فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۲۱ تا ۶۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
1 - 14
حوزههای تخصصی:
رابطه مؤلف با تألیف از جهات مختلف حائز اهمیت است. بخشی از اخلاق پژوهش و نگارش که شامل بررسی انتحال یا سایه نویسی می شود، ناظر به همین موضوع است. استدلال می کنم که همسو با این ایده، ویرایش نیز ممکن است رابطه مؤلف با تألیف را مخدوش کند و خواننده را در موقعیت معرفتی نامناسبی قرار دهد. برای دستیابی به این هدف، از بحث های معرفت شناسان درباره گواهی کمک می گیرم. درباره اعتماد به گواهی دیگران، دست کم دو دیدگاه عمده وجود دارد: 1. اینکه باید دلایل یا شواهدی ایجابی له اعتماد بیابیم؛ 2. اینکه کافی است دلایل سلبی علیه اعتماد مطرح نباشد. خواهیم دید که فارغ از اینکه کدام دیدگاه درباره گواهی درست باشد، برای اعتماد به نقد کتاب ها (و نوشته های انتقادی از این دست) مستلزم جستجوی دلایل له و علیه اعتماد به منتقد هستیم. مادامی که ویرایش، این دلایل را حذف کند، به لحاظ معرفتی موقعیت ما را تضعیف می کند و نمی توانیم در قبال اعتماد به منتقد موضع مناسبی اتخاذ کنیم. در نهایت به یک اشکال می پردازم. شاید گفته شود همین نگرانی درباره هر متنی صدق می کند و بنابراین، ویرایش که یک تالی فاسد به نظر می رسد، اصولاً بد است؛ اما ما توضیح می دهیم که لزوماً چنین نیست و نوشته های انتقادی کوتاه ویژگی های متمایزی دارند، گرچه مسائل مربوط به گواهی می تواند زمینه ساز تأملات بیشتر درباره اصل ویرایش باشد
نقد و بررسی اشکالات احتمالی بر اصل تناقض(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۷)
183 - 201
حوزههای تخصصی:
استحاله اجتماع نقیضین به عنوان ام القضایا جایگاه مهمی در نظام مبناگرایی دارد. این مقاله می کوشد با روش تحلیلی انتقادی اشکالاتی را که می توان نسبت به این اصل وارد کرد تبیین کرده، به آن ها پاسخ دهد. تردید در حکایتگری این اصل و ساختار ذهنی شمردن آن، تردید در واقع نمایی آن، تردید در مصادیق این اصل به دلیل احتمال عدم کشف برخی از شرایط تناقض، تردید در امکان تنظیم استدلال با تکیه بر این اصل به دلیل عدم وجود گزاره ای مستقل از آن و درنهایت تردید در ارجاع به این اصل در تلاش های علمی مبناگرایان، مهم ترین اشکالات در این مقام اند. هیچ یک از این اشکالات وارد به نظر نمی رسند. استحاله اجتماع حکم ذات نقیضین است، در هر ساحت وجودی که فرض شوند. تردید در واقع نمایی این اصل به شکاکیت منجر خواهد شد و علم حضوری نیز مبنای تصدیق آن است. استقرایی بودن شرایط تناقض منافاتی با بداهت خود این اصل ندارد. استدلال منحصر در قیاس نیست، ضمناً براساس برخی مبانی بدیهیات اولیه هم عرض این اصل تکثر دارند. مبناگرایان نیز در تلاش های علمی خود صرفاً در مقام اقامه برهان و صرفاً بر مبنای انحصار بدیهیات اولیه به این اصل، ملزم به ارجاع استدلال های خود به آن هستند.
