مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
فیزیکالیسم
حوزه های تخصصی:
رفتارگرایی فلسفی یکی از شاخه های فیزیکالیسم است. فیزیکالیسم نظریه ای است که نفس و حالات نفسانی را یا غیرواقعی می داند (فیزیکالیسم حذف گرا) و یا برای آنها واقعیتی جز امور مادی قائل نیست (فیزیکالیسم فروکاهش گرا). رفتارگرایی فلسفی نوعی فیزیکالیسم فروکاهش گرا ست که بر مبنای آن نفس و حالات نفسانی با رفتار بیرونی انسان همسان پنداشته می شوند. این نظریه مبتنی بر سه دیدگاه است: رفتارگرایی روانشناختی، نظریه تحقیق پذیری معنا و نظریه زبان خصوصی ویتگنشتاین. در این مقاله می کوشیم، ضمن معرفی رفتارگرایی فلسفی و مبانی آن، ناکافی بودن این مبانی را در اثبات رفتارگرایی، و از این رو، مخدوش بودن این نظریه را نشان دهیم.
واقع گرایی یا ناواقع گرایی زبان دینی با تأکید بر آرای د.ز. فیلیپس و راجر تریگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نزاع میان واقع گرایی و ناواقع گرایی در زبان دینی، هنگامی اهمیت می یابد که قصد داوریِ معرفتی در باب ارزش معرفتیِ گزاره های کلامی، به طور عام، و گزاره های ناظر به خدا و اوصاف او، به طور خاص، را داشته باشیم. در این مقاله، با توجه به آغاز این نزاع که در فلسفه ی متأخر لودویک ویتگنشتاین است، پس از مروری بر فلسفه ی تحلیل زبانی، به تشریح دیدگاه های او در فلسفه ی متقدّم و متأخر او پرداخته شده است؛ پس از آن، به بررسی دیدگاه های فیلسوفان دینی می پردازیم که با تأثیر از فلسفه ی متأخر ویتگنشتاین، معنای حقیقیِ گزاره های دینی را در کاربردی می جویند که این باورها، به طور پسینی، در عرف خداباوران در جامعه ی دینی دارند (نه لزوماً معنایی پیشینی، ازپیش معلوم و فرازبانی). آرای دی. زد فیلیپس را به عنوان اصلی ترین نمایند ی این دسته از فیلسوفان که مشهور به ناواقع گرایان اند، در مقابلِ آرای راجرتریگ به عنوان نمایند ی اصلی واقع گرایان قرار داده ایم.
علیت ذهنی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئله علیت ذهنی- دست کم از زمان دکارت - از مهم ترین مسائل فلسفه ذهن بوده است. فیلسوفان دکارتی از آن جا که تعامل علی نفس و بدن را مشکل ساز می دانستند، هر یک به شیوه ای رابطه علی مستقیم میان نفس و بدن را کنار گذاشتند. با این حال، این مسئله با کنار گذاشتن نفس مجرد دکارتی در دوره معاصر نیز حل نشده است و همچنان از مهم ترین مسائل است. اگر مسئله ذهن و بدن را اساسی ترین مسئله در فلسفه ذهن معاصر به حساب آوریم، دست کم یک صورت مسئله ذهن و بدن مسئله علیت ذهنی است. اگر در نظر دکارت تفاوت دو جوهر نفس و بدن مانعی بر سر راه تعامل علی این دو به حساب می آمد، با اصالت دادن به امور فیزیکی نیز مسئله صورت دیگری پیدا می کند: ذهن چگونه می تواند نیروهای علی اش را در جهانی که اساساً فیزیکی است، اعمال کند؟ فیلسوفان بر اساس دیدگاه های متفاوتشان درباره علیت و نیز چیستی ذهن، راه حل های متفاوتی برای مسئله علیت ذهنی مطرح کرده اند، که به بخشی از این مسائل در این مقاله پرداخته می شود.
