مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
لکان
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش برپایه نظریه روانکاوی ژاک لکان، روانکاو پساساختارگرای فرانسوی، رمان شازده احتجاب هوشنگ گلشیری تحلیل و بررسی می شود. پس از طرح مباحثی نظری درباره چند اصطلاح رایج در نظریه لکان (حیث واقع، ساحت خیالی، ساحت نمادین، نام پدر و نگاه خیره، در خوانشی نقادانه از شازده احتجاب گلشیری چگونگی کارکرد این مفاهیم سنجیده خواهد شد. نگارندگان این پژوهش کوشیده اند به دو پرسش اساسی پاسخ دهند: رمان شازده احتجاب در کدام ساحت لکانی روایت می شود؟ و علت عمده گسستگی و عدم انسجامِ ساختار «خود» شازده احتجاب و ساختار روایی این رمان چیست؟
خوانشی «لکانی» از شازده احتجاب گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش برپایه نظریه روانکاوی ژاک لکان، روانکاو پساساختارگرای فرانسوی، رمان شازده احتجاب هوشنگ گلشیری تحلیل و بررسی می شود. پس از طرح مباحثی نظری درباره چند اصطلاح رایج در نظریه لکان (حیث واقع، ساحت خیالی، ساحت نمادین، نام پدر و نگاه خیره، در خوانشی نقادانه از شازده احتجاب گلشیری چگونگی کارکرد این مفاهیم سنجیده خواهد شد. نگارندگان این پژوهش کوشیده اند به دو پرسش اساسی پاسخ دهند: رمان شازده احتجاب در کدام ساحت لکانی روایت می شود؟ و علت عمده گسستگی و عدم انسجامِ ساختار «خود» شازده احتجاب و ساختار روایی این رمان چیست؟
خوانشی لکانی از شعر «ندای آغاز» اثر سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سهراب سپهری، شاعر و نقاش ایرانی، اشعار خود را در هشتکتاب گردآورده و بیش تر، از لحاظ نوع نگاهش به زندگی، طبیعت، خدا، نیک و بد، زشت و زیبا و ...، مورد توجه منتقدان بوده است. «حجم سبز» و «ما هیچ، ما نگاه»، دو دفتر پایانی هشتکتاب، بدان جهت که در سیر تکامل شعر و اندیشه، پختهتر هستند، اهمیت بیش تری دارند. هدف از نوشتن این مقاله، نقد و بررسی شعر «ندای آغاز» سهراب سپهری است. بدین منظور نگارنده نظریهی روانکاوی لکان را در نقد شعر به کار بسته و سعی کرده است این شعر را بر اساس نظریهی یادشده، بسنجد و بر اساس آن به درونمایهی شعر، دست یابد. بررسی شعر «ندای آغاز» نشان میدهد سپهری علاوه بر عرفان شرق و ذنبودیسم، به مدد فلسفه و روانکاوی غرب، به ویژه روانکاوی لکان، سعی در شناخت حقیقت دارد. «واژه»، مجازا زبان، نمایندهی ساحت نمادین در تعابیر لکان، است. ترکیب «وسعت بیواژه»، توصیفی از «آغاز» (beginning) و مقصد راوی شعر، نشانهای از دورهی پیشازبانی است که با ساحت واقع در تعابیر لکان انطباق دارد و تاکید راوی شعر برای رفتن به «وسعت بیواژه» این معنی را القا میکند که واژه(زبان) مانعی در راه شناخت است و راوی شعر، سعی دارد آن را از سر راه خود بردارد.