دیگری و استکمال نفس در حکمت صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئله این تحقیق، دیگری و تأثیر آن در استکمال نفس از دیدگاه حکمت صدرایی است. برخی از متفکران معاصر در غرب به بحث دیگری و انواع مناسبات انسانی پرداخته اند و هر یک از زاویه ای آن را بررسی نموده اند. استکمال نفس از مسائلی است که ملاصدرا به واسطه دو اصل «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا» بودن نفس و «حرکت جوهری»، آن را توجیه عقلانی کرده است. کمال آدمی بر به کارگیری دو قوه نظری و عملی و رسیدن به مرتبه عقل مستفاد و تخلیه نفس از رذائل اخلاقی وابسته است. از منظر ملاصدرا، استکمال نفس تنها از رهگذر نشیءه دنیوی و حیات اجتماعی قابل تحقق است. بی تردید در حیات اجتماعی نیز آدمی با دیگران ارتباط دارد و سعادت و شقاوت نفس تا حد زیادی در گرو نحوه تعامل با آنهاست. مصادیق دیگران، توده مردم، استاد و ولی جامعه است. سالک در سفر چهارم نیز ناگزیر با دیگران، مرتبط است و از این رهگذر نه تنها در هدایت آنان رهگشاست، بلکه این ارتباط در سیر صعودی او نیز اثربخش است. در این مقاله با روش تحلیلی، نحوه اثربخشی دیگران در استکمال نفس بررسی خواهد شد.
تحلیل و بررسی عشق در نظام فلسفی افلاطون(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
112 - 135
حوزههای تخصصی:
انسان موجودی دو بعدی است که در بعد فطری دارای نیازهایی از حقیقت طلبی است و حقیقت را زیباترین مقوله عالم هستی می داند و این زیبایی انسان را عاشق خود نموده و به زندگی او معنا می بخشد و با رسیدن به معشوق حقیقی تکامل می یابد لذا گزاره عشق از دیرباز مورد توجه پژوهشگران و نویسندگان بوده است چرا که یکی از نیروهای مشوقه و محرکه انسان به شمار می اید ﭘﮋوﻫﺶ حاضر، با روش تحلیلی و مطالعه اسنادی، در پی پاسخ به این ﺳﺆال اﺳﺖ تحلیل افلاطون از عشق چیست وارتباط عشق با زیبایی ، جهان شناسی و تعالی انسان چه می باشد؟ عشقدر اثار مختلفی از علما و اندیشمندان علوم مختلف و در فلسفه نیز از منظر فلاسفه ی غرب و شرق از جمله در اثار افلاطون بررسی شده و نظریاتی در مورد ماهیت عشق، ارتباط ان با زیبایی ،نقش عشق در جهان شناسی و خلقت، نقش عشق در گرایشات فلسفی و نقش عشق در تعالی و تربیت انسان پرداخته شده است .افلاطون معتقد است که هسته اصلی ایجاد عشق گرایش انسان به زیبایی و کمال است و زیبایی به زیبایی درون و بیرونی تقسیم می شود و هر نوع تکامل و کمال را زیبایی می داند بنابر این در بسیاری از موارد از عشق به زیبایی تعبیر می کند و فلاسفه را به دلیل اینکه طالب حقیقت هستند به عنوان عاشق معرفی می کند.
رویکرد سوسیالیست های خداباور و چپ های مسلمان ایرانی به مقوله تکامل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد مثبتِ احزاب چپ گرا به نظریه تکامل داروین از ابتدای عصر پهلوی با فعالیت های متفکران مارکسیست به شکل تأثیرگذاری آغاز گردید. پس از گذشت سه دهه از آغاز فعالیت های علمی چپ ها در ایران، نقاط ضعف ماتریالیست دیالکتیک مارکسیستی در تبیین و توجیه نظریه های جدید علمی (کوانتوم، نسبیت، عدم قطعیت) هویدا شد، از طرفی عدم تحقق اشعار عدالت محور در کشورهای کمونیستی غیرقابل انکار بود. از سوی دیگر در دهه چهارم قرن ۱۴ هجری شمسی بود که مواجهه متفاوتی از محققین مسلمان با نظریه تکامل داروین، خیز جدیدی برداشته و اتفاقاً مورد استقبال اکثریت جامعه مسلمان ایرانی قرار گرفت. مجموع این مسائل باعث شد، تعدادی از