مقالات
حوزه های تخصصی:
متن حاضر شرحى است بر صفات و ویژگى هاى شیعیان واقعى از نگاه حضرات معصومین علیهم السلام. به راستى چه معیار و ملاکى براى شناخت مؤمنان واقعى و دروغین وجود دارد. این گونه نیست که هرکس به خداوند اعتقاد دارد، مؤمن باشد و یا به سبب دوستى امیرمؤمنان على علیه السلام؛ انسان شیعه آن حضرت محسوب نمى شود. گاهى مى پنداریم که شیعه واقعى هستیم، اما با وارسى شیعیان واقعى در روایات و سیره اهل بیت علیهم السلام اثرى از شیعیان واقعى در خود نمى یابیم. شیطان نیز از همین طریق انسان را فریب مى دهد تا ما را سعادتمند و نیک فرجام قلمداد کند. اجمالاً، شیعیان واقعى به نماز اول وقت پایبندند، مقید به حفظ اسرار اهل بیت علیهم السلام هستند و با برادران دینى مواسات نموده، نسبت به آنان نیکى مى کنند.
ساختار کلى نظام اخلاقى اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دین اسلام درختى است که ریشه هایش در توحید فرو رفته است و اخلاق میوه این درخت تنومند است. بنابراین، در دین اسلام اخلاق جنبه دینى پیدا کرده است. اخلاق اسلامى به لحاظ گستردگى، هم به پرسش هاى بنیادین اخلاق پاسخ مى دهد و هم انسان کامل و مطلوب را در حوزه صفات نفسانى و الگوهاى رفتارى مى نمایاند و هم راه کارهاى عملى را براى رسیدن به انسان کامل و عالى ترین مقامات معنوى نشان مى دهد. پژوهش حاضر تلاشى هرچند اندک در حوزه مباحث نظرى از مباحث اخلاق اسلامى است، و ما در این مقاله براى تبیین ساختارى، ابتدا تلاش کردیم دیدگاه هنجارى اخلاق اسلامى را بیان کنیم و سپس مبانى نظرى آن را برشمرده و تبیین نماییم.
علّامه طباطبائى، فیلسوف واقع گرا و مطلق گراى اخلاقى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکى از پرسش هاى اساسى درباره گزاره هاى اخلاقى این است که آیا گزاره هاى اخلاقى بیان کننده واقعیتى عینى هستند و از وجود رابطه اى واقعى گزارش مى دهند یا این گزاره ها سرچشمه اى واقعى ندارند و صرف نظر از دستور و توصیه، احساس و سلیقه، و توافق و قرارداد از واقعیتى سخن نمى گویند؟ واقع گرایان قایل به سرچشمه اى واقعى براى احکام اخلاقى هستند و غیرواقع گرایان چنین سرچشمه اى را نمى پذیرند. یکى از پیامدهاى این بحث قائل شدن به مطلق بودن احکام اخلاقى در صورت واقع گرا بودن یا نسبیت در اخلاق در صورت غیرواقع گرا بودن است. در این تحقیق با روش تحلیلى توصیفى نشان مى دهیم که علّامه طباطبائى با قایل شدن به سرچشمه اى واقعى براى احکام اخلاقى، فیلسوفى واقع گرا و اطلاق گراى اخلاقى است.
بررسى نسبت دیدگاه اخلاقى علّامه طباطبائى با واقع گرایى اخلاقى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث واقع گرایى و غیرواقع گرایى از محورى ترین مباحث فلسفه اخلاق است که بر اساس آن مى توان مکاتب مختلف اخلاقى را از جهت نقطه اختلاف اصلى شان دسته بندى کرد. در این مقاله سعى بر آن است که نسبت دیدگاه اخلاقى علّامه طباطبائى با واقع گرایى اخلاقى مورد بررسى قرار گیرد. سؤال اصلى در این تحقیق آن است که آیا میان اعتبارى دانستن مفاهیم اخلاقى و غیرواقع گرایى اخلاق ملازمه اى وجود؟ اگر ملازمه اى میان این دو نیست، واقع گرایى اخلاقى چگونه بر اساس نظریه ادراکات اعتبارى تبیین مى شود؟ این تحقیق با روش توصیفى تحلیلى به این نتیجه رسیده که طبق نظریه اعتباریات، باید و نبایدها انشاء محض نیستند، بلکه انشاء مبتنى بر واقعیت هستند و به لحاظ همان واقعیت ها قابل تحقیق و بررسى مى باشند و از این طریق مى شود بر آنها حتى برهان هم اقامه کرد.
رابطه اخلاق و سیاست بررسى رویکرد ماکیاولیستى بنى امیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسى هم سخنى ها و شباهت هاى دو جریان فکرى اموى و ماکیاولى در حوزه اخلاق و سیاست، مسئله اصلى این پژوهش است. هدف عمده از بررسى این موضوع، اثبات این مطلب است که اصول سیاست اموى، ارتباطى با سیاست اصیل اسلامى نداشته و بسان سیاست ماکیاولیستى، مخالف رهیافت اسلام در حوزه اخلاق و سیاست است. بنى امیه و به طور خاص معاویه، با اتخاذ اصولى همچون ارعاب به وسیله قتل و غارت، وعده و وعیدهاى فریبنده، دروغ بستن به صالحان، و ملعبه شمردن اصول اخلاقى، در سیاست مسیرى را پیموده اند که بعدها نیکولو ماکیاولى (1469 1527) آن را تئوریزه کرده است. این مقاله تلاش مى کند تا با نظر به جایگاه اخلاق در سیاست در رویکرد ماکیاولیستى، رفتار و رویکرد بنى امیه نسبت به این مسئله را مورد بررسى و نقد قرار دهد. روش مقاله در مراجعه به آراء ماکیاولى و عملکرد بنى امیه، استنادى، و در تبیین محتوا توصیفى تحلیلى خواهد بود.
