مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
پدیدارشناسی
حوزه های تخصصی:
سیر نظریّههای ادبیِ معطوف به خواننده در قرن بیستم
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۶ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
سه گرایش اصلی در نقد آثار ادبی با سه محوریّت نویسنده، متن و خواننده که در طول زمان هر یک جایگاه خود را داشتهاند، مطرح است. در گرایش اول، منتقد با مطالعة بیوگرافی نویسنده برای رسیدن به معنی و مفهوم موجود در متن ادبی اقدام میکند. در گرایش دوم که اساس نقد ساختارگرایان است، منتقد با مطالعه بر روی متن و ساختار آن درصدد درک نیّات نویسنده است. در گرایش سوم با محوریت خواننده، منتقد او را عامل تعیینکننده، هم در آفرینش اثر و هم در دریافت معنی آن، میداند و با تکیه بر خوانندهمحوری، نقد خود را بر پایة تمایلات هویّتی و زمانی او بنا میکند. این مقاله با هدف نشان دادن سیر تحوّل نظریههای ادبیِ معطوف به خواننده، به توضیح دربارة نظریّات منتقدین گرایش سوم میپردازد که تئوریهای خود را بر پایة فلسفة پدیدارشناسی بنا نهاده و با تکیه بر آزادی انسان و به تبعِ آن آزادی خواننده، برداشت فردی و تفسیر معنایی وی را اساس نقد خود قرار میدهند.
سفری همراه والدین کودکان ناتوان: از تشخیص تا تطابق(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف: این مطالعه به بررسی تجربیات، انتظارات و نیازهای والدین کودکان ناتوان، در ارتباطشان با ارائهدهندگان خدمات تخصصی و همچنین نقش این افراد در روند تطابق والدین با ناتوانی فرزندشان میپردازد. روش بررسی: این مطالعه به صورت کیفی و به شیوه پدیدار شناسانه انجام گرفته است. والدین 9 کودک مبتلا به ناتوانیهای مختلف، به صورت هدفمند انتخاب شده و مورد مصاحبه نیمه ساختار یافته عمیق قرار گرفتند. مصاحبهها ضبط شده و سپس بهصورت کتبی پیاده شد. دادههای حاصل با استفاده از روش ون مانن تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: تجربیات والدین در رابطه با خدمات تخصصی ارائه شده به فرزندان ناتوان آنها در چهار حوزه قابل طرح و دستهبندی است. این چهار حوزه عبارتند از: خدمات پزشکی، مشاوره، توانبخشی و آموزشی. در حوزه خدمات پزشکی، مهارت برقراری ارتباط، تشخیص بهموقع و بیان واقعیت نمود داشت. خدمات مشاوره مشتمل بر مشاوره حمایتی و آموزشی بود. خدمات توانبخشی، پیشرفت عملکردی کودک، امکان مشاهده و مقایسه دیگر کودکان با شرایط مشابه و نگرش درمانگران را در بر داشت. خدمات آموزشی شامل آموزش کنونی و آینده میگردید. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه بر مسائل و چالشهای مختلفی که والدین در زمینه برخورداری از خدمات با آنها مواجه هستند، دلالت دارد. این نتایج نشان میدهد که با تشخیص و مداخله بهموقع، ارتباط همدلانه و مشاوره سودمند، میتوان به والدین در تطابق و کنار آمدن با معلولیت فرزندشان کمک کرد تا بتوانند با ایجاد یک نگرش مثبت به مراقبت و پرورش کودکشان بپردازند.