متفکران چپ گرای ایرانی که هنوز راه سعادت را در جامعه سوسیالیستی می یافتند، سعی بر آشتی دادن و سازگار نمودن افکار سوسیالیستی با اصول خداپرستی و مبانی اسلام نمایند. البته این گروه ها بیشتر رویکرد عمل گرایانه ی حزبی داشتند و ازلحاظ نظری آن چنان نظریه زیست شناسی تکامل داروین را با نظریه تکامل اجتماعی مارکس درهم آمیخته بودند که گاهی تفکیک و تشخیص این دو نظریه را در نوشته هایشان کار آسانی نیست. در این نوشتار قصد داریم نشان دهیم که این گروه چه نوع نگرش فلسفی یا مذهبی را جایگزین اصول ماتریالیست دیالکتیک مارکسیستی نموده اند؟
جریان شناسی تاریخی دیدگاه اندیشمندان مسلمان درباره نظریه داروین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با انتشار نظریه تکاملی داروین (فرگشت)، ابتدا در دنیای مسیحیت سپس در جهان اسلام چالش بزرگی میان علم و دین به وجود آمد و در نتیجه اندیشمندان مسلمان ناگزیر از بیان رویکرد خود در این موضوع شدند. در این مقاله سعی شده است مهمترین موضعگیری های علمای مسلمان از اولین رویکرد ها که هم عصر داروین بوده تا نظرات معاصرین را جمع آوری نماید. به صورت کلی می توان این رویکردها را به سه دسته تقسیم نمود: الف) گروهی که نظریه تکامل را کاملا رد کرده اند، ب) گروهی که هر چند آن را به صورت مطلق نپذیرفته اند و نقدهای جدی به آن دارند اما راهی برای قبول آن باز نموده و یا برای آن استثناء قائل شده اند و ج) گروهی که آن را کاملا تأیید نموده اند. بررسی این آرا نشان می دهد که اولا موضع و بحث بر سر نظریه داروین کماکان جریان داشته و کنکاش علمی در این باره هنوز مسدود نگشته و ثانیا از میان سه دسته نظرات فوق الذکر، اندیشمندان مسلمان بیشتری رجحان به سوی دیدگاه دوم داشته اند و تلاش کرده اند راهی برای قبول این نظریه در کنار باورمندی به نصوص و باورهای دینی باز بگذارند و البته از پذیرش قطعی این نظریه اجتناب کنند.
مطالعه درک دانشجو معلمان رشته آموزش شیمی دانشگاه فرهنگیان درباره برخی مفاهیم شیمی فیزیک
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر به منظور مطالعه میزان درک دانشجومعلمان سال اول و دوم رشته آموزش شیمی دانشگاه فرهنگیان آذربایجان شرقی در مورد برخی مفاهیم پایه موضوعات ترمودینامیک و سینتیک شیمیایی و استخراج کج فهمی های موجود در بین آنها انجام شده است.روش کار: جامعه آماری پژوهش دانشجومعلمان رشته آموزش شیمی و روش جمع آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته حاوی تعدادی سوال درباره مفاهیم مورد نظر بود که روایی و پایایی آن بررسی و تایید شد. نتایج: نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که برخی از دانشجویان این دانشگاه در درک این مفاهیم مشکل دارند و کج فهمی هایی مشابه با کج فهمی های گزارش شده در منابع علمی برای دانش آموزان دوره متوسطه دارند. مشخص گردید که استفاده از استدلال ترمودینامیکی برای حل مسائل سینتیکی، عدم توانایی در استفاده از دانش خود برای یک حل مسئله معین و نقش کتابهای درسی از علل پیدایش برخی کج فهمی ها در میان دانشجومعلمان است.نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که درباره تفسیرهای نادرست احتمالی دانشجومعلمان باید هوشیاری کافی وجود داشته باشد تا احتمال بروز کج فهمی کاهش یابد. معرفی تعاریف همراه با نشان دادن کاربردها در مورد مسائل خاص و بحث در مورد کج فهمی های رایج پیشنهاد پژوهش حاضر برای پیشگیری از برداشت نادرست دانشجویان است.
