حکمت و فلسفه

حکمت و فلسفه

حکمت و فلسفه سال 20 پاییز 1403 شماره 3 (پیاپی 79) (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

خوانش نقاشی های مسعود عربشاهی از منظرآراء دریدا با تمرکز بر مفهوم پارارگون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دریدا عربشاهی نقاشی پارارگون

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۹
دریدا مقدمات نقد هر اثر را درون همان اثر بازمی یابد. او ایده هایی مانند حقیقت یا هویت را مختل می کند و در مقابل بر غیاب معنا تأکید می کند. مسئله مهم در حیطه زیباشناسی دریدا، موضوع پارارگون به معنای پیرامون کار است که موجب شکل گیری اثر هنری است و علی رغم بی مکان بودن جایی بین درون و بیرون کار قرار دارد. در نگاه نخست، پارارگون از تفسیر، قاب، امضاء و ... شکل گرفته است. در این پژوهش سعی بر این است که با انتخاب برخی از آثار عربشاهی به این پرسش بپردازیم که تحلیل موضوع پارارگون دریدا در حیطه نقاشی های عربشاهی به چه شیوه ای است؟ یک فرضیه این است که درون آثار عربشاهی نمادها و نقش مایه ها و بیرون آثارش منابع الهام و زمینه های تاریخی و فرهنگی می باشد. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی، پارارگون دریدا را توصیف و آثار عربشاهی را به صورت تصادفی انتخاب و تحلیل می کند و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای نگاشته شده است. بر اساس یافته های پژوهش، با توجه به نظریه دریدا درباره پارارگون زمینه تفسیرهای متعدد، متضاد یا مخالف با هدف هنرمند و یا آثار باستانی، همچنین نقاشی های مقدماتی خود هنرمند و برخی عناصر موجود در تابلو به مثابه پارارگون و آثار نهایی در جایگاه اِرگون می باشند.
۲.

دیالکتیک هنر و طبیعت: تجربه ی زیبایی شناختی نزد آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تجربه ی زیبایی شناختی دیالکتیک هنر و طبیت نظریه ی زیبایی شناختی خودآیینی آدورنو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵ تعداد دانلود : ۱۲
بنا بر نظریه ی زیبایی شناختی آدورنو، تجربه ی زیبایی شناختی تجربه ی منحصر به فرد و متفاوتی است که، بر خلاف تجربه ی مسلط درون کلیت اجتماعی، مبتنی بر سلطه نیست و سوژه به طور ابزاری با ابژه مرتبط نمی شود بلکه در آن جذب یا با آن ادغام می شود. آدورنو نخستین کسی نیست که تجربه ی زیبایی شناختی را این گونه توصیف می کند. با این حال، آنچه در اندیشه ی او جدید است این است که این قابلیتِ جذب شدگی و گشودگی در برابر ابژه را همچون یک حالت یا رفتار اصیلِ سرکوب شده در رابطه ی سوژه با طبیعت توضیح می دهد و این گونه آن را بدل به مقوله ای انتقادی می کند. هدف این مقاله آن است که با توضیح و مستدل ساختن این ایده ی محوری نشان دهد که چگونه آدورنو از طریق صورت بندی رابطه ای دیالکتیکی میان هنر و طبیعت موفق می شود به نحوی خاص فرمالیسم زیبایی شناختی را به نقد اجتماعی و تاریخی پیوند زند و در عین حفظِ ایده ی خودآیینی، تجربه ی زیبایی شناختی را از چیزی هم پایه ی بازی یا سرگرمی بدل به تجربه ای خطیر و انتقادی سازد.
۳.

