فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۶۱ تا ۶۸۰ مورد از کل ۱۴٬۱۰۸ مورد.
۶۶۱.

معناداری سخن خدا (نقدی بر تأملات هرمنوتیکی و زبان شناختی مجتهد شبستری)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بازی زبانی فهم بین الاذهانی قرآن کلام خدا هرمنوتیک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۲ تعداد دانلود : ۲۰۰
شناخت ماهیت، محتوا و زبان قرآن از مباحث کلیدی در الهیات است. دیدگاه سنتی در خصوص وحی آن را کلام خدا می شمارد، اما نواندیشان دینی سعی در به چالش کشیدن این تلقی سنتی دارند. در این میان محمد مجتهد شبستری بر آن است که براساس مباحث هرمنوتیکی و زبان شناختی نوین، قرآن به عنوان سخن خدا برای انسان قابل فهم نیست، چراکه شروط نه گانه تحقق فهم را نمی تواند طی کند و نمی توان خط سیر منطقی و مشخصی برای فهمیدن قرآن به عنوان کلام خدا ترسیم کرد. در این نوشتار با ذکر نمونه ای فرضی و همچنین با تحلیل های زبان شناختی نشان خواهیم داد که تمام شروط نه گانه فهم درباره سخن خدا یا هر موجود غیرانسانی هم از نظر سمانتیکی و هم هرمنوتیکی اجراشدنی است و همچنین می توان خط سیر بین الاذهانی مشخصی برای فهم قرآن به عنوان سخن خدا ارائه داد. همچنین معیاری که جناب شبستری برای فهم پذیری ارائه می دهد، عقلانی و عملیاتی نیست.
۶۶۲.

مناط علیّت در نظر ملاصدرا و حکمای پس از ملاصدرا

نویسنده:

کلید واژه ها: مناط علیت معلول امکان ماهوی امکان فقری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۰ تعداد دانلود : ۱۳۲
موضوع این مقاله مناط علیت در نظر ملاصدرا و حکمای پس از ملاصدراست. مناط علیت ناظر به ملاک نیازمندی اشیاء به علت است؛ یعنی سرّ نیاز و احتیاج به علت از کجا ناشی می شود. بطور کلی پنج نظر در این خصوص وجود دارد: برخی ملاک نیاز را به وجود می برند که این گروه عمدتا ماتریالیست ها هستند؛ برخی ملاک نیاز را به حدوث بر می گردانند که اینها عمدتا متکلم هستند؛ فیلسوفان مشایی و اشراقی، ملاک احتیاج را امکان ماهوی می دانند؛ چهارمین نظر درباره مناط علیت، امکان فقری است که این نظر براساس اصالت وجود مطرح می شود. حکمای صدرایی با نقد امکان ماهوی، ملاک احتیاج معلول به علت را فقر و فاقت وجودی معلول می دانند که هم در حدوث و هم بقا همراه معلول است. در این میان وجود فقری ذات دارای فقر نیست که فقر عارض بر او شود، بلکه فقر و نداری عین هویت و ذات اوست. اما درباره نظر پنجم باید گفت که برخی استدلال حکما در امکان فقری را کافی ندانسته و این نظر را به چالش کشیده اند. براساس روایات وارده از برخی ائمه، به نظر می رسد ملاک نیاز معلول در وجود قائم به غیر است. این نظر علاوه بر داشتن امتیازات نظر امکان فقری، از اشکالات آن مبری است وبه درستی مناط علیت را تبیین می کند.
۶۶۳.

علوم انسانی و مبانی معرفت شناختی آن در رویکرد اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: علوم انسانی معرفت شناسی عقل نقل شهود

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۳ تعداد دانلود : ۱۷۰
تعریف علوم انسانی و مبانی نظری و معرفتی خاصی که این علوم بر آنها مبتنی هستند، از مهم ترین موضوعات پژوهش نزد محققان است. مسئله پژوهش حاضر، این است که اگر بنا باشد علوم انسانی با رویکرد اسلامی تولید شوند، بر کدام مبانی معرفت شناختی ابتنا دارند، این مبانی دارای چه مختصاتی هستند، و چگونه در فرآیند تولید این علوم اثر می گذارند. دستاوردهای حاصل از پژوهش حاضر عبارتند از: 1. مهم ترین مبانی معرفت شناختیِ علوم انسانی در رویکرد اسلامی عبارتند از: «واقع گرایی»، «مطابقت گرایی»، «مبناگرایی»، «یقین گرایی» و «عقل گرایی»؛ 2. این پنج مبنا، دارای خصوصیت «شبکه »ای هستند، بدین معنا که از یکدیگر منتج می شوند و بر هم اثر می گذارند یا به تعبیری، دارای ربط منطقی و متعامل هستند؛ و 3. با اشراب این مبانی در علوم انسانی، نیز با نظرداشت «ابزارها و مراتب معرفت» به ویژه معارف عقلی و شهودی، همینطور با بهره گیری از «منابع معرفت» به ویژه متون دینی و «مواجهه تفکر اسلامی با تکثرگرایی و نسبی گرایی معرفتی»، نظرگاه های متفاوتی در علوم انسانی - به نسبتِ دیدگاه های غربی- به وجود خواهند آمد که بر اساس آنها می توان در لایه های مختلفی از تولید علوم انسانی سخن گفت. پژوهش حاضر، درصدد ارائه تعریفی جدید از علوم انسانی و تبیین مبانی و مختصات معرفت شناختی این علوم، با روش عقلی- فلسفی است.
۶۶۴.