فیزیک و فیزیکالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر به طور کلی، تأملی است درباب نقش و جایگاه علم فیزیک در فیزیکالیسم. در فضای فلسفی معاصر غرب، در اغلب موارد، تعبیر «فیزیکی» جانشین تعبیر دیرآشنای «مادی» شده و بیشتر از «فیزیکالیسم» صحبت به میان می آید تا «مادی انگاری». بدین معنا که دیگر بر خواصی چون صلابت و نفوذناپذیری، امکان فرض ابعاد سه گانه، و از این دست در تعیین محتوای مفهومی تعبیر «مادی» تکیه نمی شود، بلکه چنین امری با ارجاع به علم فیزیک محقق می شود. اما نکته این جاست که این ارجاع از همان ابتدا، به رغم فراگیربودن و مزایای مفهومی انکارناپذیر آن، به لحاظ برخی لوازم و توابعی که دربرداشته، با مشکلاتی مواجه بوده است. تا جایی که بحث به تعیین ارزش صدق فیزیکالیسم هم کشیده شده است و از مشکلات مذبور در قالب برهان دوحدی همپل به عنوان استدلالی علیه فیزیکالیسم بحث می شود. در مقالة حاضر، به تحلیل و ارزیابی دو مورد از تقریرات متأخر این ارجاع خواهیم پرداخت که درپی مرتفع ساختن موارد مطرح در این برهان اند. نگارنده از این ارزیابی نتایجی را پیرامون اصل ایدة فیزیکالیسم استنتاج خواهد کرد و درنهایت به طرح پاره ای ملاحظات انتقادی درباب فیزیکالیسم خواهد پرداخت.
بررسی نظریه این همانی ذهن و مغز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از منظر بسیاری از فیلسوفان دین و متکلمان مهمترین مبنای نظری باور به حیات بعد از مرگ، نظریه دوگانه-انگاری نفس و بدن است. امروزه فیزیکالیسم مهمترین چالش در برابر این نظریه است. فیزیکالیسم نظریه ای است که نفس و حالات نفسانی را یا غیر واقعی و توهّم محض میداند (فیزیکالیسم حذف گرا) و یا آنها را به امور صرفا مادی فرو میکاهد (فیزیکالیسم فروکاهش گرا). نظریه ""این همانی ذهن و مغز"" یکی از شاخه های فیزیکالیسم فروکاهش گرا است. بر مبنای این نظریه نفس و حالات نفسانی چیزی جز فرایندهای مغزی و عصب شناختی نیستند، و از این رو، مرگ جسم به معنای نابودی نفس و حالات نفسانی نیز هست. در این مقاله، ضمن معرفی نظریه این همانی ذهن و مغز و بیان مبانی آن (اصل بسته بودن و اصل امساک)، نشان داده ایم که اصل بسته بودن، اولا قابل اثبات نیست و ثانیا با فرض صحت، به تنهایی در اثبات این همانی ناتوان است و اصل امساک به جهت تعارض با اصل لایبنیتز قابل به کارگیری در مورد نزاع نیست.
