مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
نیهیلیسم
منبع:
علوم سیاسى ۱۳۸۴ شماره ۳۰
حوزه های تخصصی:
انسان، پدیدهاى با دو ساحت مادى و معنوى است. تبیین علمى، ترسیم عملى و تحقق عینى ساحات دوگانه انسان و جامعه انسانى به صورت توأمان، ضرورتى اجتنابناپذیر و نیازى فزاینده محسوب مىگردد. نگرش فکرى سیاسى و گرایش عملى سیاسى رایج و غالب در دوران مدرن از ساحت متعالى انسانى در عرصه سیاسى و حتى اجتماعى غفلت کرده و چه بسا آن را نفى و انکار مىنماید. نارسایى تک ساحتى و ناسازوارىهاى درون زاى این جریان، امروزه به شکل نسبیت مطلق مدرنیستى و یا نهیلیسم معرفتى، روشى و علمى سیاسى، در حال پدیدار شدن است که خود باعث بسیارى بحرانهاى اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى در سطح داخلى، خارجى و بینالمللى است. بر این اساس، سیاست متعالى و اندیشه و «علم سیاسى متعالى»، «چشم انداز» آینده علم سیاسى را در سطح ملى، جهان اسلام و بلکه جهانى تشکیل مىدهد. «چالش علم سیاسى متعالى» فرا رو، درک این ضرورت و تبیین علمى، تنظیم و ترسیم عملى و تحقق عینى این چنین علم و چشمانداز علمى است.
بررسی تطبیقی خواهرم و عنکبوت جلال آل احمد با طاعون و بیگانه آلبر کامو (عنوان عربی: دراسة مقارنة بین (أختی والعنکبوت) لجلال آل أحمد، و (الطاعون) و (الغریب) لألبیر کامو)
حوزه های تخصصی:
درباره جلال آل احمد و آثارش کم نوشته نشده؛ اما آنچه در این مقاله به آن توجه شده، از رنگی دیگر است.این مقاله، تلاشی است درجهت بررسی تاثیر اندیشه های آلبرکامو بر جلال آل احمد. اگر بپذیریم که ادبیات فرانسه بر برخی از نویسندگان ایرانی تاثیر گذاشته است، در گفتار حاضر، جایگاه جلال آل احمد به عنوان یکی از نامدارترین و اندیشمندترین نویسنده معاصر که آثارش از حیث سیر تفکر و اندیشه با آلبر کامو شباهت هایی دارد، بررسی می شود. با بررسی تطبیقی، تاثیر و تاثرهایی آشکار می شود که قیاس آنها می تواند در بسیاری از موارد راهگشای پژوهشگران در درک بهینه آثار ادبی این نویسنده باشد. جهت نیل به این مقصود، در این مقال سعی شده است با انجام نقد روان شناسی از دیدگاه ژاک لاکان و نشانه شناسی رولان بارت، برروی یکی از داستان های کوتاه جلال آل احمد با نام خواهرم و عنکبوت، بتوانیم به ژرفای متن نفوذ کنیم و ناخودآگاه آن را بیرون بکشیم و مضامینی مانند نیهیلیسم، ماشینیسم و مدرنیته ستیزی را که این نویسنده ایرانی با الهام از تفکرات و اندیشه های کامو به عاریت گرفته است، استخراج کنیم، و به این ترتیب، به تشابهات و مشترکات فکری این دو نویسنده پی ببریم.چکیده عربی:الداراسات التی تتناول جلال آل أحمد ونتاجاته لیست قلیلة إلا أن ما تطرقنا إلیه فی هذا المقال یختلف عن مثیلاته حیث یحاول هذا المقال أن یدرس تأثیر آراء ألبیر کامو علی جلال آل أحمد. إذا قبلنا أن الأدب الفرنسی أثّر علی عدد من الکتّاب الإیرانیین، یمکننا أن نعتبر آل أحمد بوصفه مفکرا ذا شهرة أدبیة واسعة من أکثر الکتّاب المعاصرین الذین یقترب کثیرا فی نتاجاته من ألبیر کامو. فالدراسة المقارنة بین الأدیبین تمهد الطریق للباحثین فی استیعاب أفضل لنتاجات آل أحمد الأدبیة. یحاول هذا المقال أن یدرس إحدی قصص آل أحمد القصیرة بعنوان (أختی والعنکبوت) دراسة نقدیة وفقا لمکتب جاک لاکان للتحلیل النفسی وسیموطیقا رولان بارت؛ وذلک للوصول إلی أعماق النص وخفایاه کی یستخرج مضامین: کعداءه للعبثیة وثورة الماکینات والحداثة، التی استعارها هذا الأدیب الإیرانی من آراء ألبیر کامو. وأخیرا یبین المقال المشترکات الفکریة لدی الأدیبین.
