی تلقی می کند. برای الوهی دیدن جهان باید جهش کرد و طفره رفت، همچنان که درست در سوررئالیسم جهش می کنیم و طفره می رویم. از این رو توجه به اصل لایب نیستی طبیعت دچار طفره نمی شود، سرنخ ما در این بحث است. استعاره های ارسطو مبتنی بر مماثلت بودند و لذا اصل لایب نیتسی را برآور ده می ساختند. اما سوررئالیسم با استعاره های خود از این اصل تخطی می کند. کاسیرر برای حل این ناسازواری، استعاره رادیکال را درون پارادایم گشت کپرنیکی طرح می کند. ما از آن رو که در استعاره رادیکال از جزء به کل جهش می کنیم، و خود کل را در خود جزء می بینیم، همواره گشوده به کل هستیم و این بدان سبب ممکن است که زبان گزاف کار درون فرهنگ استعاره های رادیکال می سازد و این استعاره ها خود، مقوله ها را می آفرینند و هستی را در چشم اندازی برای ما گرد می آورند. سنجه این چشم اندازها در خود آنهاست. این مقاله با طرح دو معنا از واژه رادیکال: یعنی«رادیکال به مثابه بنیادین» و «رادیکال به مثابه کاملاً مباین» این بحث را پیش می برد.
۳.

نقد اثبات حرکت جوهری از راه تبعیت، تشأن و علیت(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: حرکت جوهری جوهر عرض تبعیت تشأن علیت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲ تعداد دانلود : ۱۴
معروف ترین برهان صدرا در اثبات حرکت جوهری برهانی است که به وجود نسبت خاصّی بین عرض و جوهر پای می فشرد و با تعبیرهایی همچون تابعیت عرض از جوهر، معلول بودن، لازم بودن و شأن بودن عرض برای جوهر تبیین می شود: چون اعراض تابع جوهرند، پس در حرکت خود نیز باید تابع جوهر باشند؛ بنابراین جوهر به طریق اولی متحرک است. در این مقاله این برهان ها به صورتی جامع نقد و بررسی می شوند. بر پایه اشکال سکون جوهری سکون عرضی نیز شاهدی بر ثبات جوهر است و جوهر باید به گونه ای متناقض هم ساکن باشد و هم متحرک. افزون بر این، چون حرکت های عرضیِ بالفعل در همه اجسام اثبات نشده است، فراگیر بودن حرکت جوهری به مشکل برمی خورد. در اشکال عدم رابطه علّی میان جوهر و عرض معلول بودن، مرتبه بودن و نحوه وجود بودن عرض و حرکت های عرضی برای جوهر با ادله و مثال نقض های گوناگون نقد می شود. همچنین، با نقد وحدت وجود در ذات و عرض های آن اثبات تغییر در وجود جوهر زیر سؤال می رود. در نقد اثبات حرکت جوهری از راه تبعیت و نسبی بودن حرکت نیز نشان داده می شود که صدرا قاعده تکافؤ متضایفان را به نادرستی تعمیم داده است. به همین سبب مشکل اجتماع جوهر و اضافه و مشکل حضور یک چیز واحد در ذات دو امر متغایر پدید می آید و افزون بر حرکت جوهری اموری چون سرخی جوهری نیز اثبات می شود!
۴.