پارادایم حاکم بر فلسفه ذهن معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی تبیین پارادایم حاکم بر فلسفه ذهن در دوران معاصر است. نویسنده با روش تحلیلی، پس از
ذکر کلیّاتی در باب نگرش پارادایمی توماس کوهن، در پی توضیح این مطلب برآمده که پاردایم حاکم بر
فلسفه ذهن معاصر، شدیدًا متأّثر از علوم تجربی – اعمّ از فیزیک، روانشناسی تجربی، زیستشناسی، علوم
اعصاب، علوم کامپیوتر – بوده است . حکومت پارادایم مذکور را میتوان در برخی مسائل و مباحث محوری در
اصل سادگی (تیغ اکام) و حذف » ،« تبیینناپذیری کیفیتهای پدیداری » فلسفه ذهن معاصر، مانند
و ... مشاهده « اصل بستار علل فیزیکی و انکار علیّت ذهن به فیزیک » ،« ویژگیهای ذهنیِ غیرفیزیکی
نمود. این مقاله با پرداخت مفصّل به نمونههای مذکور، نشان میدهد تعهّدات پارادایمی فیلسوفان ذهن در
دوران معاصر، چه تبعاتی در اولویتیابی معضلها، نحوه پردازش مسائل، و گزینش رویکرد پاسخگویی به آنها،
به دنبال داشته است
بررسی انتقادی رویکردهای فیزیکالیستی به نفس با تکیه بر شواهد عقلی و نقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله نفس و بدن اگرچه از دیرباز، اندیشه بشر را به خود مشغول کرده، ولیکن در اعصار جدید، نگاهی نو و مجدد به آن صورت گرفته و نظرات متفاوتی نیز عرضه گشته است. فیزیکالیست ها از اساس منکر دوگانگی نفس و بدن گشته اند و حالات نفسانی را به حالات جسمانی فروکاسته اند. در مقابل، اندیشمندان مسلمان، ثنویت نفس و بدن را پذیرفته اند؛ ولی با توجه به اینکه صرفِ پذیرش غیریت نفس و بدن، غیر بدنی بودن نفس را نتیجه نمی دهد، گروهی به تجرد و برخی به عدم تجرد نفس رأی داده اند. این اقوال، نشان از صعوبت بحث دارد و لذا نتایج عقل برهانی و آموزه های دین وحیانی می توانند ملاکی محکم و میزانی کارآمد در تمییز اندیشه های صحیح از غیرصحیح بوده و درک درستی از حقیقت را به ارمغان بیاورند. این مقاله با امعان نظر در ادله، تمایز نفس و بدن و نیز تجرد نفس را نتیجه خواهد گرفت.
تحلیل و ارزیابی رهیافت های گوناگون در رابطه ذهن و بدن و نظر غالب ارسطو
حوزه های تخصصی:
مسأله رابطه ذهن و بدن یکی از مسائلی است که فلاسفه و دانشمندان همواره به آن توجه داشته اند. هرچند برای پیشینیان نیز روشن بود که در انسان، دو نوع متفاوت از حالات و رویدادها وجود دارند که تأثیر علّی و معلولی بر یکدیگر دارند، اما نحوه تکوّن وارتباط این دو نوع از حالات مسأله پیچیده ای بوده که همواره ذهن متفکران انسان شناس را به خود مشغول کرده است. بعضی از فلاسفه در تبیین حالات و رویدادهای جسمانی و ذهنی، معتقد به فیزیکالیسم هستند. فلاسفه دیگر ضمن ابطال فیزیکالیسم، اثبات کرده اند که انسان مرکب است از جوهری جسمانی و جوهری غیرجسمانی. از زمان دکارت تاکنون مشکل ذهن و بدن به این شکل در آمده است که چگونه می توان ارتباط های میان دو نوع شیء را تفسیر کرد. دو نوع شیئی که ظاهراً به کلی با هم متفاوتند؟ در یک طرف امور ذهنی مانند افکار و احساسات قرار دارند که آن ها را اموری شخصی، آگاهانه و غیرمادی می دانیم و در سوی دیگر، امور فیزیکی قرار دارند که آن ها را موجوداتی تصور می کنیم که جرم و امتداد مکانی دارند و به نحو علّی و معلولی با دیگر اشیای فیزیکی تأثیر متقابل دارند. بسیاری از راه حل ها برای حل مشکل ذهن و بدن، به انکار وجود یا به نوعی کوچک و بی اهمیت شمردن موقعیت یکی از این دو نوع شیء خاتمه می یابد. به نظر می رسد ارسطو با استفاده از اموری نظیر پسوخه و وحدت انضمامی ماده و شکل در حل مسأله ذهن و بدن موفق بوده است.
