مقالات
حوزه های تخصصی:
امیرمؤمنان على علیه السلام در ادامه خطبه خود، که به معرفى ویژگى هاى پرهیزگاران و شیعیان واقعى اختصاص یافته، برنامه شبانه و روزانه آن مردان صالح و شایسته را یادآور مى شوند. ایشان درباره برنامه شبانه آنها مى فرمایند: «اما شب به پا مى ایستند و قطعاتى از قرآن را به آرامى و با اندیشه و قرائت نیکو مى خوانند. خویشتن را با مثل ها و اندرزهاى قرآن پند مى دهند و دردشان را بدان درمان مى سازند. بخشى از شبشان این گونه گذرد و زمانى نیز پیشانى و کف دست و زانوان و پشت پایشان را بر زمین فرش مى سازند (به حال سجده بر خاک مى افتند). اشکشان بر گونه ها روان مى شود و بدین سان جبار عظیم را مى ستایند و براى آزادى از دوزخ به پیشگاه خداى بزرگ پناه مى برند و ناله سر مى دهند. شب آنها چنین مى گذرد».
جایگاه زیدبن على در علوم قرآن و تفسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با روش توصیفى تحلیلى و از رهگذر شناسایى آثار قرآنى زیدبن على، جایگاه وى را در علوم قرآن و تفسیر بازگشوده است. کاربرد «حلیف القرآن» درباره وى نشانگر پیوند استوار او با قرآن است. زید داراى قرائتى مشهور بوده که برخى آن را در کتابى مستقل جمع آورده اند. «مدخل الى القرآن و تفسیر لمواضع مختارة منه» زید، علاوه بر مباحث مقدماتى لازم براى تفسیر، مشتمل بر تفسیر برخى آیات مى باشد. احتمالاً «تفسیر سورة الفاتحة و بعض آیات القرآن» منسوب به وى، درس گفتارهاى او در مدت پنج ماه زندانى بودنش در کوفه مى باشد. همچنین احتمالاً «الرد على القدریة من القرآن» منسوب به وى، همان «الرد على المجبرة» است که در ضمن مجموعه کتاب ها و رسائل زید منتشر شده است. زید «الصفوة» را به منظور اثبات برترى اهل بیت علیهم السلام با تکیه بر آیات قرآن نگاشت و در «کتاب القلة و الکثرة» که نگاشته خود زید یا به املاى اوست، ملاک حقانیت نبودن اکثریت را از منظر قرآن اثبات کرد. «تفسیر غریب القرآن» در صورت صحت انتسابش به زید، نخستین تألیف در غریب القرآن خواهد بود.
بررسى نظریه «عرفى بودن زبان قرآن»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکى از نظریه هاى مطرح در باب زبان قرآن، نظریه «عرفى بودن زبان قرآن» است. این مقاله به روش عقلى تحلیلى مى کوشد تا حد ممکن، با توجه به ممیزات زبان عرفى، نظریه یادشده را تحلیل و ارزیابى کند. حاصل بررسى نشان مى دهد که از میان تلقى هاى چهارگانه از عرفى بودن زبان قرآن، سه تلقى مردود و با اوصاف قرآن ناسازگار است که عبارتند از: 1. عرفى بودن به معناى «همزبانى قرآن با مخاطبان»؛ 2. عرفى بودن به معناى «تنزل بیان وحى در حد درک مردم عصر نزول»؛ 3. عرفى بودن به معناى «سخن گفتن وحى بر اساس انگاره هاى خلاف واقع». اما عرفى دانستن زبان قرآن به مفهوم «سود جستن قرآن از قواعد و خصایص زبان مخاطبان» امرى معقول و قابل دفاع است. قرآن تنها در حوزه بیان احکام عملى، زبانش عرفى است، آن هم با شرط پیراسته بودن از نقایصى همچون مسامحه و سهل انگارى، اختلاف و ناهمخوانى، نازل بودن سطح مفاهیم و مطالب، اما زبان تمام آیات آن عرفى نیست. استفاده از مجاز، کنایه و استعاره در قرآن هم زبان آن را عرفى نمى کند. «به لسان قوم» بودن وحى قرآنى به معناى بازتاب فرهنگ زمانه در قرآن نیست، بلکه به معناى انعکاس حوادث تاریخى، جغرافیایى و فرهنگى جامعه عصر نزول در قرآن، به شکل گزینشى و بر مدار پالایش و تصحیح است.