درنگی در تفکر وجودی شاعرانه از منظر هایدگر متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هایدگر هستی تفکر وجودی تفکر شاعرانه رویداد شعر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴ تعداد دانلود : ۱۱
هایدگر در مطالعات فلسفی خود رویکرد جدیدی به تفکر می گشاید که متفاوت با تفکر متافیزیکی است و از آن با عنوان عام "تفکر وجودی"یاد می کند. آدمی در چنین تفکری، باید گشوده به روی حقیقت هستی باشد و به ندای آن گوش بسپارد. هایدگر متقدم از راه پدیدارشناسی"دازاین" سعی در تقرب به معنای هستی دارد، درحالی که در اندیشه متأخر، وی بر شاعرانگی تفکر و حوالت تاریخی وجود، تأکید می ورزد. هایدگر بر این باور است که "تفکر وجودی"، تفکری برآمده از هستی و درباره آن است. سرچشمه و متعلق این تفکر خود هستی است؛ هستی به مثابه "رویداد" که تفکر انسان را از آنِ خود می کند. رویداد خصلتی تاریخی دارد، به این معنی که هستی در ادوار مختلف تاریخ خود، جلوه های گوناگونی دارد و خود را به انحای مختلفی اظهار می دارد. این اظهار، همان موهبت هستی است. پس تفکر باید پذیرا و منتظر موهبت هستی باشد. این موهبت خود را در زبان و شعر می نمایاند که شرط ظهور و آشکار شدن هستی موجودات است. شعر به مثابه روشن ترین پدیدار زبان اصیل، سروده شدن حقیقت را امکان پذیر می کند با خصلت "یادآوری" و "نامیدن"، گشاینده مجلایی برای ظهور حقیقت هستی می شود و این شاعر و متفکر است که باید از این ظهور پاسداری کند. ازاین رو تفکر وجودی با ذات شعر یکی است. با وجود بصیرت ویژه ای که تفکر وجودی هایدگر به مثابه راهی برای تعمق در هستی برای ما گشوده است، پرسش ها و ابهاماتی به رهیافت وی به نظر می رسد، از جمله: شائبه محدود کردن حقیقت هستی به افق زمان، ابهام درباره ثبات یا تجدد هستی و نهایتاً کمرنگ شدن نقش اراده و اختیار انسانی و تن دادن به گونه ای از جبر و دترمینیسم. نوشتار حاضر در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی نخست بنیاد "تفکر وجودی"متأخر هایدگر و مختصات آن را تحلیل کند و سپس با رویکردی انتقادی، رهیافتِ هایدگر را مورد نقد و بررسی قرار دهد.
۵.

حقّ بر مجازات کردن در فلسفۀ هابز: مبانی و پی آمدها(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فلسفه حقوق کیفری پیمان اجتماعی هابز مجازات حق های بنیادین

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۱۶
توجیه کیفر همواره به عنوان یکی از موضوعات مناقشه بر انگیز و بنیادین فلسفه حقوق کیفری مطرح شده است. تبیین مبانی مجازات و چگونگی حق یابی دولت در کیفردهی شهروندان، به شیوه دقیقی در فلسفه توماس هابز دیده می شود. هرچند هابز از کیفر به عنوان ابزار تضمین اطاعتِ افراد از قانون یاد می کند اما می کوشد اجرای مجازات را به عنوان یکی از لوازم تشکیل دولت تلقی نکند، بلکه به نقش شهروندان در اعطای این حق به دولت و چرایی استحقاق بزه کاران در تحمّل کیفر بپردازد. با خوانش کتاب لویاتان درمی یابیم که حقّ بر مجازات کردن از رهگذر پیمان اجتماعی، به مثابه حقّی سیاسی و نه طبیعی یا ماقبل سیاسی، در اختیار دولت قرار می گیرد. بنابراین همه شهروندانِ بیزار از وضعِ طبیعی، با وانهادن حقّ دفاع یا امکانِ مقابله به مثل، که به عنوان حقّی طبیعی پس از رویارویی با تعرض دیگری برایشان وجود داشت، صیانت از آزادی و نظم جامعه را به موجود مصنوعی (دولت) می سپارند تا از این طریق به نزاع های میان فردی و نابسامانی گروهی پایان داده شود و آسایشی پایدار پدیدار گردد. این اندیشه نقطه عطفی در انقطاع وجاهت کیفر به عنوان نهادی آن جهانی و قدسی به شمار می آید و از این دوره به بعد است که مجازات بر پایه خواستِ جمعی شهروندان مشروعیت اِعمال می یابد. حق یابی دولت در مجازات افراد آثار چشم گیری بر حقوق کیفری به جای می نهد، که قدسی زدایی و این جهانی سازی مجازات، انحصار دولت در مجازات مجرمان، ضابطه یابی نهاد دفاع مشروع در سامانه جزایی و پدیدآیی جرایم علیه امنیت دولت از مهم ترین آنها است که در این جستار با رویکردی میان رشته ای و به شیوه توصیفی - تحلیلی به بررسی آنها پرداخته شده است.
۶.

