فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۶۱ تا ۶۸۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
151 - 167
حوزههای تخصصی:
Artifacts are ubiquitous and influential in our world, but their nature and existence are controversial. Several theories have been proposed to explain the ontology of artifacts. Drawing on Popper's theory of three worlds, this paper suggests a metaphysics for artifacts along the line of a critical rationalist (CR) approach. This theory distinguishes between three realms of reality: the physical world (World 1), the mental world (World 2), and the world of objective knowledge (World 3). The paper argues that artifacts have different ontological components that correspond to these three realms, and that each component is real and causal. The paper shows how this perspective can account for the intentional and functional aspects of artifacts, as well as their dependence on plans that influence different realms of reality. The paper explains how this pluralistic ontology, compared to the rival theories, enables one to explain the relevant ontological problems of artifacts. The paper also explores how this proposal can lead to a research program encompassing a broader range of technologies, such as social artifacts. In sum, the paper suggests that Popper's three worlds theory provides a rich and comprehensive framework for understanding the metaphysics of artifacts.
افلاطون در آستانه دورانِ مدرن: پدرانِ افلاطون پژوهیِ مدرن از فیچینوُ تا ماربورگی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
553 - 573
حوزههای تخصصی:
گرچه افلاطون همواره در تاریخِ فلسفه محترم بوده، روندِ کلّیِ فلسفه تا ابتدای دورانِ مدرن ارسطویی است. حتی نوافلاطونیان نیز، به استثنای فلوطین، کمابیش به شیوه ارسطویی می نوشتند و نوشته های او را بیش از افلاطون تفسیر کرده اند. میزانِ اطلاعِ فیلسوفان از افلاطونِ اصیل یا تاریخی نیز بسیار اندک بود؛ نه تنها نوشته های افلاطون از گذرگاهِ نوافلاطونیان به ایشان رسیده و از اینها هم ترجمه های کمی در دسترس بود، که حتی شیوه فهمِ افلاطون نیز نوافلاطونی بود. فیچینوِ نخستین کسی بود که در دورانِ رنسانس برای احیای افلاطون کوشید. با این حال کوششِ او اثرِ تفسیری چندانی نداشت. احیای واقعیِ افلاطون در قرنِ هجدهم و آلمان رخ داد. درباره این نوزایی اطلاعِ چندانی در زبانِ فارسی وجود ندارد، تنها ممکن است بدانیم که شلایرماخر نیز از کسانی بود که به ترجمه افلاطون دست زدند. امّا اینکه از فیچینو تا شلایرماخر چه بر سرِ افلاطون پژوهی آمد دانسته نیست. حتّی آگاهیِ اندکی در دست است درباره جایگاهِ واقعیِ شلایرماخر در افلاطون پژوهی و اینکه چه فرآیندی به افلاطونِ شلایرماخر انجامید. مقاله حاضر به موضوعِ افلاطون پژوهی تا دورانِ افلاطون شناسانِ رمانتیک می پردازد. با عزیمت از این برداشت که اندیشه های نابِ فلسفی در خلاء زاده نمی شوند، بلکه مرهونِ زمانه خود اند، می کوشیم به بررسیِ نخستین آغازگاه های افلاطون پژوهی بپردازیم؛ به کسانی که میراثِ مساعی شان سنگِ بنایِ افلاطون پژوهیِ مدرن شد. درینجا سیرِ افلاطون پژوهی تا روزگارِ رمانتیک ها را بررسی خواهیم کرد و می کوشیم ببینیم چه چیزهایی تفسیرِ مدرن ها یا مدرن های متقدّم را از تفسیرهای سنّتی متمایز کرده است و چه عزیمت گاه هایی شکل دهنده افلاطون پژوهیِ مدرن بوده است.