امکان و ضرورت علّی در فلسفه ارسطو و نسبت آن با ضرورت مکانیکی دیمکریتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
۳۲۵-۳۰۹
حوزههای تخصصی:
آپوریای ضرورت علّی را می توان ناظر به دوراهی (1) ملازمت دایمی، منطقی و متافیزیکی ضرورت و علیت و یا (2) نفی یکی بدون نفی دیگری و در واقع انکار ملازمت همیشگی ضرورت و علیت تعریف کرد. این رأی ارسطویی که هر چیزی علتی دارد، لزوماً نمی تواند منتج منطقی و فلسفی تعیّن باوری، نفی امکان آینده و انحلال قوه در فعل باشد. ضرورت، وصف علیت رخ داده در بستر واقعیت جاری حال و گذشته است، نه علیت رخ دهنده در آینده. می توان این معنا از ضرورت را مستلزم جبر و اصل موجبیت علّی ندانست. در واقع عملگر و جهت منطقی و متافیزیکی علیت، واقعیت بالفعل ضرورت است که همواره هم مصداق با نظریه جبر و موجبیت نیست. دیمکریتس با نادیده گرفتن علت غایی، همه کنش های طبیعت را به ضرورت تقلیل می دهد. تقلیل گرایی منتج از انکار غایتمندی عالم، ویژگی بارز ضرورت باوری مکانیکی دیمکریتی است.
نقش آلفونس دهم در انتقال دستاوردهای تمدن اسلامی به غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آلفونس دهم (682-618 ق./1284-1221 م.) با نگرشی جهان وطنی، با پذیرش مهاجران شرقی و ایجاد گفتگوی فرهنگی میان مسیحیان، مسلمانان و یهودیان، دربار خود را به مرکزی برای توسعه دانش تبدیل کرد. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی به بررسی نقش آلفونس دهم در انتقال علوم اسلامی به غرب پرداخته است. یافته ها نشان می دهد که اندلس در دوران او از تمدن اسلامی در زمینه های سیاسی و اجتماعی تأثیرات قابل توجهی پذیرفت. این تأثیرات ناشی از همکاری مسلمانان در مدیریت نهادهایی همچون مدارس و رصدخانه ها و همچنین ترجمه کتب عربی به لاتین و کاستیلی بود. همکاری های علمی با فتح مرسیه و منابع به دست آمده از تصرف قرطبه و سِویا و نظارت ابوبکر محمد بن رقوطی به اوج خود رسید. این اقدامات نقطه عطفی در تحول اندیشه های آلفونس دهم بود و او با الگوگیری از تمدن اسلامی، ابنیه هایی مانند رصدخانه ها، مدارس و آسایشگاه های روانی را در آندلس ساخت. این اقدامات زمینه ساز پیشرفت و انتقال دستاوردهای شرق به غرب و پیش زمینه ای برای خروج غرب از قرون وسطی و ورود به عصر رنسانس شد.
تقسیم بندی معقولات از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
79 - 102
حوزههای تخصصی:
پس از اینکه تقسیم بندی معقولات به معقولات اولی، معقولات ثانیه ی فلسفی و ثانیه منطقی، از سوی میرداماد ارائه شد و از سوی ملاصدرا مورد تأیید و تحکیم قرار گرفت، دیدگاه نهایی در تقسیم بندی معقولات تا امروز قلمداد شده است اما در مورد فیلسوفان پیش از میرداماد همچون ابن سینا اختلاف نظر وجود دارد. گروهی بر آن اند که ابن سینا قائل به تقسیم بندی سه گانه معقولات است به این صورت که معقول ثانی نزد او مساوی با معقولات ثانیه منطقی است اما معقولات ثانیه فلسفی را بااینکه می شناخته اصطلاح جداگانه ای برای آن ها قرار نداده است. در مقابل، دیدگاهی دیگر می گوید که ابن سینا قائل به تقسیم بندی دوگانه است و به نظر او، معقولات اول تنها مفاهیم ماهوی نیستند بلکه مفاهیم فلسفی را نیز از معقولات اول می داند و معقولات ثانیه ازنظر او همان معقولات ثانیه منطقی است. این پژوهش بر آن است که ابن سینا قائل به تقسیم بندی دوگانه معقولات است نه تقسیم بندی سه گانه که گروهی گمان کرده اند اما نه تقسیم دوگانه ای که در دیدگاه دوم گمان شده است بلکه به این صورت که او در یک تقسیم ابتدایی، معقولات را به دو قسم اولی و ثانیه تقسیم می کند سپس برخی از معقولات ثانیه از جهت امری که عارض آن ها می شود یعنی از جهت ایصال به مطلوب در منطق بحث می شوند وگرنه به نظر وی بحث از اثبات و نحوه وجود آن ها در فلسفه اولی است ازاین رو بالذات معقول ثانی فلسفی(در اصطلاح مشهور) هستند و بالعرض، معقول ثانی منطقی بنابراین نه تنها معقول ثانی ازنظر ابن سینا مساوی با معقولات ثانیه منطقی نیست بلکه اعم از آن هاست و مفاهیم فلسفی.
