فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۸۱ تا ۷۰۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به دیدگاه چارلز سندرز پیرس، معمار پراگماتیسم درباره رابطه علم و دین می پردازد. اندیشه های پیرس، بجز اهمیت ذاتی، از جهت تأثیر بر ویلیام جیمز و جان دیویی، دو تن از سرآمدان پراگماتیسم و معماران حوزه اندیشه و فرهنگ و آموزش امریکا اهمیت مضاعف دارد. در دعوی اصلی مقاله استدلال می کنیم با آنکه پیرس به گفت وگوی علم و دین اعتقاد داشت، اما چون خطاپذیرانگاری، آموزه اصلی فلسفه او، در چالش با آموزه های تعیینی و متافیزیکی کلیسا بود، پیرس کلیسای جهانی غیرالهیاتی را که با عشق الهی برپا می شود، پیشنهاد کرد که با کلیسای الهیاتی محافظه کار تفاوت اساسی دارد و برای صدق علمی، احترام اساسی قائل خواهد بود. پیرس که از «ازدواج» علم و دین سخن می گفت، نزاع یا بی تفاوتی را در روابط علم و دین نمی پذیرفت و می اندیشید که علم و دین باید تا رسیدن به صدق که برای پیرس همیشه «در راه» است، تعامل داشته باشند. فلسفه دین پیرس تا حدودی انگیزش گر است. به این دلیل وسوسه انگیز و انگیزش گر است که پیرس در مقام یک منطق دان و فیلسوف علم دقیق آن را گسترش داد و بسیاری از کسانی که به دلیل تسلط در منطق، فلسفه علم و نشانه شناسی، جذب پیرس شده اند، از آنچه در کار او در مسائل دینی می بینند، نگران می شوند.
برنامه درسی بازنگری شده رشته فلسفه دین در مقطع کارشناسی ارشد: نقاط قوت و ضعف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از بازنگری برنامه های درسی اصلاح و تکمیل آنها بر اساس ارزشیابی ها، تغییر نیازها و داده ها در جهت روزآمد کردن آنها است. لازمه این امر تشخیص و برطرف کردن نقص های برنامه های قبلی و تکمیل آنها با توجه به تحولات در جامعه علمی رشته مربوط است. این مقاله درصدد بررسی برنامه درسی بازنگری شده رشته فلسفه دین در مقطع کارشناسی ارشد و ارزیابی نقاط قوت و ضعف آن در اصلاح و روزآمدسازی برنامه قبلی مطابق اهداف برنامه و تحولات جامعه علمی فلسفه دین است. این ارزیابی به روش پژوهش کتابخانه ای در چهار محور اصول و مبانی، عناوین، سرفصل ها و منابع انجام شده و در هر یک نقاط قوت و ضعف آن مشخص گردیده است. در مجموع مهترین نقاط قوت این برنامه را می توان توجه به مباحث جدید و بومی مسلمانان در فلسفه دین، حذف عناوین کمتر مرتبط مانند «رویکردهای مختلف به دین» و افزودن عناوین جدید مرتبط مانند «اعجاز» و «انسان شناسی»، تفصیل بیشتر و منطقی تر سرفصل ها برای نمونه در درس «براهین اثبات خدا»، و تنوع بخشی بیشتر به منابع دروس دانست. در میان نقاط ضعف نیز این موارد قابل ذکر است: ابهام کاربردی در مفهوم «فلسفه دین اسلامی»، اضافه شدن برخی عناوین غیرمرتبط مانند «دین و سبک زندگی»، عدم انتخاب سرفصل های مناسب برای برخی عناوین درسی مانند «منطق فهم دین»، و عدم ذکر برخی منابع قوی و دست اول.
تحلیل درتسکی از معرفت: حافظ بستار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
۲۷۰-۲۵۹
حوزههای تخصصی:
شکاکیت از دیرباز از چالش برانگیزترین مباحث معرفت شناسی بوده و یکی از راه های مقابله با آن نقض بستار است. درتسکی تحلیلی بازگشتی از معرفت ارایه می دهد که بستار را نقض کرده و به رفع شکاکیت می انجامد. البته رویکردهایی مانند بافتارگرایی، دگماتیسم یا نوموری گری معتقدند که می توان بستار را حفظ کرد و همچنان شکاک نبود. هدف از این نوشتار بررسی رویکردهای حافظ بستار یا نقد تحلیل درتسکی به مثابه تحلیل معرفت یا اشاره به معایب نقض بستار نیست، بلکه هدف آن است که نشان دهم برخلاف آنچه درتسکی و دیگران تاکنون تصور کرده اند، تحلیل بازگشتی مذکور لزوماً ناقض بستار نیست، بلکه خوانشی از بند بازگشتی وجود دارد که حافظ بستار است و همچنان شکاکیت را مسدود می کند. بنابراین ابتدا تحلیل بازگشتی درتسکی را به منظور مقایسه با تعبیر پیشنهادی بررسی کرده و نشان می دهم که تفسیر پیشنهادی حافظ بستار است، ولی همچنان تهدید برخی از استدلال های شکاکانه را برطرف می کند.