معشوق ایده آل، معشوق- مادر (بررسی لکانی عشق در شعر «بر سرمای درونِ» احمد شاملو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر، مفهوم عشق را مطابق با مدل نظری لکان در شعر «بر سرمایِ درون» سرودة احمد شاملو بررسی می کند. لکان، علاوه بر دو ساحت «نمادین» و «خیالی» که پیش از او فروید بدان پرداخته بود، ساحت جدیدی می افزاید که همان امر«واقع» است. ازنظر او عشق، متعلق به امر واقع است و ما تنها قادریم عشق را در ساحت نمادین تجربه کنیم؛ بنابراین تجربه ما از عشق، تجربه ای ناقص است؛ چراکه ما در امر نمادین دچار فقدان هستیم. لکان از دیگر سو «دیگری بزرگ» را نیز وارد این نظریه می کند؛ بدین معنا که ما در عشق به یک معشوق واقعی، هم زمان در ورای او به چیزی بزرگ تر عشق می ورزیم. چیزی که غیرممکن می نماید و همواره از دالی به دال دیگر درحرکت است، بدون آنکه به مدلول مشخصی برسد. در این شعر، شاملو میل به مادر را که میل به محارم است به خاطر ترس از «اختگی»، سرکوب می کند و به ناخودآگاه می فرستد؛ اما این میل هیچ گاه او را رها نمی سازد. بنابراین از فرایند «جابجایی» استفاده می کند. میل به مادر را متعالی و تلطیف (تصعید) می کند و ابژة دیگری کوچک «معشوق» را جایگزین معشوق-مادر در امر خیالی می کند. سوژه/ شاعر می خواهد در این رابطة عاشقانه، نقش و جایگاه معشوق را داشته باشد و آزاد و بی قید و رها باشد. عشقی از نوع «اکیپ» که محبتی یک سویه، مراقبت گونه، نارسیسی و به سود خویش است؛ ترکیبی از «اِروس» و «اِستورگ». سوژه/ شاعر، دسترس ناپذیری معشوق گمشده را نمی پذیرد تا به ساحت نمادین و سمبولیک لکانی وارد شود. پناه بردن سوژه به عشق به نوعی پشت پا زدن به «قانون پدر»، اجتماع و جهان سمبولیک لکانی است. او دنیای پر از تنهایی و انزوا را برمی گزیند و در این راه خواننده را با خود همراه می کند و اشتیاق و آرزو را در او نیز برمی انگیزد.
دیگری به مثابه خود ارتباط شمس و مولانا از دیدگاه ژاک لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
95-114
حوزه های تخصصی:
مفهوم «دیگری»، از وجوه ممتاز و واسازانه دستگاه نظری ژاک لکان و یکی از مهم ترین فراروی های او از اندیشه فرویدی است. دستگاه فکری فروید بر مفهوم «خود» بنا شده بود. وی بخش اعظم مباحث مربوط به ناخودآگاهی روان را در رابطه با «خود»ی تعریف کرده بود که ذاتی روشن و قوام یافته داشت و حدفاصل «نهاد» و «فراخود» بود، اما لکان از همان آغاز در تعریف وجودی «خود» شک کرد و نشان داد در مراحل رشد روانی انسان، هیچ گاه تصویری یکه و همگن از «خود» وجود ندارد. به تعبیر لکان، «خود» همان دیالکتیک «خود-دیگری» شکل گرفته در مرحله خیالی و نمادین است. «دیگری» بخش وجودی «خود»، و از همان آغاز آمیخته با آن است. «دیگری» به طرق مختلف درونی می شود و آمیخته با «خود» همیشه در روان حاضر است (حتی برداشت و تصویر از «خود» نیز آمیخته «دیگری» ذهنی است). زمانی که «دیگری» به مثابه متعینی بیرونی وجود دارد، ممکن است به شدیدترین شکل ممکن درونی سازی و همذات پنداری شود و حیاتی ذهنی یابد؛ همان چیزی که در رابطه شمس و مولانا شاهدش هستیم: دو روح سرگشته ای که هریک امکانات ذهنی و روانی خود را در دیگری می بیند و هردو در طول فرایند کشف یکدیگر، مرتباً دیالکتیک «خود-دیگری» ذهنی شان را بر هم اعمال می کنند. اگر از منظر شمس به این رفت وبرگشت های روانی بنگریم، درمی یابیم که اساس رابطه او و مولانا، جابه جایی های مکرر موقعیت ذهنی عاشقی و معشوقی برای هردو آن هاست؛ به گونه ای که در تمثیل های مختلف تکرارشونده می توان وجوهی از این آیینه گردانی ها را در مقالات شمس یافت.
