مقالات
حوزه های تخصصی:
این مقال شرحی است بر کلام امیرمؤمنان علی علیه السلام در صفات شیعیان واقعی. قناعت از دیگر نشانه های شیعیان واقعی است. برای فهم قناعت باید دو مفهوم اسراف و خرسندی از مصرف بهینه را درک کرد. در اسلام ثروت فراوان نکوهیده نیست، اسراف و تبذیر ناپسند است. فرد باید به قدر نیاز مصرف و از زیاده روی در مصرف با هدف لذت طلبی اجتناب کند. فرد قانع باید کم مصرف کند و اسراف نکند و از اسراف نکردن دیگران خشنود باشد. ازاین رو، حرص و طمع همواره با قناعت در تضاد و ناسازگار است. بهترین راهکار برای دستیابی به قناعت، شناخت سیرة معصومان و تأسی به آنان است؛ روح تعبد و ولایت مداری را باید در خود تقویت کند. علت توصیه به قناعت در اسلام، این است که انسان اگر همواره در پی تهیه مال و ثروت اندوزی باشد، میل سیری ناپذیری به لذایذ دنیوی موجب می شود همه عمر خود را صرف کسب مال دنیا کند و همیشه هم احساس می کند کم است. درحالی که هدف خلقت قرب الهی و نیل به سعادت است که نیازهای مادی دنیا مقدمه و ابتدایی اند و به طور مستقیم به زندگی ابدی و اخروی مربوط نیستند. توجه به قناعت و استفاده درست از امکانات مادی و اجتناب از اسراف و طمع ورزی برای این است که نیروهای ما بیش از اندازه صرف نیازهای مادی نشود و از نیازهای اصیل باز نمانیم.
پیامبران الهی، خاستگاه اصلی فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله می خواهیم اثبات کنیم که پیامبران الهی، بخصوص حضرت ادریس، اولین کسانی هستند که به مباحث عقلی و استدلالی در مورد حقایق عالم پرداخته اند و آنها خاستگاه اصلی تفکرات عقلانی و فلسفی هستند و اینکه برخی مورخان فلسفه، طالس ایونی و به تبع آن، فلاسفة یونانی را خاستگاه تفکرات عقلانی و فلسفی معرفی می کنند، صحیح نیست. روش ما در این تحقیق، توصیفی تبیینی است. در این مقاله، نخست اقوال و دیدگاه های اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان را در این زمینه مطرح می کنیم. پس از آن، آیات و روایاتی را که می توانند مؤید این دیدگاه باشند، بیان خواهیم کرد. در نهایت، دیدگاه برخی مورخان و فلاسفة غربی را دربارة خاستگاه فلسفه بررسی می کنیم، که برخی از آنها منصافانه پذیرفته اند فلسفه خاستگاه شرقی دارد. اهداف مقاله ارائه پاسخ به برخی منتقدان مسلمان فلسفه می باشد که به دلیل خاستگاه یونانی و غیراسلامی فلسفه با آن به مخالفت پرداخته اند و پاسخ مناسب به برخی مورخان غربی فلسفه است که منکر وجود مباحث عقلی و فلسفی پیش از یونانیان شده اند.
تقریر بنیان گرایی معرفتی با استفاده از مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه و معرفت شناسی اسلامی، علم حضوری پایه و اساس همة معرفت هاست. در یک تقسیم بندی کلی، علم به حضوری و حصولی تقسیم می شود. به سبب یکی بودن وجود علمی و عینی معلوم در علم حضوری، خطا در آن راه ندارد. علم حصولی نیز با اینکه وجود علمی و عینی در آن یکی نیست، اما می توان نشان داد بخش عمده ای از علوم حصولی بازگشت به علم حضوری دارند. بازگشت علوم نظری به بدیهی، و بازگشت همة تصورات و تصدیقاتِ بدیهی به علم حضوری باعث می شود علم حضوری را خاستگاه همة دانش ها بدانیم. کلی بودن علوم حصولی با شخصی بودن خاستگاه آنها (علم حضوری) سازگار است؛ زیرا حکایتگری از مصادیق متعدد، ذاتی علم بوده و از مرتبة بالای کمال علم ناشی می شود. علاوه بر آن، درستیِ کلی بودن حکایتگریِ علم حصولی به صورت حضوری قابل درک است. به این ترتیب، کاخ معرفت جزمی در اندیشة فلاسفه و معرفت شناسان اسلامی ساخته می شود. این شیوه از بازسازی کاخ معرفت، بنیان گرایی معرفت شناختی نامیده می شود که پایة اصلی آن در حکمت متعالیه، علم حضوری است.
درآمدی بر رئالیسم علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رئالیسم علمی دیدگاهی است که هویات نظری مطرح در نظریه های علمی را دارای وجودی مستقل از ذهن و نظریات علمی می داند. طبق این دیدگاه، هویاتی همچون اتم، ملکول، موج، الکترون و... به لحاظ هستی شناختی دارای وجودی مستقل هستند و شناخت آنها به واسطة نظریات علمی، امکان پذیر است. در مقابل، ابزارانگاران علمی، رئالیست ها را در هر دو ادعای خود به چالش کشیده اند و به لحاظ هستی شناختی منکر وجود مستقل هویات نظری هستند و با انکار وجود مستقل آنها، ادعای شناخت آنها نیز معنایی نخواهد داشت. با بررسی دیدگاه های این دو جریان به این نتیجه رسیدیم که نزاع این دو جریان همچون پرونده ای مفتوحه ادامه دارد و هیچ کدام از آنها در مقابل دیگری به برتری دست نیافته است و ادله ای که از سوی آنها ارائه می شود، توان کنار گذاشتن و حذف جریان مقابل را ندارد. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی به بررسی دیدگاه های رئالیست ها و ابزارانگاران می پردازد و هدف آن تبیین و بررسی ادلة رئالیسم علمی و توفیق آن در برابر ابزارانگاری است.