ارزیابى نظریه نولدکه در اقتباس قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تئودور نولدکه آلمانى ازجمله خاورشناسانى است که درباره اصالت قرآن پژوهش کرده است. این پژوهش، با روش توصیفى تحلیلى و با رویکرد انتقادى، به ارزیابى نظریه وى در مورد اقتباس قرآن پرداخته است. به اعتقاد او، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله اغلب آموزه هاى قرآن را از طریق ارتباط با ادیان و سایر فرهنگ ها به دست آورده است. نولدکه در نظریه اقتباس قرآن، بیش ترین سهم را به آموزه هاى یهودى و سپس مسیحى و در نهایت، فرهنگ جاهلیت مى دهد. وى براى ادعاى اقتباس قرآن از منابع یهودى مسیحى، دو دلیل مى آورد: نخست، مشابهت قرآن به کتب یهودى مسیحى و دیگرى، ارتباط پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله با پیروان ادیان یهودى مسیحى است. نولدکه میان فرهنگ جاهلى و قرآن شباهت هایى را برشمرده و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را مؤدب به آداب جاهلى معرفى مى کند. ادله وى درباره مسئله اقتباس قرآن مردود مى باشد؛ زیرا اولاً، مشابهت چشمگیرى بین قرآن و کتب یهودى و مسیحى و فرهنگ جاهلیت وجود ندارد. ثانیا، ادعاى ارتباط علمى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله با پیروان ادیان یهودى و مسیحى، و مطابق بودن رفتار آن حضرت با فرهنگ جاهلى، عارى از استناد صحیح تاریخى است.
کاربرد فعل و ضمیر جمع «ما» براى خداى یکتا در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خداوند در قرآن کریم با وجود تأکید بر یگانگى خویش، گاهى از خود به متکلم مع الغیر، تعبیر کرده و از سوى دیگر، در مواردى، براى خود ضمیر یا فعل متکلم وحده را به کار برده است. چرایى این کاربردها، سؤال اصلى این پژوهش است. با بررسى آیات مربوط، مشخص گردید بیشتر موارد کاربرد متکلم مع الغیر به هدف دلالت بر عظمت گوینده یا فعل وى بوده است؛ مواردى نظیر: عذاب اقوام گذشته، یارى خداوند نسبت به اولیا و پیامبران و نیز نجات اقوام مؤمن انبیا، آیات آفرینش، ارسال رسل و انزال کتب، و اوامر و نواهى. در معمول کاربردهاى متکلم وحده نیز لطف ربوبى خدا به بندگان مدنظر است؛ مانند: استجابت دعا، بخشش گناه، انعام خدا بر بندگان، و ارتباط متقابل میان خدا و بندگان. در همین زمینه، التفات هاى به کاررفته در آیات، از غیبت به تکلم و از تکلم مع الغیر به وحده و بالعکس، قابل توجیه است. این مقاله به روش توصیفى تحلیلى و با مطالعه تمامى قرآن و مراجعه به تفاسیر مربوط، به انجام رسیده است.
نشانگرها و حکمت هاى حذف جواب شرط در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جملات شرطى، دو رکن اساسى «شرط» و «جواب شرط» وجود دارد که از نظر معنا، متوقف بر یکدیگرند. گاهى رکن جواب شرط در این جملات حذف مى شود که باید براى تکمیل فهم معنا، به حکمت آن پى برد. از نظر فصاحت و بلاغت، لفظ مذکور باید بر محذوف دلالت کند تا جملات معماگونه نباشد. مقاله حاضر با روش توصیفى تحلیلى، نشانگرها و حکمت هاى حذف جواب شرط در قرآن کریم را بررسى کرده است. برخى از نشانگرهاى حذف جواب شرط عبارت است از: وضوح و روشنى جواب، تکرار جواب در آیات قبل، دلالت جمله بر محذوف، وجود تعلیل و دلالت مقام. بعضى از حکمت هاى حذف جواب شرط هم شامل بیان عظمت، تهویل، نشان از زشتى محذوف، و بیان شگفتى است.