واکاوی مارکسیسم، نیهیلیسم و شیطان گرایی در ادبیات عرفانی پائولو کوئلیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پائولو کوئلیو رمان نویس مشهور برزیلی و رهبر یکی از فرقه های انحرافی است. او نویسنده ای است که در دوران نوجوانی به بی ایمانی روی آورده و با گرایش شدید به آثار مارکس و انگلس، همه باورهای مارکسیستی را دگرگون کرده است. او در همین دوران علاقه مند به سحر و جادو گردید و به دنبال آن، جذب گروه های شیطان پرستی شد. کوئلیو پس از فروپاشی نظام های مادی مارکسیسم و فرویدیسم، خلأ حاصل از دین و معنویت را در غرب به خوبی احساس کرده و بر آن شده تا با استفاده از فن قصه نویسی، نیاز فطری بشر به عرفان و معنویت را مرتفع سازد. او در همین زمینه، با ادبیاتی صریح و ساده بر اندیشه های مارکسیستی، نیهیلیستی و شیطان پرستی لباس عرفان و معنویت پوشانده، آن را به جهانیان عرضه می کند. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، به دنبال مقایسه تطبیقی اندیشه های مارکسیسم، نیهیلیسم و شیطان گرایی با اندیشه های کوئلیو می باشد و اثبات نموده که وی در ادبیات عرفانی خود به شدت متأثر از مارکسیسم و شیطان گرایی بوده و عرفان او عرفانی سکولار است.
«بازگشت جاودان» به مثابه ژرف ترین اندیشه چنین گفت زرتشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیچه چنین گفت زرتشت را بزرگ ترین کتاب خود و آموزه بازگشت جاودان را «ژرف ترین اندیشه» این کتاب می داند. چرا این آموزه دارای چنین اهمیتی در فلسفه نیچه است؟ اگرچه میان طرح اولیه بازگشت جاودان در دانش شاد تا طرح جدی در زرتشت تفاوت هایی وجود دارد، اما چند مشخصه همواره باقیست. اول آن که بازگشت جاودان سنجه ای برای نیچه جهت بازارزش گذاری ارزش ها و در مقابل روحیه کینه توزی و آرمان زهد است. دوم این که اگرچه نیچه در خواست قدرت، گاهی تلاش می کند تفسیری جهان شناختی از آموزه بازگشت جاودان به دست دهد، اما اکثر مفسران بر پیامدهای عملی باور به چنین آموزه ای انگشت گذارده اند؛ هر چند در مورد چیستی این پیامدهای عملی میان ایشان اختلاف نظر وجود دارد.
مشکلی که پیش می آید این است که اگر بازگشت جاودان مستلزم این است که به همه چیز از جمله امور نامطلوب نیز آری بگوییم و حتی براساس «عشق به سرنوشت»، عاشق رنج هم باشیم، چگونه آری گفتن به رنج، با آری گفتن به زندگی که نیچه از آن دم می زند سازگار است؟ پاسخ به این پرسش ابعاد جدیدی از اندیشه نیچه و آموزه بازگشت جاودان را بر ما می گشاید. این آموزه «آفرینندگی»، «گزینش»، «تصمیم»، و «کنش گری» را باعث می شود و در عین حال نیهیلیسم را به اوج خود می رساند و آن را تکمیل می کند که این نیز مطلوب دیگر نیچه است.
پست مدرنیسم و تاثیر نیهیلیسم بر آن
حوزه های تخصصی:
اندیشه پست مدرن یکی از آخرین رهیافتهای فیلسوفان و مورخان در سالهای اخیر است. هرچند دوران آن به نظر برخی متفکران به پایان رسیده و عصر نگره های جدیدی آغاز شده است.پست مدرنیته از نقد مدرنیته می آید. هرچند در آغاز شکلی ادبی داشت اما توسط متفکران برجسته فرانسوی از جمله میشل فوکو، لیوتار، بودریار و ریچاردرورتی امریکایی ودر سالهای اخیر واتیمو از متفکران ایتالیایی به جهان شناسانده شد.اما این دسته از متفکران خود تحت تاثیر هایدگر و البته نیچه قرار داشتند.هایدگر حلقه وصل این اندیشمندان با نیچه بود.او این امکان را به متفکران غربی داد تا اندیشه های نیچه را بازشناسی و بازخوانی نمایند.طرح فکری او در باره نیهیلیسم به رشد پست مدرنیسم بسیار کمک کرد.آنها در باب مفهوم خداوند، متافیزیک، انسان و تاریخ اصول جدیدی را ارائه کردند.آنها با روایتگریهای مطلق گرایانه مخالفت کردند.تاریخنگاری کلاسیک از نظر آنها محل اتکا نبود و نیاز بود تا داوری و تفسیر نوینی از رویدادها ارائه شود.انسان هم در مرکز این بازداوری قرار می گرفت.تفاسیر افلاطونی و نئو اسکولاستیکی در ادیان مورد عمیقترین نقدها قرار داشت.پست مدرنیسم بر مفاهیمی چون تاریخ استعمار، تاریخ سیاهان، تاریخ زنان، ابدیت انگاری تاریخی و تئوری های خطی خط بطلان کشید.انسان را آزاد فرض کرد و هرگونه فرجام نگری در کارش را ناپسند و غیر عقلانی دانست.البته بر نگرش آنها نیز نقدهای مستحکمی وارد شد.آنها برای اثبات صحت ادعاهای خویش محکوم به رعایت قواعد و اصولی بودند که دنیای مدرن و پیش از مدرن بنیانهای آنرا بنا نهاده بودند.