بررسی تطبیقی نظریه خطای جان مکی و نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
531 - 568
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر کوششی است در راستای تبیین و تطبیق دو نظریه فرااخلاقی «خطا» و «ادراکات اعتباری» ازسوی جان مکی و علامه سیدمحمدحسین طباطبایی. این مقاله که از حیث روش تحقیق به روش کتابخانه ای انجام شده، تلاشی است برای کشف، تحلیل، تبیین و صورت بندی پیش فرض های ضمنی و مصرَح دو نظریه مهم فرااخلاقی، تحت عناوین «نظریه خطا» و «ادراکات اعتباری» که به ترتیب از سوی جان مکی و سیدمحمدحسین طباطبایی طرح شده اند. از آنجاکه زبان اخلاق، متافیزیک اخلاق، عقلانیت اخلاق و معرفت اخلاقی، برخی از مهم ترین پیش فرض های فرااخلاقی است، در تحقیق حاضر به تحلیل این مؤلفه ها می پردازیم. نتیجه مقایسه این است که اگرچه وجه افتراق مهم نظریه اعتباریات با نظریه خطا در یکی از مبانی انسان شناختیِ معرفت اخلاقی این دو نظریه است -که در یکی (نظریه اعتباریات) از وجود و اعتبارِ ادراکاتِ اعتباری ثابت که ریشه در طبیعت بشری دارد سخن می رود- با این حال ناواقع گراییِ اخلاقی در متافیزیک اخلاق، شناخت گرایی در زبان اخلاق، واقع گروی اخلاقی در عقلانیت اخلاق و ناواقع گرایی در معرفت اخلاقی از اشتراکات مهم این دو نظریه است.
بررسی دیدگاه اقبال لاهوری درباره تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
189 - 202
حوزههای تخصصی:
بی تردید نخستین نویسنده از میان متفکران مسلمان که به مباحث تجربۀ دینی در غرب توّجه کرده اقبال لاهوری است. این مقاله روش توصیفی تحلیلی در صدد واکاوی نظر اقبال لاهوری درباره تجربه دینی است. اقبال لاهوری با توّجه به دیدگاه هاکینگ، رویکردی پراگماتیستی نسبت به دین را پذیرفت که در آن تجربۀ دینی و عقل و شهود جایگاه خاصِ خود را دارند. او از این راه دیدگاه جیمز را نقد کرد و تبیین جدیدی را از مفاهیم کلیدی اسلام پیش کشید. از منظر اقبال دین، نوعی «خودآگاهی بالقوّه» است که در کنار «خودآگاهی عادی» قرار می گیرد که امکاناتی برای تجربه و تحصیل معرفت فراهم می آورد. اقبال گوهر دین را ایمان می داند و در عین حال عقل را محدودکننده یا مخالف ایمان نمی داند. اقبال همچون هاکینگ بر این نکته تأکید دارد که دین با احساس آغاز می شود، ولی به آن محدود نمی شود و به مابعدالطبیعه نیز گسترش می یابد. دین خود را در طول تاریخش هرگز به عنوان یک موضوع احساس مطرح نکرده، بلکه پیوسته سعی مدام در کشف مابعدالطبیعه داشته است. اقبال با پذیرش سخن هاکینگ دو نتیجه را به دست می آورد: 1) رّد نگاه متصوفه به عقل، 2) حل مشکل وحی زبانی.