بررسی و نقد برهان دنیل دنت در موافقت با سازگارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این نوشتار بررسی برهان اصلی دنیل دنت در توضیح و توجیه سازگاری پدیده های نفسانی و به طور مشخص، ارادة آزاد انسان با دیدگاه طبیعت گرایی هستی شناسانه (فیزیکالیسم) است. مقاله با صورت بندی این برهان شروع می شود. سپس طبیعت گرایی و نظریة تحول به عنوان پیش زمینة اندیشه دنت شرح داده می شوند. دنت، با تفسیری خاص از جبر علی بر مبنای طراحی موجودات (در قالب نظریة تحول) در تلاش است مقدمات برهان خود را توضیح دهد و توجیه کند. تفسیر خاص وی مبتنی بر ایجاد تمایز بین دو مفهوم جبر (ضرورت) علّی و اجتناب ناپذیری است. در بخش آخر مقاله، با بررسی و نقد دیدگاه دنت، نشان داده می شود که برهان او برای نشان دادن سازگاری بین ارادة آزاد و جبر علّی، رضایت بخش و کارآمد نیست و وی نتوانسته مشکل عمیق و کهن سازگاری ارادة آزاد با جبر علّی را حل کند.
ماهیت نفس از دیدگاه نوخاسته گرایی و ملاصدرا
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه ذهن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
نوخاسته گرایی عموماً به منزله راهکاری در عرصه تبیین پدیدارهای طبیعی در برابر چالش های تقلیل گرایی فیزیکی طرح می گردد. به طور خاص اهمیت این راهکار در حوزه فلسفه ذهن و ماهیت نفس و رابطه آن با بدن در برابر چالش های نگاه تقلیل گرایانه و فیزیکالیستی به ذهن است که مفری برای عبور از اشکالات وارد شده به فیزیکالسیم تقلیل گرا است. آنچه این رویکرد نو را نسبت به فلسفه اسلامی و خصوصاً فلسفه صدرایی با اهمیت می سازد از دو جهت است؛ جهت نخست، اشتراک این دو در نقد تقلیل گرایی فیزیکالیستی و عدم تقلیل کامل ذهن به بدن است و جهت دوم رویکرد یگانه انگار هردو نسبت به واقعیت عالم و مخالفت با دوگانه انگاری متافیزیکی است. در این مقاله، در ابتدا با شرح و تبیین فیزیکالیسم تقلیل گرا و چالش های پیش روی آن خصوصا در عرصه ذهن، به معرفی و تبیین نوخاسته گرایی می پردازیم و پس از آن نگاه صدرایی به نفس و رابطه آن با بدن را تبیین می کنیم تا در نهایت ارزیابی مقایسه ای و تطابق دو نگاه نوخاسته گرایی و صدرایی به ذهن و رابطه آن با بدن با یکدیگر امکان پذیر گردد.
فیزیکالیسم ناتقلیل گرا؛ بررسی و نقد دیدگاه ننسی مورفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال پانزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۰
123 - 144
حوزه های تخصصی:
دوگانگی یا یگانگی نفس و بدن از موضوعات مهم و بحث برانگیز میان فلاسفه و روان شناسان است. فیزیکالیسم از رویکردهایی است که نفس را از نظر جوهری و وجودی قابل تقلیل به بدن می پندارد. با این حال، فیزیکالیسم ناتقلیل گرا، صفات و استعدادهای نفس را تقلیل ناپذیر به صفات اجزای بدن می شمرد. در نقطه مقابل، دوگانه انگاری جوهری، نه تنها صفات منسوب به نفس، بلکه موصوف به این صفات، یعنی خود نفس، را نیز تقلیل ناپذیر به بدن می داند. مورفی جانب فیزیکالیسم ناتقلیل گرا را تقویت می کند. وی تبیین های برخاسته از علوم تجربی جدید، به ویژه عصب شناسی را نقطه اتکایی قوی برای این رویکرد می شمرد و نیازی به پذیرش جوهری فرامادی نمی بیند و استدلال های آنها را به دلیل اتکا بر شهود ناتمام می داند. وی «علیت از بالا» و نگاه کل گرایانه به جنبه مادی آدمی را برای فهم حقیقت انسان ضروری می داند. این مقاله دوگانه انگاری و فیزیکالیسم ناتقلیل گرا را مقایسه و میان آنها داوری می کند. داده های علوم تجربی با خوانش صحیح از دوگانه انگاری کاملاً سازگار است. بدون اتکا بر شهود نمی توان در عرصه خودشناسی و انسان شناسی وارد شد. می توان دوگانه انگاری را با استدلالی فلسفی پایه ریزی کرد که بر گزاره های شهودی همه فهم و انکارناپذیر مبتنی باشد. علیت از بالا نیز اگر به خوبی تبیین شود، دوگانه انگاری را نشان می دهد.