فیلیپافوت و نسبت خوبى اخلاقى با خوبى طبیعى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیشینه اخلاق مبتنى بر فضیلت به افلاطون و ارسطو برمى گردد. فیلیپافوت مانند آنسکومب، مک اینتایر، و مرداک در احیاى فلسفه اخلاق فضیلت محور، در دوران معاصر، تلاش نموده است. فوت درصدد است تا مبنایى واقعى براى فضیلت و اخلاق مبتنى بر فضیلت اثبات نماید؛ امرى که چالش نظریات واقع گرایى در فلسفه اخلاق معاصر است. وى، خوب را بخشى از واقعیت مى داند و بر معناى عرفى خوب تأکید دارد. به نظر او، خوبى، خصلت ویژه یا کارکرد خاص یک موجود زنده است. مهم ترین مسئله این پژوهش این است که وى تا چه میزان در انجام این امر و رفع چالش ناواقع گرایى موفق است. این مقاله با روش توصیفى تحلیلى، به بررسى اخلاق فضیلت فیلیپافوت و معرفى نظریه هنجارسازى طبیعى او مى پردازد. حاصل این پردازش این است که هرچند فیلیپافوت به همراه دیگر طرف داران در جلب توجه به رویکرد فضیلت محور در اخلاق موفق بوده، اما او همچنان باید به نقدهایى در این زمینه پاسخ دهد.
بررسى تطبیقى اندیشه اخلاقى مک اینتایر و پینکافس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مک اینتایر و پینکافس از مهم ترین احیاگران فضیلت گرایى به شمار مى آیند. نظریات این دو فیلسوف علاوه بر آنکه از جهت احیاى فضیلت گرایى مهم است، به لحاظ نقد دیدگاه هاى رقیب نیز حایز اهمیت مى باشد. بدون تردید، مقایسه تقاریر مختلف فضیلت گرایى از جمله دو دیدگاه مزبور مى تواند در درک عمیق تر مدعا و ادله فضیلت گرایى و نیز گستره آن مفید باشد. در پژوهش حاضر سعى شده تا با مرورى بر اندیشه اخلاقى مک اینتایر و پینکافس، به بررسى تطبیقى این دو دیدگاه پرداخته شود. نتایج تحقیق حاکى از آن است که مک اینتایر و پینکافس على رغم اشتراک در نقد دیدگاه هاى رقیب و نیز ترجیح و تبلیغ فضیلت گرایى، در برخى جهات با هم اختلاف نظر اساسى دارند. از مهم ترین اختلافات مک اینتایر و پینکافس مى توان به این موارد اشاره کرد: مک اینتایر ضد لیبرالیسم است و پینکافس لیبرالیست؛ مک اینتایر تحویل گراست و پینکافس ضدتحویل گرا؛ مک اینتایر وحدت گراست و پینکافس کثرت گرا؛ مک اینتایر برخلاف پینکافس بر نقش جامعه به عنوان عامل هویت ساز انسان و تاریخ به عنوان عنصرى تعیین کننده در فهم معناى فضیلت اصرار دارد.
رابطه بین رعایت اخلاق کارى و بلوغ سیستم هاى هوشمندى کسب و کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه به کارگیرى نظام هاى هوشمندى کسب و کار به عنوان یک مزیت رقابتى و ابزارى اجتناب ناپذیر براى تصمیم گیرى در سازمان ها بدل شده اند. شناسایى عوامل مؤثر بر اثربخشى هوشمندى کسب و کار در یک سازمان موجب مدیریت موفق تر و سرمایه گذارى مطمئن تر بر آنها خواهد بود. این پژوهش با هدف بررسى رابطه بین ابعاد اخلاق کارى در سازمان با سطح بلوغ نظام هاى هوشمند کسب و کار انجام شده است. پژوهش از نوع علّى پیمایشى بوده و در بین کارکنان 37 سازمان از صنایع مختلف، که به طور مشخص سیستم هاى هوشمندى کسب و کار را به کار گرفته اند، صورت گرفته است. نمونه آمارى به صورت تصادفى از مدیران و کارکنان متعلق به جامعه آمارى انتخاب شده و شامل 465 نفر مى باشد. براى آزمون فرضیه ها از تست علّیت گرانجرى و آزمون تجزیه واریانس استفاده شده است. از جمله نتایج پژوهش مى توان به وجود رابطه علّى یک طرفه و تأثیر رعایت مسائل اخلاقى از قبیل حفظ مالکیت، تعهد، محرمانگى و مسئولیت پذیرى بر سطح بلوغ سیستم هاى هوشمندى کسب و کار اشاره کرد.