میرچا الیاده و پدیدارشناسی دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ۱۳۸۷ شماره ۱۳۱
حوزه های تخصصی:
مطالعات اجتماعی دین، علیرغم اهمیت فراوان آن در ایران، مورد اهتمام کافی قرار نگرفته است. اغلب مطالعات در این زمینه از دو نقیصه بزرگ رنج میبرند. اولاً، به وجه تمایز و مختصات امر دینی توجه نمیشود و اغلب آن را از سنخ سایر پدیدههای اجتماعی قلمداد میکنند. ثانیا، روششناسی به کار رفته در این مطالعات اغلب ماهیت تجربهگرایانه دارد؛ زیرا پارادایم اصلی حاکم بر مطالعات دینی در ایران هنوز پارادایم پوزیتویستی واقعیت اجتماعی دورکیم است. این در حالی است که اغلب پدیدههای دینی، به ویژه دینورزی از نوع توحیدی آن، از ویژگیهای منحصر به فردی برخوردار است که آن را با سایر پدیدههای اجتماعی غیر قابل قیاس میکند. این نوشتار به بررسی آرای میرچا الیاده میپردازد. مطالعات پدیدارشناختی وی تا حدودی از این امتیاز برخوردار است که با تأکید بر استقلال امر دینی، از پارادایم پوزیتویستی مطالعات دینی فاصله میگیرد و همین امر میتواند الهامبخش ما در جهت تلاش برای دستیابی به روششناسی متناسب با ویژگیها و مختصات پدیدههای دینی باشد.
نویسنده با رویکرد نظری به مسئله، تبیین مطالعات دینی از منظر غیرپوزیتویستی در آرای میرچا الیاده را هدف اصلی خویش قرار داده است.
ادبیات و فلسفة وجودی (اگزیستانسیالیسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط میان فلسفه و ادبیات به روزگاران بسیار دور و حداقل به زمان افلاتون فیلسوفی که همپای شهرت فلسفی اش ادیب توانایی نیز بود، باز می گردد؛ شوپنهاور، راسل، برگسون و ... از دیگر فیلسوفانی بودند که آثارشان، به گواهی منتقدان، با بهترین آثار ادبی پهلو می زد. چنین به نظر می رسد که این اندیشمندان برای بیان عقاید فلسفی خود ناگزیر از به کارگیری زبانی روشن بوده اند اما درباره فیلسوفان وجودی و ارتباط آنان با ادبیات و ژانرهای ادبی، باید به گونه ای دیگر اندیشید. در این مقاله ابتدا کوشیده شده است تا با برجسته ساختن مواردی چون رویکرد پدیدار شناسانه این فیلسوفان، تغزلی و عاطفی بودن اندیشه آنان و تلقی شان از انسان چون «هستی ـ در ـ جهان» به علل درهم تنیدگی این اندیشه فلسفی با ادبیات اشاره شود و در ادامه نیز نشان داده شود که چگونه اعتقاد به تقدم وجود بر ماهیت انسانی و نقش تعیین کننده وضعیت های انسانی در شکل گیری ماهیت انسان سبب پیوند این اندیشه با ژانرهایی چون رمان، داستان کوتاه و نمایش نامه گردیده است و باور به توانایی شعر در آشکار ساختن هستی، عامل آشتی دهنده شعر با فلسفه وجودی است.