تحلیل درتسکی از معرفت: حافظ بستار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
۲۷۰-۲۵۹
حوزههای تخصصی:
شکاکیت از دیرباز از چالش برانگیزترین مباحث معرفت شناسی بوده و یکی از راه های مقابله با آن نقض بستار است. درتسکی تحلیلی بازگشتی از معرفت ارایه می دهد که بستار را نقض کرده و به رفع شکاکیت می انجامد. البته رویکردهایی مانند بافتارگرایی، دگماتیسم یا نوموری گری معتقدند که می توان بستار را حفظ کرد و همچنان شکاک نبود. هدف از این نوشتار بررسی رویکردهای حافظ بستار یا نقد تحلیل درتسکی به مثابه تحلیل معرفت یا اشاره به معایب نقض بستار نیست، بلکه هدف آن است که نشان دهم برخلاف آنچه درتسکی و دیگران تاکنون تصور کرده اند، تحلیل بازگشتی مذکور لزوماً ناقض بستار نیست، بلکه خوانشی از بند بازگشتی وجود دارد که حافظ بستار است و همچنان شکاکیت را مسدود می کند. بنابراین ابتدا تحلیل بازگشتی درتسکی را به منظور مقایسه با تعبیر پیشنهادی بررسی کرده و نشان می دهم که تفسیر پیشنهادی حافظ بستار است، ولی همچنان تهدید برخی از استدلال های شکاکانه را برطرف می کند.
ضدرئالیسم و رئالیسم عرفی: رورتی در مقابل پاتنم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
39 - 70
حوزههای تخصصی:
علائق رئالیستی پاتنم او را بر آن می دارد که در دورۀ اخیر تفکرش، با دفاع از «رئالیسم عرفی»، در میان مواضع پراگماتیستیِ خود جایی برای حفظ تصور و معنایی شبیه «درستیِ» غیرمحلی (nonlocal) و ناگذرا (nontransient) که فلسفۀ رئالیستی در اختیار ما قرار می دهد، جستجو کند. در حالی که به عقیدۀ رورتی، مواضع پراگماتیستی صرفاً تا جایی قابل قبول هستند که بخواهیم بدون چنین معنا و تصوری عمل کنیم. این مقاله با استناد به مکاتبات انتقادی مستقیم این دو پراگماتیست، تقابل فکری آنها را مورد تحلیل و ارزیابی قرار می دهد. طبق نتیجۀ این پژوهش، دیدگاه ضدرئالیستی رورتی نتیجۀ ناگزیر پراگماتیسم مشترک او و پاتنم است. پاتنم نمی تواند ضمن ماندن در مرزهای پراگماتیسم، دیدگاه رورتی را مورد انتقاد قرار دهد. ویژگیِ ضدمطلق انگاری پراگماتیسم به این معناست که شهودهای رئالیستی عرف عام نیز مشمول تغیر و تحول تاریخی خواهند بود.
بررسی رابطه دین و اخلاق از منظر سم هریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سم هریس، یکی از سردمداران خداناباوری جدید، به تعارض رابطه دین و اخلاق معتقد است. بر خلاف آنچه عموم متدینان فکر می کنند، او دین را نه مبنای اخلاق، بلکه ویرانگر آن می داند. برای اثبات این مدعا، او به دو طریق عمل می کند. نخست، تمسک به بررسی های میدانی و استنباط این که در کشورهای دین دار اخلاق نوعاً در سطحی نازل قرار دارد و بالعکس در کشورهای خداناباور در وضعیت مناسبی است. او در شیوه اول از معیارهایی همچون رفاه مادی، حقوق زنان، رعایت مسائل بهداشتی، رعایت حقوق بشر، دسترسی همگانی به آموزش و غیره به عنوان شاخص های یک جامعه اخلاقی نام می برد. در اینجا او به کمک آمارهای میدانی به دنبال القای آن است که کشورهای خداناباور در شاخص های فوق در موقعیت به مراتب بهتری نسبت به کشورهای خداباور قرار دارند، و در نتیجه این خداناباوری است که جامعه را اخلاقی تر کرده است. دوم، از طریق بررسی آموزه های دینی و توجه به آموزه هایی همچون جهاد و شهادت و تأکید بر خشونت بار بودن آن، که در این صورت دیگر جایی برای دفاع از منبعیت دین باقی نمی ماند. در این مقاله به طرح و بررسی مدعیات سم هریس راجع به رابطه دین و اخلاق پرداخته ایم و به این نتیجه رسیده ایم که این مدعیات دچار اشکالات مهمی از جمله تلقی نادرست از اخلاق و ارزش ها و مبانی آنها، عدم تعیین دقیق معنای خداباروی و خداناباوری، عدم توجه به شاخص های مختلف در حیات اخلاقی انسان، رویکرد غیرعلمی در ارزیابی شاخص های اخلاقی کشورهای خداباور و خداناباور، بی توجهی به جنایات خداناباوران در طول تاریخ و نیز نگاه سطحی و نادرست به آموزه های دینی است.
