علیه ایمان ناواقع گرایانه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نویسنده با ذکر لوازم واقعگرایى از دیدگاه دان کیوپیت و اشاره به اینکه چنین دیدگاهى از واقعگرایى مورد قبول نیست، به نقد افکار وى مىپردازد. از نظر دیویس اعتقاد به مسیحیت و واقعگرایى با آنچه کیوپیت گمان کرده است، ملازمه ندارد و نظریه او (نظریه اصالت منظر) را خودمتناقض مىداند و سرانجام بر وجود خدا به عنوان اصلى اساسى در آیین مسیحیت تأکید مىنماید.متن
بر اساس رأى دان کیوپیت، واقعگرایى چنین لوازمى دارد:
1) ذوات دگرگونىناپذیر و نامشهودى وجود دارند؛
2) در فراسوى این جهان که زبان ما آن را توصیف مىکند، جهانى نامشهود و ماورایى وجود دارد؛
3) معنا، موجودى ذىروح است که در واژه سکنا گزیده است؛
4) ذهن، موجودى ذىروح است که در بدن سکنا گزیده است؛
5) قانون طبیعت، اصلى ذىروح است که با واسطه سیمهایى نامشهود، وقایع را تحت تأثیر قرار مىدهد و کنترل مىکند؛
6) صدق سه جهت دارد: «صادق»، «ضرورتاً صادق»، «مطلقاً صادق» (در حالىکه در تقسیمبندىهاى استاندارد دو جهت گفته مىشود).
ممکن است برخى واقعگرایان چنین دیدگاههایى داشته باشند؛ اما همه واقعگرایان چنین اعتقاداتى ندارند. در مورد هر شش دیدگاه اختلاف نظرهاى زیادى وجود دارد.
در مورد واقعگرایى دینى، کیوپیت مىگوید که مستلزم چهار چیز است:
1) مسیحیت، مجموعه بىزمان، منسجم و عملاً دگرگونىناپذیرى از اندیشههاست؛
2) کهنترین صورت ایمان، خالصترین آنهاست؛
3) زبان کتاب مقدس و مسیحیت، معنایى بىزمان و فرافرهنگى دارد؛
4) زبان خداوند، زبان واقعى انسانها نیست.
انتقاد اول من این است که واقعگرایى دینى آنقدر که کیوپیت مىگوید، مضحک نیست. یک فرد مىتواند مسیحى و واقعگرا باشد بدون آنکه به هیچیک از کاریکاتورهاى عجیب و غریبى که کیوپیت آنها را نقد و رد مىکند، متعهد باشد.
انتقاد دوم من آن است که موضع کیوپیت، خودویرانگر است و خود را ابطال مىکند. اگر من این جمله را بسازم که: «من نمىتوانم هیچ جمله فارسىاى بسازم»، جمله من خودویرانگر است. نظریه او را «اصالت منظر» مىنامند. بر اساس این نظریه ما نمىتوانیم بدانیم که چیزها چگونه هستند؛ بلکه صرفاً مىدانیم که آنها چگونه به نظر ما مىرسند. اما آیا او نظریه «اصالت منظر» را صادق مىداند؟ در اینجاست که پاسخ مثبت یا منفى به این سؤال، اصالت منظر را خودویرانگر مىکند.
سومین انتقاد من ناظر به پرسشى از گوهر دین است. وى مىگوید: «غایت زندگى دینى، نیل به مرتبهاى معنوى در فراسوى همه نمادهاست». اگر معنویت، کانون و غایت دین باشد، آنگاه مىتوان ملحد بود و دینى زیست. من نمىتوانم این اعتقاد کیوپیت را ابطال کنم؛ ولى مىدانم که گوهر ایمان مسیحى، صرفاً آن معنویتى نیست که کیوپیت مىگوید، آنچنان که بتوان خدا را نیز حذف کرد. خداوند، به عنوان موجودى مستقل از ما انسانها، عنصر ضرورى ایمان مسیحى است.
کیان، ش 52
1) ذوات دگرگونىناپذیر و نامشهودى وجود دارند؛
2) در فراسوى این جهان که زبان ما آن را توصیف مىکند، جهانى نامشهود و ماورایى وجود دارد؛
3) معنا، موجودى ذىروح است که در واژه سکنا گزیده است؛
4) ذهن، موجودى ذىروح است که در بدن سکنا گزیده است؛
5) قانون طبیعت، اصلى ذىروح است که با واسطه سیمهایى نامشهود، وقایع را تحت تأثیر قرار مىدهد و کنترل مىکند؛
6) صدق سه جهت دارد: «صادق»، «ضرورتاً صادق»، «مطلقاً صادق» (در حالىکه در تقسیمبندىهاى استاندارد دو جهت گفته مىشود).
ممکن است برخى واقعگرایان چنین دیدگاههایى داشته باشند؛ اما همه واقعگرایان چنین اعتقاداتى ندارند. در مورد هر شش دیدگاه اختلاف نظرهاى زیادى وجود دارد.
در مورد واقعگرایى دینى، کیوپیت مىگوید که مستلزم چهار چیز است:
1) مسیحیت، مجموعه بىزمان، منسجم و عملاً دگرگونىناپذیرى از اندیشههاست؛
2) کهنترین صورت ایمان، خالصترین آنهاست؛
3) زبان کتاب مقدس و مسیحیت، معنایى بىزمان و فرافرهنگى دارد؛
4) زبان خداوند، زبان واقعى انسانها نیست.
انتقاد اول من این است که واقعگرایى دینى آنقدر که کیوپیت مىگوید، مضحک نیست. یک فرد مىتواند مسیحى و واقعگرا باشد بدون آنکه به هیچیک از کاریکاتورهاى عجیب و غریبى که کیوپیت آنها را نقد و رد مىکند، متعهد باشد.
انتقاد دوم من آن است که موضع کیوپیت، خودویرانگر است و خود را ابطال مىکند. اگر من این جمله را بسازم که: «من نمىتوانم هیچ جمله فارسىاى بسازم»، جمله من خودویرانگر است. نظریه او را «اصالت منظر» مىنامند. بر اساس این نظریه ما نمىتوانیم بدانیم که چیزها چگونه هستند؛ بلکه صرفاً مىدانیم که آنها چگونه به نظر ما مىرسند. اما آیا او نظریه «اصالت منظر» را صادق مىداند؟ در اینجاست که پاسخ مثبت یا منفى به این سؤال، اصالت منظر را خودویرانگر مىکند.
سومین انتقاد من ناظر به پرسشى از گوهر دین است. وى مىگوید: «غایت زندگى دینى، نیل به مرتبهاى معنوى در فراسوى همه نمادهاست». اگر معنویت، کانون و غایت دین باشد، آنگاه مىتوان ملحد بود و دینى زیست. من نمىتوانم این اعتقاد کیوپیت را ابطال کنم؛ ولى مىدانم که گوهر ایمان مسیحى، صرفاً آن معنویتى نیست که کیوپیت مىگوید، آنچنان که بتوان خدا را نیز حذف کرد. خداوند، به عنوان موجودى مستقل از ما انسانها، عنصر ضرورى ایمان مسیحى است.
کیان، ش 52