تحلیل انتقادی دلایل قائلان به مادیت ادراک، با نگاه به مبانی حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۷ شماره ۷۴
25 - 49
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش ابتدا اصول کلی و مشترک قایلان به نظریه های مادی انگارانه و دیدگاه های مخالف دوگانه انگاری، که برای اختصار آنها را «قایلان به مادیت ادراک» می نامیم، بر می شماریم؛ ادله یادشده در دو دسته کلی قرار می گیرند: دلایلی که در رد دوگانه انگاری جوهری اقامه شده است و دلایلی که برای اثبات دیدگاه های یگانه انگاری ارایه گردیده است. سپس به تحلیل و بررسی این دلایل می پردازیم. در پایان با بررسی دلایل مختلف، مشخص شد که دو دیدگاه رفتارگرایی و کارکردگرایی برای ادعای خود دلیلی اقامه نکرده اند. دلایل مطرح شده برای ماتریالیسم حذف گرا و این همانی به این دلیل که بر پایه استقرا هستند یا امید به پیشرفت دانش عصب شناسی در آینده، بسی جای تأمل ندارند؛ ولی نشان داده شد که برهان های ناتوانی تبیین دیدگاه دوگانه انگاری، تاریخ تکاملی، وابستگی عصبی، تأثیر روان گردان ها بر آگاهی و برهان مغز دوپاره، خدشه پذیر نیستند؛ ولی با نظر صدرالمتاللهین مبنی بر جسمانیه الحدوث وروحانیه البقا بودن نفس انسانی سازگاری دارند.
چگونگی جمع مبنای فیزیکالیستی علم جدید از نگاه کواین و رابطه علّی ماوراء طبیعت و طبیعت در نگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علامه محمدحسین طباطبایی از فیلسوفان الهی است که از سویی به ماوراء طبیعت باور دارد و از سوی دیگر قائل به رابطه علی بین ماوراء طبیعت و طبیعت است. او در دوره جدید زندگی می کند که علم تجربی حرمت فراوان دارد. یکی از مبانی علم جدید، طبق تلقی کواین، فیزیکالیسم (خودبسنده بودن طبیعت) است. بین این دو تلقی در نگاه ابتدایی تعارض وجود دارد. طباطبایی مستقیماً به بررسی این موضوع نپرداخته است که آیا فیزیکالیسم با اصول فلسفی رایج در فلسفه اسلامی هماهنگ است یا خیر. اما در نوشته های فلسفی ایشان، در باب نحوه ارتباط طبیعت و ماوراء طبیعت دو نظر دیده می شود که از آنها می توان برای حل این مسئله مدد گرفت. اول آن که بر اساس عوالم متعدد و رابطه علی بین این عوالم، تغییرات عالم طبیعت معلول عوالم بالاتر است، اما علت قریب افعال طبیعی به صور نوعیه برمی گردد. این راه حل راه را برای امکان همنشینی علم جدید و فلسفه اسلامی هموار می کند، اما مشکلاتی دارد. نگاه دیگر ایشان آن است که نه تک تک وقایع طبیعت بلکه کلیت عالم طبیعت به جعل بسیط معلول ماوراء طبیعت است. این نگاه دوم زمینه هماهنگی مبنای فیزیکالیستی علم جدید و اصل ارتباط طبیعت و ماوراء طبیعت را بیشتر فراهم می کند، اما هنوز نیاز به ترمیم دارد تا با مدعیات دیگر فلسفی هماهنگ شود.