مبانی و ارکانِ حکومت دینی در اندیشه سیدجمال الدین اسدآبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۸
113 - 134
حوزههای تخصصی:
سید جمال الدین اسدآبادی (1254-1314ق) متفکر و اندیشمند مسلمان شیعی که در پی انحطاط علم، فرهنگ و تمدن مسلمانان در قرن های اخیر به دنبال چاره جویی و ارائه راه حل برای برون رفت از وضعیت موجود بود. او با اعتقاد به مبانی فکری تشیع دوازده امامی، برخورداری اسلام از یک نظام کامل و جامع، همبستگی دین و سیاست و توجه بیش از پیش به ابعاد اجتماعی دین اسلام به مبارزه با استبداد و استعمار در دو جبهه داخلی و خارجی همت گماشت و بر خلاف دیدگا ه های سکولاریسم و عِلمانیت، تأکید فراوانی بر حکومت دینی داشت. او با معرفی دو الگوی «خلافت اسلامی» برای اهل سنت و «ولایت فقیه» برای شیعیان به ویژه ایران از مبانی، ارکان، شرایط ویژگی ها و اهداف آن سخن گفت. نوشتار حاضر با استناد به آثار او به تبیین و تحلیل مبانی فکری و دیدگاه های او درباره حکومت دینی پرداخته و نقش تأثیرگذار او در تأسیس حکومت دینی مبتنی بر ولایت فقیه را نشان داده است.
دعا، استجابت، عدم استجابت؛ سازگار با کمال اخلاقی خداوند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۸
167 - 189
حوزههای تخصصی:
خداباوران در مسئله دعا با چالش هایی از جمله چالش های اخلاقی مواجه اند. ناسازگاری میان کمال اخلاقی خداوند و مسئله دعا این گونه قابل بیان است: خداوند خیر محض، قادر مطلق و دارای کمال اخلاقی است و باید هر خیری را که سبب بهبود زندگی انسان شود، عطا کند و اگر چنین نکند، خلاف کمال اخلاقی عمل کرده است. پس کمال اخلاقی خداوند دلالت دارد که دعا کارآمد نیست و اگر در مواقعی خداوند از عطای خیری دریغ کند، این امر ناسازگار با کمال اخلاقی خداوند است. روشن است به وضوح این امر با دیدگاه اکثر خداباوران و با ادعای متون اصلی سنت های دینی که بر کارآمدی دعا تأکید می کنند، در تعارض است. در مقاله کنونی به دنبال پاسخ به این پرسش ها هستیم که آیا کمال اخلاقی خداوند به عنوان یکی از صفات الهی با امکان کارآمدی دعا سازگار است؟ آیا کمال اخلاقی خداوند این اجازه را می دهد که تأمین برخی نیازهای انسانی منوط به دعا شود؟ آیا خداوندی که دارای کمال اخلاقی است، می تواند برخی دعاها را مستجاب نکند؟ اگر به سبب دعانکردن یا به سبب عدم استجابت دعا رنج و شرّی متوجه انسانی شود، آیا بروز چنین موقعیتی با کمال اخلاقی همخوان است؟ خواهیم دید هیچ یک از موقعیت های مطرح در پرسش های گذشته سبب خدشه بر کمال اخلاقی خداوند نخواهند بود. بر این اساس مقاله حاضر به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی ناسازگاری میان کمال اخلاقی خداوند و مسئله دعا می پردازد. به این منظور نخست به انتقادهای بیسینگر که متوجه مسئله کمال اخلاقی خداوند در دعاست، پرداخته می شود؛ آن گاه تلاش می شود ناسازگاری میان کمال اخلاقی خداوند و مسئله دعا نسبت به آنچه بیسینگر گفت، گسترش یابد و به آنها پاسخ داده شود. با همین هدف چهار اشکال دیگر در نسبت کمال اخلاقی خداوند و مسئله دعا ارائه و طرح شده است.