نقدهای نیچه به علم جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه علم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر خردگریزی پس از ایده آلیسم (نیمه دوم قرن 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
زمانی که سوت قطارها، زنگ تلفن ها و روشنایی لامپ ها مجالی برای مردم قرن نوزدهم برای شک درباره علم جدید و فواید فناورانه آن باقی نگذاشته بود، نیچه آن را به چالش کشید. او با نقد این تصور که جهان طبیعت به گونه ای تنظیم شده است که با «قواعد» یا «قوانین» علمی ما مطابقت داشته باشد، اصلی ترین بنیان علم جدید را زیر سؤال برد. او همچنین با نقد اصل علیّت که برای فهم علمی جهان بسیار ضروری است، نقد خود را عمق بخشید. البته تفاوت های مهم و ظریفی میان نقد وی از مفاهیم «قانون» و «علیت» در آثار دوره اولیه و میانی نیچه و آثار دوره نهایی اش وجود دارد. نیچه در لایه های ژرف تری از نقد خود تلاش می کند با کشف پیوندی عمیق میان علم و مابعدالطبیعه، افسانه از کار درآمدنِ «جهان حقیقی» را بی بنیان شدن کل بنای علم جدید جلوه دهد. از این رو، نیچه علم را نیهلیستی می داند و با مقایسه علم و الهیات، علم را والاترین صورتِ آرمان زهد و بهترین هم دست آن معرفی می کند. البته باید توجه داشت که هدف نیچه نهایتاً نه کنارگذاشتنِ علم و خواستِ حقیقت به عنوان رانه اصلی آن، بلکه تجدید بنای آن بر ستونِ ارزش های نویی است که به زندگی آری گویند.
خاستگاه ادبیات و مسئله تناهی از منظر موریس بلانشو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موریس بلانشو، فیلسوف و ادیب فرانسوی، علی رغم آن که در زمانه خود شخصیتی کمتر شناخته شده به شمار می رفت، اما آثارش از نیمه دوم قرن بیستم تا به امروز مورد توجه فلاسفه و منتقدان ادبی واقع شده است. آنچه نوشته های بلانشو را متمایز می سازد، رویکرد قطعه وار او در قبال فلسفه و ادبیات است که بیش از آنکه به تدوین نظریه های فلسفی و ادبی بینجامد، منجر به ضد-نظریه و در نتیجه بینشی غیرسیستماتیک به این دو حوزه شده است. از چشمگیرترین جنبه های اندیشه بلانشو، بحث در باب نسبت غریبی است که او میان خاستگاه ادبیات و مسئله تناهی و مرگ برقرار می سازد. جستارحاضر، در پی خوانش آراء بلانشو در خصوص ادبیات، به مسئله تعریف ناپذیریِ آن و سپس خاستگاه ادبیات می پردازد و از خلال تحلیل دیدگاه بلانشو در باب مرگ، نسبتِ این دو موضوع را به بحث و بررسی می گذارد. چنان که خواهیم دید، تصور بلانشو در خصوص تناهی و نیهیلیسم را می توان به نحوی ناسازنما برسازنده ی راز ابهام ادبیات و خاستگاه آن تلقی کرد.