آیا معرفت اخلاقی ممکن است؟ (ارزیابی دیدگاه انتقادیِ راس شیفرلندو در باب نظریه ی خطا)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نظریه ی خطا معرفت اخلاقی راس شیفرلندو شکاکیت اخلاقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷ تعداد دانلود : ۸۸
مدافعان نظریه ی خطا بر این باورند که هیچ گونه معرفت اخلاقی ای نمی توان یافت. آن ها اخلاق را تنها افسانه ای دلنشین می دانند که از نیاکان ما به ارث رسیده است. راس شیفر لندو، فیلسوف اخلاقِ نامدار معاصر معتقد است مدافعان نظریه ی خطا به مسئله ای ناچیز و یا تنها یک دیدگاه اخلاقی حمله نمی کنند، آن ها با ایده خود تمامی دیدگاه های اخلاقی را به یک اندازه شکست خورده می دانند. به باور شیفرلندو، پیروان نظریه ی خطا برای دفاع از مدعای خود باید باید نشان دهند که نخست، پذیرش اخلاق در گروِ التزام به عینیت اخلاقی و مطلق بودن دلایل اخلاقی است و دوم آنکه حتی در فرضی که اخلاق بر این دو پیش فرض بنا شده باشد، دست کم یکی از این دو پیش فرض کاذب است. در این مقاله با بررسی قوی ترین استدلال ها علیه عینیتِ معیار های اخلاقی از منظر شیفرلندو و آشکار ساختن نا کارآمدی آن ها، نشان می دهیم که استدلال های مدافعان نظریه ی خطا علیه اخلاق عینی، در بهترین و قوی ترین حالت، عقیم اند و بنابراین شکاکیت و عدم امکان معرفت اخلاقی نباید موضع اولیه ی افراد در باب اخلاق باشد.
۶۶۵.

MADness, and “Luciferism”

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۲ تعداد دانلود : ۶۷
This paper continues applying the notion of the “Luciferian Existential” as a way of accounting for the extreme violence humans seem to be willing to perpetrate both in nuclear war and in ignoring climate change. We begin by letting humankind and Lucifer mutually reflect what initially seems to be their distinguishing attributes. This is done as a speculative attempt to shed light on the seemingly impossible sin or crime of the greatest of all creatures in relation to God and, on the side of human beings, the unimaginable horror of the actualization of the preparation for nuclear war and continued ignoring of climate change. The hope is that we may illuminate human experience as it underwrites both horrors and how possibly human experience may illuminate the mythic-theological figure of Lucifer. Although we feature human kind’s essential being out of balance, its dodging of its mortality, and its ontological restlessness, culminating in blinding “Luciferian” rage as a way of understanding the human propensity to extreme violence, it is clear that neither the build-up of nuclear armaments nor ignoring climate change seem to be rooted in ontological restlessness or sort of blindness caused by suppression of death, or its capacity for rage or even jealousy, but in something else. Antiquity singled out pride or inordinate self-love as the perennial culprit. There is doubtless inordinate self-love in play here too, but here we suggest that it is also [inseparably the dulling of a sense of what is of ultimate importance, i.e., there is a loss of interest in what used to be called wisdom.
۶۶۶.