The Metaphysics of Artifacts: a critical rationalist approach(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
151 - 167
حوزههای تخصصی:
Artifacts are ubiquitous and influential in our world, but their nature and existence are controversial. Several theories have been proposed to explain the ontology of artifacts. Drawing on Popper's theory of three worlds, this paper suggests a metaphysics for artifacts along the line of a critical rationalist (CR) approach. This theory distinguishes between three realms of reality: the physical world (World 1), the mental world (World 2), and the world of objective knowledge (World 3). The paper argues that artifacts have different ontological components that correspond to these three realms, and that each component is real and causal. The paper shows how this perspective can account for the intentional and functional aspects of artifacts, as well as their dependence on plans that influence different realms of reality. The paper explains how this pluralistic ontology, compared to the rival theories, enables one to explain the relevant ontological problems of artifacts. The paper also explores how this proposal can lead to a research program encompassing a broader range of technologies, such as social artifacts. In sum, the paper suggests that Popper's three worlds theory provides a rich and comprehensive framework for understanding the metaphysics of artifacts.
ساختارشکنی تعلیم و تربیت دینی در عصر پست مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
199 - 210
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی داریم نشان دهیم که در عصر پست مدرن با به زیر سوال رفتن مبانی هستی شناختی الهیات و نفی مطلق انگاری و استقبال از کثرت گرایی و نسبی انگاری، تعلیم و تربیت دینی در چارچوبی ضدواقع گرایانه پست مدرن قرار گرفته است. این نوع تعلیم و تربیت با به نفی نگاه عمودی محور در تعلیم و تربیت سنتی و مدرنیته که در آن ارزشهای فراسویی و مطلق مورد پذیرش قرار گرفته، سعی دارد نگاه افقی و بافت محور یا محلی را جایگزین نماید و این همان روش ساختارشکنی این نوع تعلیم و تربیت است که تحت تأثیر اندیشه فیلسوفان پست مدرنی مثل دریدا مطرح کرده اند. این نوع تعلیم و تربیت در قرن 21 به نحو روزافزونی در حال گسترش و رشد است. اما خود این رویکرد نیز با مشکلاتی مواجه است که نمی تواند عمومیت کامل داشته باشد. نفی ذات و ماهیت دین، عدم اذعان به شناخت ذات دین، تاریخی و محلی دانستن تجربه دینی و غیره در این رویکرد حاکی از نارسایی آن در اشاعه کامل آن در سرتاسر جهان است. از اینرو به نظر می رسد که تعلیم و تربیت انتقادی در برابر تعلیم و تربیت دینی پست مدرن بدیلی مناسب باشد تا بتواند هم دانش آموز را با ماهیت و ذات دین آشنا سازد و هم کثرت گرایی و بافت گرایی را در تعلیم و تربیت خودش بپذیرد.
ضرورت تربیت زیباشناختی از نظر جان دیویی (با تکیه بر کتاب «هنر به منزله تجربه»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
23 - 46
حوزههای تخصصی:
جان دیویی یکی از صاحب نظران مهم حوزه تعلیم و تربیت دوره معاصر است که برخی از آموزه های او امروزه به بخشی از بدنه نظام های آموزشی در سطح جهان بدل شده است. ازآنجاکه تعلیم و تربیت بخشی جدایی ناپذیر از ساختار هر جامعه ای است، هرگونه ضعف در آن موجب تضعیف فرهنگ آن جامعه خواهد شد. نظام های آموزشی گذشته عمدتاً بر ابعاد فکری، اخلاقی و دینی در امر آموزش تأکید داشتند، اما امروزه توجه به ابعاد دیگری ازجمله بُعد زیباشناختی، انتقادی و خلاق به عنوان یک ضرورت نگریسته می شود. دلیلش این است که نگرش زیباشناختی و هنری در کنار سایر رویکردها می تواند جهان و پدیدارهای آن را به نحو متفاوت برای ما بازنمایاند و امکان تجربه دیگرگون آن ها را برای ما فراهم سازد. لذا در کنار پرورش زمینه های فکری و اخلاقی بر «تربیت زیباشناختی» هم تأکید می شود. مسئله اصلی در مورد این نوع تربیت این است که برخی تنها آن را بر اساس منظر نبوغ نگریسته اند و برخی هم بر اساس منظر ذوق؛ درحالی که تربیت زیباشناختی توأمان شامل هر دو منظر می شود. درنتیجه، هر نظام آموزشی موفق بایستی هم به پرورش قوه تخیل و بُعد خلاق ذهن کودک توجه کند و هم به پرورش قوه ذوق جهت ادراک و ارزیابی امور و آثار زیبا اهتمام ورزد. در کتاب «هنر به منزله تجربه» اثر دیویی توجه به هر دو منظر دیده می شود، بر همین مبنا ما ضمن مرور مباحث مربوط به زیباشناسی و مؤلفه های تربیت زیباشناختی، به طور خاص به بازخوانی بخشی از اثر مذکور با محوریت تربیت زیباشناختی (بر اساس منظر نبوغ و منظر ذوق) خواهیم پرداخت.