Applying Critical Rationalism to Liberal Capitalism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
225 - 241
حوزههای تخصصی:
Since Critical Rationalism is considered by some more of an attitude or mindset and by others a methodological approach to philosophical thinking and practical problem-solving, its application, or more accurately, its epistemological testing grounds, should be expected to be much more wide-ranging than they have been so far. With the exception of some published anthologies on Critical Rationalism and occasional nods to the legacy of Karl Popper’s falsificationist methodology, relatively few applicaions of a critical rational approach to contemporary theoretical debates in the social sciences have been published. I wish here to critically challenge the (optimistic) Hegelian and by extension the neoliberal view of the progress of American capitalism by reframing it with the Marxian notion of expropriation as applied to enslavement on plantations. The logic of enslavement as a process by which brutal exploitation has been practiced for centuries offers a falsifying test case of the rationality of capitalism and its promise of individual freedom of choice. This essay is an explicit exercise in the potential power of a version of Popperian critical rationalism being applied to the intersection of modern liberalism and capitalism, exploring the imbrication of a critical and rational analysis.
نقد دیدگاه اریک ج. ویلنبرگ در کتاب ارزش و فضیلت در جهان بدون خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
127 - 159
حوزههای تخصصی:
ویلنبرگ در کتاب " ارزش و فضیلت در جهان بدون خدا" طبیعت گرایی را به عنوان یک روایت بی خدا از گیتی در مدنظر قرار داده است. او ابتدا بی معنایی زندگی در شرایط نبود خدا را با چهار روایت معرفی و سپس با استعانت از سه دیدگاه، آن را به چالش می کشد. در ادامه او سراغ راه های ابتنای وجودشناسانه اخلاق بر دین می رود و سعی دارد نشان دهد که این راه ها بن بست است. او در این کتاب دیدگاه جایگزین خود را روشن نساخته لیکن در کتاب" اخلاق نیرومند"، مشخص می شود او یک ناطبیعت گراست. او در پاسخ به این پرسش که چرا بایستی اخلاقی زیست؟ می خواهد نشان دهد فارغ از خدا هم امکان انگیزش اخلاقی هست هرچند خدا هم می تواند یک پشتیبان خوب برای اخلاق باشد. او در مقام معرفی فضایل در زیست بوم پیشنهادی خود، دیگر به صرف ارائه دیدگاه اثباتی بسنده نکرده و تلاش دارد نشان دهد برخی از فضایل در نبود خدا متولد می شوند و یا حداقل معنای ژرف تری دارند. مهمترین نقد وارد بر او یکسان انگاری خداباوری با مسیحی بودن است.
ارزیابی اشکالات آیت الله مصباح بر تدوین علم فلسفه بر اساس ملاک عرض ذاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
111 - 137
حوزههای تخصصی:
یکی از ملاکاتی که از دیرباز تاکنون برای تمایز و تدوین علوم مطرح بوده، ملاک «عرض ذاتی» است. دانشمندان با در دست داشتن این ملاک، خواهند توانست گزاره های مختصّ به یک موضوع معیّن را به درستی و با نظمی منطقی در کنار هم قرار داده و مرزی مشخّص برای علمِ مورد نظر خود ترسیم کنند. لکن آیت الله مصباح(ره) اشکالاتی را بر این ملاک وارد می آورند که باعث از کار افتادن این ملاک در علم فلسفه می شود. نگاره پیشِ رو سعی دارد با روشی توصیفی-تحلیلی و با توجّه به منابع در دسترس اعمّ از مخطوطات موجود از اعلام و صوت دروس و... ، ابتدا خلاصه ای از ملاک عرض ذاتی را تبیین کرده و سپس به اشکالات آیت الله مصباح(ره) بر این ملاک در تدوین علم فلسفه بپردازد. عرضِ ذاتی بودنِ محمول برای موضوع، در گرو تحقّق دو شرط عمده یعنی «ذاتیّت» و «اوّلیّت» است و اشکالات آیت الله مصباح(ره) نیز بر همین دو وارد می آید. لکن می توان با توجّه مسئله مشارکت حدّ و برهان و همچنین تطبیق شرایط معقولات ثانی فلسفی بر محمولاتِ موضوعِ علم فلسفه، از این اشکالات پاسخ گفت.