رابطه علم و دین از دیدگاه نیشیتانی کیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی کرده ایم رابطه علم و دین را از دیدگاه یکی از فیلسوفان سرشناس مکتب کیوتو ژاپنی به نام نیشیتانی کیجی بررسی نماییم. نیشیتانی از شاگردان نیشیدا کیتارو، بنیانگذار مکتب کیوتو، تحت تأثیر اندیشه های انتقادی نیچه نسبت به فرهنگ غربی می کوشد با طرح مساله نیهیلیسم نیچه در فلسفه خویش به حل مساله رابطه علم و دین بپردازد. او بر این باور است که تنها راه برای غلبه بر نیهیلیسم این است که این دو ساحت را به نحو اگزیستانسیال به هم پیوند دهیم تا معضل بی معنایی بشر امروز درمان شود. نیشیتانی تحت تأثیر اگزیستانسیالیسم هایدگر رویکردی اگزیستانسیالیستی به مساله رابطه علم و دین دارد. طبق نظر این فیلسوف، مساله نیهیلیسم و شونیاتا (sunyata) هم مساله وجودی (اگزیستانسیال) است و هم مساله تاریخی که هر کس در وهله اول با آن مواجه می شود. در این نوشته سعی خواهیم کرد ابتدا با طرح نیهیلیسم در اندیشه او و نشان دادن جایگاه این مفهوم، به سراغ مساله رابطه علم و دین برویم تا نشان دهیم که چگونه این رابطه با این مفهوم گره خورده است.
نیهیلیسم و تکنولوژی اطلاعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کی یرکگور، در نوشتار عصر حاضر ، مواجهه ای خصمانه علیه مطبوعات دارد؛ زیرا معتقد است مطبوعات زمینه بروز و ظهور نیهیلیسم را فراهم می آورند. دریفوس، این اندیشه کی یرکگور را به دیگر تکنولوژی های اطلاعاتی _ به ویژه اینترنت بسط می دهد. مقاله حاضر نشان می دهد که این نگرش کی یرکگور– دریفوس نتیجه انسان شناسی و تلقی خاصی از معنای زندگی است که نیازمند بررسی های نقادانه بیشتر است. در مقاله حاضر، توضیح می دهیم که هر چند بصیرت های کی یرکگور و دریفوس در شناخت مخاطرات تکنولوژی اطلاعات با اهمیت اند، اما رویکرد آن ها در قبال معنابخشی به زندگی و هویت انسانی، تحلیلی یک جانبه از موقعیت مسئله ارائه می کند و خصوصاً به دلیل اتکای آن به «تعهد غیرمشروط» محل مخاطرات جدیدی است. پیشنهاد نهایی این است که اتخاذ موضع مناسب در قبال تکنولوژی اطلاعات، نیازمند انسان شناسی مناسبی است تا با بهره گیری از حکمت دینی– اخلاقی ظرفیت لازم برای بهره مندی ایمن از تکنولوژی به دور از نیهیلیسم را فراهم کند و در عین حال، با استفاده از مهندسی تدریجی و در فرایندی دموکراتیک، به صورت نهادی آن را کنترل نماید.
نقد مضمونی کتاب آسیا دربرابر غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم خرداد ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
131-145
کتاب " آسیادربرابرغرب" از نظرگاهی آغاز می شود که پیش از آن درک نشده بود و آن مفهوم بنیادی “غربزدگی ” چونان نیهیلیسم مضاعف" یا "توهم مضاعف" است؛ البته پیش از این کتاب متون منتشرشده دیگری بر بنیاد غربزدگی آشکارا بیان شده یا نهان در متن منتشر شده بود. یکی کتاب فخرالدین شادمان با نام "تسخیر تمدن فرنگی" که در سال 1326 منتشر شد و دوم کتاب مشهور غربزدگی که نخستین بار در سال 1341 انتشاریافت. نخستین متن از ایرانی خودباخته در برابر فرهنگ غربی سخن میگوید. در دومین متن مفهوم غربزدگی متاثر از آراء سید احمد فردید البته با فهمی متفاوت از درک هستی شناسانه او برای آسیب شناسی هستی و زبان ایرانی خودباخته دربرابر فرهنگ غربی سخن به میان می آید. کتاب داریوش شایگان اما پیرو مایه هستی شناسانه آراء سید احمد فردید متنی است که رویارویی هستی ایرانی و غربی را چونان دو هستی متفاوت بر بنیاد دو مفهوم "نیهیلیسم" و "نیهیلیسم مضاعف" میفهمد. بنابراین ضروری است که برای بازخوانی نسبت آگاهی معاصر ایران با جهان نو به این متن و مضمون بنیادینش توجه شود.