بررسی نقش بنیادی ادراک حسی در تولید معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با گذر از نظام مطالعات زبانی مبتنی بر ساختگرایی که تقابلگراست و همچنین پشت سر گذاشتن نظام روایی مطالعات معنایی که برنامهگرا میباشد و تولید معنا را تابع نظامی منطقی میداند، مسأله رجوع به سرچشمههای ادراک حسی دخیل در تولید معنا مطرح میگردد که هدف آن در نظر گرفتن نوعی هستیشناسی تولیدات زبانی است. چنین هستیشناسی سبب میگردد تا جریان تولید معنا با شرایط حسی ـ ادراکی گره بخورد و دیدگاهی پدیدار شناختی در تولیدات زبانی مطرح گردد که پیش شرطهایی غیرزبانی را برای تولید معنا قائل است. از جمله این پیش شرطها در نظر گرفتن مرکز یا پایگاهی است که از آنجا همه جریانات اصلی دخیل در تولیدات زبانی هدایت شوند. این مرکز یا پایگاه حسی ـ ادراکی خود ایجاد کننده نوعی «حضور» است که براساس آن فضایی تنشی شکل میگیرد که از دو ویژگی مهم گسترهای و فشارهای برخوردار است. یعنی این که هم دامنه حضور در آن میتواند از صفر تا بینهایت در نوسان باشد و هم اینکه شدت حضور در آن میتواند از کم رنگترین تا پر رنگترین متغیر باشد. همین امر سبب میگردد تا ما با لایههای متفاوتی از حضور مواجه باشیم که در یک سوی آن حضور پر یا اشباع شده قرار دارد و در سوی دیگر آن حضور تهی، محو و غایب. همین انواع حضور مرتبط با عملیات ادراک حسی که ما در این مقاله به بررسی شرایط شکلگیری و ابعاد آنها خواهیم پرداخت سبب میگردند تا جریان تولید معنا به جریانی سیال و غیرکلیشهای تبدیل گردد. برای روشن شدن هر چه بهتر موضوع با ارائه شعری از سهراب سپهری نشان خواهیم داد چگونه فضای تنشی در گفتمان ادبی منجر به بروز معنای سیال میگردد.
شاخصههای اصلی تفسیر هایدگر از نقد عقل محض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد توضیح پاره ای از کلی ترین ویژگی های تفسیر هستیشناختی هایدگر از نقد عقل محض کانت است. این تفسیر، کاملاً در تعارض با همه تفسیرهای معرفتشناختی رایج از این اثر عظیم فلسفی دوران جدید تاریخ تفکر غربی است. نگاهی کلی به شاخصه ها و تمایزات این دوگونه تفسیر از کانت ما را هم در فهم فلسفه کانت و هم در فهم اندیشه های هایدگر یاری می رساند.
درآمدی بر مطالعه پدیدارشناختی تاریخ ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر از پدیدارشناسی برای مطالعه تاریخ ایران استفاده شده است. پدیدارشناسی، مانند سایر رویکردها، چشم انداز خاصی در اختیار پژوهشگر قرار می دهد. نویسنده، در بخش نخست مقاله، اصول و مبانی این روش شناسی را توضیح می دهد، سپس نوع نگاه آن را به تاریخ تشریح و سرانجام، در بخش پایانی فایده مندی آن را برای تجزیه و تحلیل مسایل تاریخ ایران بیان می کند. نگارنده مقاله معتقد است پدیدارشناسی تاریخ در مقایسه با سایر روش شناسی ها، با مقتضیات تاریخ ایران سازگاری و تناسب بیشتری دارد. همچنین در این جستار توضیح داده شده که چرا پدیدارشناسی برای نگارش «تاریخ مردم ایران» قابلیت های استثنایی دارد
تحلیل روایتگری صمد، یکی از رموز پدیدارشناختی رزم ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به تحلیل پدیدارشناسانه روایتگری صمد شفیعی می پردازد. او که یکی از رزمندگان اهل تبریز بود، در اینجا به عنوان یک شخصیت منحصربه فرد و رزمنده ایرانی مورد تحلیل قرار می گیرد. وی در سال های نخستین جنگ عراق علیه ایران توانست (در 15 اردیبهشت 1360) یکی از شبه ملودی ها و متون بی نظیر رسانه ای را در باب روایتگری تجربه جنگ انعکاس دهد. روایتگری او در نوع خود بی نظیر است، مقاله