نگاهی توصیفی انتقادی به مفهوم عالمِ مثال در خوانش و تفسیر نقاشی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقاشی/نگارگری ایرانی عالم مثال هنر اسلامی سنت گرایی پدیدارشناسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۱۲
مقاله حاضر توصیفی تحلیلی-انتقادی از مفهوم عالمِ مثال در خوانش و تفسیر نقاشیِ ایرانی است. پرسش های اصلی پژوهش عبارتند از: مفهوم عالمِ مثال برای خوانشِ نقاشی ایرانی عمدتا از سوی کدام اندیشمندان و با چه مقاصدِ تفسیری طرح شده است؟ ارجاعِ مکرر به مفهوم عالمِ مثال در تفسیر نقاشی ایرانی عمدتا چه انسدادها و احتمالا چه راهگشایی هایی در تفسیر به همراه داشته است؟روشِ پژوهش توصیفی-تحلیلی و انتقادی است که عمدتا از طریق توصیف، مقایسه، یافتن گزاره های بدون مبنا در دیگر مراجع تحقیق، نداشتن نمونه در آثارِ نگارگری و گزاره های غیرقابلِ اثبات و پرتکرار و هچنین طرح پرسشِ انتقادی پیش رفته است. در رویکرد سنت گرایی آرایِ تیتوس بورکهارت و سید حسین نصر و در رویکرد پدیدارشناختی آرای داریوش شایگان و مجید اخگر را کاویده ایم. یافته ها را می توان چنین خلاصه کرد: بورکهارت و نصر با کاربرد مفهومِ عالمِ مثال در ارجاع به نقاشی ایرانی، نه به دنبال شناختِ زوایای پنهان و آشکار این هنر بلکه در پی یافتنِ مثالی برای هنر سنتی و هنر اسلامی بوده اند. ارجاعات آن ها اغلب بی مصداق است و این اندیشمندان با چند نمونه محدود نتیجه گیری های فراگیر می کنند. ارجاع اخگر نیز از مفهومِ عالمِ مثال عمدتا برمبنای متون شایگان است. وجه تمایز اندیشه اخگر از دیگران تأکید بر هم کناری دو وجه بقا و فنا و عالمِ مثال است که به نوعی در نقاشی ایرانی خود را بازنماینده است. با این حال اندیشه او نیز در امتدادِ نگاهِ اندیشمندان مذکور نگاشته شده و اگرچه رجوعش به نگاره ها محدود است اما نسبت به پیش متن هایِ پژوهش خود رجوعی بیشتری به خودِ آثار داشته است.
۴.

استدلال از این همانی شخصی بر تجرد نفس و دوگانه انگاری(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نفس مجرد دوگانه انگاری نظریات مرکب این همانی شخصی نظریه ساده این همانی شخصی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۱۲
یکی از استدلال های فیلسوفان مسلمان برای اثبات نفس مجرد، استدلال از این همانی شخصی است. فیلسوفان مسلمان باور دارند بدن، وبه طور کلی هیچ امر مادی، نمی تواند ملاک این همانی شخصی باشد، زیرا تغییر می کند. پس باید در ما نفس مجردی وجود داشته باشد که ملاک این همانی شخصی باشد. اما این استدلال کامل نیست، زیرا صرف اینکه امری تغییر کند مانع از این نیست که ملاک این همانی باشد. در حکمت متعالیه، از سویی، نفس حرکت جوهری دارد و تغییر می کند و در عین حال ملاک این همانی شخصی دانسته می شود، و از سوی دیگر، بدن زنده، با اینکه تغییر می کند دارای وحدتی است که بر اساس آن می تواند ملاک این همانی شخصی باشد. برای تکمیل این استدلال، باید نشان داد که هیچ امری غیر از نفس مجرد نمی تواند ملاک این همانی شخصی باشد. برای این کار می توان نظریات این همانی شخصی را به نظریات مرکب و ساده تقسیم کرد و با رد نظریات مرکب، نظریه ساده را نتیجه گرفت. نظریات مرکب ملاک این همانی شخصی را همان دلایل و شواهد این همانی می دانند، یعنی استمرار بدن، خاطرات یا مجموع بدن و خاطرات. با رد نظریات مرکب، تنها گزینه برای این همانی شخصی نظریه ساده است. نظریه سادهْ شخص و ملاک این همانی شخصی را امری واحد می داند که موجودی است با وجودی متمایز از بدن و خاطرات و تجربه های آن موجود. این موجود نفس مجرد است. این مقاله با نشان دادن اشکالات نظریات مرکب و رد آنها درصدد اثبات نظریه ساده و تکمیل استدلال از این همانی شخصی بر نفس مجرد است.
۵.