حقیقت و اراده معطوف به قدرت به منزله هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایده اصلی تفکر نیچه مفهوم ”اراده معطوف به قدرت“ است که به عنوان بدیلی در مقابل تفکر متافیزیکی مطرح می گردد. تفکر نیچه پیام آور تفسیر نوینی از ساحت حیات فردی و اجتماعی انسان در جهان کنونی است. نقد رادیکال نیچه به سنت تفکر متافیزیکیِ تاکنونی این است که این سنت به نیهیلیسم منجر گردیده است. همین نقد در تحلیل آخر زمینه های ظهور معنای تازه ای از مفاهیم شناخت و حقیقت را فراهم ساخته است. نیچه با بازگشت به سپهر اندیشه یونان باستان و با عنایت به مفهوم صیرورت و شدن، شناخت را کوبیدن مُهر اراده معطوف به قدرت بر واقعیت می داند و به تبع آن حقیقت نه دیگر چون امری ثابت و مطلق که چونان وجهی تولیدی، متکثر و به مثابه افسانه ای سودمند از جهت رفع امورات انسانی و با عملکردی تنظیمی تلقی می گردد. اراده معطوف به قدرت در مقام هنرمند با بازگشت به طبیعت، چیرگی بر خود و با قدرت آفرینش گری خویش بر نیهیلیسم فائق آمده، عناصر سازنده حیات و زندگی را قوام می بخشد و به زندگی آری می گوید. حقیقت در چنین معنایی چیزی جز اراده معطوف به قدرت نیست.
«لبخند» تراژیک ابرانسان در تفکر نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیچه در تأملات انتقادی خود درباره فلسفه عقل گرایان و تجربه باوران که درون مایه آن را نتیجه تفکر متافیزیکی و تئولوژیک می داند به ماحصل شیوه های جهان بینی آنها، همچون یأس، ناامیدی و سرخوردگی ای اشاره دارد که به نیهیلیسم می انجامد. تفکر تاکنونی غربی از نظرگاه نیچه، مَحمل دشمنی و کینه توزی با زندگی بوده است. گویی که زندگی خصمِ تفکر است و رستگاری انسان بریدن از زندگی و حیات است. فلسفه آری گوی نیچه به عنوان بدیل تفکر تاکنونی غرب، چهره ای متبسم و خندان دارد که مؤلفه ای کلیدی در تفکر اوست. این فلسفه ریشه در تأیید زندگی، علاقه به حیات و زیست جهانی شادان دارد. این شادی از برای چیرگی بر خود و لذت حاصل از اراده معطوف به قدرت و برخورداری از بیشینه انرژی و نیروست که در ابرانسان نیچه ظهور و نمود می یابد. ابرانسان است که با گذشته آشتی می کند، حال را تأیید کرده، آینده را با پل آری گویی می سازد و با عشق به بازگشت جاودانه همه امور، خود، سرنوشت و تقدیر خویش را متحقق می سازد. سلامتی از نظر نیچه در تقابل با بیماری متافیزیک اندیشی، زیستی شادمان است که چهره نهایی اش در انفجار نیروها و فیگور لبخند ظهور می یابد: لبخند به زندگی، زمین و زمان؛ لبخندی دیونوسوسی.
پوچ گرایی پسامدرن: حقیقتی وجود ندارد حتی این حقیقت که حقیقتی وجود ندارد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
87 - 112
حوزه های تخصصی:
هرگاه گفته شود که حقیقتی وجود ندارد، این سؤال پیش می آید که پس خود این حقیقت وجود دارد یا ندارد؟ به این سوال به دو شکل می توان پاسخ داد. اول این که حقیقتی وجود ندارد، جز این حقیقت که حقیقتی وجود ندارد (پوچ گرایی مدرن). دوم این که حقیقتی وجود ندارد، حتی این حقیقت که حقیقتی وجود ندارد (پوچ گرایی پسامدرن). این مقاله پاسخ دوم را با تشریح مصادیق آن واکاوی می کند؛ یعنی نشان می دهد منظور از پوچ گرایی پسامدرن چیست و مصادیق آن در پسامدرنیته کدام اند؟ درحالی که تکثرگرایی می گوید هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد، پوچ گرایی می گوید که مطلقاً حقیقتی وجود ندارد و پوچ گرایی پسامدرن می گوید خود این حقیقت هم حقیقت ندارد. پس پوچ گرایی پسامدرن به تعبیر حقیقت باور، خودمتعارض و به تعبیر پوچ گرا خودبازتابی است. پساساختارگرایی از لحاظ معرفت شناختی پوچ گراست، زیرا مدعی است هیچ معرفتی قابل تعمیم و قابل انطباق بر جهان نیست. اما از لحاظ نشانه شناختی احتمالاً پوچ گرا نیست، زیرا اصل دلالت را نفی نمی کند. شالوده شکنی برای کسی که پیرو مولف محوری و مرکزمحوری است، پوچ گرایانه و مخرب است اما مفهوم غیاب نزد دریدا مترادف نیستی نیست. پوچ گراییِ هسته ای نگران نیستیِ نهایی توسط یک فاجعه هسته ای است، با این حال برخی معتقدند که پوچ گرایی آسیب زننده نیست. پوچ گرایی پسااستعماری هم نشان دهنده نابودی و نفی هویتِ سرزمین استعمارزده است و هم نشان دهنده نفی هویت اقلیت های نژادی مثلاً سیاه پوستان. پوچ گراییِ جنسیتی به نفی جنسیت می پردازد و پوچ گراییِ نظریه نابهنجاری، هر گونه بهنجاریِ جنسی، جنسیتی و هویتی را نفی می کند.