اطلاعات کاذب عمدی و مسئولیت اخلاقی: مطالعه ای در فلسفه اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
279 - 328
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر با انجام بررسی هایی در فرااخلاق، سعی شده تا به بررسی مسئولیت اخلاقی ارتکاب به ارائه عمدی اطلاعات کاذب پرداخته شود. برای انجام این پژوهش، از دو روش تحلیل مفهومی و موازنه متأملانه استفاده شده است. ابتدا ذکر شد که مهم ترین مصداق اطلاعات کاذب عمدی، گزارش های سازمانی غلط است و سپس بررسی گردید که این امر در چه شرایطی اتفاق می افتد. بنابراین، در گام نخست بررسی شد که آیا ارائه اطلاعات کاذب عمدی از نوع دوراهی (تنگنای) اخلاقی هست یا نه، و سپس بررسی شد که آیا دوراهی های اخلاقی منطقاً به تناقض می رسند یا خیر. در گام دوم بررسی شد که آیا ارائه اطلاعات کاذب در شرایط فشار اتفاق می افتد یا خیر و لذا شرایط امکان تصمیم اخلاقی تحت فشار مورد بررسی قرار گرفت و این نتیجه حاصل شد که عمل به اخلاق مراقبت گرا و تبعیت از بهترین رویه ها بر اساس «آزمون حجاب نارک جهل»، «آزمون شفافیت»، و «آزمون سکونت پذیری»، درست ترین کار است به شرطی که عمل از زیر «کمک به رفع فقر و فاصله طبقاتی و اجتماعی بین فقیر و غنی» نگریزد. در گام سوم بررسی شد که آیا ارائه اطلاعات کاذب عمدی به دلیل ضعف اراده است یا خیر. در انتهای بررسی، دو عامل مهم اراده و میل مطرح شد و بر اساس نظریه «خود کامل»، هشت گزاره برای تعیین مسئولیت اخلاقی ارائه گردید و در انتها ذکر شد که اگر با مسئله «میل مقاومت ناپذیر» روبه رو بودیم، مسئولیت اخلاقی باید بر اساس قاعده «واکنش متعادل به براهین» تعیین شود.
مواجهه فیلسوفان اسلامی با معرفت شناسی غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
83 - 109
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی اسلامی یکی از دانش های نوپا در منظومه دانش های فلسفی است. نوشتار حاضر قصد آن دارد که با روش تحلیل عقلی هویت معرفتی این دانش، ضرورت و نسبت آن با دیگر دانش های بشری را تبیین کرده، سپس ماجرای این علم را در میان علوم اسلامی به تصویر بکشد. بنا بر مهمترین یافته های این مقاله، فیلسوف بزرگ معاصر علامه طباطبایی را باید بنیان گذار این دانش در جهان اسلام دانست که پس از ورود فلسفه های مادی و اندیشه های پوزیتویستی غرب به ایران به درستی ضرورت این امر را برای مقابله عالمانه با این اندیشه ها دریافت. پس از ایشان، دیگر فیلسوفان مسلمان معاصر این مسیر را ادامه دادند و با تنظیم، تبویب و تدوین مسائل معرفت شناسی موجب گسترش این دانش گردیدند و با نظریه پردازی به تعمیق و تحکیم مسائل آن پرداختند، چنانکه دیدگاه های معرفت شناختی را در حل مسائل سایر دانش ها به خصوص معرفت های دینی به کارگرفتند. به کارگیری معرفت شناسی در تبیین معارف اسلامی و دفاع از آنها در برابر هجمه دیدگاه های وارداتی از الهیات مسیحی یکی از درخشان ترین نتایج حضور و گسترش این دانش در قلمرو علوم عقلی اسلامی بوده است. به نظر می رسد در آینده نیز یکی از مهم ترین ثمرات این دانش می تواند تأمین مبانی معرفت شناختی علوم انسانی مطلوب باشد.