گستره آراء مشهوره از منظر فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به روش تحلیلی توصیفی درصدد تعیین گسترة مشهورات و دامنة عملکرد آن از دیدگاه فارابی و ابن سینا به عنوان فیلسوفان بزرگ اسلامی است. فارابی و ابن سینا هر دو به گسترة وسیع مشهورات در سه صنف و به اقسام کمی مشهورات پرداخته اند. تنها تفاوت آنها این است که ابن سینا اسم های جدیدی برای اقسام مشهورات جعل کرده است. در مبحث تداخل، ابن سینا برخلاف فارابی که تنها به تداخل مشهورات با یقینیات پرداخته است به تداخل آنها با سایر مواد اقیسه اشاره می کند. به نظر می رسد ابن سینا مانند یک شارح نوآور، به شرح و بسط دیدگاه فارابی پرداخته است و به طور ضمنی به گستردگی حوزة عملکرد و تأثیرگذاری مشهورات در تمام جنبه های علمی و زندگی اجتماعی اشاره می کند. سرانجام، دیدگاه این دو فیلسوف در مورد غایت نهایی مشهورات و صنعت جدل، در راستای وصول به اهدافشان یعنی فلسفه، رسیدن به معرفت خداوند بزرگ و مرتبة شهود و حق الیقین است.
واکاوی نظریة حدوث اسمائی در اندیشة حکیم سبزواری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله حدوث اسمائی، از جمله مسائل عرفانی فلسفی است که توسط حاج ملاهادی سبزواری بیان شده است و به جهان عرفانی اشاره می کند که از ذات احدیت شروع و به عالم ناسوت ختم می شود. برخی بین این حدوث و حدوث های دیگر در فلسفه تفاوتی قائل نشده و مطرح کردن آن را غیر ضروری دانسته اند. در اینجا سعی ما بر این است تا با روش تحلیلی توصیفی با بیان انواع آن از نظر فلاسفه و تفاوت بین آنها، به تبیین مسئلة حدوث اسمائی بپردازیم. از آنجا که در جهان عرفانی سخن از ظهور و خفا ست، حدوث اسمی، تمام ماسوی الله از عوالم عقول و مجردات تا عالم ملک را در برمی گیرد. تبیین حدوث اسمی با جهان عرفانی که از مرتبة غیب الغیوب آغاز می شود، تا مراحل مادون امکان پذیر است؛ زیرا وجود، چه در سیر نزولی و چه در سیر صعودی، به مرحله ای می رسد که هیچ اسم و رسمی نیست، جز ظهور اسمای خداوند؛ و این همان حدوث اسما است؛ اما جهان فلسفی از مرتبة خلق آغاز می شود و متفاوت از آن خواهد بود.
بررسی تطبیقی ماهیت انسان از دیدگاه آیت الله مصباح و سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث از انسان به عنوان یکی از سه محور مهم فلسفه در کنار خدا و جهان، همواره مورد توجه مکاتب فلسفی جهان قرار گرفته است. همچنین یکی از مهم ترین سؤالاتی که حول محور انسان از قدیم الایام مورد توجه بوده است، سؤال از ماهیت و چیستی انسان می باشد. آیت الله مصباح معتقد است که انسان علاوه بر عنصر مادی، دارای بعد روحانی می باشد، که البته همین بعد روحانی، اصل و حقیقت انسان می باشد. وی معتقد است که انسان ها دارای سرشت و طبیعت مشترک هستند که هم در حوزة میل و گرایش و هم در آگاهی و شناخت انسان مطرح می باشد؛ اما ژان پل سارتر فیلسوف فرانسوی، معتقد است که انسان ها هیچ گونه سرشت مشترکی ندارند. چیستی او از پیش تعیین شده نیست. انسان، ازآنجا که فاقد هرگونه ماهیت و تعریف پیشینی است، آزاد است؛ بلکه برابر با آزادی است. در این مقاله دو دیدگاه متفاوت دربارة ماهیت انسان از این دو فیلسوف به صورت تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است.
بررسی تحلیلی چیستی فضیلت از منظر ارسطو و ابن مسکویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث درباره دیدگاه ارسطو و ابن مسکویه، فیلسوفان اخلاق یونان و جهان اسلام، از این رو، اهمیت دارد که آنها به نوعی جزو اولین کسانی هستند که به اخلاق فضیلت پرداخته اند، ازاین رو، اولین قدم در شناخت اخلاق فضیلت از نگاه آنها این است که به بررسی چیستی فضیلت از منظر این دو اندیشمند بزرگ بپردازیم. اما آنچه در بررسی چیستی فضیلت از منظر این دو به چشم می خورد، یکی مشترک بودن آنها در برخی از مفاهیم ، مانند اهمیت دادن به عقل و گنجاندن حدوسط در تعریف هایشان است، هرچند در بیان حدوسط و چگونگی آن با هم تفاوت دارند؛ و دیگری اختصاصات تعریفشان است؛ به گونه ای که هر کدام تعریف خاصی از فضیلت دارند؛ نکات دیگر، تفاوت نگاه ارسطو به نفس و تقسیمات آن با نگاه ابن مسکویه، میزان تأثیرپذیری اخلاق فضیلت اسلامی از اخلاق فضیلت یونان، و چگونگی تأثیر ابن مسکویه از افلاطون و ارسطوست. مقاله حاضر به روش تحلیلی توصیفی به این مهم می پردازد و زوایای مختلف تعریف فضیلت را از مباحث این دو فیلسوف استخراج به مقایسه آنها با یکدیگر می پردازد.