واکاوی و تأملی بر فلسفه آموزش و پرورش اشتاینر والدورف(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: فلسفه آموزش و پرورش والدورف انسانیت رشد معنویت رشد اخلاقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۵ تعداد دانلود : ۲۸۳
هدف اولیه آموزش قرن نوزدهم کسب دانش بود. اما اشتاینر والدورف این اصل را نفی کرد و اظهار داشت که دانش تنها یکی از ابزارهایی است که فرد به وسیله آن آموزش می دهد، لذا یکی از اشکال تغذیه ذهنی و اخلاقی برای تربیت تمام ساحتی کودک توجه به ابعاد فکری، احساسی و ارادی کودک است. با این تفسیر، پژوهش حاضر باهدف واکاوی و تأملی بر فلسفه آموزش و پرورش اشتاینر والدورف با روش کیفی تحلیل محتوا انجام شد. جامعه موردمطالعه؛ اسناد و مدارک کتابخانه ای، گزارش های پژوهشی و جستجو در شبکه های جهانی اینترنت بود که از روش هدفمند در دسترس مرتبط با موضوع استفاده شد. یافته ها حاکی از آن است که هدف فلسفه آموزش و پرورش والدورف ایجاد تعادل و هماهنگی بین جنبه های مختلف روح (تفکر، احساس و امیال) و جسم است و به همین دلیل بر بازی های سازنده خلاق، داستان، ریتم، حرکت و موسیقی تأکید دارد. والدورف ماهیت انسان ها را بر انسانیت و رشد معنویت کودک استوار دانسته و به سه دوره رشد سر، قلب و دست ها اشاره دارد. رویکرد سر به یادگیری شناختی، رویکرد قلب به درگیری و یادگیری عاطفی و رویکرد دست به فعالیت عملی تأکید دارد که در آن مهارت دستی و قدرت بدنی با عقل سلیم و قدرت اراده در عمل مولد ترکیب می شود؛ درنتیجه، با توجه به این معنا بخشی در فلسفه آموزش و پرورش والدورف که تأکید بر عنصر معنویت و اخلاق دارد، هیچ پیشرفت اخلاقی چه از نظر شخصی و چه از نظر اجتماعی نمی تواند بدون توجه به عنصر معنویت و اخلاق وجود داشته باشد.
۶۶۷.

پیوند حق و اخلاق در فلسفۀ کانت: آموزۀ وابستگی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: اتیک اخلاق آزادی امر مطلق آموزه ی وابستگی حق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۶ تعداد دانلود : ۱۴۹
فلسفه ی حقوق یکی از علائق اصلی مطالعاتی کانت به شمار می آید و او حتی پیش از طرح فلسفه ی انتقادی به آن پرداخته بوده است. لیکن برای مطالعه ی مفصل تر آراء او در این زمینه باید به «متافیزیک اخلاق» مراجعه کرد. شاید مهم ترین مسئله در تفسیر این اثر پیوند میان اخلاق و حق باشد. ساختار این اثر، عبارات موجود در آن و موضع گیرهای دیگر کانت در آثار پیشینش مانند «بنیاد متافیزیک اخلاق» و «نقد عقل عملی» دریافت رویکرد کانت درباره ی این پیوند را با دشواری هایی روبه رو کرده است. در این میان می توان برحسب آنکه «الزام اخلاقی» جزئی از مفهوم حق است یا خیر، مفسران کانت را به دو دسته ی باورمندانِ به وابستگی حق به اخلاق (آموزه ی وابستگی) یا مخالفانِ این وابستگی (آموزه ی ناوابستگی) تقسیم کرد. از بین این دو مکتب، مکتب وابستگی رویکرد رایج تر و همخوان تر با ساختار «متافیزیک اخلاق» است. هواداران آن کوشیده اند از طریق یافتن بنیادی مشترک برای هر دو حوزه ی اتیک و حقوق از آن دفاع کنند. بدین ترتیب، هوفه امرِ مطلقِ عام، کرستینگ و گایر آزادی و پائر اشتودا فرمول قلمروی غایات را به عنوان اصل برین عقل عملی پیشنهاد داده اند. سورین بائیازو نیز با جدا کردن اعتبار عینی و ذهنی قواعد حقوقی، تلاش کرده است به انتقادهای ویلاشک به عنوان مهم ترین مدافع نظریه ی ناوابستگی پاسخ دهد. این مقاله می-کوشد با بررسی انتقادی نامدارترین چهره های این جریان، همچنین بیانِ تعارض های متنی «متافیزیک اخلاق»، نشان دهد که هیچ کدام از آنان نمی توانند تفسیری آنچنان یکدست از فلسفه حق کانت ارائه دهند که بتواند به همه تعارض های نام برده پاسخ دهد.
۶۶۸.

برهان فرا- استقرای بدبینانه و واقع گرایی علمی: رویکردهای ارجاعی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: معجزه نیست فرا - استقرای بدبینانه رویکرد ارجاعی واقع گرایی وجودی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۸ تعداد دانلود : ۹۶
واقع گرایان علمی با برهان «معجزه نیست» (NM) استدلال می ورزند که موفقیت علوم در پیش بینی و توضیح بسیار مشکل، و حتی غیرممکن می بود، چنانچه نظریه های علمی صادق نبودند و هستومندهای (مشاهده ناپذیر) پیشنهادی آنها وجود نداشتند. درمقابل، لائودن با برهان «فرا-استقرای بدبینانه» (PMI) و با ارائه فهرستی از نظریه های موفق و درعین حال کاذبِ گذشته، ادعا می کند موفقیت یک نظریه در توضیح و پیش بینی ملازم با صدق آن نیست. در پاسخ، مبتنی بر رویکرد ارجاعی، واقع گرایان تلاش کرده اند نشان دهند ترم های نظریه های موفقِ گذشته به مصداق های خود ارجاع می دادند و هستومندهایی که پیش نهاده بودند، به نوعی در عالم وجود دارند. به علاوه، این ترم های ارجاعی و مصادیق موردنظر آنها به نوعی در نظریه های متوالی بعدی نیز حفظ شده اند. در این مقاله، پس از توضیح NM و PMI، با بررسی و نقد مهم ترین استدلال های واقع گرایان در رد PMI که همگی ذیل رویکرد ارجاعی قرار دارند، نشان داده می شود که هیچ کدام از این استدلال ها توان رد برهان PMI به شکلی فیصله بخش را ندارند. بااین حال، در پایان مقاله اشاره خواهد شد که مزیت رویکرد ارجاعی این است که به واقع گرایان اجازه می د هد حتی با فرض ناتوانی در رد برهان PMI، از خوانش متواضعانه تری از واقع گرایی، موسوم به «واقع گرایی وجودی» دفاع کنند.
۶۶۹.

