خشونت مردان ریشه در فرهنگ ما دارد
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
موضوع سلامت روانى زنان جامعه و علل و عوامل عدم سلامت روانى آنان و راهکارهاى حل این مشکلات، محورهاى اصلى این نوشتهاند. به عقیده نویسنده، مشکل اصلى در فرهنگ آموزش زنان است و مهمترین راهکار، تغییر در نظام آموزشى فرهنگ حاکم بر جامعه است.متن
سلامت روانى زنان جامعه:
برخى از زنان واقعاً آموزش و تجربه این را که بتوانند بین مشکلات اجتماعى، فردى و عاطفىشان توازن برقرار کنند، ندارند؛ در نتیجه همیشه با مشکل روبهرو هستند و سلامت روانىشان هم تحت فشار قرار مىگیرد. زنان ما فرهنگ نوین در فرزندپرورى ندارند. اگر در جامعهاى پدر، مادر و فرزند ارتباط سالمى داشته باشند، آن جامعه مىتواند سالم باشد. شیرینترین و اعجابانگیزترین شغل، فرزندپرورى است.
دولت نه مىتواند و نه صحیح است که براى همه آدمها پلیس بگذارد؛ ولى مادر مىتواند فرزندانش را حفظ کند. مادران به جاى صرف وقت در کارهاى ظاهرى، دوتا کتاب بخوانند. وزارت بهداشت، آموزش فرزندپرورى بگذارد.
اگر دینامیسم خانوادگى والدین طورى باشد که بچهها به حداکثر رشد عاطفىشان برسند، آدمهاى سالمىاند و در دوران زندگى راه مبارزه با پستى و بلندىها را بدون آنکه تنشى به آنان دست دهد آموختهاند. اما اگر سالهاى کودکى فرد درست شکل نگرفته باشد، در نتیجه ظرفیت روانىاش مجهز نیست و در مقابل هر تندباد یا نسیم مخالفى مىشکند.
تعریف خشونت:
خشونت در جوامع بهطور کلى دو حالت دارد. زنان با زیرکى این کار را مىکنند؛ یعنى زمینه را براى خشونت مردان فراهم مىکنند. زنان به علت داشتن دایره لغت وسیع در مغزشان، واژهها را مىدانند و بنابراین هرجور بخواهند جو را به نفع خودشان برمىگردانند. از آن طرف مردها استدلال قوى دارند، اما با واژههاى ضعیف؛ در نتیجه چون نمىتوانند با واژهها مقابله کنند، دست به برخورد فیزیکى مىزنند. برخورد فیزیکى متأسفانه به ایجاد تنفر و تعارض در فرزندان منجر مىشود.
منشأ خشونت:
خشونت یک الگوى جنسیتى است. مردها آن را وابسته به جنس مرد مىدانند و در نتیجه در روابط جنسى هم آن را اعمال مىکنند. در مقابل، زنان الگوى جنسیتى مدارا و سازگارى را آموخته و پذیراى خشونتاند. این الگو را به دلیل آنکه در فرهنگ ما وارد شده نمىتوانیم عوض کنیم. گاه زنان، خود تقویتکننده خشونت مرداناند. اگر زمینههاى عاطفى خانه را هموار کنند، شاید مردها به آستانه اعمال خشونت نرسند. فرهنگهاى مختلف طبقاتى نیز اصولاً خشونت را موجه مىدانند. مرد حق مسلم خود مىداند که به دلیل نانآور بودن، مانند برده با زنان رفتار کند.
راهکارها:
شناخت و بهکار بردن راههاى درستى که در عقاید، سنتها، ارزشها، مسائل دینى و اقتصادى ما وجود دارد، مؤثر است. زنان تهرانى مرحله گذار از سنتگرایى به نوگرایى را طى مىکنند. اگر تفسیرى که از نوگرایى رفتارى دارند، درست باشد، به هدف مىرسند؛ نه اینکه فقط در قید ظاهر قضایا باشند. جاى تأسف است که برخى از زنان ما بهطور افراطى به دنبال ظاهر و آرایش و پوشش خود هستند و آنقدر توجه به این مسائل دارند که وقت و انرژىشان صرف تقویت ذهنشان نمىشود. بنابراین، این عامل مهمى است که هدف زندگى، صرف تربیت نسل سالم براى جامعه باشد؛ بعد هم وظیفه محیطهاى آموزشى است که امکان شناخت به زنان ما بدهند. در جامعه ما زن روشنفکر کسى است که خوب آرایش کند و خوب بپوشد؛ اما آدمى که خوب پیشرفت مىکند شامل این تعریف نمىشود.