تفسیر روان شناختی ارادۀ معطوف به قدرت در فلسفۀ نیچه: بررسی مبانی، پیامدها و نتایج آن برای اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اراده معطوف به قدرت تفسیر روان شناختی چشم انداز گرایی خودشکوفایی تأیید زندگی پیامدهای اخلاقی ابر انسان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱ تعداد دانلود : ۱۱
مفهوم «اراده معطوف به قدرت» در فلسفه نیچه جایگاهی محوری دارد، اما تفسیر آن همواره محل بحث وجدل بوده است. در میان تفاسیر گوناگون، تفسیر روان شناختی، استعاری و متافیزیکی هر یک دریچه ای متفاوت به سوی فهم این مفهوم پیچیده می گشایند. این مقاله با اذعان به عدم قطعیت کلی هرگونه تفسیری از ایده نیچه، بر آن است تا نشان دهد که در مجموع و به طور نسبی، تفسیر روان شناختی اراده معطوف به قدرت در مقایسه با سایر تفاسیر همخوانی بیشتری با فلسفه ورزی نیچه دارد. بر پایه این تفسیر، اراده معطوف به قدرت نه یک نیروی متافیزیکی و نه استعاره ای برای سلطه، بلکه گرایشی ذاتی در انسان برای خودشکوفایی، تأیید زندگی و غلبه بر محدودیت ها است. این تفسیر با ایده های نیچه در خصوص چشم انداز گرایی، نقد اخلاق سنتی و مفهوم ابر انسان همسو است. برخلاف تصور رایج، تفسیر روان شناختی اراده معطوف به قدرت نه تنها با جوهر اخلاق یعنی توجه به دیگری ناسازگار نیست بلکه از طریق تأکید بر مسئولیت فردی، تعالی جویی و خلق ارزش های نوین به تعمیق و تدقیق آن یاری می رساند. با وجود چالش هایی که در تفسیر ایده اراده معطوف به قدرت نیچه وجود دارد، تفسیر روان شناختی ایده مذکور دریچه ای متفاوت به سوی فهم دیدگاه های نیچه در خصوص اخلاق، انسان و معنای زندگی می گشاید. این تفسیر می تواند نشان دهد که فراخوان نیچه برای پرورش انسان هایی قوی، خلاق و مسئول که بر خویشتن خویش تسلط داشته باشند، نسبتی با سلطه بر دیگران ندارد و از این رو، ضرورت ظلم و خود کامگی علیه دیگران برای تحقق این آموزه یا به مثابه نتیجه ضروری آن عمیقاً مسئله برانگیز است.
۷.

تأویل معنای بخشش به مثابه حضور در منزلگه آنجابودگی و انکشاف توانش وجودی فهم در ساختار روایی ریکور؛ مورد مطالعه: فیلم سینمایی دوران عاشقی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: بخشش فهم وجودی طرح افکنی آنجابودگی هایدگر ریکور

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۱۴
مقاله حاضر با هدف تأویل و احیای معنای بخشش، به خوانش اصطلاح ریکور از «آنجابودگیِ» بخشش، می پردازد. از این رو، با توجه به فهم هرمنوتیکی، وجود را در معنای بخشش و دادگی تأویل کرده و با بهره گیری از روش هرمنوتیک و رویکرد هستی شناسانه، به این مهم دست یافتیم که شرایط امکان فهم، هستی در جهان و طرح افکنی در امکانات آینده است. همچنین دریافتیم که فهم همچون یک امکان وجودی، امکان بخشش نیز به شمار می آید. با چنین پشتوانه نظری و استفاده از ساختار روایی ریکور، به پرسش های اصلی تحقیق مبنی بر اینکه بخشش چگونه به عنوان یک امر وجودی امکان پذیر می گردد و چگونه انسان می تواند در عرصه «من می توانم» امکان های خود را بفهمد و آن را معنادار سازد، پاسخ داده و برای نشان دادن تجلی بخشش در جهان متن و اینکه چگونه «آنجابودگیِ» دازاین در جهان متن ممکن می گردد با طرح افکنی در امکانات روایی فیلمِ دوران عاشقی از طریق بازپیکربندی، به خوانشی از بخشش پرداخته و به فهمی جدیدی از خود  دست می یابیم. با توجه به اینکه از نظر ریکور هر هرمنوتیکی فهم خویشتن از راه فهم دیگری است، با قرار دادن خود در امکانات قهرمان داستان و با تأکید بر «من می توانم» از خودِ کنونی عبور کرده تا برای ورود به عرصه عشق یا بخشش در «آنجا» قرار گیرم.
۸.