بررسی جایگاه تأویل در تأملات قرآنی ملاصدرا با تأکید بر اصول تفسیری و مبانی فلسفی وی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: قرآن شیوه تأویل ظاهر و باطن ملاصدرا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۱۰
صدرالمتألّهین شیرازی رویکرد خاصی به فهم قرآن به عنوان یک متن مقدس و منبع وحیانی دارد. وی تدبر در آیات قرآن را مرتبط با تدبر در عالم هستی می داند و قرآن را نوری معرفی می کند که از طریق آن حقایق اشیاء مشاهده می شود. او معتقد است اکثر مفسرانی که نظر به جنبه های ظاهری و لسانی قرآن داشته اند، از توجه به معانی و بطون آیات غافل مانده اند. و مانع اصلی این مفسران از فهم معانی و حقایق قرآن را فریفته شدن ایشان با ظاهر آیات می داند. شرط بهره مند شدن از حقیقت و بطون قرآن را استفاده از نیروی تعقل می داند و بر این اساس، تأویل در تفسیر قرآن را امری ضروری تلقی می کند و میدان درک معانی قرآن را بر ای تحقیق اهل فهم و تأمل و تعمق وسیع می داند. با آنکه برای قرآن، مراتب و بطون قائل است اما بر این باور است که هیچ کس جز ذات باری تعالی نمی تواند به نهایت و ژرفای اسرار و معانی قرآن، دست یازد. در این نوشتار سعی شده تا ضمن بررسی اصول و مبانی تفسیری قرآن در اندیشه ملاصدرا به ضرورت تأویل و شیوه به کارگیری آن توسط ملاصدرا در تفسیر آیات قرآن بپردازیم.
۶۷۰.

نقد عرفان به عقل

نویسنده:

کلید واژه ها: عقل عرفان طور عقل ادراک عقلی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۰ تعداد دانلود : ۱۲۱
نقد عقل به معنای امکان کشف از واقعیت با عقل نه رخدادی جدید بلکه واقعه ای دیرین در تاریخ اندیشه بشری است و از آن جمله موقه مواجهه عرفا با فیلسوفان رخ داده است؛ چراکه اهل حکمت با ورود عقل به عنوان میزان سنجشگر، چه بسا ارباب عرفان را سخت برآشفته می کنند و اهل عرفان نیز پای آن را چوبین و بی تمکین می دانند. دلیل برآشفتگی از چه روست؟ آیا همه این مخالفت با عقل بر دلایلی صحیح تکیه دارد؟ بر اساس تحقیقات، این ادله بطور کلی به دو دلیل است: یکی با عنوان «عرفان طوری ورای طور عقل است» که به نقد عقل از جهت ناتوانی در ادراک حقایق عرفانی اشاره دارد و دیگری با عنوان «همواره عقل در معرض خطاست» که به نقد عقل از حیث خطاپذیری در ادراک واقعیات اشاره دارد. این مقاله با توجه به سخنان ارباب معرفت و شهود به هر دو دلیل می پردازد  
۶۷۱.

An Appreciation and Extension of William Wainwright’s Insights on Interreligious Dialogue(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: Burrell D.B Interreligious Dialogue Lakatos I MacIntyre A.C Mulla Sadra Tilley T.W Tyrrell G Wainwright W.J

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۰ تعداد دانلود : ۱۰۷
honor of William Wainwright, this article takes up his interest in interreligious dialogue. It pursues two goals simultaneously: One is to provide a better model for understanding philosophy of religion. Terrence Tilley claims that there is the standard model which is mistaken in that it takes arguing for religious beliefs to be equivalent to justifying commitment to a religion. He promotes a practical model , which has its ancestry in the writings of Michel de Montaigne and Blaise Pascal. This model begins with the lived practices of religion and justifies its intellectual content as explanation for the rightness of this way of life. Wainwright’s work fits into the practical model, but Tilley provides a description and a stronger basis for it. The second goal is to provide much more adequate epistemological resources than those used by the standard model, with contributions from Catholic modernist theologian George Tyrrell, recent philosopher of science Imre Lakatos, and Alasdair MacIntyre, who became interested in evaluating traditions, in science, in moral reasoning, and finally what he came to call large-scale traditions. The problem he needed to overcome is the fact that such traditions carry their own, often different, concepts of reasoning. The possibility of fruitful rational conversation between religions is illustrated here by an account of dialogue between Christianity and Shi’ia Islam, as exemplified in David Burrell’s ability to use conversation with Islamic thought to clarify for Christians their own doctrines of the Trinity, the mediation of Christ, and original sin.  
۶۷۲.