پیدایش جهان از دیدگاه علامه سید محمدحسین طباطبایی و استیون هاوکینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
157 - 173
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تبیین موضوع پیدایش جهان از دیدگاه دو اندیشمند برجستۀ معاصر دین و علم، علامه سید محمد حسین طباطبایی و استیون هاوکینگ، به روش توصیفی تحلیلی و تطبیقی نگارش یافته است. علامه طباطبایی با دو رویکرد تفسیر وحیانی و شناختِ عقلی عوالم سه گانۀ وجود (عقل، مثال، ماده) را معلول خداوند و عالم مادی را حادث علّی و زمانی دانسته است. همچنین به آغاز زمانی داشتنِ جهانِ طبیعت اشاره دارد. هاوکینگ با رویکرد صرفاً علمی و تجربی در دو دوران فکری خود (هاوکینگِ متقدم و متأخر) به این موضوع پرداخته است. هاوکینگِ متقدم با توجه به رویکرد کلاسیکی نسبیت عام و رویداد انفجار بزرگ از پیدایش فضا و زمانِ جهانِ کنونی و امکانِ وجود خالق سخن گفته است. اما هاوکینگِ متأخر با توجه به قانون گرانش و مکانیک کوانتومی پیدایش جهان را از «هیچ»، یعنی روندِ خلقِ بدون مقدمه و ناظمِ هوشمند، کافی دانسته و برای اثبات آن در پی نظریه ای موسوم به M (نظریۀ همه چیز) است. در این دیدگاه، جهان خودبسنده و بی نیاز از خالق است و آغاز و پایانی برای آن متصور نیست. از برآیند این دو دیدگاه می توان گفت یافته های علمی بر بنیان تجربه و در نتیجه در معرض آزمون، حدس، احتمال، و خطا قرار دارند و نمی توانند دربارۀ آفرینش جهان دیدگاهی یقینی داشته باشند. افزون بر این دانشمندان فیزیک و کیهان شناسی به دیدگاه هاوکینگ در این مورد نقدهای جدّی وارد کرده اند. در حالی که گزاره های دینی دربارۀ آفرینش جهان برخاسته از وحی و مصون از هر گونه خطا و اشتباه است و از عقل منطقی نیز بهره می گیرد. از این رو به واقعیت نزدیک تر است که در مقاله بیان خواهد شد.
کارکردها و لوازم الهیاتی توحید اجتماعی در فلسفۀ علم اقتصاد با محوریت آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
217 - 230
حوزههای تخصصی:
تبیین کارکردهای دین یا آموزه های آن از جمله «توحید» و لوازم آن از مسائل اثرگذار فلسفۀ دین است. در این زمینه، مسئلۀ این پژوهش تبیین کارکردها و لوازم توحید اجتماعی در فلسفۀ علم اقتصاد با محوریت قرآن است و هدف نشان دادن تأثیرات توحید اجتماعی در پیش فرض های نظری علم اقتصاد، مفاهیم اقتصادی، نوع نگرش به برخی احکام اقتصادی، و اهداف علم اقتصاد بر اساس قرآن است. روش تحقیق اتکا بر ظهور آیات دالّ بر توحید اجتماعی، آیات دربردارندۀ مضامین اقتصادی، و مراجعه به تفاسیر اجتماعی با رویکرد تحلیلی استدلالی است. کارکردهای الهیاتی توحید اجتماعی در پیش فرض های علم اقتصاد با محوریت قرآن در مردود بودن نظام های اقتصادی غیر الهی، اعتقاد همگانی به تأثیر مشیت خداوند در امور اقتصادی و نتایج اجتماعی آن، و ارائۀ تحلیلی مستدل از سنت های الهی در اقتصاد به وقوع می پیوندد. در کارکرد تحولیِ توحید اجتماعی مفاهیم اقتصادی هویتی توحیدی اجتماعی می یابند و جاودانگی و فراتاریخی بودن احکام اقتصادی اسلام برای همۀ جوامع ثابت می شود. نیز طراحی نظام اقتصادی در جهت تحقق عبودیت اجتماعی و استقلال اقتصادی جوامع دو کارکرد توحید اجتماعی در هدف علم اقتصاد است. این بازتفسیر از توحید ظرفیت علم اقتصاد را ارتقا می دهد و گامی به جلو در مسیر اسلامی سازی و تأمین مباحث نظری آن خواهد بود.