باید بدانیم که در جامعه ما دانشجوى آرایشکرده درونش ناآرام است؛ یک ماسک مىگذارد تا درون ناآرامش شناخته نشود. همه این مشکلات از خانواده سرچشمه مىگیرد. اگر واقعاً مىخواهیم بچهاى را تنبیه یا تشویق کنیم، باید والدینش را مورد تنبیه یا تشویق قرار دهیم. باید به بهداشت روانى افراد و خانوادهها بیش از پیش توجه کنیم.
اشاره
1. گفتگو از خشونت و بررسى راهکارهاى مبارزه با آن در یک جامعه سالم نباید با دوربین رقابت و تقابل بین زن و مرد انجام پذیرد؛ بلکه باید با اهداف سالمسازى فضاى اخلاقى و بهبود وضعیت روانى خانوادهها و جامعه که جز با همسویى و هماهنگى زن و مرد ممکن نیست، مورد توجه واقع شود. خشونت، چنانکه در این گفتار اشاره شد، معضلى اخلاقى است که ریشه در تربیت و گاه رفتارهاى متقابل انسانها دارد؛ بنابراین حل آن منوط به اصلاح نگرشها، عادات، عواطف و رفتارهاى دو جنس است.
2. یکى از نکات مهم این گفتگو، بحث گذار از مرحله سنتگرایى به نوگرایى است. به نظر مىرسد در مسیر گذار از سنتگرایى به نوگرایى توجه به سه مقوله اساسى است: یکى دریافت صحیح از سنت، ریشهها، ارزشها و کارکردهاى آن؛ دیگرى تعریف و تبیین شفاف از نوگرایى و نمودها و پیامدهاى آن در جوامع مدرن و سوم بینش و تفکرى که به تحلیل سنت و نوگرایى مىنشیند و ارزشهاى آنها را برمىگزیند. در حقیقت میزان ارزشگذارى نسبت به سنت یا مدرنیسم وابسته به بینش حاکم بر زنان جامعه است. هستىشناسى و انسانشناسى افراد بر آنان حکم مىکند که خود را به سیل نوگرایى سپرده و تابع محض باشند یا با ارزیابى تأثیرات و پیامدهاى آن، آگاهانه گوشههایى از آن را برگزینند و یکسره سنت و سنتگرایى و ارزشهاى دیرین خود را نفى ننمایند.
ایران، 20/5/79
برخى از زنان واقعاً آموزش و تجربه این را که بتوانند بین مشکلات اجتماعى، فردى و عاطفىشان توازن برقرار کنند، ندارند؛ در نتیجه همیشه با مشکل روبهرو هستند و سلامت روانىشان هم تحت فشار قرار مىگیرد. زنان ما فرهنگ نوین در فرزندپرورى ندارند. اگر در جامعهاى پدر، مادر و فرزند ارتباط سالمى داشته باشند، آن جامعه مىتواند سالم باشد. شیرینترین و اعجابانگیزترین شغل، فرزندپرورى است.
دولت نه مىتواند و نه صحیح است که براى همه آدمها پلیس بگذارد؛ ولى مادر مىتواند فرزندانش را حفظ کند. مادران به جاى صرف وقت در کارهاى ظاهرى، دوتا کتاب بخوانند. وزارت بهداشت، آموزش فرزندپرورى بگذارد.
اگر دینامیسم خانوادگى والدین طورى باشد که بچهها به حداکثر رشد عاطفىشان برسند، آدمهاى سالمىاند و در دوران زندگى راه مبارزه با پستى و بلندىها را بدون آنکه تنشى به آنان دست دهد آموختهاند. اما اگر سالهاى کودکى فرد درست شکل نگرفته باشد، در نتیجه ظرفیت روانىاش مجهز نیست و در مقابل هر تندباد یا نسیم مخالفى مىشکند.
تعریف خشونت:
خشونت در جوامع بهطور کلى دو حالت دارد. زنان با زیرکى این کار را مىکنند؛ یعنى زمینه را براى خشونت مردان فراهم مىکنند. زنان به علت داشتن دایره لغت وسیع در مغزشان، واژهها را مىدانند و بنابراین هرجور بخواهند جو را به نفع خودشان برمىگردانند. از آن طرف مردها استدلال قوى دارند، اما با واژههاى ضعیف؛ در نتیجه چون نمىتوانند با واژهها مقابله کنند، دست به برخورد فیزیکى مىزنند. برخورد فیزیکى متأسفانه به ایجاد تنفر و تعارض در فرزندان منجر مىشود.