اطلاعات کاذب عمدی و مسئولیت اخلاقی: مطالعه ای در فلسفه اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
279 - 328
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر با انجام بررسی هایی در فرااخلاق، سعی شده تا به بررسی مسئولیت اخلاقی ارتکاب به ارائه عمدی اطلاعات کاذب پرداخته شود. برای انجام این پژوهش، از دو روش تحلیل مفهومی و موازنه متأملانه استفاده شده است. ابتدا ذکر شد که مهم ترین مصداق اطلاعات کاذب عمدی، گزارش های سازمانی غلط است و سپس بررسی گردید که این امر در چه شرایطی اتفاق می افتد. بنابراین، در گام نخست بررسی شد که آیا ارائه اطلاعات کاذب عمدی از نوع دوراهی (تنگنای) اخلاقی هست یا نه، و سپس بررسی شد که آیا دوراهی های اخلاقی منطقاً به تناقض می رسند یا خیر. در گام دوم بررسی شد که آیا ارائه اطلاعات کاذب در شرایط فشار اتفاق می افتد یا خیر و لذا شرایط امکان تصمیم اخلاقی تحت فشار مورد بررسی قرار گرفت و این نتیجه حاصل شد که عمل به اخلاق مراقبت گرا و تبعیت از بهترین رویه ها بر اساس «آزمون حجاب نارک جهل»، «آزمون شفافیت»، و «آزمون سکونت پذیری»، درست ترین کار است به شرطی که عمل از زیر «کمک به رفع فقر و فاصله طبقاتی و اجتماعی بین فقیر و غنی» نگریزد. در گام سوم بررسی شد که آیا ارائه اطلاعات کاذب عمدی به دلیل ضعف اراده است یا خیر. در انتهای بررسی، دو عامل مهم اراده و میل مطرح شد و بر اساس نظریه «خود کامل»، هشت گزاره برای تعیین مسئولیت اخلاقی ارائه گردید و در انتها ذکر شد که اگر با مسئله «میل مقاومت ناپذیر» روبه رو بودیم، مسئولیت اخلاقی باید بر اساس قاعده «واکنش متعادل به براهین» تعیین شود.
شناسایی عوامل موثر بر آگاهی و ارتقای سطح علمی ، فکری و فرهنگی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
257 - 273
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل موثر بر آگاهی و ارتقای سطح علمی ، فکری و فرهنگی کودکان می باشد. روش پژوهش حاضر نوصیفی پیمایشی است و به لحاظ هدف کاربردی است که جامعه آماری آن را مدیران و کارشناسان امور فرهنگی استان های غربی کشور و مسئولین فرهنگی شهرستانها ، مدیر و مربیان کانون های فرهنگی تربیتی کمیته امداد و اعضای هیات علمی دانشگاه دراستانهای غربی کشور( ایلام، کرمانشاه، همدان، کردستان )بودند که با توجه به نامحدود بودن جامعه آماری، تعداد 383 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب گردید. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد که داری 61 گویه می باشد که روایی آن به تایید اساتید و متخصصان مدیریت آموزشی رسید و پایایی آن از طریق آزمون آلفای کرونباخ تایید شد برای بررسی روایی محتوایی، پرسشنامه تحقیق بین 8 نفر از اساتید متخصص در زمینه موضوعی توزیع و گردآوری گردید، سپس پیشنهادات آن ها با همفکری اساتید راهنما و مشاور در ویرایش نهایی پرسشنامه لحاظ شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه های پژوهش در سطح آمار استنباطی از نرم افزار مدل یابی معادلات ساختاری PLS به منظور سنجش الگوی پیشنهادی مورد نظر تحقیق استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که عوامل سازمانی، عوامل اجتماعی عوامل فردی ، عوامل فرهنگی، عوامل آموزشی و عوامل محیطی ، نظام قانونی و حقوقی، ویژگی های درون فردی و نظام آموزشی فردی از عوامل موثر بر آگاهی و ارتقای سطح علمی، فکری و فرهنگی کودکان در کانون های فرهنگی کمیته امداد هستند و مدل عوامل مؤثر بر آگاهی و ارتقای سطح علمی، فکری و فرهنگی کودکان در کانون های فرهنگی کمیته امداد از برازش مناسبی برخوردار320/0 = GOF است.