نشان می دهد که با تحلیل پدیدارشناسانه متن روایتگری او می توان به خصلت های خالص رزم ایرانی ـ که در گذر تاریخ ایران از چهار خصلت 1. موحد بودن؛ 2. تسامح و پهلوانی رزمندگان؛ 3. تمدنی بودن؛ 4. عشق به میهن بهره می برد ـ دست یافت. این مقاله در حوزه چندرشته ای علم ارتباطات و جامعه شناسی، به خصوص جامعه شناسی تاریخی، قرار می گیرد و مدعی است که با این گونه تحلیل ها می توان به برخی اصول زندگی و هویت ایرانی که برای بسیاری هنوز هم به شکل فرهنگ و تمدن و هویت معمایی مطرح است، پی برد. مقاله نشان می دهد چگونه رزم ایرانی به دنبال برجسته کردن افراد به عنوان قهرمان نیست، بلکه شکست ها و تجربه های تلخ گذشته سبب شده است تا رزم ایرانی، با تمسک به ایدئولوژی وحدت گرا و توسل به خصلت های پهلوانی و مهر وطن، هنوز در پی اثبات مشروعیت تمدن خویش باشد. عنصر شهادت، در این فرایند، ارزش فرافردی و فراقهرمانی دارد؛ چرا که درجه والایی از فداکاری را انعکاس می دهد که قهرمان زنده از قهرمانی کمتر دیده می شود و درست به همین جهت است که رزم ایرانی را باید رزم ایرانی نامیده و ما آن را درخور شناخت و ابزار بازسازی هویت و فلسفه ایرانی می دانیم.بنابراین، مقاله با بازسازی روش شناسانه رزم ایرانی در رویتگری صمد، روشی درخور توجه را برای شناخت جلو ه ناشناخته رفتار رزم کردن در جنگ هشت ساله معرفی می کند. در این بازسازی، بیشتر بر تحلیل خصلت توحیدی رزم ایرانی تاکید خواهد شد.
غرب، هویت و اسلام سیاسی: تصورات و پنداشت های غرب از اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله «اسلام گرایی» و «اسلام سیاسی» در برگیرندة مباحثی گسترده، دامنه دار و مجادله برانگیز است که ابعاد و دامنههای آن در سال های اخیر به واسطة شکلگیری آثار و نظریات گوناگون، غنیتر شده است. در درون مباحث و نظریات موجود میتوان مجموعهای متنوع و متفرق از مباحثات و مجادلات فکری را در ارتباط با «هویت اسلام سیاسی» و چرایی و چگونگی پدیدار شدن آن، ملاحظه نمود. اما علی رغم این تلاش ها، آنچه که در این زمینه موجب ابهام مفهومی «اسلامگرایی» و «اسلام سیاسی» میشود، ماهیت سیال و مبهم این پدیده است که موجب شده است طیف گستردهای از گفتمان های متفاوت را از جریان های نوگرا، میانهرو و پذیرای تحول، تا رادیکالیسم نامتسامح و خشونت طلب را در برگیرد. پرسش اولیه ما در این پژوهش، این است که منظور از «اسلام سیاسی» چیست؟ در نظریههای متفکرین غربی، هویت اسلام سیاسی چگونه پیبندی میشود؟ اسلامگرایان نیز در ارتباط با «غیریت» متمایز از خود، یعنی «غرب»، چه هویتهایی یافتهاند؟ چه عواملی در «برساخته شدن» هویت سیاسی مسلمانان از سوی متفکرین غربی تأثیرگذار بوده است؟ فرضیه اصلی در پژوهش حاضر این است که «شناخت غرب از اسلام بیانگر انگارههای پدیدارشناسانه است که مبتنی بر روابط پیچیدة میان متن، کلام، شناخت اجتماعی، قدرت و جامعه است و در پرتو آن تصوراتی درباره «دیگران» در چارچوب گزارههایی قابل بیان ارائه میشود». بنابراین تمرکز بحث ما، بیشتر بر نحوه شکلگیری ایدههایی متمرکز است که دیدگاه غرب نسبت به اسلام سیاسی (به خصوص در یک دهة اخیر) از یک سو و دیدگاه اسلامگرایان را در ارتباط با غرب از سوی دیگر شکل داده است. بر این اساس با بهرهگیری از روش های «پدیدار شناسی» و «تحلیل گفتمان»، درصدد درک چگونگی شکلگیری الگوهای هویتی پیرامون اسلام سیاسی برمیآییم. در ادامه با نگاهی از درون، گفتمان های هویتی شکل گرفته را مورد کندوکاو قرار داده و نحوه به چالش کشیده شدن آنها را مورد مداقه و بررسی قرار می دهیم.