درآمدی بر ایدۀ «عدالت اقتضایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
231 - 245
حوزههای تخصصی:
یکی از مقوله های بنیادین در دین اسلام اصل عدالت است که رمز تراز و تعادل در عالم تکوین و تشریع قلمداد می شود. به باور دانشمندان این اصل نباید تحت عناوین دیگر مانند اصل مصلحت خدشه دار شود. در زمینۀ مصلحت نظریات و تعاریف مختلفی طرح شده است که غالب آن ها بر لحاظ خیر و نفع کلی تمرکز یافته است. اما دربارۀ نوع ارتباط مصلحت با عدالت کمتر سخن به میان آمده است که در آن ها نیز بحث عدول از عدالت در هنگامۀ مصلحت یا چربش مصلحت بر عدالت تحت عناوین ثانوی پررنگ شده است. اما در این مقاله حسب ترسیم و تقریری که از سازکار عدالت با مصلحت آمده است ایدۀ عدالت اقتضایی مطرح شده که در آن مصلحت از مقولۀ عدالت، البته از نوع عدالت اقتضایی، است و در آن نیاز نیست عدالت فدای مصلحت یا مصلحت فدای عدالت شود. در واقع، با توجه به اصل ربح معقول و روح معنایی مفهوم عدالت، احکام و دستورها، در صورت وحدتِ اصل موضوع، تابع شرایط موضوع است تا وضع حکم در موضع مقتضی آن صورت گیرد و مناسب ترین اقدام حسب شرایط رقم خورد. در واقع امور ثانوی و حکم تابع آن در گسترۀ اصل عدالت اقتضایی و تناظر عدالت و مصلحت است. در این گفتمان، عبور از مصلحت نه تنها عادلانه نیست بلکه فرد یا امر را وارد مقولۀ ظلم خواهد کرد.
ارزیابی مبادی تصدیقی برهان اختفای الهی در اندیشه شلنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
243-272
حوزههای تخصصی:
یکی از براهینِ علیه وجود خدا که در دوران معاصر موردتوجه برخی فیلسوفان دین قرار گرفته، «برهان اختفای الهی» است. مقرران این برهان، سعی دارند که با استناد به برخی صفات مهم خدای ادیان توحیدی و لوازم و پیامد هایی که پذیرش این صفات در زندگی بشر دارد، به ویژه عشق کامل و مطلق او به بندگانش، صحنه واقعیت را از وجود خدا تهی دانسته و یا حداقل احتمال عدم وجود او را از احتمال وجودش، کم رنگ تر جلوه دهند. در مقابل، طیف اندیشمندان و فیلسوفان خدا باور کوشیده اند که با نقد این برهان، نا رسایی آن را در اثبات عدم وجود خدا نمایان سازند. برهان یادشده مبتنی بر مبادی تصوری و تصدیقی ای است که بحث و تحلیل از آن ها در فهم صحیح برهان و در ادامه نقد آن راهگشا خواهد بود. نگاشته پیش رو با روش توصیفی-تحلیلی به چهار مبدأ تصدیقی برهان شلنبرگ اشاره و به تحلیل آن ها می پردازد. بر اساس یافته های تحقیق، غیر ارادی بودن فرآیند شکل گیری باور در انسان، غیر قابل دسترسی دانستن خدا به عنوان امر غایی، نهایی گرایی و مختار بودن انسان چهار مبدأ تصدیقی برهان اختفای شلنبرگ محسوب می شوند. تبیین این امور به همراه ملاحظاتی ناظر به آن ها در این تحقیق ارائه خواهد شد.
Paul Ricœur and Alfred Schütz: Phenomenological Responses to Edmund Husserl’s Configuration of Social Reality
منبع:
The Iranian Yearbook of Phenomenology, Volume ۲, Issue ۱, ۲۰۲۳
129 - 151
حوزههای تخصصی:
Human being is ontologically a relational being living with others in organized communities and institutions. By focusing on the intersubjective and collective levels of human experience, this essay considers the possibility of a critical dialogue between Paul Ricœur’s and Alfred Schütz’s phenomenological works in the direction of a renewed socio-phenomenological approach to social reality. Through reference to Ricœur’s interpretation of the most important of Husserl’s writing presented in his 1967 collection of essays entitled Husserl: An Analysis of His Phenomenology and Schütz’s masterpiece The Phenomenology of the Social World, this article will show a remarkable continuity and a coherent complementarity between these two authors. I begin with a broad framing of Husserl’s second epoché or reduction to the sphere of ownness as performed within the egological sphere, and then turn to Ricœur’s and Schütz’s critiques of the Husserlian conception of intersubjectivity. These reflections will lead us to discuss the inconsistency of Husserl’s idea of the intersubjective acceptance of the common objective nature and his formulation of the higher-order case of communal constitution.