نقدی بر نقد گادامر نسبت به زیبایی شناسی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: گادامر کانت زیبایی شناسی امر زیبا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱ تعداد دانلود : ۱۰
نقد قوه حکم با ترسیم برنامه های فلسفی و معرفت شناختی کانت در باب احکام زیبایی شناختی، گام مهمی در مواجهه وی نسبت به امر زیبا برداشته است. کانت صرف نظر از پرداختن بعد شناختی امر زیبا ، به اثر هنری به مثابه امری ارزش شناختی که می تواند در کنار اخلاق، متافیزیک و عقل گرایی قرار گیرد، نگریسته است. تاثیر صوری و محتوایی نقد قوه حکم بر هیچ نگرش فلسفی پوشیده نیست. اما گادامر در حقیقت و روش، تجارب زیبایی شناسی کانت را به بوته نقد می کشاند. خوانش منتقدانه وی نسبت به کانت و نگرش هستی شناسانه ی وی نسبت به امر زیبا، از جهات بسیاری ظرفیت های گسترده ی مفاهیم کانتی را فاقد ضرورت جلوه داده است. پژوهش حاضر نشان می دهد، روایت گادامر از کانت، پیش از آن که به وجهی سلبی گریزان از پرداختن به بعد شناختی امر زیبا باشد، به وجهی ایجابی بسیار متاثر از آن است. گادامر خود را در شمار منتقدان آثار کانت قرار می دهد، اما به وجهی سلبی و ایجابی زیبایی شناسی کانت را در خود حفظ کرده است. تاثیرات مستقیم مفاهیم کانت بر تجربه زیبایی شناختی گادامر، بسیاری از نقدهای وی نسبت به کانت را یک جانبه نشان داده است. پژوهش حاضر در بخش نخست، به تحلیل امر زیبا از منظر کانت و گادامر می پردازد. در بخش دوم، بنیادهای معرفت شناختی مفاهیم گادامر معرفی می گردد و بخش پایانی در سه نقد مستقل نسبت به گادامر، روایت تازه ای از خوانش گادامر نسبت به کانت ارایه خواهد شد.
۶.

اعتبار و الزام قانون با توجه به رابطه قانون و اخلاق در نظریه آکویناس و هارت(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: فلسفه حقوق قانون اخلاق اعتبار قانون الزام قانونی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۱۰
تحلیل فلسفی از رابطه قانون و اخلاق و آثار آن از جمله مباحث مهم در فلسفه حقوق بشمار می آید. این مقاله با هدف بررسی اعتبار و الزام قانون با توجه به نحوه رابطه قانون و اخلاق از نظر آکویناس و هارت نگارش یافت. اطلاعات به روش کتابخانه ای گردآوری و به روش تحلیل محتوا، تجزیه و تحلیل شدند. نتایج حاکی بود از اینکه در اندیشه آکویناس اعتبار اخلاقی شرط ضروری اعتبار قانونی است و هر قانونی که ناعادلانه باشد معتبر نخواهد بود و وظیفه اخلاقی شهروندان عدم اطاعت از چنین قانونی است. البته در مواردی برای جلوگیری از آسیب به فرد یا فروپاشی سیستم حقوقی عادلانه، مجوز اطاعت از قوانین ناعادلانه صادر می شود. هارت چنین شرطی را برای قانونیت قانون ضروری نمی داند. از نظر هارت قانون و اخلاق به دو نحوه می توانند رابطه داشته باشند: یکی به صورت عرضی که شامل پذیرش اصول اخلاقی در قاعده رسمیت بخشی و رعایت محتوای حداقلی قوانین از منظر اخلاقی بوده و دیگری رابطه ذاتی که همان رعایت عدالت صوری قانون بوده که به معنای برخورد مشابه با موارد مشابه است. چنین نگرشی چون جنبه شکلی دارد با اصول پوزیتیویسم ناسازگاری ندارد. لذا هم آکویناس و هم هارت به نقش اخلاق در قانون اذعان داشتند با این حال در نحوه تحلیل و نگرش به این موضوع تفاوت منظر داشته به نحوی که برخلاف آکویناس از نظر هارت عدم اعتبار اخلاقی منجر به بی اعتباری قانون نمی شود و تحقق قانون غیر از اعتبار و الزام قانون و ارزیابی آن با معیارهای مختلف از جمله معیار اخلاقی است.
۷.

تمایز صفات، وحدت حالات: بازنگری مناقشه ای تفسیری پیرامون سرشت صفات در فلسفه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اسپینوزا جوهر صفت حالت تمایز واقعی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۱۳
یکی از چالش های پیش روی مفسران اسپینوزا، حل مسئله سرشت عینی یا ذهنی صفات است؛ یعنی پاسخ به این پرسش که آیا صفات اموری متمایز از جوهرند (تفسیر عینی) یا اموری متحد با جوهر که ذهن آن ها را به عنوان امری مستقل درک می کند (تفسیر ذهنی). از دشواری های مسئله مذکور این است که اتخاذ هر موضعی درباره سرشت صفات، وابسته به تفسیر مسئله ای دیگر یعنی نسبت صفات با یکدیگر است؛ پاسخ به نسبت صفات با یکدیگر نیز متضمن گونه ای ناسازگاری ظاهری در عبارات اسپینوزاست؛ چراکه اسپینوزا در عین تصریح به تمایز واقعی صفات با یکدیگر در کتاب اخلاق، به وحدت میان حالات برآمده از صفات گوناگون قائل است. این مسئله منجر به چالش تفسیری زیر می شود: اگر تمایز میان جوهر و صفات، تمایزی مفهومی باشد، تمایز واقعی صفات قابل توجیه نخواهد بود؛ در عین حال اگر به تمایز واقعی میان صفات هم پایبند بمانیم، در توجیه وحدت میان حالات با دشواری مواجه خواهیم شد و اگر گفته شود اسپینوزا به لوازم هستی شناختی تمایز واقعی پایبند نیست، یعنی تلازم میان همبستگی مفهومی و وجودی دو چیز را مفروض نمی انگاشته، توازی فکر و وجود، از دست خواهد رفت. در نوشتار پیش رو استدلال خواهد شد که حل مسئله سرشت صفات نزد اسپینوزا وابسته به حل مسئله نسبت صفات با یکدیگر است و از آنجا که پاسخ به این مسئله نزد اسپینوزا گرفتار ناسازگاری مذکور است، مسئله نخست نیز پاسخی سازگار در ساحت اندیشه اسپینوزا ندارد.
۸.