بازنمود نیهیلیسم نیچه ای در هنر مدرن و نسبت آن با آثار نقاشی نوگرای نسل اول ایران با تأ کید بر آثار جلیل ضیاء پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدرنیته و نیهیلیسم پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند. تبیین نیچه ای از مفهوم نیهیلیسم و تأثیر هنر برای غلبه بر آن در شکل گیری جنبش های هنری قرن بیستم نقش اساسی داشته است. با اینکه نیهیلیسم در متن هنر مدرن جاری است اما آشکارا حضور آن را در جلوه های آغازین هنر نوگرای ایران نمی توان مشاهده نمود. مقاله حاضر پیرامون پرسش چرایی عدم انعکاس وجوه نیهیلیستی مدرنیسم در نقاشی نوگرای نسل اول ایران با تأکید بر آثار جلیل ضیاءپور شکل گرفته است. بر این اساس پژوهش کیفی پیش رو با استناد به منابع معتبر می کوشد تا ضمن تبیین نسبت مدرنیته و جنبش های پیشرو هنری قرن بیستم مانند دادائیسم با نیهیلیسم نیچه ای به تحلیل چگونگی ورود مدرنیسم هنری به ایران و تأثیر آن بر نقاشی نوگرای ایران بپردازد. این مقاله می کوشد تا نشان دهد اگرچه ضیاءپور و دیگر نقاشان نوگرای نسل اول ایران تحت تأثیر مدرنیته و پیامدهای آن بوده اند اما درعمل علاقه مند به دادن انعکاس مفاهیم هنر غرب نبودند و ضیاءپور از این مطلب که فرم در هنر مدرن وابسته به محتوی است غافل بوده و تلاش نموده تا فرم را از محتویی جدا وبومی سازی کند.او به اشتباه می پنداشته است که با تقلید از فرم مدرن می توان تفکر جدیدی نسبت به هنر ایجاد نمود.
انسان خردمند از هدایت تا هراری؛ تبیین اشتراکات نظری و هستی شناسانه هدایت و هراری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهان هدایت، جهان اشباع شده از مفهوم نیهیلیسم است؛ جهانی فاقد معنا و سرشار از تضادها و تناقض های چند بُعدی و پیچیده. آثار داستانی، تابلوهای نقاشی، ترجمه ها و بقیه شؤون حیات فرهنگی صادق هدایت به صورت مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر تکانه های شدید نیست انگاری هستند. در طرف دیگر، یووال نوح هَراری قرار دارد که سال ها پس از هدایت، از چشم اندازی تقریباً یکسان به مسائل بنیادینی از قبیل انسان، خداوند و هستی پرداخته است؛ بر این اساس، مسئله اصلی مقاله حاضر، تبیین و سپس تطبیق نوع نگاه هراری در کتاب پرمخاطب و مشهور انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر و صادق هدایت در داستان های کوتاه، نسبت به سه مؤلّفه بنیادین خداوند، انسان و هستی و سپس تبیین خاستگاه چنین برداشت هایی است. ذکر این نکته ضروری است که تطبیق نظر این دو نویسنده و تحلیل اندیشه های آنها که گاه در تعارض با آموزه های مبین انسانی-اسلامی قرارمی گیرد به معنی تأیید توسط نویسندگان مقاله نیست و دیدگاه انتقادی مطرح شده در جای جای مقاله فلسفه پوچ انگارانه ایشان را به چالش می کشد. نتایج حاصل از تشریح و تحلیل آثار مذکور با رویکرد تطبیقی و بر پایه مکتب آمریکایی، نشان می دهد هر دو نویسنده در نسبت با مؤلّفه های مورد نظر همسو هستند و در این میان، مسیر آنها از مجرای علم مدرن و به صورت اخصّ از آراء زیست شناسان عبور کرده است. خداناباوری، افول انسان و در نهایت انحطاط جهان، ازجمله مهمترین وجوه اشتراکی است که میان هدایت و هراری برجسته شده است. روش تحقیق در این مقاله توصیفی-تحلیلی و جمع آوری اطلاعات نیز بر مبنای جستجوی کتابخانه ای بوده است.