بررسی انتقادی یک نقد دربارۀ سمانتیک نظام غیرتابع ارزشی؛ روابط علّی، معنایی و منطقی چگونه صورت بندی و ارزیابی می شوند؟(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نظام تابع ارزشی ادات نقیض روابط مفهومی مدل تمامیت تصمیم پذیری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۱۲
دو جمله «اگر خورشید طلوع کند، هوا روشن می شود» و «اگر باران ببارد، زمین خیس می شود» اگر در منطق کلاسیک صورت بندی شوند این نتیجه از آن ها به دست می آید که «اگر خورشید طلوع کند، زمین خیس می شود یا اگر باران ببارد، هوا روشن می شود». دریافت شهودی ما به وضوح اعتبار این استدلال را رد می کند. در کتاب طرحی نو از اصول و مبانی منطق، نویسنده بر پایه تقسیم ادات های پایه به دو نوع تابع ارزشی و تابع ارزشی، به شناسایی رفتار نحوی و معنایی ادات های پایه تابع ارزشی پرداخته و با معرفی قاعده های استنتاج و دلالت این ادات ها به تأسیس نظام تابع ارزشی منطق گزاره ها پرداخته و با اختصاص نظام تابع ارزشی منطق پایه گزاره ها به حوزه روابط علّی، معنایی و صوری و صورت بندی استدلال فوق در این نظام، نادرستی و عدم اعتبار استدلال فوق را نشان داده است. اسدالله فلاحی در مقاله «سمانتیک نظام تابع ارزشی حاج حسینی» که در شماره ۲ دوره ۲۱ نشریه فلسفه (۱۴۰۲) منتشر شده است، سمانتیک این نظام را با انتقادهای پراکنده مورد نقد قرار داده است. در این مقاله این نقدها را در پنج گروه «رفتار ادات نقیض»، «مدل و اجزای آن»، «سمانتیک نظام تابع ارزشی و منطق موجهات»، «مفهوم اعتبار»، «فراقضایای تمامیت و تصمیم پذیری» بررسی می کنیم و نشان می دهیم به جز یک مورد خطای سهوی که در نقد ایشان بزرگ نمایی شده است، سایر نقدها ناشی از رها نکردن پیش فرض، عدول از برخی الزامات نقد، خطا در فهم و تفسیر برخی فرمول ها، خطا در تفسیر و ارزیابی برخی استدلال ها، کاربرد شیوه های مغالطی، غفلت از برخی مطالب کتاب و توسل به دلایل نامربوط در نقد مطالب است.
۹.