برساخت فانتزی و تحلیل سوژه ی هیستریک درگفتمان فیسبوک با تاکید بر ابژه ی نگاه خیره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر به منظور تحلیل ارتباط گران فیسبوک همچون سوژه های لکانی انجام گرفته است. سوژه ی لکانی نه "فرد" است و نه "سوژه ی آگاه" در فلسفه مدرن غرب. تبیین روان کاوانه ی سوژه ی خط خورده لکانی، شرح و تحلیل ابژه ی نگاه خیره را در برساخت فانتزی و سوژه ی هیستریک امکان پذیر می کند. این تحقیق با بهره مندی از رویکرد پساساختارگرا و روان کاوی لکانی، در صدد پاسخ به دو پرسش است: ۱- چگونه ابژه ی نگاه خیره (ابژه a) فیسبوک را عرصه ی فانتزی می کند؟ ۲- چگونه گفتمان فیسبوک سوژه های هیستریک برمی سازد؟ در این تحقیق، کاربران فیسبوک چون سوژه هایی که در عرصه ی رانه ی دیداری با یاری امر تصویری برای پر کردن حفره ی تروماتیک تا بالاترین حد فانتزی، تعاملات خود را گسترش می دهند، تحلیل می گردند. با بازسازی هویت مندی کاذب سوژه ها در پیش زمینه ای نامرئی و کامیابی تنزل یافته از احاطه شدن توسط تصاویر منجمد، گفتمان فیسبوک در برساخت سوژه های هیستریک در گسترش رسوخ ایدئولوژی سرمایه داری، تحلیل پذیر و تولید حاصل از گفتمان فیسبوک همچون ابژه ی نگاه خیره، تبیین پذیر می گردد.
تحلیل قصیده البحّار و الدرویش (دریانورد و پارسامرد) بر پایه نظریه ی ژاک لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه استفاده از نظریات روانشناسی برای تحلیل ادبیات و آثار ادبی کارایی قابل ملاحظه پیدا کرده است در این میان، نظریه ی روانکاوی ژاک لکان با تکیه بر عناصر سه گانه، مشهور به نظم های سه گانه از قبیل نظم خیالی، نظم نمادین و نظم واقع در دوره ی اخیر به یکی از پرکابردترین نظریات برای نقد و بررسی فرآورده های ادبی تبدیل شده است. این نظریه در تحلیل شخصیّت های روانی و سوژه هایی که مسیر تکاملی خاصی را می پیمایند، مفید و مؤثّر است و برای تحلیل همه جانبه ی چنین شخصیّت هایی به کار می آید. در میان قصائد عربی برخی از آن ها ممتاز و در درجه ی اولی اهمیّت قرار می گیرد، از جمله ی آن ها قصیده ی البحّار و الدرویش خلیل حاوی است که به گونه ای نمادین از رابطه ی میان شرق و غرب با توجّه به به کارگیری دو شخصیّت بحار و درویش سخن می گوید. از این رو پژوهش حاضر سعی دارد با روش توصیفی – تحلیلی و تکیه بر نظریه ی لکان و عناصر سه گانه در نظریه ی او به تحلیل قصیده ی بحار و درویش از خلیل حاوی بپردازد. نتیجه نشان می دهد که شاعر به عنوان روایتگر شخصیّت های نمادین دریانورد و درویش آن ها را به سرعت از ساحت خیالی بیرون آورده و وارد ساحت غیر ممکنات یا نظم واقع قرار داده است و در طی این مرحله کنش های شخصیّت را برای دسترسی به ناپیداها و امور غیر ممکن که در امر نمادین اتّفاق می افتد به تصویر کشیده است. سرانجام قصیده با مرگ که از عناصر ساحت واقع است پایان می پذیرد و این ساحت پر بسامدترین ساحت در قصیده مورد نظر است.
خوانش لکانی رمان عامه پسند پریچهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان های عامه پسند عاشقانه،به عنوان یکی از رسانه های فرهنگی، سال هاست که در کنج امن خود به تولید و بازتولید ایدئولوژی جنسیتی دامن می زنند.نفی و نادیده انگاشتن این گونه آثار، منجر به خروج آنها از بوته نقد می گردد؛ حال آنکه آگاهی بخشی به مخاطب، مستلزم نقد علمی است. واکاوی و تحلیل این گونه آثار به دلیل فروش زیاد و جذب مخاطب نوجوان و جوان بسیار ضروری به نظر می رسد. نقدهای بینارشته ای، ازجمله نقد روان کاوانه لکانی، یکی از رهیافت های کارساز در این زمینه است. این جستار با بهره گیری از تئوری لکانی رشد روانی سه گانه امر واقعی، نظم خیالی و نظم نمادین به خوانش رمان عامه پسند عاشقانه پریچهر مؤدب پور پرداخته است. فرایند پژوهش گویای آن است که این اثر عامه پسند، با ترسیم جهانی آرمانی مبتنی بر گفتمان مردسالارانه، مرحله نظم خیالی (آینه ای) را نمایندگی و در برساخت اگو (من آرمانی) مخاطب نقش ایفا می کند.