پوچ گرایی معرفت شناختی: نارسایی نشانه ها در متافیزیک و معرفت شناسی ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
187 - 210
حوزه های تخصصی:
اگرچه ویتگنشتاین بهعنوان یکی از مخالفان شکاکیت فلسفی شناخته میشود، اما جنبههایی از معرفتشناسی وی در نظریهی تصویری زبان و فلسفهی زبانِ معمولی، دارای ویژگیهای پوچگرایانه است. این ویژگیها بهموجب نگرش زبانی ویتگنشتاین، با نشانهشناسی و متافیزیکِ وی گره خورده و جداییناپذیرند. این مقاله با بررسی گرایشهای پوچ-گرایانه در نشانهشناسی و متافیزیک ویتگنشتاین، به تحلیل ویژگیهای پوچگرایانه در معرفتشناسی وی میپردازد. از دیدگاه ویتگنشتاین نشانه نمیتواند به جهانی خارج از زبان، به درون ما، به دیگری یا به مدلولهای فلسفی دلالت کند. وی امکان تحقیق در متافیزیک را نفی میکند: در رساله بهخاطر محدودیت منطق، در پژوهشها بهخاطر کاربرد نداشتن عبارات متافیزیکی، و در در باب یقین بهخاطر گریزناپذیری از چارچوبهای زبانیِ حاکم بر شک و یقین. بر این اساس در فضای منطقی هیچ چیزی واقعا قابل شناختن نیست چون شناخت، محصور در فرامنطق است. شناخت امری کاملا نسبی، مقطعی و وابسته به زمینه است چون جهان ما فقط یک جهان ممکن است و نه تنها جهانی که هست. با این همه ویتگنشتاین نمیگوید که شناخت مطلقا ممکن نیست بلکه میگوید شناخت تابع منطق و بازی زبانی ماست و نه به-طور مستقیم تابع اعیان یا امور واقع. حال اگرچه منطق و بازی زبانی، بیربط به واقعیت نیستند و پیوندی با واقعیت دارند اما این به آن معنی نیست که بازتابدهندهی امور واقعاند.
آیا علوم انسانی را می توان به مثابه تکنولوژی فهم کرد؟ معرفی و ارزیابی کتاب علوم انسانی به مثابه تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
در سال های اخیر موضوعاتی مانند مطالعات فلسفی، تاریخی، جامعه شناختی درباره علم، علوم انسانی و تکنولوژی و نقش آنها در فرایند توسعه و پیشرفت کشور با استقبال بسیاری همراه شده است. بحث فلسفی درباره نسبت علم و تکنولوژی و به خصوص علوم انسانی و سیاست گذاری ها، برنامه ها و نهادها، به عنوان تکنولوژی های نرم/ انسانی/اجتماعی می تواند ما را در چگونگی سیاستگذاری و برنامه ریزی بهینه علمی و فناوری در عالم انسانی و اجتماعی یاری دهد. کتاب «علوم انسانی به مثابه تکنولوژی» می کوشد به این پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا علوم انسانی را می توان به مثابه تکنولوژی فهم کرد؟ و از این فهم در سیاستگذاری علوم انسانی و تکنولوژی های انسانی و اجتماعی بهره برد؟ و این بحث را با انجام مطالعاتی موردی در عرصه فناوری های اطلاعاتی و فقه، با بهره گیری از رویکرد عقلانیت نقاد به شکل ملموسی شرح و بسط می دهد. در این مقاله پس از معرفی کتاب، ملاحظاتی انتقادی در ارتباط با برخی از مدعیات اصلی کتاب مطرح می گردد؛ به ویژه این دیدگاه که فقه را باید به مثابه تکنولوژی فهم کرد. در پایان پیشنهاداتی برای اصلاح و تکمیل این کتاب و تبدیل آن، به یک کتاب درسی ارائه می شود.