The Promise of Passional Reason(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: passional reason evangelicalism apologetics Wainwright Wittgenstein Interreligious Dialogue

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۸ تعداد دانلود : ۹۱
In some contexts, philosophical debate can be rancorous even when the volume is kept low. In other contexts, certain stripes of “evangelical apologetics” can be equally adversarial and inimical in tone. In the name of preserving a professional, if not an irenic spirit, some unspoken ground rules have been adopted for interreligious dialogue. First is the demand to avoid all appearance of circular reasoning, which is to say avoid making any rhetorical moves that depend upon metaphysical presuppositions about the reality of God. Second, it is understood that (supposedly) unimportant theologically-laden details are to be left off until the (supposedly) prior task of establishing God’s reality is achieved. Such ground rules put philosophical theologians at a distinct disadvantage in interreligious dialogue as they sideline the very voices that have the highest stake in the conversation. William Wainwright offers the concept of “passional reason” as a way to counter the ground rules. Wainwright has shown that charges of circularity and subjectivism fail in the cases of such thinkers as Jonathan Edwards, John Henry Newman, and William James. Read in one way, Wainwright’s work may be taken as a strategic defense that prevents antagonists from excluding religious voices from philosophical conversation. I argue that there is an even more fruitful way to read Wainwright. Simply put, Wainwright’s recapture and rehabilitation of “passional reason” for philosophy of religion simultaneously opens the door for more constructive approaches to interreligious dialogue than an agonistic-styled philosophical debate can allow.
۶۷۳.

رابطه منطقی معجزه با صدق گفتار آورنده آن(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: معجزه رابطه منطقی حسن و قبح عادت الله دلالت اقناعی دلالت معجزه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۸ تعداد دانلود : ۱۷۶
موضوع این مقاله یکی از مسائل پرپیشینه و ریشه دار کلامی و قرآنی است و آن «رابطه معجزه با صدق ادعای آورنده معجزه» است و اینکه چگونه مثلاً انداختن عصا و تبدیل آن به افعی، دلیل بر حقانیت قول آورنده و رسالت او از جانب خداست و به اصطلاح چه رابطه ای بین یک عمل تکوینی و نبوت که یک منصب معنوی است، وجود دارد. ما در این مقاله در صددیم دلالت آن را به صورت برهانی ثابت کنیم. دلایلی برای اثبات این مدّعی مطرح شده است؛ مانند قول مشهور «قبح اغراءِ به جهل» و بیان علامه طباطباییŠ با قاعده فلسفی «حکم الامثال فی ما یجوز». دلالت معجزه بر صدق مدعی دلالت لفظی نیست. به تبع دلالت مطابقی و تضمنی و التزامی مورد بحث ما نیست؛ بلکه دلالت آن عقلی و به صورت برهان لمّی است؛ زیرا با درنظرگرفتن صفات خدا مانند حکیم بودن و اینکه وجود او منزه از قبیح است، و از آنجا که این مسائل جنبه علّی و معلولی دارد، درنهایت به لازم آن پی می بریم؛ یعنی درواقع آوررنده این معجزات در ادعای خود راستگوست و لازمه صفات جمال و جلال خداوند اقتضا می کند که در ادعای خود راستگو باشد. خدا هرگز چنین قدرت فوق العاده ای را به فردِ دروغگو نمی دهد و اگر هم بر فرض ممکن، فردی صاحب چنین قدرتی شد، بر خدا لازم است، مانع گمراهی بندگان شود. بیان دوم اینکه رخداد معجزه به عنوان یک خارق عادت و ادعاى ارتباط با عالم بالا به عنوان خرق عادت دوم، مطرح شده اند و هر دو مماثل یکدیگر می باشند. اگر اولى را پذیرفتیم، دومى (ادعاى نزول وحى) نیز به جهت قاعده «حکم الأمثال فى ما یجوز وما لا یجوز واحد» بالضروره پذیرفته مى شود. قول کسانی که معتقدند معجزه برای اقناع عوام الناس است و آن را حرکتی فریبکارانه تلقی می کنند، با اثبات نظریه نخست، شأن و جایگاه معجزه را به بالاترین درجه خود که مرتبه منطق و عقل است، ارتقا داده ایم. اگر ما دلالت معجزه را برهانی ندانیم، درواقع بر یکی از مهم ترین و اساسی ترین مسئله اعتقادی خود برهان اقامه نکرده ایم.
۶۷۴.