مبانی دین شناختی علم دینی و نظریه تجربه دینی؛ سازگاری یا تعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم دینی، دانشی متأثر از دین است. دیدگاه های مطرح در علم دینی معیارهایی برای تولید علم دینی مطرح کرده اند که به وجود ویژگی هایی در دین همچون منبع معتبر دینی، محتوای معرفتی قابل شناخت و جامعیت و کمال دین، وابسته است. این ویژگی ها را مبانی دین شناختی علم دینی نامیده اند. خدشه در این مبانی به خدشه در امکان علم دینی خواهد انجامید. هرچند نظریه تجربه دینی با انگیزه دفاع از اعتقاد دینی و به نفع وجود خدا مطرح شد، تعارض با برخی مبانی دینی را در خود داشت. تجربه گرایان دینی با تمرکز بر بُعد گرایشی انسان نسبت به دین، گوهر دین را نوعی احساس و تجربه دینی می دانند. ایشان وحی را تجربه دینی پیامبر انگاشته، و ابلاغ پیامبر را تفسیری شخصی از آن تجربه و متأثر از ویژگی های انسانی به شمار می آورند. این مواضع با مبانی دین شناختی علم دینی ناسازگار می نماید و پیامد آن بسنده کردن به نوعی حداقلی از علم دینی است. تبیین نسبت نظریه تجربه دینی با مبانی دین شناختی علم دینی و به تبع آن با امکان علم دینی، مسئله این پژوهش است که با روش تحلیلی و مقایسه ای صورت پذیرفته است.
بررسی مسأله اختیار در نظریه های عرفانی صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد نظریه های عرفانی مانند وحدت وجود و فنا در تعارض با مسأله اختیار قرار دارند. وجه عمده تعارض این است که تصور می شود در مراحل و مقامات عرفانی، ردپایی از انسان باقی نمی ماند تا بتوان اختیار را برایش اثبات کرد. وقتی خود انسان به عنوان فاعل فعل اختیاری در مراحل عرفانی حضور نداشته باشد، طبیعی است که سخن گفتن از انتخاب و برگزینی او در این جایگاه ها معنی نخواهد داشت. این پژوهش نشان می دهد در این نظریه ها تعارض و تقابلی با گزینش انسانی وجود ندارد. برای اثبات این ادعا ابتدا اصل نظریه های متعارض به همراه جهت تعارض هریک، ذکر و سپس بازتعریف جامع فلسفی از اختیار با بهره گیری از دو مقوم تشخص و نفس الامر انسانی ارائه می گردد تا تحت یک نظام منسجم و یکپارچه درآید و قدرت پشتیبانی از این ویژگی برتر انسانی را در همه ابعاد و سطوح داشته باشد. معناشناسی فلسفی اختیار، با برخی قواعد مورد تهدید واقع می شودکه جهت حمایت کامل از بازتعریف، پاسخ های درخوری به آنها داده می شود و برای رفع برخی ابهام های عرفانی در همین مسیر، دو اصل و قاعده کلیدی «تبعیت علم از معلوم» و «سرّ القدر» مورد بهره برداری قرار می گیرد. بر طبق این دو اصلْ هیچ اراده ای، مانعی برای آزادی عمل انسانی ایجاد نمی کند و انسان در هر مرحله ای، وام دارگزینش های آزادانه خویش است.