نگاهی پدیدارشناسانه به کاربردهای مفهومی عرفان
حوزه های تخصصی:
این جستار بر آن است تا از بازشناخت و وارسی کاربردهای مفهومی عرفان، در رویکردی پدیدارشناختی و با فرض اینکه عرفان در ذات خود پدیده ای است انفسی که عموماً فهم بسیط و مجملی از آن دارند، به ایضاح مفهومی عرفان نزدیک گردد و چنان که مقتضای این رویکرد است، بعد از بازشناسی ابعاد، اجزا و ویژگی های این پدیده پرابهام، فروع و اصول آن را معلوم گرداند، و در نهایت از این همه، به جوهره اصیل و اصلی عرفان عبور کند. از جمله نتایجی که از این بررسی فراهم آمده اینهاست: عرفان را در زبان های گوناگون و با نام های مختلف دست کم به شش مفهوم کلی فهم کرده و به کار برده اند که هر کدام شامل تقریرها و تلقی های مختلفی است.
عرفان را به مثابه آموزه، تجربه علم، راه نجات، نوعی معرفت ویژه، فرآیندی از تغییر و تحول فهم کرده اند. این کاربردها حکایت از وجود دو بعد معرفتی و وجودی ـ انفسی برای عرفان دارد. و نیز معلوم می کند عرفان مشتمل بر مؤلفه هایی همچون، تجربه ای مستقیم از حقیقت، فرآیند سیر و سلوک، آموزه های نظری و عملی، و ویژگی هایی مانند توصیف ناپذیری، گرایش به تفسیر معنوی و وحدانیِ هستی، رازوارگی و مؤلفه ها و ویژگی های فرعی دیگر است. عرفان در ذات و جوهره خود همانا نوعی معرفت مستقیم و تحققی (وجودی) به حقیقت وحدانی هستی می باشد. این بررسی، مؤلفه ها و ویژگی های فرعی و عارضی عرفان را بازشناخته و دورنمایی از شبکه مفهومی عرفان فراهم آورده است.
فلسفه علم پدیدار شناسی هرمنوتیک و پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اکنون افزون بر دو دهه است که سنت های دیگری در فلسفه علم (علاوه بر سنت تحلیلی) مطرحیت یافته اند. یکی از این سنت ها، فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک است که در تداوم جنبش پدیدارشناسی در حوزه فلسفه علم، به ظهور رسیده است. مقاله حاضر، ابتدا به بحث فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک پرداخته، نسبت این تفکر با تفکرات پوزیتیویستی و پساپوزیتیویستی را تشریح نموده، دیدگاه فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک را در خصوص علوم طبیعی وفق نظریات پاتریک هیلان، باز گشوده و در پایان نسبت پژوهش کیفی و فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک را مورد بحث قرار داده است.
وجود لنفسه در فلسفه سارتر
حوزه های تخصصی:
سارتر با پذیرش مفهوم «روی آورندگی» در فلسفه هوسرل اظهار می دارد که آگاهی عبارت است از آگاهی از چیزی. آگاهی همواره دارای متعلق است و به چیزی اشاره می کند که شناخته شده است. او، به واقعیتی به نام نومن که در پس فنومن ها یا پدیدارها قرار دارد معتقد نیست؛ و از سوی دیگر، پدیدارها را متکی به آگاهی یا فاعل شناسا نیز نمی داند. پدیدارها، خود تکیه گاه خود هستند. بدین ترتیب ما با دو نوع وجود مواجه می شویم: یکی آگاهی و دیگری متعلق های آگاهی یا پدیدارها. سارتر نوع اول را وجود لنفسه و نوع دوم را وجود فی نفسه می نامد. در این مقاله، پس از بررسی رهیافت پدیدارشناسانه سارتر، به ویژگی های وجود لنفسه از جمله عدم بودن و آزاد بودن؛ و همچنین به برخی از ساختارهای این نوع وجود مانند غیرشخصی بودن، غیرجوهری بودن و فقدان و میل، پرداخته می شود.