نقد دلیل خودمتناقض بودن خدا در بیان مایکل مارتین جهت معقول سازی الحاد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: الحاد فلسفی خودمتناقض خیر مطلق عالم مطلق عین الربطی مایکل مارتین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۴ تعداد دانلود : ۲۲۹
خداباوری و الحاد دوسویه همیشه در تقابل جریان تاریخ بشر، در پاسخ به منشأ هستی و وجود هستند که بحث های فراوانی در خصوص گفتمان، ادله، شواهد و لوازم آنها شده است. یکی از نقدهای آتئیست ها بر خداباوران این است که وجود خداوند و قبول آن با صفاتی که در ادیان بیان می شود، امری خودمتناقض بوده و در صورت تصور درست، پذیرفته نخواهد شد. مایکل مارتین، ملحد و فیلسوف عصر حاضر، صفاتی چون عالم مطلق بودن و خیر مطلق بودن خدا را سبب تناقض و انکار وجود خدا دانسته و سعی کرده است تا الحاد را از این طریق معقول جلوه دهد. نوشتار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی درصدد بررسی انتقادی این گفتار مارتین و نشان دادن ضعف های این رویکرد در محدود دانستن عالم هستی به ماده و جسمانیت و قیاس خداوند به انسان در شیوه حصولی کسب علوم است و حال آنکه علم حضوری خدا که بالاترین مرتبه علم است، خدا را از انواع دیگر علوم بشری بی نیاز می کند. خطای مارتین نگاه انسان انگارانه به خدا و نیز عدم فهم درست از عالم مطلق است و وی نباید با تقسیمی غیرفلسفی از علم به قضاوت درباره علم الهی می پرداخت.
۶۷۵.

بررسی تلقی رانر از وحی و تاثیر آن بر دیدگاه وی در باب تکثر دینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: رانر انکشاف الهی وحی کثرت گرایی دینی شمول گرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۶ تعداد دانلود : ۱۵۸
سه نوع تلقی یا برداشت از وحی در مسیحیت وجود دارد. بر اساس وحیِ گزاره ای نجات بشریت تنها از مسیر عبارات روشن و معرفت بخش کتاب مقدس به دست می آید، در وحیِ تجربی تاکید بر انکشاف الهی و ارتباط شخصی میان خدا و انسان  است و رویکرد سوم، وحی را حادثه ای تاریخی عنوان می کند. اندیشمندان مسیحی له یا علیه هر کدام از رویکردهای ذکر شده نظراتی بیان کرده اند. در این میان کارل رانر، از متالهان معاصر مسیحی، با طرح مفاهیمی مشابه این سه رویکرد، آنها را مراتبی از رستگاری و در طول هم در نظرداشته که از وحی تجربی و نجات عام همه انسان ها تا وحی گزاره ای و رستگاری منحصر به مسیحیت را شامل می شود. در نگاه رانر وحی استعلایی شرط پیشینِ ادراک هستی است که در پرتو تجلی فیض و اگزیستانس فراطبیعی در دسترس است، وحی مقوله ای عام انکشاف خدا در تاریخ و وحی مقوله ای خاص در شخص مسیح میسر است. کوتاه سخن وحی از دیدگاه رانر هر سه ماهیت تجربی، تاریخی و گزاره ای را در مراتب مختلف دربردارد. تلقی رانر از وحی و رستگاری تاحدودی به اندیشمندانی همچون هانس کونگ، جان هیک، کارل بارت و شلایرماخ نزدیک است و تفاوت آنها در میزان پایبندی به آموزه های کلیسایی است. نظریه «مسیحیان گمنام» رانر با بهره از تلقی او درباره وحی رستگاری پیروان ادیان غیرمسیحی را ممکن دانسته و از این رو بابی به شمول گرایی دینی می گشاید، اما به باور او دست یازیدن به نجات تام تنها در پذیرش آگاهانه مسیحیت میسر است
۶۷۶.