جایگاه دیگری در ساخت گشایی سوبژکتیویته و اخلاق: لکان و لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال یازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۶
131 - 162
حوزه های تخصصی:
دغدغه و هدف اصلی در این مقاله بررسی و مقایسه جایگاه مفاهیم سوبژکتیویته، دیگربودگی و اخلاق در اندیشه لکان و لویناس است. نحوه مواجهه این دو متفکر به موضوعات مذکور با نقد و به چالش کشیدن سوبژکتیویسم عقلانی و اخلاق فلسفه مدرن همراه بوده است. بر همین اساس مرکززدایی از سوژه خودبنیاد، تقدم دیگری در شکل گیری سوبژکتیویته و بازتعریف اخلاق از جمله مبانی مشترکی است که در ارائه خوانش جدید آن ها از سوژه راهگشا بوده است. با این وجود لکان و لویناس در تلاش برای تبیین معنای دیگری، دلیل برتری آن بر سوژه و همچنین بازتعریف اخلاق تفاسیر، بینش ها و نتایج متفاوتی اتخاذ کرده اند. مدعا و یافته اصلی این نوشتار این است که نقطه گسست لکان و لویناس در پرداختن به دو وجه متفاوت دیگربودگی است که به خوانش متفاوتی از سوبژکتیویته و اخلاق نیز انجامیده است. لکان به توصیف و تبیین ساختاری می پردازد که دیگری در آن به انقیاد سوژه می پردازد و لویناس تمامیت خواهی امر همان را عامل سرکوب و نفی دیگری قلمداد می کند. چنین نگرشی آن ها را به دو نوع اخلاق مجزا نیز رهنمون ساخته است. از یک سو هسته بنیادی اخلاق نزد لکان امر واقع است که در آن امر بیکران میل همواره به شکل اختلالی در ساحت نمادین بروز می کند و خلأ و تضادهای واقعیت را افشا می کند. از سوی دیگر بنیاد اخلاق لویناس مسئولیت پذیری تقارن ناپذیر سوژه در معرض چهره دیگری است که در آن التزام و تعهد به دیگری مقدم بر هر اختیاری است.
واکاوی ارتباطات میان فردی با تاکید بر سوژه ی خط خورده ی لکان ( مورد مطالعه: تحلیل روابط میان فردی در فیلم سینمایی برادرم خسرو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال ششم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۳
231 - 259
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر واکاوی ارتباطات میان فردی و مفاهیم بنیادین آن نظیر گفت و شنود و همدلی، با بهره گیری از رویکرد روان کاوی و نظریه ی سوژه ی گفتمانی لکان است. با تاکید بر این که سوژه ی لکانی میان ناپیوستگی نیت واقعی اش و گفتمان مقید به زنجیره ی دال های زبانی برساخته می شود، هر پیام دارای معانی ضمنی پنهان و ناخودآگاه است که به واقع فرستنده از آن آگاهی ندارد. این رویکرد در مقابلِ نظریه های رایج ارتباط قرار می گیرد که ارتباط را فرایندی آگاهانه و ارادی می دانند که طی آن همدلی و منطق گفت و گو منجر به ارتباط موثر می گردد. پرسش اصلی این تحقیق با توجه به شکاف بنیادین میان «آن چه فرد می گوید» و «آن چه فرد حقیوپقتا می خواهد بگوید» این گونه مطرح می گردد که فهم متقابل در یک گفت و شنود چگونه میسر است؟ به منظور تحلیل روابط میان فردی و پاسخ به پرسش اصلی تحقیق از چهار گفتمان لکان بهره گرفته شده است. برای بررسی و اشاره به مصادیق نظری، فیلم «برادرم خسرو» به عنوان یک مورد مطالعاتی انتخاب شده است تا امکان منطق گفتگو در نظریه ی گفتمانی لکان را مورد بررسی قرار بدهم. در نتیجه روشن می گردد که چگونه گفتگوی ناصر و خسرو در گفتمان ارباب صورت می پذیرد وهیچ یک از دو طرف گفتگو به فهم متقابل دست نمی یابند؛ درحالی که گفتگوی میان همسر ناصر و خسرو در بستر گفتمان روان کاو صورت می پذیرد و از این رو امکان همدلی متحقق می شود.