«فهم» در علوم انسانی و علوم طبیعی با نگاهی به دیدگاه استفان گریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
91 - 115
حوزههای تخصصی:
در همه ی ادوار تاریخ، انسان در تلاش برای «فهمیدن» بوده است. دانشمندان برای شناختِ جهانِ طبیعی به مشاهده ها و طبقه بندی ها ، و نظریه پردازی ها متوسل می شوند. اما موضوع فهم اعمال دیگر انسان ها، (کمی) متفاوت به نظر می رسد. حداقل در یک رویکرد برای دست یابی به این مهم، به دریافت قصد و نیتی که در پس اعمال انسان ها است نیاز داریم. از آنجا که قصد، ماهیتی روانشناختی دارد، همواره از سوی تجربه گرایان این نگرانی وجود دارد که ممکن است قابل ادراک توسط افرادِ سوم شخص نباشد. تا حدودی بسیاری از کنش های انسانی، قاب لادراک از منظر سوم شخص هستند و همین امر سبب می شود که موضوع بررسی های علمی (با روش های رایج علمی) باشند. با این حال مواردی وجود دارد که نشان می دهد، فهمِ فعالیت های انسان از زاویه ی سوم شخص دارای محدودیت هایی است.استفان گریم (Stephen Grimm)، نوعی از فهم را معرفی می کند و معتقد است، با دریافت اهداف خاص شخص فهم شونده به عنوان عملی خواستنی، به نوعی فهم عمیق تر دست خواهیم یافت. در این مقاله، تلاش شده است تا ابتدا با طرح و تفسیر دیدگاه استفان گریم، موضوع مورد بحث روشن شود و سپس با طرح مسئله و توضیح ابهامات ایده ی گریم، به عنوان یک صورت بندی جایگزین، نشان خواهیم داد که تصمیم عامل، برای فهمیدن یا نفهمیدن اعمال دیگران نقش مهمی ایفا می کند. همدلی به عنوانِ ظرفیتی روانشناختی، شناخته می شود که با شبیه سازی ساختار، میتوان به نحو دیگری آن را فهمید. بررسی و نگاه عمیق تر به این مسئله، به ما کمک خواهد کرد، که قضاوت بهتری از آن به عنوان روش یا ایده ای در علوم اجتماعی و انسانی داشته باشیم.
موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در یادداشتی گفته بودم که در عرصه فوق العاده پیچیده و بیقرار سیاست نه عالمان سیاسی، نه فیلسوفان سیاسی، و نه فعالان و رجال عرصه سیاست هیچگاه نتوانسته اند و هیچگاه نخواهند توانست حتّی موقتاَ موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ را مورد اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی قرار دهند. در این مقاله می خواهم فراتررفته تبیین کنم چرا آنها و همچنین عالمان جامعه شناس و اقتصاددان هیچگاه نتوانسته و هیچگاه نخواهند توانست حتّی موقّتاً به اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی درباره موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ برسند.برای این امر، سوالات ذیل را مورد مداقه و تحلیل قرار میدهم. چه عواملی دانشمندان علوم اجتماعی و فیلسوفان سیاسی را از نیل به اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی، ولو موقت، درباره موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ قویا ممانعت می کند؟ آیا رجال و فعالان عرصه اجتماعی سیاسی و عالمان اجتماعی نوعاً با چیستی موازین معرفت شناختی درستی و عقلانیت مواجه می شوند؟ چرا عالمان و متفکران علوم اجتماعی نوعاً فهم یا تلقّی مفهوم سازی شده روشن و تفصیل یافته ای از موازین درستی و عقلانیت ندارند؟
رتوریک و نسبت آن با سیاست در اندیشه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
222 - 241
حوزههای تخصصی:
رتوریک که در ادبیات فلسفی ما به خطابه برگردانده شده است، به عنوان یکی از صناعات خمس که اقناعی اما غیریقینی است شناخته می شود و فلسفه ورزان آن را به عنوان صناعتی غیرفلسفی و غیرمعتبر کنار نهاده اند. در چنین خوانشی این فن ارزش فلسفی ندارد و هدف خطیبان فریفتن مخاطبان و جلب نظر آنان است؛ پس گفتار یقینی باید خطابه زدایی شود؛ اما مطالعه فیلسوفان آغازین و به ویژه ارسطو نشان می دهد که رتوریک نه یکی از شاخه های منطق غیریقینی که خدمت گذار سیاست و از فنون متمم حکمت عملی است و چون حکمت عملی از شاخه های فلسفه است با فلسفه نیز مرتبط می شود. افلاطون رتوریک را بر ضد سیاست جامعه می دانست. ارسطو نیز ابتدا تحت تأثیر افلاطون، به خطابۀ فراگیر در زمان خود که بر نوع قضایی تکیه دارد و روش آن سوفسطایی است انتقاد می کند، و سپس تلاش می کند با توجه به ضرورت رتوریک در جوامع سیاسی، رتوریک مطلوب را برای به سعادت رسیدن جامعه آموزش دهد. او با استفاده از قیاس خطابی نسبت رتوریک با مقدمات یقینی را تنظیم کرده و با تاکید بر خطابۀ شورایی بر حیثیت سیاسی آن صحه می گذارد. در این پژوهش تلاش شده تا با مطالعۀ آثار ارسطو این ادعا در اندیشه او پیگیری و دلالت های سیاسی رتوریک روشن گردد.
