آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسنده که از روشنفکران و اصلاح‏طلبان ایرانى مقیم آمریکاست از درون جریان اصلاح‏طلبى به آسیب‏شناسى آن پرداخته است. وى رأى بالاى مردم در انتخابات دوم خرداد را ناشى از خصلت عوامانه و تمایملات معیشتى مردم مى‏داند و آسیبهاى جنبش اصلاح‏طلبى را تکیه بر مطالبات عوامانه، پذیرش جامعه توده‏وار و فقدان تحزّب، اتکاى رهبرى جنبش بر مطبوعات و ژورنالیسم و بالاخره بهره‏گیرى از ویژگى نامجویى و جسارت ژنتیکى جوانان در عرصه سیاست مى‏داند.

متن

مواضع و اظهارنظرهاى اخیر برخى از روزنامه‏نگاران و سیاستمداران اصلاح‏طلب در مواجهه با مسائل سیاسى مورد ابتلاى ایران، حاکى از تلقى‏هاى وهم‏آلودى از پدیده دوم خرداد و دینامیزم حاکم بر آن است. اینکه اصرار شود محصول دوم خرداد منبعث از بلوغ فکرى و آگاهى اجتماعى قاطبه شهروندان بوده است، قبل از بیان واقعیت، مبین خوش‏بینى و عواطف جریحه‏دارشده و هیجان‏زده برخى از مدعیان دوم خرداد است. رویکردهاى اجتماعى در تاریخ تحولات سیاسى و اجتماعى 200 سال اخیر ایران عمدتاً میل به نخواستنها داشته، قبل از اینکه علم به خواستنها داشته باشد. بر همین اساس، این رویکردها عارى از صفت‏اند. هر اندازه تلخ، لیکن این واقعیتى کتمان‏ناپذیر است که توده مردم خصلت عوامانه دارند. ویژگى عوام، محدود بودن در تعلقات معیشتى و فراغتى در دایره خصوصى‏شان است. عوام نه مى‏توانند و نه تمایلى دارند از این دایره فراتر بروند. براى عوام، شیوه حکومت اعم از دیکتاتورى و لیبرال دموکراسى، على‏السویه است. آزادى بیان، آزادى اندیشه و آزادى‏هاى سیاسى، موضوعیتى براى ایشان ندارد. براى عوام آزادى‏هاى اجتماعى به مراتب فریباتر از آزادى‏هاى سیاسى است. پدیده دوم خرداد در کالبد خود برخوردار از حجم چشمگیرى از مطالبات عوامانه بود. اینکه در دوم خرداد قاطبه ایرانیان با اشتراک آراى بالا به یک گزینه رأى اعتماد مى‏دهند متضمن این نکته است که آگاهى اجتماعى در ایران فاقد گزینه میانگین بوده و همواره خواست سیاسى شهروندان میان دو قطب نفى و جذب مطلق نوسان دارد. این مشارکتهاى بالا و همگن سبب مى‏شود تا دولتمردان در غیبت احزاب سیاسى مجبور شوند همواره وزن سیاسى خود را مستقیماً در سبد مطالبات مردم بگذارند؛ لذا ضمن بالا بردن هزینه و ریسک مشارکت مردم، بر تداوم جامعه توده‏وار دامن زده مى‏شود و سیاستمداران را مجبور مى‏کند که همواره در معرض شکست و پیروزى مطلق باشند.
از سوى دیگر، فقدان قوام‏یافتگى سازمانهاى حزبى در ایران، در کنار غیبت و بى‏تحرکى جامعه دانشگاهى و حوزوى در جبهه اصلاحات، رهبرى جنبش اصلاحات را به صورت اجتناب‏ناپذیرى بر شانه‏هاى نه چندان قوى مطبوعات قرار داده است. اینکه ژورنالیسم که ماهیتاً فاقد عمق و متکى به هیجان‏زدگى است، طلایه‏دار نهضت اصلاحات شده، لاجرم الزامات خود را بر کالبد جنبش پمپاژ مى‏کند، از جمله، به‏کار گرفتن گفتمان تحقیر نسبت به محافظه‏کارها در کنار ابراز شیفتگى خدایگان‏گونه نسبت به رهبران نهضت اصلاحات، که ویژگى غلیظ نوقلمان جبهه مطبوعات اصلاح‏طلب است.
جبهه اصلاحات موظف است ضمن به رسمیت شناختن نامجویى و جسارت ژنتیکى جوانان، عرصه سیاست را از ایشان پاکسازى نماید و این قشر را براى تخلیه پتانسیلهاى جوانانه و طبیعى خود، به عرصه‏هاى مقتضاى سنشان هدایت کند.
در مجموع، جنبش اصلاح‏طلبى براى حفظ صیانت نفس خود، به جاى تحلیلهاى ذائقه شیرین‏کن، محتاج حلّاجى‏هاى واقع‏بینانه است؛ هرچند محصول این حلاجى‏ها تلخ باشد.
اشاره‏
1. هرچند نویسنده محترم با صراحت و بى‏پرده به پاره‏اى از معضلات و آسیبهاى موجود در بین سیاستمداران و نویسندگان اصلاح‏طلب اشاره کرده است؛ ولى برخى مطالب ایشان خود جاى تأمل دارد. در اینجا تنها به یک نکته بسنده مى‏کنیم.
گرچه همصدا با ایشان تحلیلهاى اصلاح‏طلبان از حضور مردمى در انتخابات را خوش‏بینانه و هیجان‏آمیز مى‏دانیم، ولى به نظر مى‏رسد که خود ایشان هم گرفتار نوعى بدبینى و حس تحقیر نسبت به مردم مسلمان و انقلابى ایران است. اینکه نویسنده مردم را «محدود به تعلقات معیشى و فراغتى» مى‏داند که «نه مى‏توانند و نه تمایل دارند که از این دایره فراتر بروند» و اینکه مردم ایران را آن‏قدر نادان دانسته که «دیکتاتورى و لیبرال دموکراسى را على‏السویه مى‏دانند» نه تنها اهانتى آشکار است، بلکه چشم بستن بر بیدارى و دیندارى مردم غیور و مسلمان ایران در دو دهه گذشته مى‏باشد. متأسفانه یکى از مشکلات روشنفکران ما ناتوانى در تحلیل واقعیتهاى عینى و مردمى و درافتادن در وادى افراط و تفریطهاى خطرناک است. اگر اصلاح‏طلبان از پارادایمهاى تفکر غربى رهایى مى‏یافتند و به دور از ذهنیت‏گرایى، به تحلیل حقایق و مطالبات واقعى مردم ایران مى‏پرداختند، باز هم تجربه‏هاى تلخ شکستهاى گذشته تکرار نمى‏شد.
فکر نو ، ش 7

تبلیغات