فوکو و لکان؛ دلالت هایی جامعه شناختی بر ادراک بیماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
3 - 22
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر قسمی مطالعه پساساختارگرایانه بیماری و سازوکارهای ادراک آن بوده که در صدد است شکلی از یک جامعه شناسی پزشکیِ نظری و مفهومی را صورت بندی نماید. به این منظور از ظرفیت های نظری آراء فوکو و لکان برای توضیح ادراک بیماری و فرآیندهای شکل گیری آن بهره گرفته شد. نظریه فوکویی هرمنوتیک خود (سوژه) ، و مفهوم لکانیِ امر نمادین ، دلالت های متفاوتی بر ادراک بیماری و نحوه شکل گیری آن به دست می دهد؛ دلالت هایی که علیرغم تمایزها، بر گزاره های بنیادی مشابهی نیز استوارند. وفق هستی شناسیِ هر دو متفکر، بدن یک ساحتِ نوشتاری ست که توسط دال های فرهنگی، کدنویسی و رمزگذاری شده است؛ لذا ادراک بیماری، چیزی جز شناخت تحلیلیِ حاصل از بازخوانی نشانگان مرضی بر متن بدن نیست. خوانشی که بواسطه متقاطع کردن متن بدن با گفتمان پزشکی و دانش تخصصی به مثابه اَبر متن دربرگیرنده آن صورت می پذیرد. دستاورد نهایی این پژوهش، استنتاج و صورت بندی مکانیسم بینامتنیّت در ادراک بیماری در اندیشه هر دو متفکر است؛ مکانیسمی که به موجب آن متن بدن به واسطه مواجهه با گفتمان پزشکی به مثابه متن پیشینی و در برگیرنده آن، به تفسیر در می آید.
بررسی کوگیتوی لکانی و ارزیابی آن از منظر انگاره ادراک حضوری در حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
37 - 68
حوزه های تخصصی:
انگاره سوژه رشته پیوند بسیاری از مباحث فلسفی است که با تفکر دکارت آغاز و سپس به واسطه کانت، هگل و لکان پی گرفته می شود. لکان با خوانش زبان شناختی از روانکاوی فروید و مفهومِ ناخودآگاه سوژه را به عنوان یک برساخت زبانی تعریف می کند. هستیِ عینیِ سوژه که به واسطه دال ها خط خورده است، خودش را از طریق زبان بازنمایی می کند؛ اما این خط خوردگی به واسطه زبان، موجود انسانی را میان خودآگاه و ناخودآگاه منقسم می کند. ناخودآگاه بخشی از واقعیّت سوژه است که سوژه در آنجا حضور ندارد؛ لذا از منظر لکان بر خلاف دکارت، نمی توان از اندیشه، هستیِ سوژه را استنتاج کرد، بلکه اندیشه حقیقیِ سوژه در ناخودآگاه است و سوژه در آنجا غایب است. این نوشتار با یک روش توصیفی و تحلیلی نشان می دهد چگونه ملاصدرا با طرح اصولی مانند اصالت وجود، علم حضوری و تشخّص وجود، مسیرِ متفاوتی را برای تبیین فاعلیّت و آگاهی سوژه ترسیم می کند. وجود در همه مراتب هستی بر ماهیت و آنچه به واسطه زبان برساخته می شود، تقدم دارد و علم حضوری نشانه انطباق کامل سوژه با هویّت هستی شناختیِ خود است. سوژه می تواند فراسوی تمام تعیّنات ماهوی، عنصرِ درون ماندگاری را در خود تشخیص دهد که بر اساس آن با گذر از خودبیگانگی به این همانی دست یابد.