زمان هایدگری در نمایشنامۀ در انتظار گودو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
550 - 577
حوزههای تخصصی:
مسئلۀ زمان همواره در طول تاریخ یکی از بزرگ ترین سؤالات فیلسوفان و دانشمندان حوزۀ فیزیک بوده است. بدون شک هر تفکر فلسفی به اشکال مختلف در آثار ادبی و هنری نمود پیدا می کند و در این میان نویسندگان و هنرمندانی هستند که فلسفه را بن مایۀ آثار خود قرار می دهند. ساموئل بکت یکی از نویسندگان مؤثر در شکل گیری جریان فکری تئاتر ابزورد است که ریشه در فلسفه دارد. این مقاله سعی در بررسی و بیان مسئلۀ زمان در نمایشنامه در انتظار گودو با استفاده از نظریات مارتین هایدگر دارد. بر همین اساس در ابتدای سخن، تعریف و توصیف «زمان» از گذشته تا کنون بررسی شده و سپس دیدگاه هایدگر در باب زمان و تفاوت نگرش وی با فیلسوفان دیگر مورد مداقه قرار گرفته است. در ادامه با بررسی اجمالی مفهوم انتظار به رابطۀ آن با مسئلۀ زمان در نمایشنامۀ در انتظار گودو پرداخت شده و همخوانی های آن با نظر هایدگر بیان شده است. در نتیجه گیری مقاله، مسئلۀ اصلی مقاله که مسئلۀ مهم زمان در نمایش در انتظار گودو که به انتظاری ممتد انجامیده است به کمک زمان هایدگری تأویل و تفسیر شده است.
مبانی علم حضوری نفس در آثار سهروردی(تناقض یا سیر استکمالی یا تعمد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
63 - 85
حوزههای تخصصی:
علم حضوری نفس در آثار سهروردی، در نظر اول، دچار تناقضی بین مبانی مشایی و اشراقی است که برخی با توجه به سیر استکمال فکری شیخ اشراق تناقض را به آن ارجاع داده اند، ولی تعمد در بیان این مبانی دوگانه هم دور از ذهن نیست. پس باید بررسی شود که؛ چرا و به چه هدفی سهروردی به عنوان حکیم اشراقی از مبانی مشائیان در آثار خود بهره برده است؟ این مقاله به روش تحلیلی مبانی شیخ اشراق در علم حضوری نفس در آثار فلسفی، منطقی و آثار داستانی ایشان را بررسی می کند و با بیان برخی کاستی های مبانی در برخی ادراکات، به این فرضیه می پردازد که در آثار سهروردی گرچه تناقض مشاهده می شود و سیر استکمال فکری ایشان هم در این امر دخیل بوده است ولی به دلیل هدفی خاص، تعمدی بودن این مسأله هم قابل اثبات است.
