آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

طبق نظریه عدمی انگاری شر، شر فقدان امری است که شیء برحسب نوع خود باید به طور طبیعی از آن برخوردار باشد. این تعریف از فقدان متعلق به ارسطو است، اما خود ارسطو شر را هرگز به طور صریح با فقدان یکسان نشمرده است. ارسطو در کتاب مقولات به روشنی عنوان کرده که شر متضاد با خیر است. این در حالی است که طبق نظریه عدمی انگاری شر، خیر و شر رابطه عدم و ملکه دارند و شر فقدان خیر است. از سوی دیگر، به نظر می رسد که قطعاتی از کتاب مابعدالطبیعه ارسطو نظریه عدمی انگاری شر را تأیید می کنند. در این مقاله، به شواهد موافق و مخالف برای عدمی انگاری شر در ارسطو پرداخته خواهد شد. استدلال می شود که (1) به قطعات مؤید عدمی انگاری شر در مابعدالطبیعه، باید در پرتوی رابطه پیچیده تقابل تضاد با تقابل عدم و ملکه در ارسطو نگاه کرد، و (2) مؤیدات رهیافت وجودی ارسطو به شر محدود به کتاب مقولات نیست.

Aristotle and the Privation Theory of Evil

According to the privation theory of evil, evil is the privation of something that a thing should naturally possess on account of its species. This definition of privation is introduced by Aristotle, but Aristotle himself has never explicitly equated evil with privation. In Categories, Aristotle has clearly stated that evil is the contrary of good. This is despite the fact that according to the privation theory of evil, good and evil are an instance of possession and privation, with evil being the privation of good. However, certain passages in Aristotle's Metaphysics appear to support the privation theory of evil. This article will examine the evidence both for and against the privation theory of evil in Aristotle's works. It will argue that (1) the evidence from Metaphysics regarding the privation theory of evil should be considered in the light of the intricate relationship between the opposition of contrariety and the opposition of possession and privation in Aristotle's philosophy, and (2) the evidence supporting the existential approach to evil in Aristotle extends beyond just Categories.

تبلیغات