افسون زدگی سوژه های هیستریک در دوران پساحقیقتِ کرونا و رسانه های مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۶
55 - 75
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با مفهوم پساحقیقت در معنای نیچه ای آغاز می شود و با مفهوم افسون زدگی در شکل دلقک نیچه خاتمه می یابد. ضمن شرحِ چگونگیِ رویاروییِ انسانِ امروزی با پساحقیقت، همچون حقیقتی ناحقیقی در دوران کرونا، و متمایزکردنِ مفهوم پساحقیقت از آنچه رسانه ها خبر جعلی می نامند، پرسش های تحقیق این چنین مطرح می گردند که در رویارویی با مفهوم پساحقیقت چه سوژه هایی برساخته می شوند؟ و این سوژه ها چگونه برساخته می گردند؟ با بهره گیری از رویکرد و روش روان کاوانه لکان، به اثبات این فرضیه می پردازم که سوژه های بر ساخته شده سوژه هایی هیستریک هستند که در چرخش گفتمانی پدید می آیند و با پرسش از دال ارباب حفره آن را برملا می سازند. سوژه هیستریک، با برملاساختن فقدان در دانشِ دیگریِ بزرگ از افسانه و ناحقیقی بودن حقیقت آگاهی پیدا می کند. بدین ترتیب، میل پیشازبانی اسطوره ای (دلتا) را که گفتمان رایج به عقب رانده بود دوباره به جریان می اندازد. باتوجه به جریانِ مجدد اسطوره ها، سبقت آن از گفتمان رایج و پیوندی که با مطالعات اسطوره شناختی در فضای روان شناختی تحلیلی یونگ به وجود می آورد، به این پرسش کلی پاسخ می دهم که افسون زدگی در عصر اطلاعات و رسانه های مجازی چگونه است و حرکت به سویِ افسون زدگی در دوران پساکرونا چگونه صورت می گیرد و چه کهن الگوی روان شناختی ای فرافکنی می شوند؟ درنهایت، افسون زدگیِ سوژه ها در دوران رسانه های مجازی با کهن الگوی جست وجوگر و در دوران پساکروناییِ پیشِ رو با دلقک نیچه ای فرافکنی می گردد.
میل و جامعه: درباره دو نوع اقتصاد میل در لکان و دلوز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نظریه متأخر میل می توان دو اقتصاد مهم میل را نزد لکان و دلوز شناسایی نمود؛ صورت بندی هایی متفاوت از گسترش میل که هر یک نسبت هایی ویژه با سوژه و جامعه برمی سازد. دلوز با طرح شیزوکاوی در برابر روانکاوی، به طور کامل از سنت فرویدی گسسته و شکل تازه ای از اقتصاد میل را بنیان می نهد. در برابر صورت بندی اُدیپی میل در لکان که با ارجاع پیوسته به یک ابژه غایی مفقوده، میل در حرکتی جریان گردابی حول یک هسته اُدیپی به گردش در می آید، در طرح آنتی اُدیپی- ریزومی دلوز، بدن بدل به یک ماشین میل ورز می شود که میل را در مسیرهایی ریزوماتیک، رو به خارج تولید و به حرکت در می آورد. در مجموع می توان دو نوع اقتصاد میل را در اینجا از هم بازشناخت: درون گستری میل در لکان و برون گستری میل در دلوز. همچنین در لکان، مفاهیم فقدان و فانتزی که اقتصاد میل را سامان می دهند، و در دلوز مفهوم بدن بدون اندام با تولید میل به مثابه نیرو، اشکال ویژه ای از رابطه میل و جامعه را صورت بندی می کنند.
جایگاه دیگری بزرگِ لکان و چگونگی شکل گیری سوژه در متن هایی برای هیچ اثر بکت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
613 - 632
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش روی می کوشد با کاربست نظریه ژَک لَکان متفکر و روانکاو فرانسوی، به نحوه شکل گیری سوژه در «دیگریِ بزرگ» با توجه به اثر متن هایی برای هیچ نوشته ساموئل بکت بپردازد. سوژه مدِّ نظر لکان، خط خورده، چندپاره، منقسم و به مثابه سوژه فقدان است که به هویت یکپارچه و ثابت تن نمی دهد. برپایه این، پرسش اصلی نوشتار حاضر تبیین ناتوانی سوژه در پیدا کردن کلیت و تمامیت هویت خود می باشد. هدف اصلی این مقاله، بررسی نحوه شکل گیری سوژه در«دیگریِ بزرگ» و تبیین چگونگی رخنه کردن زبانِ «دیگری» در «من» است. بدین جهت ابتدا مفاهیم کلیدی از قبیل: ناخودآگاه، دیگری، سوژه بیان و بیانگر را ارائه دادیم؛ سپس با روش توصیفی- تحلیلی و با نمونه کاوی، متن را تحلیل و بررسی کردیم. یافته های مطالعه حاضر در متن هایی برای هیچ نشان می دهد که «دیگریِ بزرگ» به منزله «زبان» در گفتمان حضور می یابد و با نقش آفرینی، سبب تغییر وضعیت و انقسام سوژه می شود که این انشقاق و دو پارگی، خود را در گزاره هایی خودآگاه و ناخودآگاه آشکار می سازد؛ همچنین «دیگری بزرگ» با زنجیره ای از دال های زبانی بر سوژه چیره می شود که اختیار و اراده سخن را از او گرفته و همین امر منجر می شود به اینکه راویِ اثر مذکور به شکل راویِ روان گسیخته، هذیانی و زبان پریش در متن ظاهر شود و روایتی فاقد انسجام را تولید کند. درواقع، با این بررسی می توان شیوه های بازنمایی سوژه در ارتباط با دیگری و چگونگی مواجه شدن با مقوله هویت را در متن مورد بحث تبیین کرد.