تنوع تجربه های دینی از نگاه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷
۱۵۸-۱۳۱
حوزههای تخصصی:
تجربه دینی رویدادی ذهنی است که صاحب تجربه گهگاه و تا حدی آگاهانه آن را در پی مواجهه با یکی از عناصر روحانی مانند احساس حضور یا دست اندرکار بودن وجود یا قدرتی مقدس و غیرجسمانی، فهم واقعیت غایی فراطبیعی، احساس دستیابی به خیراعلای انسان، احساس ابتهاج برین، احساس رهایی و رستگاری یا احساس خود راستین از سر می گذراند. چنین تجربه ای دارای ارزش معرفت شناختی و بنابراین در دفاع از عقلانیت دین ورزی و دین باوری به ویژه خداباوری نقش دارد. تجربه عرفانی نیز ازآن رو که گونه ای احساس درک شهودی واقعیت غایی و بنیادین فراطبیعی و احساس وحدت و یگانگی و احساس رهایی از محدودیت های زمان و مکان و خود فردی و احساس ابتهاج است، بی گمان تجربه ای ذاتاً دینی است. این تجربه ازآن رو که در سطوح معرفتی و اخلاقی متفاوت صاحبان تجربه و در موقعیت ها و شرایط و مواجهه های مختلف رخ می دهد، از تنوعی چشمگیر برخوردار و موضوع مطالعات مختلف دین پژوهانه شده است. فیلسوفان و معرفت شناسان دین معاصر هم به بحث از انواع تجربه دینی و دسته بندی ها و ویژگی های آن پرداخته اند. جستارحاضر در پی بررسی مشابهت گونا گونی تجربه دینی در فلسفه دین معاصر و عرفان اسلامی با تکیه بر دیدگاه کرولاین فرنکس دیویس، دانش آموخته دکتری فلسفه از دانشگاه آکسفورد انگلستان و نویسنده کتاب ارزش اثبات کنندگی تجربه دینی و مولانا جلال الدین محمد بلخی است. البته پیداست تجربه دینی از دیرباز در سنت ها و در میان مردمان مختلف رخ داده است، اما به منزله یکی از مسائل فلسفه دین پیشینه درازی ندارد. ازاین رو، نباید انتظار داشته باشیم که مولانا این موضوع را به شکل سامان یافته و با عنوان ها و مفاهیم جاافتاده و تخصصی در فلسفه دین امروزین بیان کرده باشد، اما با توجه به معارف عمیق عرفانی و دینی موجود در گنجینه آثارش می توانیم به پاره ای از مشابهت ها در این دو نگاه اشاره کنیم. کلیدواژگان: تجربه دینی، تجربه عرفانی، فلسفه دین، مولوی
دیگری و استکمال نفس در حکمت صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئله این تحقیق، دیگری و تأثیر آن در استکمال نفس از دیدگاه حکمت صدرایی است. برخی از متفکران معاصر در غرب به بحث دیگری و انواع مناسبات انسانی پرداخته اند و هر یک از زاویه ای آن را بررسی نموده اند. استکمال نفس از مسائلی است که ملاصدرا به واسطه دو اصل «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا» بودن نفس و «حرکت جوهری»، آن را توجیه عقلانی کرده است. کمال آدمی بر به کارگیری دو قوه نظری و عملی و رسیدن به مرتبه عقل مستفاد و تخلیه نفس از رذائل اخلاقی وابسته است. از منظر ملاصدرا، استکمال نفس تنها از رهگذر نشیءه دنیوی و حیات اجتماعی قابل تحقق است. بی تردید در حیات اجتماعی نیز آدمی با دیگران ارتباط دارد و سعادت و شقاوت نفس تا حد زیادی در گرو نحوه تعامل با آنهاست. مصادیق دیگران، توده مردم، استاد و ولی جامعه است. سالک در سفر چهارم نیز ناگزیر با دیگران، مرتبط است و از این رهگذر نه تنها در هدایت آنان رهگشاست، بلکه این ارتباط در سیر صعودی او نیز اثربخش است. در این مقاله با روش تحلیلی، نحوه اثربخشی دیگران در استکمال نفس بررسی خواهد شد.
بررسی و تحلیل نقش مردم در تحقق شرایط ظهور(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
169 - 190
حوزههای تخصصی:
ظهور از جمله مباحث مهم مهدویت است که دو نوع مسائل درونی و بیرونی دارد. مسائل درونی به بحث ماهیت ظهور مرتبط است و مسائل بیرونی به مباحث پیرامونی ظهور همچون شرایط ظهور، کارکرد ظهور، گستره ظهور و نقش مردم در ظهور می پردازد. نویسنده در این نوشتار دو مسئله، یعنی شرایط ظهور و نقش مردم در تحقق آن را با نگرش توصیفی و تحلیلی بررسی می کند. شرایط ظهور با تحقق سه اراده یعنی اراده الهی، اراده امام و اراده بشر شکل گرفته و رخداد ظهور، فرع بر تحقق آنها می باشد. اراده الهی، علت فاعلی است و دو اراده امام و بشر نقش علت معده را برعهده دارند. ازآنجا که سه اراده فوق به عنوان شرایط ظهور شناخته می شوند، تحقق آنها به صورت عام مجموعی، نویدبخش تحقق ظهور است. مشکل اصلی که این تحقیق در پی پاسخ به آن می باشد، جداس ساختن اراده بشر از منظومه شرایط ظهور و بی تأثیر تلقی کردن نقش مردم در فرایند ظهور است. بدون شک اگر این مشکل بدون پاسخ بماند و نقش مردم در رخداد ظهور بی تأثیر و بی خاصیت برشمرده شود، احساس یأس و نامیدی، ایستائی و خمودی بر مردم چیره می گردد.