بررسی نقدهای غلامرضا فیاضی به تقریر مشهور وجود ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: وجود ذهنی اشکالات وجود ذهنی انحفاظ ذات و ذاتیات ماهیت اصالت وجود فیاضی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷ تعداد دانلود : ۱۳
تقریر مشهور وجود ذهنی که با محوریت حضور ماهیت در دو موطن ذهن و عین و انحفاظ ذات و ذاتیات مطرح شده است همواره با اشکالات متعدد مواجه بوده است؛ جمهور حکما اعم از مشاء، اشراق و متعالیه نیز به این اشکالات پاسخ داده و از تقریر مشهور وجود ذهنی دفاع کرده اند. فیاضی پس از بررسی انتقادی پاسخ جمهور حکما، چهار اشکال را نسبت به تقریر مشهور وجود ذهنی مطرح کرده است؛ برخی از آنها جدید هستند و برخی نیز اشکالات قدیمی را از طریق نقد پاسخ مدافعان تقریر مشهور تقویت می کنند. بررسی اشکالات مطرح شده توسط فیاضی به این نتیجه انجامید که می توان به تمام اشکال های وارد شده پاسخ داد و از دیدگاه جمهور حکما درباره نظریه وجود ذهنی دفاع کرد؛ البته پذیرفتن این تقریر مستلزم برخی اصلاحات در مبانی فلسفی است؛ چرا که تنها بر مبنای اصالت وجود، تشکیک وجود و نقش وجود اصیل در حمل آثار اشیا بر آنها می توان هم به انحفاظ ماهیت در دو موطن عین و ذهن معتقد بود و هم به این مطلب باور داشت که آثار اولیه ماهیت در موطن ذهن بر آن مترتب نمی شوند.
۱۰.

تحلیل روش شناختی مواجهۀ سهروردی با «خود»(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ظهور خودآگاهی خودشناسی خودسازی سهروردی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۱۴
از حیث معرفت شناسی کشف «خود»، ماهیت «خود» و ارتباط انسان با «خود» در فلسفه اشراق جایگاه ویژه دارد. مسئله اصلی در این مقاله این است که سهروردی چگونه «خود» را کشف می کند و مکانیسم وی در خودکاوی چیست؟ برای رسیدن به پاسخ سهروردی بین دو نوع مواجهه هستی شناسانه و معرفت شناسانه با «خود» تمایز قائل شده ایم. در مواجهه هستی شناسانه، انسان در اثرخودکاوی به حقیقت وجودی دست می یابد و این امر وجودی را مبنای کل نظام متافیزیکی خود قرار می دهد آن طوری که در نظام فلسفی ابن سینا شاهدیم. اما از منظر سهروردی مواجهه انسان در کشف «خود» معرفت شناسانه است. در مواجهه معرفت شناسانه با «خود» اولین یافته انسان، امری است که دائماً برایش ظهور دارد و نظر به این همانی ظهور و ادراک، مکشوف آدمی همان آگاهی است و در نتیجه «خود» همان آگاهی و شعور است. شعوری که مبنای کل نظام معرفتی فیلسوف قرار می گیرد. با توجه به این نوع مواجهه، در این مقاله بین سه مرحله خودکاوی اشراقی یعنی خودآگاهی اشراقی، خودشناسی اشراقی و خودسازی اشراقی تمایز قائل شده ایم. در مرحله خودآگاهی از سه طریق واقعیتی فراتر از بدن مادی کشف می شود. در مرحله خودشناسی با فاصله گرفتن از نظر فلاسفه مشایی با تکیه بر رویکرد پدیدارشناختی به این امر دست می یابیم که این امر غیر مادی دائماً بر انسان ظهور دارد، چنین امری نور محض است و در مرحله خودسازی با برقراری دیالکتیک بین انسان و «خود» این نتیجه حاصل می شود که اساساً از خودبیگانگی امری متناقض است. لذا خودکاوی اشراقی سهروردی بنیانی برای معرفت شناسی اشراقی هم در فلسفه خود و هم در فلسفه های بعد از خود تأسیس می کند.
۱۱.