واکاوی یک فانتزی تاریخی: انگاره ی یوسف و زلیخا"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
51 - 65
حوزه های تخصصی:
خوانش روان کاوانه ی آثار نقاشی ایران، به ویژه در بستر تاریخی-اجتماعی، امری است که کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است؛ بنابراین اهمیت و ضرورت چنین پژوهش هایی ایجاب می شود. نقاشی یوسف و زلیخا، اثر بهزاد، یکی از نقاط عطف تاریخ نقاشی ایران محسوب می شود و بدین سبب، بسیار به آن پرداخته شده است. بررسی های انجام شده، بیشتر به خوانشی مذهبی و عرفانی در خودآگاهی راه می برند؛ ولی فارغ از این نگاه متافیزیکی، اگر این صحنه را به مثابه ی یک فانتزی در پیش آگاه یا ناخودآگاهی در نظر بگیریم؛ چه نتایجی حاصل خواهد شد؟ بدین جهت، نیاز به یک دستگاه مفهومیِ متفاوت داریم. رویکرد روان کاوانه ی لکان، با یک روش توصیفی و تحلیلِ ترکیبی که به نحوی انتقادی شکل یافته است؛ چارچوبی برای واکاوی و فهم دیگرگون اثر فراهم می آورد. نتایج حاکی از آن بود که این نقاشی، با توجه به عناصر تصویری و ویژگی های خاص تاریخِ فرهنگ دیداری، نوعی فانتزی برای دیالکتیک میل و اضطراب سوژه-مخاطب فراهم آورده که به لحاظ فرآیندهای روانی در ساحات خیالی و نمادین ریشه دارند. این صحنه، با توجه به تبعات تصویری اش در سیر تاریخ ، می تواند آغازی برای شکل گیری یک دیدمان جنسیتی در تاریخ نقاشی ایران باشد که در اداور بعدی (از میانه ی دوره ی صفوی) حاکم شده است.
گفتمان استعمارزدای متفکرین اصولگرا: استعارگی در بلاغت حسن رحیم پور ازغدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با تلفیق مفهوم استعاره لکان و بلاغت استعمارزدا به عنوان چارچوب نظری، به تحلیل بلاغی سخنرانی های حسن ازغدی می پردازد. پیش فرض مقاله آن است که سیاست گام دوم جمهوری اسلامی، رویکرد دوگانه به مدرنیته در یک سطح، و مدرنیزاسیون در سطح دیگر، دارد. سؤال پژوهش این است که «بلاغت حسن ازغدی چگونه در خدمت بازتولید دال های استعمارزدای گفتمان جمهوری اسلامی قرار دارد؟». براساس نظریه استعمارزدایی، گسست از میراث استعمار مستلزم گفتمان سازی است. لذا، برای فهم استعارگی در بیان ازغدی هم به عنوان یک رویکرد گفتمانی و هم به عنوان یک صنعت بلاغی، از روش پنج مرحله ای «استعاره مفهومی» استین (۱۹۹۸) استفاده می کنیم. سخنرانی ازغدی با عنوان تمدن سازی اسلامی به دلیل محتوای استعمارزدایانه شاخص آن به صورت قضاوتی برای بررسی انتخاب شده است. بر آن هستیم که «بیداری اسلامی» استعاره اصلی ازغدی و انسجام دهنده ایده تمدن سازی اسلامی او است. ذیل این استعاره، چهار مفهوم کانونی استخراج و تحلیل می شود: دعوت، استعلاء، ارگانیسم، و دیگری سازی که سه مفهوم اول برسازنده مفاهیم کانونی گفتمان استعمارزدای جمهوری اسلامی و آخرین مفهوم براندازنده گفتمان های رقیب یعنی سرمایه داری و بنیادگرایی هستند. در یافته های پژوهش، استعاره های عمده ذیل هریک از این چهار مفهوم به روش استین بررسی می شوند. در بخش نتیجه گیری و در پاسخ به پرسش اصلی، اشاره می شود که استعاره در بلاغت ازغدی ذهن مخاطب را برای گسست از معرفت شناسی لیبرال و بازگشت به نظام فکری اسلامی به عنوان سنگ بنای تمدن اسلامی و بدیل تمدن غرب ترغیب می نماید.