رهیافت تطبیقی به ماده انگاری نفس در کلام اسلامی و فیزیکالیسم در فلسفه ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان متکلمان اسلامی از گرایش های گوناگون اشعری، معتزلی و اهل حدیث گرفته تا برخی متکلمان امامیه، دیدگاهی مطرح است که نفس انسانی را جسمانی و مادی تفسیر می کند. در میان این گرایش های کلامی برخی نفس را جسم لطیف، برخی جزء اصلی بدن و برخی عرض می انگارند، و گروهی اصل وجود نفس را انکار کرده، آن را همین بدن و هیکل محسوس می دانند. در عرصه فلسفه ذهن نیز گرایش های فیزیکالیستی گوناگونی مطرح است که نفس یا ذهن انسان را به مغز یا کارکرد یا رفتار تحویل برده اند. از این دیدگاه ها به «این همانی ذهن و مغز»، «کارکردگرایی» و «رفتار گرایی»، یاد می شود. در این مقاله پس از تبیین دیدگاه های ماده انگاری نفس در کلام اسلامی و مقایسه اجمالی آن با نظریات فیزیکالیستی در فلسفه ذهن، مبانی و زیرساخت این دیدگاه ها کاویده شده و پیامدها و لوازم مشترک میان آنها مانند هویت شخصی، حقیقت مرگ، حیات برزخی، آثار شگفت انگیز نفس، کرامت انسان، استخراج شده است.
تبیین آگاهی از دیدگاه یگانه انگاری راسلی و ارزیابی کارآمدی آن در پاسخ به مسئله ذهن- بدن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۶ شماره ۷۱
51 - 82
حوزه های تخصصی:
آگاهی و جایگاه آن در طبیعت از اصلی ترین پرسش ها در فلسفه ذهن است و ارتباط تنگاتنگی با مسئله ذهن- بدن دارد. تبیین های متفاوتی در مورد نسبت آگاهی با جهان طبیعت وجود دارد که به نظر می رسد در همان دوگانه سنتی فیزیکالیسم و دوگانه انگاری جای می گیرد. درحالی که هر دو تبیین با مشکلاتی مواجه اند که از مقبولیت آنها کاسته است، یگانه انگاری راسلی ادعا می کند که توانسته است از این دوگانه فاصله بگیرد، آگاهی را با ویژگی های منحصر به فردش توضیح دهد و نسبت آن را با طبیعت مشخص کند؛ به گونه ای که اصل بستار علّی نیز بر اساس این ایده قابل توجیه باشد. در این مقاله ابتدا به توضیح این دیدگاه پرداخته و گرایش های مختلف آن را بررسی می کنیم؛ سپس همه روان انگاری را به عنوان نتیجه ای برای یگانه انگاری راسلی توضیح می دهیم و در آخر بر این پرسش متمرکز می شویم که آیا یگانه انگاری راسلی توانسته راه حلی برای تبیین آگاهی و مسئله ذهن- بدن بیابد یا نه.
انسان شناسی پولسی و ساحت های وجودی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله اقسام انسان شناسی، انسان شناسی دینی است که با تکیه بر متون مقدس ادیان، به بررسی ابعاد و سرشت انسانی می پردازد. با توجه به تأثیرپذیری انکار ناپذیر مسیحیت از آموزه های پولس، این مقاله تلاش دارد با مراجعه مستقیم به نامه های پولس در عهد جدید و همچنین با توجه به شواهد تاریخی، دیدگاه او درباره چندگانگی ساحت وجودی انسان را واکاوی نماید. بر اساس نتایج این تحقیق، می توان گفت: پولس به غیر از جسم، ساحت دیگری نیز برای انسان قائل است که بر خلاف جسم، مانا و ماندگار است و دارای آثار مختلف و متنوعی است. همچنین با اینکه پولس در بعضی عبارات خود بین نفس و روح تفکیک قائل شده است، اما سایر نوشته های وی، تمایز جوهری میان این دو را تأیید نمی کند. این اسامی مختلف، صرفاً به کاربردهای مختلف ساحت غیرجسمانی اشاره دارند و دلیلی بر مجزا بودن آنها در دست نیست.