واکاوی مفهوم شهر هوشمند؛ بر اساس ایده «حقِ داشتن شهر» هانری لوفور و دیوید هاروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معمولاً از بعد فناورانه، سیستمی، و مدیریتی هیجان و خوش بینی خاصی در مورد پتانسیل های شهر هوشمند برای داشتن یک شهر کاراتر و پایدارتر وجود دارد ولی از جوانب اجتماعی و شهروندی ملاحظات و نگرانی های اخلاقی-اجتماعی متعددی در مورد پیامدهای پیاده سازی شهر هوشمند مطرح می شوند. این نوع نحوه ورود به بحث و فکر درمورد شهر هوشمند گرچه یکسره نادرست نیست به نظر ما فهم چندان دقیقی از چیستی شهر هوشمند بدست نمی دهد. چراکه شهر هوشمند را گسیخته و جدا از تحولات و جریان های نظری/تاریخی شهرگرایی درنظر می گیرد. برای پاسخ به این سوال که شهر هوشمند چیست (یا چگونه باید باشد) و چه نسبتی با شهروندان دارد (یا باید داشته باشد) لازم است مفهوم شهر و هوشمندی را در درون شهرگرایی معاصر مورد واکاوی قرار دهیم. در این مقاله می کوشیم تا چارچوبی مفهومی برای شهر هوشمند را در چهارچوب های شهرگرایی معاصر و به طور خاص مبتنی بر مفهوم حقِ داشتن شهر هانری لوفور و دیوید هاروی ارائه دهیم. هدف مقاله این است که دریابد حق داشتن شهر هوشمند چه جوانب و مولفه هایی دارد.
طرح واره نیوتنی در برابر طرح واره لاگرانژی: بررسی انتقادات اسمولین و وارتون بر طرح واره نیوتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
265-292
حوزههای تخصصی:
اسمولین کیهان شناسی جدید را دچار بحرانی در تبیین پدیده ها می داند که معلول به کارگیری روش شناسی خاصی است که او آن را «طرح واره نیوتنی» می نامد. بر مبنای این طرح واره جهان همچون رایانه ای است که ورودی هایی را دریافت می کند و قوانین حاکم بر آن خروجی هایی را تولید می کنند. او کنارگذاشتن این طرح واره را برای عبور از بحران های کیهان شناسی جدید ضروری می داند؛ اما در عین حال جایگزینی را نیز مطرح نکرده است. تنها جایگزین موجود توسط وارتون ارائه شده است. او «طرح واره لاگرانژی» را جایگزین مناسبی برای طرح واره نیوتنی می داند. طرح واره لاگرانژی رویکردی کل گرایانه و سراسری است که ذیل آن برداشت الگوریتم گونه متداول از جهان صحیح نیست. هدف این مقاله شرح و بررسی انتقادات اسمولین و پیشنهاد وارتون است. استدلال خواهیم کرد که گرچه طرح واره لاگرانژی از برخی اشکالات طرح واره نیوتنی مبرا است، اما نمی تواند چندان مطلوب اسمولین باشد.
تاریخچه اجمالی تطور کلام فلسفی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۷)
147 - 166
حوزههای تخصصی:
مباحث کلامی ابتدا به صورت شفاهی مطرح شدند. رفته رفته مذاهب کلامی پدید آمدند و پیروان هریک کوشیدند معتقدات خویش را به صورت مدون مکتوب کنند. کلام امامیه در آغاز عمدتاً صبغه نقلی داشت، اما به دلیل نارسایی نقل گرایی کم کم به سمت عقل گرایی تأویلی سوق داده شد و سرانجام با توجه به کاستی های این روش ناچار صبغه فلسفی به خود گرفت. این سه روش که در طول هم قرار دارند در حقیقت سیر تطور علم کلام را در روش رقم زدند. بی توجهی به سیر تطور کلام فلسفی باعث شده است درباره باید و نباید فلسفی شدن کلام قضاوت های غیردقیقی صورت گیرد. در این نوشتار سیر فلسفی شدن کلام تبیین شده است.
Semiotic Beings: the Realm of a Single Kind?