یادکرد نعمت ها در قرآن و جهت دهى بینش انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم آخرین وحى الهى است که براى هدایت انسان به کمال مطلوب از سوى خداوند نازل شده است. این کتاب آسمانى براى هدایت انسان، از روش هاى گوناگونى استفاده مى کند. یکى از این روش ها، «یادکرد نعمت هاى دنیوى و اخروى» است. یادکرد نعمت ها ممکن است از راه ها و مجارى گوناگون در هدایت انسان مؤثر باشد. یکى از این مجارى بینش انسان است. حال این سؤال مطرح است که از نگاه قرآن کریم، یادکرد نعمت ها چگونه نقش هدایتى خود را ایفا مى کند. این مقاله در پى یافتن پاسخ مناسب به این پرسش است و هدف آن فراهم کردن زمینه مناسب براى استفاده از روش یادکرد نعمت ها در هدایت افراد توسط هادیان جامعه است. روش گردآورى اطلاعات، اسنادى و فیش بردارى و استفاده از تفاسیر معتبر است و روش پردازش اطلاعات به شکل توصیفى تحلیلى و به روش تفسیر موضوعى روشمند است. این پژوهش نشان مى دهد تأثیرگذارى یادکرد نعمت ها بر بینش انسان، از راه اصلاح باور به وجود خداوند، باور به احسان خداوند و اصلاح باور درباره اهداف متعالى، ارزش ها، دنیا و مقام تقواست.
بازکاوى مقصود از «قتل نفس» در آیه «فَاقْتُلُوا أنْفُسَکُمْ» (بقره: 54)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره تعبیر «فاقْتلوا أنفسکم» در آیه 54 سوره «بقره»، دیدگاه هاى گوناگونى همچون خودکشى گوساله پرستان، کشته شدن آنها به دست مؤمنان، کشتار آنها به دست یکدیگر، آماده و تسلیم شدن براى مرگ بدون اجراى حکم قتل، و کشتن نفس از رهگذر «محروم نمودن آن از شهوات و وادار ساختن آن به انجام طاعات» مطرح شده است. بر این اساس، کوشش جهت دستیابى به فهمى استوار از آیه ضرورى مى نماید. در این پژوهش، دیدگاه هاى مفسران و قرآن پژوهان متقدم و متأخر مورد بازکاوى قرار گرفته و از رهگذر تبیین و تحلیل حقیقت جویانه و انتقادى آن دیدگاه ها و نیز در پرتو تفسیر روایى و با ملاحظه گزارش تورات از ماجراى گوساله پرستان، مقصود از «فاقْتلوا أنفسکم»، «کشتن برخى یا همه گوساله پرستان به دست یکدیگر یا به دست مؤمنان» معرفى شده است.
زمینه ها و عوامل مهجوریت و مظلومیت امیرمؤمنان على علیه السلام با رویکرد قرآنى و تاریخى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن موارد دیگر قرآن وعترت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسی تاریخ و سیره اهل بیت(ع)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسی تاریخ سیاسی مسلمین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی موارد دیگر روایات و عترت
زمینه ها و عوامل مهجوریت امیرمؤمنان على علیه السلام پس از رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تا شهادت آن حضرت در این مقاله با روش توصیفى تحلیلى و با رویکرد قرآنى و تاریخى بررسى شده است. زمینه هاى مهجوریت حضرت على علیه السلام عبارت است از: ضعف بصیرت و راسخ نبودن ایمان تازه مسلمانان، کوتاهى خواص اهل حق، و اطاعت نکردن ایشان از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به خاطر اجتهاداتى که در برابر دستورات آن حضرت داشتند. عوامل مهجوریت حضرت على علیه السلام عبارت است از: جریان نفاق اموى که تا سال هشتم با پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله جنگید؛ کینه توزى برخى از مسلمانان به خاطر کشته شدن بستگانشان در جنگ هاى صدر اسلام به دست امیرمؤمنان علیه السلام؛ حسادت و تعصبات قبیله اى؛ دنیاطلبى برخى از اصحاب که حضرت على علیه السلام را مانع رسیدن به کام یابى هاى مادى خود مى پنداشتند.