چگونه دربارۀ هیچی حرف بزنیم: تعریف پذیری و تقسیم بندی های پوچ گرایی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
131 - 147
حوزه های تخصصی:
نیهیلیسم یا پوچ گرایی فلسفی، به معنی باور به عدم، ترجیح دادن نیستی به هستی، و درکل نفیِ بنیادین جنبه ای از شناخت ها یا ارزش های انسانی است؛ اما چگونه می شود در فلسفه دربارۀ چیزی بحث کرد که ادعا می شود نیست؟ برای پاسخ به این سؤال باید به سؤالات جزئی تری پاسخ داد؛ اعم از اینکه چگونه می توان پوچ گرایی را تعریف کرد و ارائۀ تعریف تا چه حد به شناختن پوچ گرایی کمک می کند؟ پوچ گرایی را به چه روش هایی می توان تقسیم بندی کرد؟ همچنین، باتوجه به تعاریف و انواع پوچ گرایی، معادل های فارسی پوچ گرایی چه نقاط ضعف و قوتی دارند؟ پوچ گرایی را می توان براساس تاریخ به قبل و بعد از نیچه، براساس رویکرد به فعال و منفعل، براساس وسعت به فردی و اجتماعی، و براساس زمینۀ بحث به شناختی و ارزشی تقسیم کرد. در همۀ این تقسیمات، پوچ گرایی نفی کننده است؛ پس تعریف هایش هم توصیفاتی هستند دربارۀ «چگونه نه گفتن» یا «به چه چیزی نه گفتن». همۀ نظریه هایی که تفکرات پیشین خود را از ریشه نفی کرده اند، به طور نسبی پوچ گرایانه هستند و درعین حال «ممکن است» نسبت به اندیشه های متأخر خود، ایجابی تلقی شوند. پس به طورکلی درمقابل متافیزیک، پوچ گرایی قرار گرفته است و به طور نسبی درمقابل هر فلسفه ای، پوچ گراییِ آن فلسفه؛ اما پوچ گرایی فقط یک طرز فکر مستقل نیست؛ بلکه روشی برای آزمودن متافیزیک و هر فلسفۀ دیگر است. پوچ گرایی بدیهی بودن خود فلسفه را هم به پرسش می کشد؛ اینکه برای کلی ترین سؤالات ذهن ما باید پاسخی وجود داشته باشد؛ یعنی پرسش را به پرسش می کشد. سؤالات ما لزوماً پاسخ دادنی نیستند؛ اصلاً لزوماً سؤالات معناداری نیستند.
بررسی تحلیلی اثبات وجود خدا از رهگذر نفی نیهیلیسم با اتکا به آراء هانس کونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۳
183 - 202
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در اندیشه بشر، مسئله وجود خداست؛ اینکه آیا خدا وجود دارد؟ آیا باور به خدا باوری موجه است؟ هانس کونگ متفکر و اندیشمند مسیحی با اشاره به تحولات الهیات در دوران مدرن و ناکارآمدی براهین عقلی در اثبات وجود خدا، در صدد برآمد تا با تمرکز بر جایگاه خدا به عنوان مبنا و بنیاد واقعیت، وجود او را اثبات نماید و باور به او را توجیه کند. هانس کونگ انکار وجود خدا را مستلزم انکار وجود واقعیت و گرفتار آمدن در دام نیهیلیسم می داند. به اعتقاد او انسان با مواجهه عملی با واقعیت خودش و جهان، بدون تمسک به هیچ گونه استدلالی، وجود خدا را تصدیق خواهد کرد. در این مقاله با بررسی و تتبع در آثار کونگ از جمله اثر مهم او با عنوان آیا خدا و جود دارد؟ ضمن ارائه تحلیلی دیدگاه کونگ به نقد و بررسی آن پرداخته ایم. به نظر می رسد علی رغم تلاش کونگ در پرهیز از ارائه استدلال بر وجود خدا به نوعی استدلال استعلایی تمسک جسته است.
عکاسی و مدرنیته ی ایرانی(بررسی نقش دوربین عکّاسی و عکس در فرآیند مدرنیته ی ایرانی مابین انقلاب سفید و انقلاب اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
105 - 116
حوزه های تخصصی:
پیوند تنگاتنگ عکّاسی و مدرنیته ی غربی امری انکار ناپذیر است. در واقع، این ابزارِ بیانی را یکی از حاملین اصلی فرهنگ مدرنیستی غرب می دانند. لذا، با توجّه به ارتباط دو سویه ی مدرنیته ی غربی و شرقی و حضورِ بلافاصلِ عکّاسی در دورانِ قاجار، پژوهش حاضر به بررسی نقش این ابزار در مدرنیته ی ایرانی طی دهه های چهل و پنجاه شمسی، دورانی که مدرنیزاسیون به شدّت به ساختار این جامعه ی رو به توسعه تزریق می شد، خواهد پرداخت. لذا، عطف به ریشه یابی مدرنیته ی غربی در چهار تغییر مسیر تفکّر غربی یا همان نیهیلیسم و همچنین ارتباط هستی شناختی دوربین عکّاسی با این چهار تغییرِ مسیرِ حیاتی در سیر تفکّر غربی در حکم چهار نیروی نابود کننده ی نظام های ارزشی دوران پیشامدرن، نگاهی اجمالی به نقاط تلاقی چهار اصل فوق و گفتمانِ غالبِ " بازگشت به اصل " در دوره ی مورد نظر، با توسّل به ژانر عکّاسی خانوادگی و عکّاسی هنری و به شیوه ای استقرایی و تاریخ مدارانه، صورت خواهد گرفت. از این حیث، با توجّه به نقش کم رنگ عکّاسی در فرآیند مدرنیته ی ایرانی، فقدان تجربه نیهیلیسم مدرن و متعاقباً عدم حصول فرهنگ مدرنیستی در مدرنیته ی ایرانی، شاهد فقدان تجربه ی جامعه ای مدرن در ایران خواهیم بود.