حوزههای تخصصی:
Our research pays attention to the problem of the coverage of the realm of semiotic beings. This problem is raised by the meeting between the contemporary account of the human animal as a semiotic animal and the possible advent of a technological singularity, meaning a living technological being aware of semiosis. Apart from highlighting the prospective emergence of a complex phenomenon leading to evolutionary pressures on humans, we also pointed to a positive direction towards the development of a cooperative relationship between the latter and a sustainable form of technological life: the furtherance of semiotics. To this end, we started by providing a few historical and philosophical references to help us better understand the problem at stake. Next, we described the way in which beings gain semiotic access to reality, the distinction between the realm of semiotic beings and of machines, and the infinite character of the study of semiotics. Finally, we concluded that the realm of semiotic beings is still, despite technological advances, exclusively human.
خوانش وجودشناسانه «نظر» در اثولوجیا و انئادها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
61 - 86
حوزههای تخصصی:
«نظر» در گفتمان جدید در مقابل «عمل» بکار می رود، در اثولوجیا و انئادها در مباحث جهان شناسانه و وجودی معنا می یابد. مسئله این نوشتار واکاوی کاربست «نظر» در اثولوجیا و انئادها با رویکردی وجودی است. پرسش این است آیا کاربست «نظر» در اثولوجیا و انئادها یکی و به یک معناست و یا متفاوت است؟ «نظر» در این دو کتاب چگونه تقریر می شود؟ پاسخ این است، از حیث معنایی باهم تفاوتی ندارند؛ اما از حیث کاربست و نحوه بررسی مبحث باهم متفاوت هستند. در الهیات اثولوجیا «نظر» را می توان هم بر خدا و هم بر عقل و نفس نیز نسبت داد. «نظر» در نظریه فیض و صدور مطرح می شود و با جهان شناسی و خداشناسی پیوند دارد. و در انئادها نیز «نظر» در تمامی مراحل زندگی از خدا، عقل، نفس و طبیعت وجود دارد و جنبه ایجادی دارد. تفاوت این دو اثر این است در تقریر انئادها، «نظر» چه در جنبه وجودی و چه جنبه معرفتی، در مقابل «عمل» قرار دارد و «نظر» در نسبت با عمل بررسی می شود؛ درحالی که چنین نگاهی در اثولوجیا وجود ندارد. براین اساس در این نوشتار بر آنیم اصطلاح «نظر» در اثولوجیا و انئادها را تبیین کرده و جایگاه آن در نظام جهان شناسی این دو اثر بررسی کنیم. روش این نوشتار توصیفی-تحلیلی است.
حکمت زندگی از نگاه غزالی و شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر، به یکی از کاربردی ترین موضوعات فلسفه، یعنی زیست خردمندانه، که سعادت مندی را نوید می دهد، پرداخته شده است. این موضوع، به شیوه مقایسه ای، مشخصاً در اندیشه غزالی و شوپنهاور، ردیابی و بررسی شده است. بشر همواره دغدغه خوب زندگی کردن را داشته است. این امر را می توان در متون کهن در قالب پندها و نصیحت هایی که از نیاکان رسیده، شاهد بود. آنچه انسان را در این مسیر راهنمایی می کند تا زیست شاد و آرامی را برای خود رقم بزند، حکمت است. غزالی و شوپنهاور، هر دو، شناختن خود را مقدم بر همه شناخت ها و لازمه خوشبختی می دانند و معتقدند خرد انسانی می تواند راهبر او در جهت سعادت باشد. با این تفاوت که غزالی بر عناصر دینی تاکید بیشتری کرده و به ارائه راهکارهای عملی هم چون اجرای شریعت و طلب علم پرداخته، حال آن که شوپنهاور امور دیگری همچون انسان شناسی و شناخت سرشت زندگی بشری را مورد توجه قرار داده است، و به سلامتی و برنامه ریزی به عنوان راهکارهای عملی اشاره کرده است.