معناشناسی الهیات عملی بر مبنای متافیزیک عمل در اندیشه علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: الهیات عملی متافیزیک عمل عمل دینی علامه طباطبائی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۵ تعداد دانلود : ۱۴۰
معناشناسی الهیات عملی متوقف است بر انگاره عمل و نسبت آن با الهیات. متافیزیکِ عمل به بررسی شأن هستی شناختی عمل، جایگاه آن در میان سایر امور و نسبت آن با سایر اشیاء می پردازد. با نگاهی منظومه وار به آثار علامه طباطبائی، می توان دیدگاه ویژه ای در باب متافیزیک عمل از آن استخراج کرد. از نظر طباطبائی، عمل -به مثابه یک هویت خارجی- نوعی حرکت است، حرکتی که دارای یک سلسله مبادی در درون آدمی است. مشخصه عامل مختار این است که با وساطتِ افکاری برساخته (امور اعتباری) عمل می کند. حرکت انسان چیزی بر اشیای بیرونی نمی افزاید، بلکه صرفاً نحوه نسبتِ انسانِ بدن مند با بیرون از خود را تغییر می دهد. هر تغییری در جهان به تغییرات دیگر و در نتیجه به تغییر وضع جهان می انجامد. پس انسان جهان را از طریق افکار برساخته تغییر می دهد. هر آن چیزی که از سنخ اندیشه است و می خواهد به گونه ای به ساحت کنش آدمی وارد شود باید از معبر امور اعتباری گذر کند. روشن است که الهیات در وهله اول ساحتی نظری و مربوط به حوزه باورها است. مسئله این است که الهیات چگونه وارد این معبر می شود، چگونه مبنا و مبدأ عمل واقع می گردد، و به دیگر سخن چگونه مبدأ تغییر جهان می گردد، و چه مزیتی بر سایر مبادیِ نظری عمل دارد. به باور طباطبائی دین ترجیحات همسو با هستی و آفرینش را به انسان گوشزد می کند. بر این اساس می توان به معناشناسی الهیات عملی رسید: الهیات عملی دانشِ تبیین و توجیه نحوه ترجح مبدأ الهیاتیِ عمل در شکل گیری کنش های فردی و اجتماعی آدمی است. آدمی مادامی که عملی را راجح نیابد دست به انتخاب آن نمی زند. دنیای جدید انسان را به ترجیحات گوناگونی دعوت می کند، و الهیات عملی در این میان می تواند نقش سرنوشت سازی داشته باشد، بدین صورت که نشان دهد چگونه عمل دینی، قطع نظر از تکلیف بودنش، با وضع بشر هماهنگ است.
۶۷۷.

بازخوانی تفسیر هایدگر از تفکر شاعرانه هولدرلین در پرتو روی آورندگی به غیر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هایدگر هولدرلین تفکر شاعرانه روی آورندگی به غیر ضابطه سوژه-ابژه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۱ تعداد دانلود : ۲۷۳
مقاله حاضر تأملات هایدگر را درباره تفکر شاعرانه هولدرلین از منظر مسئله اساسی روی آورندگی به غیر در نظر می آورد. پس از خارج شدن فلسفه های غربی از اطلاق اولیه شان، این مسئله پیش روی متفکران غربی قرار گرفت که اگر دیگر امکان دفاع از اطلاق فلسفه و تمدن غربی میسر نیست، چگونه می توان به دیگری و غیر نظر کرد؟ متفکران غربی، از جمله هایدگر، پرسش مذکور را چنان جدی مطرح کردند که از پی طرح آن، در جست وجوی راه های تازه ای در تفکر به قصد پی جویی سرآغازهای اصیل تر برآمدند. در این مقاله کوشش های هایدگر در پیمودن این راه را با نظر به آنچه خود او «تفکر شاعرانه هولدرلین» نامیده است، دنبال می کنیم. بدون تردید، از نظر هایدگر شعر برخلاف تصور اندیشه متافیزیکی که آن را در مرتبه ای فروتر از مفهوم پردازی فلسفی قرار می دهد، جایگاه اصیلی است که در آن امکان آشکارگی اصیل عالم فراهم می شود. هایدگر در این آشکارگی اصیل، امکان فراروی از ضابطه غالب فرادهش غربی، یعنی ضابطه سوژه-ابژه را دنبال می کند. مادام که غیر (دیگری) به مثابه ابژه ای بی روح و خالی از هر نوع تمایز پیشاروی ما قرار گیرد، آنچه از مواجهه با دیگری برجا می ماند، فقط شبحی رنگ پریده از دگربودگی است که به سختی نشانی از حقیقتِ دیگری دارد؛ بنابراین، پرسش های راهنمای مقاله حاضر این است که چگونه می توان در پرتو تفکر شاعرانه هولدرلین در جوار دیگری سکنی گزید؟ تفکر شاعرانه چه امکاناتی برای روی آورندگی اصیل به غیر فراهم می آورد؟
۶۷۸.