بررسی پدیدارشناختی پدیده چنار خونبار الموت قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله موضوع جاری شدن خون از درختی در زرآباد قزوین، معروف به «چنار خونبار» در روز عاشورا مورد بررسی انسان شناختی قرار گرفته است. نگارنده با تلقی موضوع به عنوان یک «پدیده اجتماعی تام» و با بهره گیری از تکنیک های مختلف، تلاش می کند از جنبه های مختلف، ابهامات را شفاف نماید. یافته های پژوهش چنین است: بر اساس آزمایش انجام گرفته، ماده مترشحه از چنار ماهیت خونی ندارد، بلکه صمغ ویژه ای است که بر خلاف سایر صمغ ها پس از جریان یافتن، خشک می شود. رابطه علی میان عاشورا و جریان صمغ اثبات نمی شود; حداکثر یک رابطه تقارن است; زیرا جریان صمغ در سایر ایام نیز قابل مشاهده است. آنچه بر مردم پدیدار می شود، حاصل نگرش آنها به موضوع بوده است و هیچ گونه تصنعی در بین نیست; از این رو هر آنچه مردم احساس می کنند، بیشتر از واقعیت به ذهنیت شان نزدیک است.
تبیین تجربه زیسته زنان وابسته به مواد مخدر از پدیده اعتیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وابستگی به مواد یکی از مسایل اجتماعی است که به صورت سنتی مردان را درگیر می نمود، اما تحولات سال-های اخیر که به تغییر موقعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زنان منجر شده است، به گسترش اعتیاد در بین زنان دامن زده است. پژوهش های پیشین در موزد وابستگان به مواد اغلب با رویکرد کمی و با اتکا به نظریه های روان شناختی و جامعه شناختی انجام شده اند. این پژوهش که در مورد زنان وابسته به مواد در شهر ساری انجام شده است، سعی کرده است تا تجارب زیسته ی زنان وابسته به مواد را با استفاده از روش پدیدار شناسی که یک رویکرد کیفی دارد، مورد شناخت و تبیین قرار دهد. نمونه ی مورد آزمایش 30 زن بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و مصاحبه های عمیق با آن ها انجام گرفت و سپس متن مصاحبه ها با استفاده از روش تجزیه و تحلیل ثم های استرابرت مورد تحلیل قرار گرفتند. از تحلیل تم به کدهای مفهومی، طبقات مفهومی و پنج تم اصلی(مثلث خانواده، فرد، اجتماع، طیف احساسی شادمانی- پریشانی، ورود به روابط اجتماعی در هم شکسته، ناتوانی در برابر اعمال فشار جامعه و عدم وجود توانمندی در زنان برای رویارویی با شرایط) دست یافته و بر اساس آن ها مدل تبیین پدیده ی وابستگی به مواد از دیدگاه زنان درگیر با آن استخراج شد.
رویکرد پدیدارشناسی در تجزیه و تحلیل پدیده های سیاسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تمرکز اصلی تحلیل پدیدار شناختی بررسی تجربه آگاهانه است و هدف آن توصیف تجربیات زندگی اجتماعی به همان صورتی است که در زندگی واقع شده اند. نوشتار حاضر در پاسخ به چیستی، نقش، جایگاه و کارکرد پدیدارشناسی در تجزیه و تحلیل پدیده های سیاسی بر آن است تا پدیدارشناسی را به منزله روش پژوهش کیفی مورد بررسی قرار دهد و فرایندها و عناصر اساسی آن را باز نماید.