تنوع تجربه های دینی از نگاه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷
۱۵۸-۱۳۱
حوزههای تخصصی:
تجربه دینی رویدادی ذهنی است که صاحب تجربه گهگاه و تا حدی آگاهانه آن را در پی مواجهه با یکی از عناصر روحانی مانند احساس حضور یا دست اندرکار بودن وجود یا قدرتی مقدس و غیرجسمانی، فهم واقعیت غایی فراطبیعی، احساس دستیابی به خیراعلای انسان، احساس ابتهاج برین، احساس رهایی و رستگاری یا احساس خود راستین از سر می گذراند. چنین تجربه ای دارای ارزش معرفت شناختی و بنابراین در دفاع از عقلانیت دین ورزی و دین باوری به ویژه خداباوری نقش دارد. تجربه عرفانی نیز ازآن رو که گونه ای احساس درک شهودی واقعیت غایی و بنیادین فراطبیعی و احساس وحدت و یگانگی و احساس رهایی از محدودیت های زمان و مکان و خود فردی و احساس ابتهاج است، بی گمان تجربه ای ذاتاً دینی است. این تجربه ازآن رو که در سطوح معرفتی و اخلاقی متفاوت صاحبان تجربه و در موقعیت ها و شرایط و مواجهه های مختلف رخ می دهد، از تنوعی چشمگیر برخوردار و موضوع مطالعات مختلف دین پژوهانه شده است. فیلسوفان و معرفت شناسان دین معاصر هم به بحث از انواع تجربه دینی و دسته بندی ها و ویژگی های آن پرداخته اند. جستارحاضر در پی بررسی مشابهت گونا گونی تجربه دینی در فلسفه دین معاصر و عرفان اسلامی با تکیه بر دیدگاه کرولاین فرنکس دیویس، دانش آموخته دکتری فلسفه از دانشگاه آکسفورد انگلستان و نویسنده کتاب ارزش اثبات کنندگی تجربه دینی و مولانا جلال الدین محمد بلخی است. البته پیداست تجربه دینی از دیرباز در سنت ها و در میان مردمان مختلف رخ داده است، اما به منزله یکی از مسائل فلسفه دین پیشینه درازی ندارد. ازاین رو، نباید انتظار داشته باشیم که مولانا این موضوع را به شکل سامان یافته و با عنوان ها و مفاهیم جاافتاده و تخصصی در فلسفه دین امروزین بیان کرده باشد، اما با توجه به معارف عمیق عرفانی و دینی موجود در گنجینه آثارش می توانیم به پاره ای از مشابهت ها در این دو نگاه اشاره کنیم. کلیدواژگان: تجربه دینی، تجربه عرفانی، فلسفه دین، مولوی
Memory as a Mass-Based Graph: Towards a Conceptual Framework for the Simulation Model of Human Memory in Al(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
203 - 214
حوزههای تخصصی:
There are two approaches for simulating memory as well as learning in artificial intelligence; the functionalistic approach and the cognitive approach. The necessary condition to put the second approach into account is to provide a model of brain activity that contains a quite good congruence with observational facts such as mistakes and forgotten experiences. Given that human memory has a solid core that includes the components of our identity, our family and our hometown, the major and determinative events of our lives, and the countless repeated and accepted facts of our culture, the more we go to the peripheral spots the data becomes flimsier and more easily exposed to oblivion. It was essential to propose a model in which the topographical differences are quite distinguishable. In our proposed model, we have translated this topographical situation into quantities, which are attributed to the nodes. The result is an edge-weighted graph with mass-based values on the nodes which demonstrates the importance of each atomic proposition, as a truth, for an intelligent being. Furthermore, it dynamically develops and modifies, and in successive phases, it changes the mass of the nodes and weight of the edges depending on gathered inputs from the environment.
Commonalities of the Abrahamic Religions in the Worldview of Science: Metaphysical Presuppositions of Science(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
300 - 316
حوزههای تخصصی:
The Abrahamic religions include the three monotheistic religions of Judaism, Christianity, and Islam. All of these religions consider Abraham as their ancestor, and they consider science to be the knowledge of the universe and humanity, which are divine revelations. The framework of science in the Abrahamic religions uses three basic concepts: 1) monotheism (as a fundamental principle, a single and all-encompassing Divine vision) 2) the universe (as a divine creation) 3) science (as an all-encompassing knowledge about the world as the sign of God). The purpose of writing this paper is to find the common principles governing science among Abrahamic religions, using a descriptive-analytical method based on library sources. The results of this research is an intellectual attempt to draw on the commonalities between various Abrahamic religions in the areas of constructive dialogue in the field of globalization, based on revelatory and spiritual teachings, to achieve the unification of the world, which is one of the divine promises and is rooted in the natural foundations of humanity.