مطالعه استدلال اخلاقی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
99 - 129
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی چگونگی استدلال اخلاقی در دانش آموزان دوره دوم ابتدایی انجام شد. برای نیل به این هدف، از روش تحقیق آمیخته استفاده شد. در مرحله اول، شش مدرسه از هر دو ناحیه 1و2 همدان (دو مدرسه دولتی و یک مدرسه غیرانتفاعی از هرناحیه) و از هر مدرسه یک کلاس در پایه چهارم، پنجم و ششم به صورت تصادفی انتخاب شد. جامعه آماری تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم ابتدایی شهر همدان بود که تعداد آن ها 12551 نفر می باشد. پرسشنامه استاندارد قضاوت اخلاقی MJT بین 395 دانش آموز مورد مطالعه توزیع شد و نتایج آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سپس با توجه به نتایج از هر پایه تحصیلی چهار نفر انتخاب شد. بدین صورت که دو نفر از نمرات بالا و دو نفر از نمرات پائین آزمون کمی در هر پایه تحصیلی قرار داشتند و هر کدام از این پایه ها به عنوان یک گروه انتخاب شد. یعنی در مجموع دوازده نفر در مرحله دوم مورد مطالعه قرار گرفتند. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته که براساس معماهای اخلاقی شکل گرفته بود، جمع آوری شد و به روش کد گذاری و مقوله بندی تحلیل شدند. یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل کمی نشان داد که دانش آموزان پسر دوره دوم ابتدایی شهر همدان در مجموع از قدرت استدلال اخلاقی بالایی برخوردارند. یافته های حاصل از بخش کیفی نیز حاکی از آن بود که مقولات «عاقبت اندیشی»، «روابط عاطفی و احساسی»، «تبعیت از قانون»، «انعطاف در قانون با توجه به شرایط» و «احترام به حقوق دیگران» در استدلال دانش آموزان اثرگذار است. همچنین «خداوند»، «والدین»، «خود»، «قرآن»، «کتاب درسی» و «قانون» به عنوان منابع استدلال اخلاقی شناسایی شد. در نتیجه می توان گفت استدلال اخلاقی دانش آموزان بیشتر تحت تاثیر آموزه های خانواده قرار دارد و مدرسه نقش کمرنگی در آن دارد، لذا لازم است رشد استدلال اخلاقی در برنامه های درسی بیشتر مورد توجه قرار گیرد و به ویژه در دروس و فرصت های آموزشی مذهبی بر این امر تأکید بیشتری شود.
تقریری جدید از نظریه فطرت با تأکید بر نظر مطهری و تحلیل انتقادی اشکالات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه فطرت در سنت اسلامی مبتنی بر مبانی قرآنی، روایی، عرفانی و فلسفی تطور و تکامل یافته است. مطهری علاوه بر مبانی قبلی، از علوم و فلسفه های جدید نیز استفاده می کند و به نسبت دیگران تقریر جامع تری از نظریه فطرت ارائه می کند. در این مقاله با روش تفسیر تحلیلی متن محور، با بررسی و تحلیل اشکالات واردشده بر نظریه فطرت و همچنین استفاده از نفس شناسی صدرایی، تقریری جدید از این نظریه مبتنی بر دیدگاه های شهید مطهری صورت بندی شده است که مبانی آن در حوزه های هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی بدین شرح است: (1) هستی شناسی فطری حقیقت و واقعیت و دنیای خارج و مبدأ و معاد را قبول دارد. (2) انسان با بعد شناختی و گرایشی با این واقعیت ها و حقایق مواجه می شود و به آنها دسترسی پیدا می کند. (3) انسان هویت واحد غیرتفکیک شده ای از طبیعت، غریزه، فطرت (شناخت و گرایش) است. (4) انسان با اراده آزاد می تواند در جهت غرایز یا فطریات حرکت کند و برساختی غریزی یا فطری برای خود رقم بزند. (5) فطرت هم برای شناخت های عقلی و هم گرایش های احساسی ارزش واقع نمایی قائل است. (6) بنا بر معرفت شناسی فطری، فطرت شناخت و فطرت گرایش دو جنبه درهم تنیده معرفت هستند و دارای نوعی وحدت اند. (7) نظریه فطرت روش های قیاسی، شهودی، نقلی و استقرایی را معتبر می داند و به کار می گیرد. (8) نظریه فطرت رویکرد چندروشی را به رسمیت می شناسد که عینیت و تحصل بیشتری دارد. (9) این روش چندوجهی با سهولت بیشتری می تواند فلسفه را به علوم مرتبط کند و امکان استفاده اندیشمندان از نظریات فلسفی را فراهم آورد.