این همانی چیست؟ نظریه ویتگنشتاین درباره گزاره های این همانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: این همانی ها ویتگنشتاین تراکتاتوس نظریه جهان مقوله مکان منطق فضا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴ تعداد دانلود : ۱۱
اهمیت گزاره های این همانی در منطق ویتگنشتاین بیش از هرگونه گزاره دیگری اعم از بسیط یا معین است. گزاره های این همانی است که از طریق آن می توانیم به عینیت و یگانگی ماهوی جهان آگاهی یقینی بیابیم. گزاره های این همانی مبنای اثبات و حتی انکار دیگر گزاره هایند، بنابرین گزاره های این همانی هیچ گزاره علمی دیگری را تولید نمی کند اما بدون آن نیز هیچ گزاره علمی دیگری، صادق یا کاذب، و به نحو منطقی امکان پذیر نیست. تنها به تأیید مضمونی گزاره این همانی در گزاره های دیگر می توان آن گزاره ها را صادق یا کاذب دانست. بدون گزاره های این همانی حتی نمی توان حدس زد جهان غیر مبتنی بر این گزاره ها چگونه خواهد بود. این است اسطوره گزاره های این همانی که فیلسوف لودویک ویتگنشتاین در برخی از نوشته های خویش و به خصوص در اثر ارزشمند وی مرسوم به درباره یقین و یادداشت ها (1918- 1914) به جنبه هایی از آن توجه نموده است. گستره گزاره های این همانی جهان است و گستره جهان به اندازه گستره منطقی است که گستره این همانی است. مرزهای جهان و مرزهای زبان به غیر از گزاره های این همانی نماینده تام و تمام دیگری در میان گزاره ها ندارد. در نظر ویتگنشتاین این گزاره ها فاقد ویژگی تحاکی و تصویری اند اما ضرورت برخاسته از این گزاره ها یک ضرورت تام و تمام ابتدایی و مقدماتی است. بدون گزاره های این همانی نمی توانیم آن گونه بیندیشیم که اینک می اندیشیم و بنابرین بحث درباره ماهیت این گزاره ها بدون تردید در کشف و شناخت منطق وجودشناسی مندرج در نظریه زبانی ویتگنشتاین مهم و ارزشمند خواهد بود. واقعیت ناشی از این همانی نیست اما آن مصداق این همانی است.
۱۲.

نقد لکان بر اخلاق کانتی از موضع سادی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ساد کانت میل لکان قانون اخلاقی امر پاتولوژیک

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۱۱
از انتقادات رایج به نظریه اخلاقی کانت، توجه بیش از حد به عقل و مطلق بودگی آن در قانون اخلاقی است. به گونه ای که بی توجهی به سایر عناصر دخیل در حکم اخلاقی از جمله احساسات منجر به ناممکنی و ظهور سویه سادیستی مبانی اخلاقی کانت می شود و زمینه مناسبی برای بروز شر فراهم می آورد. مطابق این نگاه، شر ملازم با خیر تلقی می شود چرا که مراد از خیرِ اخلاقی عملِ مطابق با امر مطلق است فارغ از محتوای آن. همسو با ناممکنی امرمطلق، ساد مبانی اخلاقی کانت را جابه جا می کند و نام هر اراده مطلقی را با توجه به اصل عدم تناقض شر می انگارد. بنابراین می توان هر عمل شنیع اخلاقی را با توجه به گنجاندن در ماکسیم، مطابقِ قانون اخلاقی اراده کرد، بدون اینکه خللی به مبانی امر مطلق وارد شود. از نظر لکان وفاداری به میل، و ویژگی ارضا ناپذیری آن ملاک اخلاقمندی است که اگر اخلاق تهی از عناصر پاتولوژیک لحاظ شود تبدیل به ضد خود یعنی اخلاق سادی خواهد شد و اخلاقِ میل به جای آنکه از ابژه ای به ابژه دیگر حرکت کند در بستر ارضای سادی گرفتار خواهد آمد، در نتیجه در حرکت به سوی ورای لذت در غایی ترین آستانه واقعیت جا می ماند. کانت برای اجتناب از درافتادن در سویه سادیستی اخلاق خود از مفهوم خاص احترام به مثابه نماینده عنصر پاتولوژیک و رفع این شکاف برای اخلاق خود بهره می برد.
۱۳.

پدیدارشناسی روح هگل و مسئلۀ شیء فی نفسۀ کانتی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شی‏ء فی نفسه یقین حسی ادراک فاهمه آگاهی هستی شناسی مطلق

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱ تعداد دانلود : ۱۲
مفهوم شیء فی نفسه در فلسفه کانت همان عاملی است که ما را از شناخت شیء چنان که در خود هست محروم می سازد و به همین خاطر برای هگل که اعتقاد داشت دانش به هیچ حدی محدود نمی شود، پذیرفتنی نبود و او برای رسیدن به آنچه خود آن را دانش مطلق می نامید چاره ای جز این نداشت که سایه این مفهوم را از سر ایدئالیسم مطلق خود کم کند. ما در این مقاله بر خلاف پژوهش های دیگر که به نقد به اصطلاحِ خود هگل بیرونیِ او بر مفهوم شیء فی نفسه پرداخته و تمرکز خود را بر آن قطعاتی گذاشته اند که هگل به صورت پراکنده در نقد این مفهوم مطرح کرده است، اولاً تلاش خواهیم کرد مواجهه درون ماندگار او را با شیء فی نفسه، آن گونه که در فصل نخست پدیدارشناسی روح صورت می گیرد مورد بررسی قرار داده و نشان دهیم که چرا او معتقد بود که اگر فرآیند رفع قالب های آگاهی در یکدیگر به درستی دنبال شود، اساساً چیزی همچون شیء فی نفسه محلی از اعراب نخواهد داشت. سپس با بررسی روایت او از این فرآیند، می کوشیم نشان دهیم که او دست کم در پدیدارشناسی روح قادر نبوده است شیء فی نفسه را از پیش پای اندیشه خود بردارد و در واقع می توان این مفهوم را دقیقاً به همان معنایی که کانت از آن مراد می کرد، از میان سطور پدیدارشناسی روح بیرون کشید.
۱۴.

از ضرورت علّی فاعلی تا تعین باوری غایت شناختی در متافیزیک اپسیلن، ثتا، لا مبدا و اخلاق نیکوماخوسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دترمینیسم غایت شناختی ضرورت علی هم آیندی قوای علی علیت ذاتی و عرضی ضرورت مشروط و مطلق دُرُثِئا فرده

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۱۲
تشتت آرای موجود در مسئله اصل موجبیت، محصول یک بعدی نبودن آثار و مسیر تفکر ارسطو است. در اخلاق نزد ارسطو به رغم وجود اصل کلی ضرورت، اما به اصل موجبیت به نحو متفاوتی از آثار منطقی، فیزیکی و متافیزیکی پرداخته شده است. فصل سوم از دفتر ششم متافیزیک بیانگر آن است که اگر پیدایش هر چیز به ضرورت نباشد، آن گاه مبادی و عللی وجود دارند که بدون قرار گرفتن در معرض سیر معیّن تکوین یا تباهی پدید می آیند و از میان می روند. ضروری نبودن همه امور سبب گشته برخی علل و مبادی، فاقد قوه یا دونامیس به عنوان شرط لازم پیدایش و زوال باشند، و از این رو پیدایش آنها اتفاقی باشد. نقشه راه نفی ضرورت اکید و مطلق در درون و ذات سلسله علّی، توسل به امکان وجود چیزها یا رخدادهای عرضی و اتفاقی است. ارسطو به این منظور، راهبرد ضرورتِ وجود علل عرضی و اتفاقی یا به اظهاری «ضرورت امر غیرضروری» را پیش می گیرد. پیشامد اتفاقی نیز برای حصول غایتی است و به زعم فرده از دایره پیش بینی قطعی خارج نیست. در این مقاله سعی بر تصویر سهم هر یک از علل فاعلی و غایی در ساختار علّی واقعیت از مجرای ضرورت علّی خواهد بود. نسبت میان علیت فاعلی و ضرورت و نیز مفهوم ضرورت علّی فاعلی در متافیزیک ارسطو بر اساس مفهوم قوای علّی قابل فهم است. اگر سلسله علّی را از آینده به گذشته تحلیل کنیم، غایتی که هنوز محقق نگشته، به حکم علیت غایی و تأثیر علّی، رویدادهای پیشین گذشته در سلسله علّی را به نحو متقن و پیش بینی پذیری موجَب و ضروری می کند. مآلاً در صدد اثبات آنیم که تفسیر فصل سوم متافیزیک اپسیلن با هر دو تحلیل ضرورت علل فاعلی و غایی بر اساس مفروضات متفاوت، سازگار است و چه استدلال هایی له جبر غایت شناسانه از جمله تقلید صناعت از طبیعت، ممکن اند.

آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۴۷