منشأ خشونت:
خشونت یک الگوى جنسیتى است. مردها آن را وابسته به جنس مرد مىدانند و در نتیجه در روابط جنسى هم آن را اعمال مىکنند. در مقابل، زنان الگوى جنسیتى مدارا و سازگارى را آموخته و پذیراى خشونتاند. این الگو را به دلیل آنکه در فرهنگ ما وارد شده نمىتوانیم عوض کنیم. گاه زنان، خود تقویتکننده خشونت مرداناند. اگر زمینههاى عاطفى خانه را هموار کنند، شاید مردها به آستانه اعمال خشونت نرسند. فرهنگهاى مختلف طبقاتى نیز اصولاً خشونت را موجه مىدانند. مرد حق مسلم خود مىداند که به دلیل نانآور بودن، مانند برده با زنان رفتار کند.
راهکارها:
شناخت و بهکار بردن راههاى درستى که در عقاید، سنتها، ارزشها، مسائل دینى و اقتصادى ما وجود دارد، مؤثر است. زنان تهرانى مرحله گذار از سنتگرایى به نوگرایى را طى مىکنند. اگر تفسیرى که از نوگرایى رفتارى دارند، درست باشد، به هدف مىرسند؛ نه اینکه فقط در قید ظاهر قضایا باشند. جاى تأسف است که برخى از زنان ما بهطور افراطى به دنبال ظاهر و آرایش و پوشش خود هستند و آنقدر توجه به این مسائل دارند که وقت و انرژىشان صرف تقویت ذهنشان نمىشود. بنابراین، این عامل مهمى است که هدف زندگى، صرف تربیت نسل سالم براى جامعه باشد؛ بعد هم وظیفه محیطهاى آموزشى است که امکان شناخت به زنان ما بدهند. در جامعه ما زن روشنفکر کسى است که خوب آرایش کند و خوب بپوشد؛ اما آدمى که خوب پیشرفت مىکند شامل این تعریف نمىشود.
باید بدانیم که در جامعه ما دانشجوى آرایشکرده درونش ناآرام است؛ یک ماسک مىگذارد تا درون ناآرامش شناخته نشود. همه این مشکلات از خانواده سرچشمه مىگیرد. اگر واقعاً مىخواهیم بچهاى را تنبیه یا تشویق کنیم، باید والدینش را مورد تنبیه یا تشویق قرار دهیم. باید به بهداشت روانى افراد و خانوادهها بیش از پیش توجه کنیم.
اشاره
1. گفتگو از خشونت و بررسى راهکارهاى مبارزه با آن در یک جامعه سالم نباید با دوربین رقابت و تقابل بین زن و مرد انجام پذیرد؛ بلکه باید با اهداف سالمسازى فضاى اخلاقى و بهبود وضعیت روانى خانوادهها و جامعه که جز با همسویى و هماهنگى زن و مرد ممکن نیست، مورد توجه واقع شود. خشونت، چنانکه در این گفتار اشاره شد، معضلى اخلاقى است که ریشه در تربیت و گاه رفتارهاى متقابل انسانها دارد؛ بنابراین حل آن منوط به اصلاح نگرشها، عادات، عواطف و رفتارهاى دو جنس است.
2. یکى از نکات مهم این گفتگو، بحث گذار از مرحله سنتگرایى به نوگرایى است. به نظر مىرسد در مسیر گذار از سنتگرایى به نوگرایى توجه به سه مقوله اساسى است: یکى دریافت صحیح از سنت، ریشهها، ارزشها و کارکردهاى آن؛ دیگرى تعریف و تبیین شفاف از نوگرایى و نمودها و پیامدهاى آن در جوامع مدرن و سوم بینش و تفکرى که به تحلیل سنت و نوگرایى مىنشیند و ارزشهاى آنها را برمىگزیند. در حقیقت میزان ارزشگذارى نسبت به سنت یا مدرنیسم وابسته به بینش حاکم بر زنان جامعه است. هستىشناسى و انسانشناسى افراد بر آنان حکم مىکند که خود را به سیل نوگرایى سپرده و تابع محض باشند یا با ارزیابى تأثیرات و پیامدهاى آن، آگاهانه گوشههایى از آن را برگزینند و یکسره سنت و سنتگرایى و ارزشهاى دیرین خود را نفى ننمایند.
ایران، 20/5/79