تنش انسان شناختی؛ پرسش از ذات انسان و متافیزیکِ سوبژکتیویته نزد کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: انسان شناسی کانت سوژه متافیزیک سوبژکتیویته هایدگر تحلیل دازاین تنش انسان شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۴ تعداد دانلود : ۱۹۸
کانت هر سه مسئله اساسی فلسفه را به مسئله ای یگانه و نهایی (انسان چیست؟) بازمی گرداند و حلّ آن را بر عهده انسان شناسی فلسفی می گذارد. باری، اگر از این دید در مهم ترین اثر فلسفی کانت، یعنی نقادی عقل محض نظر کنیم، جای شگفتی است که این پرسش، دست کم با این صورت بندی، از آن غایب است؛ البته، اقتضای فلسفه استعلایی همین است که این پرسش، بدین صورت ماهوی اساساً در آن قابل طرح نباشد؛ چراکه سیر فکر استعلایی سرانجام به سوژه منتهی می شود و نه انسان. اما به رغم خوانش هایدگر از کانت، نباید گمان کرد که وی پرسش از ذات انسان را سرانجام در جهت تثبیت یک متافیزیک سوبژکتیویته به جریان می اندازد. آموزه وحدتِ استعلاییِ ادراکِ نفسانی کانت، نه تنها بیانگر یک نظریه متافیزیکی بر محور سوژه نیست، بلکه صورت بندی دیدگاه کلی انسان شناختی کانت است در بستر فلسفه استعلایی و در چارچوب عقل نظری، که صورت متکامل آن در انسان شناسی اخلاقی او تبلور یافته است. هسته مرکزی این دیدگاه انسان شناختی را موقعِ دوگانه انسان در کیهان تشکیل می دهد، که بر حسب آن می توان تنش میان مرکزیت و هم زمان، حاشیه ای بودن موقع او نسبت به جهان را در فروکاستْ ناپذیری اش بیان کرد. این دیدگاه انسان شناختی کانت را از جهت دوگانگی فروکاست ناپذیر نهفته در آن، «تنش انسان شناختی» می نامیم.  
۶۷۹.

بررسی تطبیقی هستی هستنده ها در اندیشه پدیدارشناسی هایدگر با وجود لابشرط مقسمی در نظام معرفتی عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هایدگر عرفان اسلامی فلسفه تطبیقی پدیدارشناسی هستی هستنده ها

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۲ تعداد دانلود : ۱۴۰
در بین علوم شرقی، تنها علمی که موضوع آن از هر تقیدی رهاست و درباره هستی طلق بحث می کند، علم عرفان است. موضوع علم عرفان، وجود لابشرط مقسمی است که حتی از قید اطلاق نیز مطلق است. مراد از وجود لابشرط مقسمی، همان هویت غیبیه ذاتیه حق تعالی است که در علم عرفان در مورد آن و شئونات وی بحث می شود. شاید کسی گمان کند که موضوع علم فلسفه نیز از هر قید وجودی رهاست؛ ازاین رو می تواند عدل علم عرفان واقع شود و حال آنکه این تصور ناصحیحی است؛ زیرا در الهیات بالمعنی الاعم فلسفه، درباره وجود لابشرط قسمی و در الهیات بالمعنی الاخص در خصوص وجود بشرط لا بحث می شود که هر دو نسبت به وجود لابشرط مقسمی ضیق وجودی دارند. در میان علوم غربی نیز تنها کسی که توانست در دیدگاه پدیدارشناسی خود در جهت برون رفت از بحران مدرنیته از حصر قیود هستنده ها آزاد گردد و موضوع علم خود را هستی صرف قرار دهد مارتین هایدگر است. این مقاله در مقام تطبیق این دو رویکرد با یکدیگر است که در هر دو مکتب ذهاب به هستی طلق شده است، علی رغم اینکه نگارندگان اذعان دارند که هستی هستنده ها در دیدگاه معرفت شناسی هایدگر این همانی با وجود لابشرط مقسمی در نظام هستی شناسی عرفان ندارد. البته این تمایز لطمه ای به بحث ما وارد نمی کند؛ زیرا هدف تطبیق فقط تأکید بر همسانی ها نیست، بلکه برجسته کردن اختلاف ها نیز حائز اهمیت است.
۶۸۰.

مکاشفه، وحی و معراج از دیدگاه ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:

کلید واژه ها: ملاصدرا مکاشفه وحی معراج علم حضوری شهود

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۹ تعداد دانلود : ۱۵۴
تبیین مسئله وحی و معراج در دیدگاه ملاصدرا با مفهوم مکاشفه و علم حضوری گره خورده است؛ لذا در این مقاله به بررسی این مفاهیم مرتبط با هم پرداخته ایم. ملاصدرا دیدگاه های خود درمورد هر یک از این مفاهیم را به صورت منظم و در یک متن توضیح نداده است، اما با بررسی و دسته بندی مجموعه سخنان او می توان به تصویر روشنی از دیدگاه او در این باره دست یافت. مکاشفه در دیدگاه او حاصل اعمال خالصانه ای است که نفس عارف را قوی می سازند و زمینه اتصال او به عالم بالا و اتحاد با علل بالاتر را فراهم می کنند. از آنجا که در نظر ملاصدرا جمیع هستی وجودِ شخصی واحد است، عارف با این تکامل نفسانی می تواند به مراتب هستی احاطه پیدا کند. از همین رهگذر، وحی صرفاً یک نوع مکاشفه صوری است و معراج نیز تبیین پذیر است و ملاصدرا با بهره بردن از برخی یافته های فلسفی مثل جسم مثالی در تلاش است به برخی شبهه ها درمورد معراج جسمانی پیامبر پاسخ دهد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان