مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
امر سیاسی
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است تا در بررسی تعاملات دو حوزه دینی و دنیوی در سه دوره فکری در تاریخ فلسفه سیاسی غرب، قبل از مسیح، دوره کلیسا و جدید نشان دهد جدایی دین از سیاست در اندیشه سیاسی غرب پدیده ای دو لایه در حوزه سپهر و عرصه عمل است. به عبارت دیگر لایه درونی فلسفه به دنبال بازخوانی امور و تفکیک ذهنی امر سیاسی از امر غیرسیاسی است تا معیار روشنی جهت عاملین سیاسی تجویز کند؛ هرچند در عرصه عمل عاملین سیاسی و غیر آن ناگزیر از تعامل با یکدیگرند. باز به بیان دیگر این مقاله ضمن پژوهش در حقوق شهروندی و ضرورت تعامل و پیوند عاملان سیاسی از عاملان غیرسیاسی، نشان می دهد چرا و چگونه امر سیاسی و غیر آن در سپهر نظر ناگزیر از تفکیک و تمیزند.
وضع معرفتی فلسفه سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
می توان در پاسخ به این پرسش که جایگاه دانشی به نام فلسفه سیاسی در میان سایر دانش های انسانی کجاست، دوره های مختلفی را شناسایی کرد: در اندیشه سنتی که نگاهی هنجاری و فضیلت محور به انسان و جامعه دارد، فلسفه سیاسی که پیوند عمیقی با اخلاق دارد ذیل حکمت عملی قرار می گیرد و از سوی دیگر، گزاره های معرفتی خود را جهان شمول معرفی می کند. در دوران مدرن از یک سو هنجاری بودن فلسفه سیاسی مورد تشکیک قرار گرفت و از سوی دیگر موضوع فلسفه سیاسی تا حد زیادی به امور ممکن و در دسترس از جمله قدرت و امنیت تقلیل یافت. در دوران معاصر، و به دنبال تجزیه «علمی» دانش ها، تلاش های زیادی شد تا از موجودیت این معرفت در مقابل حملات پوزیتویستی دفاع به عمل آید؛ در نتیجه فلسفه سیاسی دست از بسیاری از مدعیات هنجاری و جهان شمول خود برداشت در دوران معاصر فلسفه سیاسی برای ادامه حیات و اثبات موجودیت و فایده مندی خود، بطور جدی به تامل در باب خاستگاه و جایگاه خود پرداخته است، درست به همان سان که طی چرخش زبانی، زبان هم زمان، ابژه و سوژه واقع شد؛ این امر توانست فلسفه سیاسی را اعتباری دیگر ببخشد. در نهایت این که «امر سیاسی» به مثابه مقوله ای بس مهم می تواند در تبیین جایگاه کنونی فلسفه سیاسی و تفسیر معنا و مقصود آن کارگر و حائز اهمیت باشد.
سرشت امر سیاسی در شهر خدای آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله می کوشد تا با بررسی فقراتی اساسی و مهم از رساله شهر خدا اثر سنت آگوستین، متاله برجسته مسیحی، پرتویی بر تضمنات سیاسی آن بیفکند. در اینجا با توجه به رای پیتر بورنل، که در مقاله ای با عنوان «جایگاه سیاست در شهر خدای آگوستین» به نگارش درآمده است، نشان خواهیم داد که در الهیات آگوستین، جایی برای بحث از «سیاست» به مثابه موضوعی مستقل وجود ندارد. سیاست در نظر وی، امری سلبی و ملازم با سرشت عدمی و اینجهانی وضعیت پساهبوط است و در بهترین حالت می تواند نمودی از حفظ امنیت و آرامش در این سرای فانی، به عنوان منزلگاهی برای زائران «شهر خدا» باشد. آگوستین انسان را موجودی بالطبع «اجتماعی» می داند، اما این اجتماعی بودن به زعم وی، در اثر «سیاسی شدن» وی که به ضرورت شرایط پساهبوط بر او رخ نموده است، مخدوش گشته است. بنابراین، آگوستین با اعراض کامل از سنت فلسفه سیاسی یونانی، و با نفی مناسبات مدنی، اینجایی و اکنونی، شهر خدای خود را در ساحتی غیرجسمانی ترسیم می کند.
فقه و امر سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط فقه با امر سیاسی دانش سیاسی خاصی را شکل می دهد که در نظام داناییِ مسلمانان از آن به فقه سیاسی تعبیر می شود. فقه سیاسی دانشی ارتباطی است که فهم ماهیت آن مستلزم فهم ارتباط دوسویة آن با فقه و سیاست است. فقه سیاسی به لحاظ معرفت شناختی و روش شناختی وامدار فقه است، اما به لحاظ موضوعی به امر سیاسی می پردازد و ازاین رو، به مثابه دانش سیاسی اسلامی با مبانی و روشِ خاص خود به تأمل در امر سیاسی به منظور کشف حکم شرعی امر سیاسی و تنظیمِ زندگی سیاسی مؤمنانه می پردازد. این دانش با چنین نگرشی به لحاظ معرفتی ارتقا می یابد و دیگر تنها به استخراج حکم شرعی سیاسی نمی پردازد، بلکه افزون بر آن، به مثابة دانش سیاسی اسلامی به تنظیم زندگی سیاسی نیز همت می گمارد. نوشتارِ حاضر با توجه به فقدان پژوهش هایی از این قبیل دربارة فقه سیاسی تلاش می کند با طرح درآمدی بر این بحث مهم، به ضرورت تقویت جایگاه معرفتی آن به مثابة دانش سیاسی اسلامی مدد رساند.
نیروهای اجتماعی شبکه ای: مفهوم نوین جامعه شناسی سیاسی جدید ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بررسی نیروهای اجتماعی در فضای علمی جداساز پارادایم مدرن، کلیه مطالعات به سمت توجه به لایه بندی ها و گروه بندی ها هدایت می شود. برای این لایه ها و گروه بندی ها، مرزها و ثبات مشخصی فرض می شود و درنتیجه شناخت واقعی نیروهای اجتماعی دچار ضعف و نقصان می گردد؛ بنابراین با آشکار شدن ضعف پارادایم مدرن از نظر مبانی معرفت شناختی و ابزارهای شناخت، با تلاش برای عرضه ابزارها و قالب های جدید معرفتی، شاهد شکل گیری مفاهیم تازه ای هستیم که فضای علمی متفاوتی را ایجاد کرده است؛ ازاین رو سزاست با خروج ذهنی و علمی از پارادایم های مسلط و رها شدن از قید و بندهای آن، پرسش های مختلفی طراحی شود و در فضای متفاوتی به این پرسش ها پاسخ داده شود. در این مقاله سعی بر آن است تا مدل هایی برای مطالعه نیروهای اجتماعی عرضه شود که بیانگر واقعیت اجتماعی درحال دگرگونی و بدون مرزبندی مشخص باشد؛ ازاین رو نمی توان ویژگی های فرهنگی ثابت و مداومی برای نیروهای اجتماعی در نظر گرفت. امروزه مفروض کردن شناخت اجتماعی در وجوه فرهنگی آن به صورتی شبکه ای برای بررسی نیروهای اجتماعی جامعه ایران، امری ضروری است و به نظر می رسد شناخت مبتنی بر قشربندی و جداسازی (طبقه، گروه، حزب، شأن وغیره) چندان مفید فایده نباشد. درخواست های اجتماعی، مبنای شناخت و بررسی نیروهای اجتماعی شبکه ای و چگونگی عملکرد آنها را می توان به عنوان مفهوم نوین جامعه شناسی سیاسی جدید ایران در قالب«امر سیاسی» تلقی کرد.
درآمدی روشی بر چگونگی بررسی «امر سیاسی» در منابع تاریخی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«امر سیاسی» از مفاهیم سیاسی است که هم فهم نظری و هم تطبیق مصداقی اش، دارای ظرافت های علمی و فنی خاصی است. امر سیاسی رفتار یا کنشی در عرصه عمومی و معطوف به منافع و مصالح جمعی ناشی از رویکرد تعاملی یا تخاصمی در محدوده «قدرت سیاسی» است. موضوعات و مفاهیم سیاست در تاریخ با توجه به مقوله امر سیاسی و این پرسش که چگونه می توان امر سیاسی را در منابع تاریخی رصد کرد و مورد شناسایی قرارداد، در محدوده: 1. «قدرت سیاسی» (تعریف، ساختار، نوع، هدف، متولیان و حامیان آن)؛ 2. «کنش مردم» (نوع مواجهه آن ها با قدرت) است. فرضیه مقاله با توجه به تعریف امر سیاسی این است که می توان با بررسی «داده ها و اطلاعات در دوران کلاسیک و سنتی»، «فعالیت های مردم و نمودها و نگاه های آن ها در حوزه سیاست»، «اجزاء و طبقات قدرت و لایه های پنهان ساختار قدرت» و همچنین «هدف حکومت» در منابع تاریخی، موضوعات و مفاهیم مرتبط با حوزه امر سیاسی را استخراج کرد. در این نوشتار، محورها و برخی مستندات هرکدام از آن ها از منظر امر سیاسی در قالب یک چارچوب مفهومی و موضوعی ذکر شده است؛ چارچوب مفهومی و موضوعی که به شناخت دوران، ساختار دولت، حامیان قدرت، نوع و هدف حکومت و تصوّر مردم از قدرت سیاسی مربوط است
امر سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به نظر می رسد داشتن توافقی بر سر موضوع سیاست، سمت و سوی فعالیت های نظری و عملی هر قوم را سامان می بخشد. موضوع سیاست آن گاه که جامع و مانع باشد، «امر سیاسی» نامیده می شود. امر سیاسی، مولود مشاجرات و نقدهای حدوداً یک صدساله اخیر معرفت شناسان حوزه علوم سیاسی است. به ویژه آن گاه که پوزیتویسم در اوج اقتدار، هرگونه رقیب معرفتی غیرتجربی و غیراثباتی را در مقام معرفتی «غیرعلمی» و در نتیجه غیراطمینان آور و نهایتاً غیرمصرفی، طرد کرد. در این زمان بود که تازه به میدان آمدگانِ مدعی علم اثباتیِ سیاست (و سپس از منظری دیگر، فلاسفه سیاسیِ از قافله وامانده) تلاش کردند تا حضور و حیات خود در عرصه معرفت شناسی را با پاسخ به رقیب از طریق عَلم کردن «امر سیاسی» به رسمیت بشناسند. در این خصوص، تلاش های زیادی انجام شد تا برداشتی متفق علیه از امر سیاسی ارائه شود. مقاله حاضر به بررسی این روند می پردازد و به نحو ضمنی بیان می کند که داشتن برداشتی از امر سیاسی، زمینه ساز پیگیری درست و متناسب توسعه سیاسی در میان هر ملتی است.
ایدئولوژی، سوژه، هژمونی، و امر سیاسی در بستر نظریة گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریة گفتمان تلخیص سایر رویکرد های تحلیل گفتمان و یکی از روش های کیفی در حوزة مباحث سیاسی و اجتماعی است. در قلب نظریة گفتمان لاکلاو و موفه این اصل محوری وجود دارد که یک امر اجتماعی یا یک هویت اجتماعی هیچ گاه پایان یافته و تمام شده نیست. لاکلاو و موفه بستر اندیشه ورزی خود را بر قلمروهای نظری گوناگون از سوسور تا دریدا، از آلتوسر و فوکو تا لکان قرار داده اند. در این راستا آن ها با تمرکز ویژه بر واسازی دریدا و نظریة لکانی سوژة فقدان، با مرکزیت بخشیدن در وقتة «مفصل بندیِ سیاسی» به هژمونی، در توسعة نظریة نوگرامشی گفتمان، ترجیح امر سیاسی بر امر اجتماعی و بازگرداندن جامعه به وقتة سیاسی تأسیس آن، سنت نظری نوینی را بر ویرانه های مارکسیسم کلاسیک استوار ساخته اند. این نوشتار مفروضات بنیادی نظریة گفتمان لاکلاو و موفه در مورد ایدئولوژی، سوژه، هژمونی، و امر سیاسی را تحلیل و تبیین می کند
رویکردی نو در بازتعریف جغرافیای سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فهم جغرافیای سیاسی، مستلزم درک کنش متقابل جغرافیا و سیاست است. از زمان طرح دانش واژة جغرافیای سیاسی، از این علم تعاریف و تفاسیر مختلفی ارائه شده است که اغلب آن ها تابع پارادایم حاکم و تخصص مفسران بوده اند. تفاسیر جدید نیز متأثر از مکتب فضا، به گزارة «جغرافیای سیاسی به مطالعة کنش متقابل فضا و سیاست می پردازد» بسنده کرده اند. پرسش وپاسخ ها در جامعة دانشگاهی ایران نیز گویای آن است که این گزاره، به حد کافی قابل درک نبوده است. از این رو، ارائة تعریفی علمی و کاربردی برای حوزه های پژوهشی و دانشگاهی، ضرورتی گریزناپذیر است. پژوهش حاضر با ماهیتی بنیادی و روش تفسیری-تحلیلی، بر آن است که با استفاده از منابع کتابخانه ای در چارچوب فهم جغرافیا و امر سیاسی، تعریفی نو از جغرافیای سیاسی به دست دهد تا قلمروهای معرفتی جغرافیای سیاسی بازشناخته شوند و از ورود پژوهشگر به مرزهای رشته های دیگر جلوگیری شود. نتایج نشان می دهد قلمرو، مفهومی بیش از یک ظرف فضایی دارد، بازتابی از اقتدار، قدرت و کنترل انسان به شمار می آید و مسائل مربوط به قلمرو و قلمروخواهی، بن مایة مسائل جغرافیایی سیاسی است. براساس چنین ویژگی هایی، جغرافیای سیاسی، علمی است که ابعاد سیاسی فضای جغرافیایی را در قالب کنش متقابل مناسبات قدرت (در ابعاد همزیستی، هماوردی، تنش، کشمکش و جنگ) با قلمرو (فضا و سرزمین) و قلمرومندی (قلمروخواهی، قلمروسازی و قلمروداری) انسان مطالعه می کند.
مقایسة امر سیاسی و جامعة سیاسی مطلوب در اندیشة هابرماس و موفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر دو نظریة رقیب، دموکراسی رایزنانة هابرماس و دموکراسی مجادله ای موفه، خود را به عنوان بدیلی برای دموکراسی لیبرال طرح کرده اند. به نظر می رسد هر نظریة سیاسی بر تعریفی از امر سیاسی و متناسب با آن جامعة سیاسی مطلوب بنا شده است. بر این اساس، می توان این پرسش ها را طرح کرد: هابرماس و موفه امر سیاسی را چگونه تعریف می کنند؟ و، متناسب با این تعاریف، جامعه سیاسی مطلوب آنان چه ویژگی هایی می یابد؟ به نظر می رسد هابرماس امر سیاسی را کنش زبانی میان سوژه های عقلانی اخلاقی در عرصة عمومی به منظور دست یابی به مفاهمه می داند. بر اساس این تعریف، جامعة سیاسی اجماعی شکل خواهد گرفت که نه تنها روابط عقلانی اخلاقی، خودآیینی، و مصالحه بر آن حاکم خواهد بود، بلکه وحدت جای تعدد و تکثر را خواهد گرفت. در مقابل، موفه امر سیاسی را کنش خصومت آمیز میان سوژه های متعارض در بستر اجتماعی می داند. بر اساس این تعریف، جامعة سیاسی مجادله آمیزی بر مبنای منطق هژمونی شکل می گیرد که در آن عنصر دشمنی به مخالفت بدل می شود. روش این پژوهش هرمنوتیک متن محور است.
بازگشت امر سیاسی از دیدگاه شنتال موف و ارنستو لاکلائو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال شانزدهم مهر و آبان ۱۳۹۵ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
سیاست آوردگاهی به حساب می آید که در آن قطب های متعارض در برابر یکدیگر صف کشیده راه را برای آزادی، هژمونی و شکل گیری رژیم های حقیقت فراهم می سازند. اعتقاد به سیاست به عنوان آوردگاهی که تعارض های هویتی همدیگر را تعیین حدود می نمایند مورد توجه لاکلائو و موف به حساب می آید. این دو در صددهستند تا از دموکراسی های موجود دموکراسی زدایی کرده تا بتوان دموکراسی در فضای پسا دموکراتیک صورت بندی نمایند.بنابر این، بازگشت امر سیاسی نتیجه شالوده شکنی دموکراسی های موجود غربی است بدین گونه که مجموعه های از غیریت ها که دشمن تلقی می شوند به درون گفتمان دموکراتیک راه یافته، رقیب به حساب آیند. فرایند این نقل و انتقال از سیاست و گفتمان به امر سیاسی موضوع این نوشته است. شنتال موف در کتاب بازگشت امر سیاسی تلاش کرده است تا با نقد وضع موجود مردم سالاری های مدرن راه را برای ورود غیریت ها بر سر خوان مردم سالاری رادیکال و متکثر غربی هموار نماید.
اشمیت و امر سیاسی: بازسازی یک پرتره بحث انگیز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال شانزدهم مهر و آبان ۱۳۹۵ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
محور اصلی مقاله حاضر نقد و بررسی کتاب مفهوم امر سیاسی اثر کارل اشمیت است که توسط سهیل صفاری ترجمه و نشر نگاه معاصر آن را به زیور طبع اراسته است. در مقاله حاضر تلاش خواهد شد ضمن معرفی کتاب مفهوم امر سیاسی، نقد و ارزیابی شکلی و محتوایی آن در دستور کار قرار گیرد. این که مسئله یا به عبارتی، دغدغه و محور فکریِ او چیست؟ چه مسئله ای او را برانگیخته تا تعمق و تفکر ذهنیِ خود را به صورت یک نظریة سیاسی به رشتة تحریر درآورد؟ نویسنده چه هدفی را در این اثر دنبال می کند؟ توجه به زمینه های کاتولیکی تربیت (و شیفتگی نسبت به قدرت کلیسای کاتولیک در عصر بیسمارک)، در کنار آموزش های حقوقی (تحقق حقوق به عنوان رسالت دولت) و شکل گیری تجارب تاریخی مختلفی که در میانة یأس (خشم ناشی از وضعیت آلمان تحقیر شدة بین دو جنگ) و امید (نیرومند ساختن رژیم وایمار و امکان بازسازی امر سیاسی)، حوزه های اصلی نقادی و اندیشه پردازی اشمیت را در رابطه با نسبت سیاست و اخلاق، لیبرالیسم و دموکراسی و شکل مدرن ساختار سیاسی در قالب دولت شکل داده است.
نسبت «سیاست» و «امر سیاسی» در خوانش ادبیات ریتوریک: مطالعه موردی شعر سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشمندانی چون پل ریکور، هانا آرنت و شنتال موف، سیاست و امر سیاسی را به گونه ای تفکیک کرده اند که متضمن نوعی دوپارگی و تقابل است. چنین نگرش هایی خوانش و ارزییابی بخش مهمی از ادبیات را، که همانا ادبیات و به ویژه شعر ریتوریک است، دچار مشکل می کند. مقاله پیشِ رو دربرگیرنده پژوهشی است برای شناخت این که تغییر برداشت در نسبت سیاست و امر سیاسی چگونه بر فهمِ پیدایش و معنای این ادبیات تأثیر می گذارد. شعر سهراب سپهری که به طور معمول شعری غیرسیاسی انگاشته می شود، نمونه خوبی برای بررسی این موضوع است که تعریف مناسب تر ""امر سیاسی""، به شناخت بهتر وجه سیاسی و جایگاه چنین شعرسرایی هایی در جوامع سیاسی معاصر می انجامد.
درآمدی بر تاریخ تکوین و تحول جنبش صحوه در عربستان سعودی؛ گذار از اسلام سیاسی به اسلام مدنی
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو با تأملی تاریخی-اندیشه ای، به پیدایش و نضج تفکر و جنبش صحوه در عربستان سعودی خواهد پرداخت. وهابیت ارتدوکس که با تعالیم محمد ابن عبدالوهاب پایه گذاری شد، با تشکیل دولت مدرن سعودی به تدریج نهادینه شده و همواره پشتوانه نظری و منبع مشروعیت ساز آن بوده است. لذا وهابیت بعد از دوران استقرار دولت را می توان وهابیت رسمی و دولتی دانست. از سوی دیگر از دهه 1980 با شنیده شدن زمزمه های انتقاد و مخالفت با سیاست های جاری دولت و سکوت تأییدآمیز وهابیت رسمی وهابیت انتقادی در قالب اندیشه های صحوی به عنوان یک نیروی بالقوه آلترناتیو به تدریج اشاعه یافت. صحوه عنوانی بود که علمای نسبتا متجدد با الهام از موج برخواسته از اسلام سیاسی اخوان المسلمین مصر بر خود نهادند. صحوی ها با شعار بازگشت به تعالیم رهایی بخش محمد ابن عبدالوهاب و نفی پراگماتیسم سیاسی وهابیت رسمی به نوعی منادی اسلام سیاسی و ایدئولوژیک شده بودند. با این حال این جنبش سیاسی و فکری در سه دهه گذشته 4 دوره را از سر گذرانده است: الف) دوره منازعه ایدئولوژیک با دولت، ب) دوره حبس و زندان، ج) دوره همکاری و اتحاد با دولت و د) دوره اصلاح طلبی مدنی.
تحول مفهوم سوژه در شناخت شناسی فمینیستی و نتایج سیاسی آن
مفهوم سوژه در تفکر فلسفی و سیاسی دوران معاصر جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. بطوریکه بیشتر مباحث سیاسی و اجتماعی اخیر در سطح فلسفی بگونه ای به بحث از سوژه در جایگاه فاعل شناسایی پیوند یافته است. اما این مفهوم مانند مفاهیم اساسی دیگر در تفکر نظری که از دوران مدرن پایه ریزی شده اند، تحت تأثیر مولفه های اساسی تفکر مدرن شکل گرفته اند. سلطه جامعه و اندیشه مردسالار بر محتوای این مفاهیم موجب شده است که اندیشمندان متوجه مسائل زنان، به لزوم تحول این مفاهیم پی ببرند. تحول مفهوم سوژه در شناخت شناسی فمینیستی بر حوزه های متفاوت اندیشه و عمل سیاسی و اجتماعی تأثیر می گذارد و آن را به سوی فاصله گرفتن از سلسله مراتبی شدن مردسالار سوق می دهد. تحقیق حاضر، قصد دارد ضمن تحلیل این تحول مفهومی، نتایج آن را در حوزه سیاسی مورد بررسی قرار دهد.
گفتمان سلفیه علمی؛ سیاست پرهیزی و واسازی سلفیت وهابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از منازعه های درونی گفتمان سلفی معاصر منازعه حول «ترک سیاست» و «سیاست گرایی» است. سلفی علمی یا آلبانی از جمله جریان های سلفی معاصر است که در واکنش به سیاست گرایی وهابیت سنتی و گفتمان های صحوه، اخوان المسلمین و سلفی جهادی، رویکرد سیاست پرهیز را تجویز کرده و بر خلاف این جریان های سلفی، با هرگونه فعالیت تشکیلاتی و سیاسی قبل از پاکسازی و تربیت مخالف است و تغییر ساحت سیاست را منوط به بازسازی ساحت اجتماع می داند و نه بر عکس. شیخ آلبانی بنیان گذار سلفیه علمی معتقد بود که این طرز نگرش در نهایت به شکل گیری حکومت اسلامی منجر خواهد شد. گفتمان سلفی علمی مدعی است از یک سو گفتمان سلفی وهابی را از عناصر متناقض با عقیده سلف صالح پاکسازی کرده و از سوی دیگر نقش یکی از کانون های مقاومت علیه سیطره گفتمان سیاست گرای سلفی جنبشی (صحوه) را ایفا کرده است. از این رو این خرده گفتمان به نام دفاع از وهابیت جدید و پاک شده از تأثیر اخوان المسلمین، همزمان به مقابله با اخوان المسلمین از یک سو و نهاد وهابیت سنتی از سوی دیگر پرداخت. سؤال اصلی مقاله این است که بازسازی های معنایی سلفی علمی چه تأثیراتی بر صورت بندی گفتمان سلفی و منازعه درونی این گفتمان در مورد امر سیاسی داشته است؟ برای پاسخ به این سؤال گفتمان سلفی علمی بررسی و از این رهگذر صورت بندی و منازعه آن برای طرد و به حاشیه رانی گفتمان سیاست گرای سلفی و نیز چالش های هژمونی آن بررسی شده است. در این مقاله از منظومه معنایی رویکرد تحلیل گفتمان لاکلاو و موفه به عنوان نظریه و روش استفاده می شود.
رابطة امر سیاسی با امر نظامی در اندیشة عصر میانة ایران (5-7 هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امر نظامی و امر سیاسی به عنوان دو حوزة اصلی حکومت همیشه در بستر مفهوم قدرت در تعامل و تقابل با یکدیگر تعریف شده اند. این دو حوزة قدرت در عصر میانة ایران، گاه در تعامل و گاه در تضاد با یکدیگر در ساختار حکومت مشاهده شده است. در این دوره، این دو حوزه از سویی در مسیر ادارة حکومت نیاز به تعامل نشان داده اند و از سویی دیگر، جهت در دست گرفتن قدرت غالب، کشمکشی دائمی میان این دو حوزه وجود داشته است. با توجه به تسلط نیروهایی با ماهیت نظامی بر امر حکومت، اغلب انتظار بر این است که ماهیت حکومت و سازوکارهای آن در این دوره متأثر از امر نظامی باشد و تأثیر آن در ساختار حکومت قابل رؤیت باشد؛ اما، تداوم سنت های پیشین حکومت مبتنی بر نظام دیوانسالاری در بخش اعظمی از این دوره، این تصور را با چالش روبرو می کند. ازاین رو، این نوشتار به دنبال پاسخ گویی به چگونگی ارتباط این دو حوزه در ساختار حکومت در این عصر و نمود آن در حوزة اندیشه است. به همین دلیل، در این پژوهش به جای یابی اندیشة نظامی و سیاسی و تبیین جایگاه آن ها در نظام فکری و ساختار حکومتداری این عصر پرداخته و سپس با روش تبیینی تحلیلی به بررسی ارتباط آن ها توجه شده است. بر اساس مطالعات صورت گرفته به نظر می رسد علی رغم زمینة نظامی حکومت های عصر میانة ایران، با توجه به سازوکارهای حکومت های این عصر، این امر سیاسی است که در تعامل دو حوزة امر نظامی و امر سیاسی، نقش برتر را داشته و تعیین کنندة اصلی مسیر حکومت می باشد. ازاین رو، در این دوره امر نظامی تابعی از امر سیاسی محسوب می شود؛ چنان که این اندیشه حتی از سوی نخبگان نظامی نیز پذیرفته شده بود.
موانع و چشم اندازهای مشارکت سوژه ی زنان در امر سیاسی ایران (نمونه مطالعاتی: دهمین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال نهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
59 - 84
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی مشارکت سیاسی زنان، به منزله ی عاملیت یا سوژه ی بسط دموکراسی در چهارچوب ساختار حاکم بر جامعه ی ایرانی است. بدین منظور، نگارندگان با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی و نیز بهره گیری از نظریه ی ساختارگرایی آلتوسر و نظریه ی دموکراسی مجادله ای موفه، تحلیلی جامعه شناختی از مشارکت زنان در دهمین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی ارائه دادند. یافته های پژوهش نشان می دهد، عدم هم افزایی سطوح مختلف ساختارهای اقتصادی، ساختار سیاسی و فرهنگی موجود با تحولات ناشی از جهانی شدن و توانمندسازی زنان، موجب استمرار گفتمان مسلط مردسالاری و ضعف عاملیت زنان در امر سیاسی ایران شده است. در نهایت، از این تحقیق نتیجه گیری شد همان گونه که اساس نظریه ی رادیکال دموکراسی موفه در مفصل بندی با اقتصاد لیبرال محقق می شود، برای ارتقای عاملیت زنان در حوزه ی امر سیاسی و نیل به دموکراسی واقعی ، میزانی از توسعه ی اقتصادی با هدف کاهش آثار اتکای بر منابع رانتیر ضروری است.
از سیاست شناسی تا سیاست ورزی: هستی شناسی نسبت سیاست و امر سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست به مثابه «فلسفه» در فهم سنتی و به مثابه «علم» در معنای مدرن آن، امکان کسب معرفت عینی از امر سیاسی را به عنوان موضوع مطالعه خود مفروض داشته است. با این حال در دوران معاصر، اندیشه ورزی تأملی درباره نسبت نظریه و عمل در قلمرو سیاست، به این نتیجه رهنمون شده است که اندیشیدن درباره امور سیاسی با عمل کردن به صورت سیاسی یعنی با عمل معطوف به قدرت همراه است. بر این اساس پرسش اصلی مقاله این است که فهم ما از رابطه سیاست و امر سیاسی با نظر به نسبت امر هستی شناختی و امر سیاسی چگونه متحول شده است؟ فرضیه این است که در تحلیل هستی شناسی سیاسی، سیاست و امر سیاسی درگیر رابطه ای متقابل هستند که بر اساس آن، سیاست شناسی و سیاست ورزی به مثابه دو روی سکه متجلی می شوند. این رابطه از دو جهت بررسی شده است: اول از روزنه نگاه به امر سیاسی از چشم انداز سنتی و مدرن به مثابه قلمروی خاص از موجودیت یا هستنده و دوم از جهت نگاه به امر سیاسی از چشم انداز هستی شناسی بنیادین در قالب اندیشه انتقادی معاصر که از پدیدار شناسی وجودی تا پساساختارگرایی نمود یافته است. در بررسی امر سیاسی به مثابه هستنده، مسائل مربوط به تفاوت های امر سیاسی با سایر امور اجتماعی اهمیت می یابد. در مقابل، امر سیاسی در وجه هستی شناختی بنیادین آن، ناظر بر مسائلی اساسی درباره چگونگی تکوین زندگی سیاسی از رهگذر تحول در نظر و عمل است. بدین ترتیب ضمن تمرکز بر تحلیل هستی شناسی سیاسی به روشی تأملی یا انعکاسی که روشی ناظر بر تحلیل مسائل نظریه ها در سطح درجه دوم یا سطح فرانظری به مثابه یک چارچوب تحلیلی است، تأثیر تحول در فهم رابطه علم سیاست و امر سیاسی بر نحوه تحول سوژگی ما از حیث چگونگی بازنمایی امر سیاسی بررسی می شود. «خود»اندیشی انتقادی به مثابه محصول کاربست روش تأملی در تحلیل هستی شناسی سیاسی، بر ماهیت متحول فهم رابطه خود/ دیگری به مثابه دلالتگر امر سیاسی آگاهی انتقادی می یابد و ضمن بازشناسی وجه سلبی سلطه و تخاصم در آن، درصدد جست وجوی امکان های جدیدی از هستی سیاسی به صورت ایجابی است که دلالت بر هم فهمی، رهایی و مصالحه داشته باشد.
کارل اشمیت و تئوریزه کردن خشونت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در همه ادوار و جوامع، وجود خشونت واقعیتی انکارناپذیر بوده است و انتظار هم نمی رود از میان برود. ولی بشر همواره کوشیده است که با اتخاذ شیوه هایی آن را محدود سازد، البته به رغم تلاش بشر در این زمینه، هیچ کاهش چشمگیری دیده نشده است. گروهی از نظریه پردازان خشونت را ذاتی امر سیاسی می دانند. گوهر سیاست از این منظر، مقوله قدرت است و امر مبتنی بر قدرت، نمی تواند فارغ از پدیدار خشونت جاری شود. قدرت بنابر تعریفی عمومی، تحت نفوذ قراردادن عده ای توسط فرد یا گروهی دیگر، برای اقناع آمرانه آن ها به منظور حرکت در مسیر خواسته های گروه قدرتمند محسوب می شود. کنش های گروه تحت نفوذ، لزوماً منطبق بر خواسته ها و منافعشان نیست، بلکه آنها آگاهانه یا ناآگاهانه، کنش هایی را درعرصه عمومی از خود صادرمی کنند که منافع هیئت حاکمه یا طبقه ذی نفوذ را برآورده می کند. گروه دیگر نظریات، خشونت را مستقل از امر سیاسی می داند. پژوهش حاضر می کوشد تا با بهره گیری از روش توصیفی– تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، نشان دهد که چگونه کارل اشمیت، به شیوه ی متفکرانی چون هابز و ماکیاولی، و با بهره گیری از مفاهیمی چون "امر سیاسی"، "حاکمیت و وضعیت اضطرای" و "دوست/ دشمن" خشونت را امری ذاتی در سیاست می داند و درنتیجه راه را برای توجیه فاشیسم فراهم می نماید.