یک تفسیر فرویدی-لکانی از فرایند شکل گیری متافیزیک افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
354 - 371
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به کارکرد تخیلی، نمادین و امر واقعی به عنوان مقولات اصلی اندیشة لکان پرداخته می شود که با بسط منطقی روانکاوی فروید حاصل شده است و نهایتاً با استفاده از شبکة مفهومی فرویدی-لکانی، ریشه های شکل گیری متافیزیک افلاطون بررسی خواهد شد. نتیجه قهری فلسفة وحدت انگارانة پارمنیدس، سکوت و لازمة صیرورت انگاری هراکلیتوس، پُرگویی است و چه بسا مرگ سقراط به واسطة بی اعتنایی اهل وحدت به مسائل اجتماعی و ژاژخایی بی اساس اهل کثرت باشد. طبق تفسیر فرویدی-لکانی قاعدتاً فلسفة پارمنیدس به خاطر پرداختن به ایده، منطبق بر عملکرد نمادین و فلسفة هراکلیتوس به خاطر توجه به ادراکات حسی با کارکرد تخیلی روان همخوانی دارد ولی طبق تفسیر افلاطونی استغراق در وحدت در عین نمادین بودن فعالیتی ایستا است و توجة صرف به کثرت هم در عین تخیلی بودن به نوعی پویایی بی بنیان می انجامد. افلاطون از کلیت و ضرورت ایده برای مقیّد کردن فرانمود شیئی استفاده می کند و از این طریق خشونت نهفته در کارکرد تخیلی را با روحیة حقیقت جویی در بازی ایده ها یا دالّ ها استعلا می بخشد.
از رنج تا لذّت حبس؛ خوانش لکانی داستان های «بند محکومین»، «آمرزش زمینی» و «قهوۀ سرد آقای نویسنده»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
315 - 349
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، جایگاه حبس و نسبت آن با اصل لذت و ژوئیسانس در شخصیت های داستان های «بند محکومین»، «آمرزش زمینی» و «قهوه سرد آقای نویسنده» بازنمایی و سنجیده شده است. با توجه به کنش های این شخصیت ها و اعمال مجازات به منزله اختگی نمادین، هدف از انجام این پژوهش، تبیین چگونگی دسترسی سوژه محبوس از رنج به لذت است که طی آن، به این پرسش محوری پاسخ داده شده که سوژه زندانی چگونه به میانجی دالی که برای وی تولید رنج می کند، می تواند لذت مازاد یا ژوئیسانس را تجربه نماید؟ این پژوهش به روش تحلیل کیفی و با تکیه برآموزه های روانکاوانه ژاک لکان به انجام رسیده و نشان داده شده که سوژه محبوس کم سابقه از میل سوژه محبوس سابقه دار تبعیت می کند و در عین حال، همواره به سبب وجود مازادی در هویت خود، از دیگری بزرگ شرمسار می شود. حبس بستری را فراهم می کند که محبوسان از زنجیره دلالت میل دیگری بزرگ به سبب تحمیل اختگی نمادین بیرون می افتند. اگر محبوسان اختگی نمادین را نپذیرند، به روان پریشی دچار می شوند و به همین سبب اولاً، خود را از جامعه بیرون از حبس مطرود می بینند، ثانیاً، نسبت به تحقق آینده روشنی برای خود امیدوار نخواهند بود. سوژه محبوس می کوشد با هر کنشی که تخطی از میل دیگری بزرگ باشد، ژوئیسانس را به نفع خود تصرف کند.