اگزیستانسیالیسم و فیزیکالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
159-185
حوزه های تخصصی:
این مقاله به نزاع میان اگزیستانسیالیسم 1 و فیزیکالیسم بر سر اصالت یا عدم اصالت «تفکر و آزادی انسان» و به تعبیری امکان یا عدم امکان تقلیل و تأویل نحوه تفکر، کنش ها، انتخاب ها و تصمیمات آدمی بر اساس شرایط و امور فیزیکی، بیولوژیک، مغزی و نورولوژیک پرداخته است. به بیان ساده تر، نحوه تفکری که از آن، به اعتبارهایی متفاوت و در قرون هفده تا بیست، به تعابیر گوناگونی چون طبیعت گرایی (ناتورالیسم)، ماده گرایی (ماتریالیسم) و قول به اصالت امر فیزیکی (فیزیکالیسم) یاد می شود، می کوشد بر اساس روشی تقلیل گرایانه (Reductionist) حقیقت وجودی انسان و آن بارقه ای را که نحوه هستی خاص آدمی است و در زبان اسطوره ای افلاطون از آن به «روح»، در زبان و ادب فارسی «جان»، در زبان کانت «قوه خیال استعلایی»، در زبان کی یرکه گور و اگزیستانسیالیسم «اگزیستانس»، و در زبان هایدگر «دازاین» تعبیر می گردد، به منزله محصول و معلول امور مادی، طبیعی یا فیزیکی تلقی کرده، قدرت تفکر و توانایی انتخاب یا آزادی آدمی را نه به عنوان اموری اصیل -یعنی تقلیل ناپذیر (Irreducible)- بلکه نتیجه فرعی امور طبیعی، فیزیکی و فرآیندهای بیولوژیک بنمایاند. این مقاله مدعی است که در چالش میان فیزیکالیسم و تقلیل گرایی از یکسو با اگزیستانسیالیسم و معتقدان به وجود اگزیستانس یا دازاین از سوی دیگر، چالش گاه اصلی و محل نزاع غالباً به خوبی تعیین نگشته، لذا بحث در خصوص این چالش نظری در مسیر مناسبی سیر نکرده است. نگارنده، علاوه بر کوشش به منظور نشان دادن دقیق محل نزاع مذکور، در صدد است تا اصلی ترین مبانی فیزیکالیسم را مورد تردیدهای جدی قرار دهد.
وجوه تشابه و تفاوت نوظهورگرایی با علم النفس ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
163 - 178
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی مقایسه ای نظریه حکمت متعالیه درباره حدوث و نحوه وجود نفس با یکی از نظریات فلسفه ذهن معاصر در این باره می پردازد. ابتدا به تفصیل نظریه مشهور به «نوظهورگرایی» واکاوی می شود و با تفکیک دو نسخه قوی و ضعیف این نظریه، دو چالش مهم تبیینی که فیلسوفان فیزیکالیست علیه این نظریه اقامه کرده اند را توضیح داده ایم. در ادامه، ضمن مروری اجمالی بر نظریه صدرالمتألهین درباره حدوث و مراتب نفس، شباهت و تفاوت آن با نسخه قوی نوظهورگرایی بررسی شده است. سپس، ضمن تأکید بر جنبه های اساسی شباهت و برخی تفاوت های این دو نظریه، نشان داده ایم که چالش های پیش روی نوظهورگرایی که از سوی فیزیکالیست ها مطرح شده نیز قابل بازسازی در برابر نظریه ملاصدرا است. نگارنده در انتها با اشاره به برخی توضیحات فیلسوفان صدرایی درباره رابطه نفس بدن، آن را در مواجهه با اشکالات و ابهامات فیزیکالیست های معاصر کافی نمی بیند و فلسفه صدرا را در راستای چالش تبیینی مذکور نیازمند تکمیل می داند. بیان نقاط اشتراک و افتراق این دو دیدگاه و تشریح برخی کاستی ها و ابهامات نظریه حکمت متعالیه برای مواجهه با اشکالات فیزیکالیستی معاصر، از نوآوری های این مقاله است.