بررسی عینیت و فرا عقلانی بودن امر مینوی و نسبت آن با وحی در ادیان ابراهیمی ازنظر رودولف اتو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
43 - 64
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی معرفت شناختی تجربه دینی از دیدگاه رودولف اتو است که در آن، با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی عینیت و فرا عقلانی بودن تجربه دینی پرداخته شده است. اتو با رویکردی پدیدارشناسانه و تفکیک نومن از فنومن و ابداع واژه ای به نام امر مینوی (The numinous)، بر فرا عقلانی بودن این تجربه تأکید می کند. او با بیان عناصر موجود در تجربه امر مینوی بیان می کند که این عناصر ضرورتاً متوجه متعلّق خود هستند هرچند این متعلّق مبهم باشد و به ساختار فاهمه وارد نشود. وی به پیروی از کانت با تقسیم عالم واقع به دو بخش قابل ادراک و غیرقابل ادراک، امر مینوی را مفهومی غیر ادراکی و به معنای دسترس ناپذیر بودن حقیقت امر مینوی می داند. اتو حقیقت ادیان ابراهیمی را از سنخ تجربه دانسته که می تواند برانگیخته شده و تجلّی یابد و منظور از وحدت ادیان این است که تجربه دینی در طول تاریخ حقیقتی واحد دارد که به شکل های گوناگون متجلّی شده است. اتو، وحی در ادیان ابراهیمی را تجلّی و حضور خداوند بر پیامبران دانسته و بر این باور است که تبعیّت از سبک زندگی پیامبران (فعل، قول و تقریر نبی) که محصول این تجربه است باعث می شود ما خود از طریق شهود و احساس، حضور خداوند را دریابیم.
تکوین «مطلق» در ایدئالیسمِ آلمانی و نسبتِ آن با مسئله آزادی در ایدئالیسمِ مطلقِ هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
101 - 124
حوزههای تخصصی:
آزادی در فلسفه هگل برحسبِ قدرتِ تعین بخشیِ سوبژکتیویته و با ضابطه «در دیگری نزدِ خود بودن» تعریف می شود. آزاد کسی است که در اندیشه و عمل، به تمامی، مطابق با اندیشه مطلق حرکت کند. اندیشه ای مطلق است که از تناهیِ خویش رها شده است، به طوری که با هستی یگانه گشته است. آزادی یعنی ارتقا به موقفِ «مطلق» و انطباق با «مطلق». به این ترتیب، آزادی با مفهومِ این همانی گره می خورد. آزاد کسی است که در این همانی با «مطلق» به سر می برد یا ذیلِ «مطلق» مندرج می شود. بنابراین، فردِ تکینِ انسانی ازآن جهت که فردی تکین است آزاد نیست، بلکه تاآنجاکه فردی کلی (سوبژکتیویته مطلق) است آزاد است. شلینگ این تلقی از مطلق را صرفاً «منفی» می نامد زیرا، در این تلقی، «مطلق» این همانی - در - تفاوتِ اندیشه و هستی است که ذیلِ اندیشه مطلق تعریف شده است. هستی، امرِ ثبوتی و، برحسبِ اندیشه، امرِ منفی، تبیین می شود یا حوزه امکان ذیلِ حوزه ضرورت مندرج می شود. شلینگ، درمقابل، تأکید می کند که امکان بر ضرورت تقدم دارد، همان طور که نزدِ کانت آزادی بر شناخت و اندیشه شناختی تقدم دارد. لذا آزادی را مبنای اندیشه قرار می دهد و نه اندیشه را مبنای آزادی. به علاوه، آزادی را در نسبت با امرِ الهی درک می کند. در این مقاله، نخست سیر تکوینِ «مطلقِ» هگلی را برحسبِ تاریخچه آن در ایدئالیسمِ آلمانی توضیح می دهیم. سپس «مطلقِ» هگلی و پیامدهای آن برای آزادی را شرح می دهیم. پس ازآن، انتقاد شلینگ از «مطلقِ» هگلی را بیان می کنیم و، نهایتاً، دورنمایی از الگویی غیرِهگلی برای آزادی ترسیم می کنیم.