امر نااین همان در فلسفۀ آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: این همانی تناقض منظومه نااین همانی وساطت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹ تعداد دانلود : ۱۱
تئودور آدورنو با نقد فلسفه این همانی، خواهان معطوف ساختنِ اندیشه به امر نااین همان است. به باور آدورنو، فلاسفه از پارمنیدس تا دست کم هگل، در صدد رفع تناقضات یعنی سازگاری و وحدتِ اندیشه با وجود برآمده اند. اما او باتکیه بر اصل تناقض می کوشد تا در برابر این همان سازیِ فکر با ابژه پایداری کند. به باور او، دعویِ به چنگ آوریِ تمامیتِ امر واقع به واسطه مفاهیم، توهمی بیش نیست چرا که ابژه ها اموری غیرِ مفهومی اند و همچنین خصلت کلی سازی مفهوم، از درک جزئیتِ ابژه ها باز می ماند. شیءوارگی که با ظهورِ سرمایه داری متأخر در جهان حاکم شده است؛ اندیشه را به رنگ قواعد و مناسبات کالایی درآورده و منجر به این همان سازی تجربه شده است. آدورنو در راستایِ نجاتِ ذهنیت شیءواره، تلاش می کند تا با بازسازی مناسباتِ سوژه ابژه در ایده وساطت، ابژه ها را از سلطه سوژه رهانده و آنها را در نااین همانی شان بازیابد. بدین نظر، منظومه ای از مفاهیم که خصلتی تاریخی دارند، به گرد یک ابژه جمع می شوند و همچنان که سعی در توضیح و فهم تام و تمام ابژه دارند؛ با این حال چنین فهمی را انتهایی نخواهد بود.
۹.

نقد استدلال انباشتی داوکینز بر الحاد، و بیان مقتضای آن نسبت به خداباوری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تکامل داوکینز اطلاعات ژنتیکی طراحی هوشمند استدلال انباشتی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۱۴
داروین با طرح نظریه «تکامل انواع»، تبیین سازوکار پیدایش در انواع موجودات را در ذهن می پروراند. او به عنوان یک زیست شناس، به دنبال استنتاجات فلسفی از تکامل نبود، اما دیدگاه وی بعدها پایه ای برای تفسیر الحادی برخی چون داوکینز از آفرینش واقع شد. داوکینز اَشکال پیچیده حیات را محصول حرکت طولیِ میلیون ها رشد و تکامل کوچک و نامحتمل می انگارد که طی فرآیندی انباشتی، جهان طبیعی و حیات را شکل داده اند؛ در نگاه او «انتخاب طبیعی» به تنهایی و بدون فرض مبدئی هوشمند، می تواند تکامل طبیعت را تبیین نماید. این در حالی است که طرفداران نظریه «طراحی هوشمند» با مدل سازی های مختلف خبر از ناچیزبودن خیره کننده احتمال ایجاد تصادفی حیات و اطلاعات ژنتیکی توسط مکانیسم داروینی، و حتی محال بودن آن می دهند.این جستار با روش تحلیل مفهومی، گزاره ای و سیستمی روشن می سازد که استدلال انباشتی داوکینز، اولاً بر مجموعه ای از مغالطات منطقی و فلسفی مبتنی است؛ او از تبیین چگونگی شکل گیری نظم طبیعی، انتظار تبیین چرایی و علّی آن را دارد و روشن است چنین تحمیلی، منطقا راه به جایی نخواهد برد. ثانیاً استدلال انباشتی به وسیله تراکم ظنون، نه فرضیه داوکینز که مدعای خداباوران را اثبات می نماید.

آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۷۷