کارکردگرایی تحققگر و زندگی پس از مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه ذهن معاصر، برخی با ارائه مدلی تلفیقی از کارکردگرایی و نظریه این همانی، به دنبال تحویل حالات نفسانی به حالات بدنی و فیزیکی و به این ترتیب تحویل شخصیت آدمی به بدن و دستگاه عصبی او هستند. از آنجا که این رویکرد از یک سو می تواند به عنوان مدل تکامل یافته و جرح وتعدیل شده نظریه این همانی به شمار آید، گاهی مدل «کارکردی تحویل» یا «این همانی کارکردی» خوانده می شود. از دیگر سو، همین رویکرد، از آنجا که نسخه ای از کارکردگرایی نیز به شمار می آید، گاهی با عنوان «کارکردگرایی تحققگر» نیز خوانده می شود. در این مقاله استدلال شده است که دفاع از امکان زندگی پس از مرگ بر اساس این رویکرد تقریباً هیچ مزیتی در مقایسه با سایر صورت بندی های فیزیکالیستی امکان زندگی پس از مرگ نخواهد داشت؛ چرا که این ایده عملاً، برای دور ماندن از مشکل ناسازگاری درونی، به نسخه ای از نظریه این همانی نوعی و یا این همانی نمونه ایِ شخص و بدن تبدیل می شود. به این ترتیب در به کارگیری مفاهیمی چون «تحقق» به منظور تبیین رابطه شخص و بدن و همچنین دفاع از تحقق پذیری چندگانه شخص ناکام خواهد بود.
تأمّلی فیزیکالیستی بر برخی از مهم ترین ادلّه تجرّد نفس نزد ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد تبیین نحوه تجرّد نفس در دو جریان اصلی فلسفه اسلامی و سپس بررسی برخی از استدلال ها بر این تجرّد از منظر فیزیکالیسم است. به این منظور در آغاز، دیدگاه ابن سینا درباره «حدوث روحانی نفس» و کیفیت دوئالیسم جوهری مرور می شود؛ آن گاه دیدگاه «حدوث جسمانی نفس» و چگونگی پدید آمدن و سیر نفس تا تجرّد، از منظر صدرالمتألّهین، به همراه پنج استدلال از مهم ترین براهین اقامه شده از سوی این دو فیلسوف بزرگ اسلامی به سود تجرّد نفس، بررسی می شود. به این منظور، ضمن اشاره به برخی از مهم ترین دیدگاه های فیزیکالیستی معاصر درباره ماهیت ذهن و حالات ذهنی، نشان داده می شود که براهین تجرّد نفس که در این جا ذکر شده اند اساساً ناظر به هیچ یک از دیدگاه های مهم فیزیکالیستی نیستند و آنها را مخدوش نمی سازند. نتیجه به دست آمده آن است که نظریات مهم فیزیکالیستی درون گرایانه (مانند تئوری پرطرفدار این همانی ذهن و مغز)، اساساً صورت بندی متفاوتی نسبت به آنچه استدلال های بوعلی و ملاصدرا در پی نفی آن هستند، دارد و با این نحوه مواجهه، مخدوش نمی شوند. همچنین نظریات مهم برون گرایانه (مانند تئوری پرطرفدار بازنمودگرایی برون گرا) نیز با پیش فرض ها و قرائت های استدلال کنندگان در فلسفه اسلامی از مادّی انگاری، همخوان نیست و شقوق دیگری از فیزیکالیسم درباره ذهن مطرح می شود که از اساس، مطمح نظر استدلال کنندگان علیه مادّی انگاری درباره نفس نبوده است؛ ضمن آنکه برخی ادلّه تجرّد، فارغ از عدم امکان مواجهه با تئوری های رقیب، خود به خلط جنبه معرفت شناختی با جنبه وجودشناختی هم دچار شده اند.