پدیدار شناسی تجارب مادران در زندگی با کودکان ADHD(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زندگی با کودکان ADHD در خانواده، مسائل و مشکلات خاصی را برای مادران ایجاد می کند. هدف این پزوهش دستیابی به تجربه مادران کودکان ADHD در زندگی با آن ها بود. این مطالعه به شیوه کیفی، به روش پدیدارشناسانه، با نمونه گیری هدفمند و به وسیله مصاحبه ژرف نگر با 10 مادر که دارای کودک ADHD بودند، در مرکز مشاوره شمس تبریز، انجام شد.مصاحبه ها ثبت شده، سپس به صورت کتبی پیاده شدند و به روش هفت مرحله ای کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های حاصل از تجربیات مادران در زندگی با کودکان ADHDدر 4 مضمون اصلی «نابسامانی خانوادگی»، «نگرانی های اجتماعی»، «نگرانی های تحصیلی»، «احساسات منفی تجربه شده توسط مادر» و چندین مضمون فرعی خلاصه گردید. این یافته ها می تواند اطلاعات لازم را در خصوص منابع حمایتی و اتخاذ راهبردهای حمایتی و درمانی برای مادران کودکان ADHDجهت تامین سلامت روان آن ها فراهم نماید.
نقد و تحلیل پدیدارشناختی عرفان روزبهان با تأکید بر مبحث «تجلیات التباسی» در عبهرالعاشقین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیدارشناسی با همة گستردگیای که دارد، نمیتواند با همة ابعاد برای بازنمایی و تشریح رخدادهای شهودی (تجلیات) به کار آید. از این رو، ما این مقاله را تنها به بحث و بررسی درباره برخی از وجوه آن، یعنی وجه التفاتی و فروکاست و نیز ارتباط عین و ذهن -که در عرفان روزبهان بقلی در قالب وصل و فصل بیان میشود- محدود کرده و کوشیده ایم تا آنجا که ممکن است، از امکان های این روش برای شکوفایی و فعلیت بخشیدن به ظرفیت های عرفان اسلامی، به ویژه نقش شناختی تجلیات عرفانی مدد جوییم؛ و سرانجام، با اتکا به مبانی عرفانی- فلسفی یادشده در این روش، به برداشتی متفاوت از بحث تجلیات جمالی و جلالی (در قالب پدیدارهای التباسی) دست یابیم.
روی کرد پدیدارشناسانه سید حیدرآملی و رودلف اتو به «امر قدسی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آن چه پدیده ی دین را از سایر پدیده ها متمایز می سازد قداست آن است. موضوع اصلی این نوشتار بررسی روی کرد پدیدارشناسانه ی دو اندیشمند دین شناسِ خداباورِ مسلمان و مسیحی، یعنی سید حیدرآملی و رودلف اتّو (1869-1937) به «امر قدسی» است. برای رسیدن به نقاط اشتراک و امتیاز آن ها، ابتدا به تبیین فرآیند پدیدارشناسی و اقسام نگرش پدیدارشناسانه، به ویژه نگرش عاطفی و عقلانی به پدیده ی قدسی، پرداخته ایم. دیدگاه ها و انتقادهای صاحب نظران بررسی شده و در انتها، تفاوت ها و شباهت های رهیافت پدیدار شناسانه ی آن دو درباره ی «امرقدسی» ارائه گردیده است. در این تطابق، روشن می شود که هردو با تحویل گرایی مخالف اند و امر قدسی را «خودآشکار» می دانند، ولی بر خلاف نگرشِ صرفاً عاطفه گرایانه ی اتّو، سید حیدر هر دو نگرش عقلانی و عاطفی به «امر قدسی» را به گونه ای کامل تر و بدون تعصب دینی، ارائه داده است.