مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
تجلی
حوزه های تخصصی:
وحدت وجود را می توان مهم ترین گزاره اکثر مکاتب عرفانی دانست. البته مکاتب گوناگون عرفانی، در نوع جهان بینی و دستورالعمل های مربوط به سیر و سلوک، تفاوت هایی با یکدیگر دارند، اما ظاهرا در این آموزه، اغلب با هم اختلاف اساسی ندارند. اما، توجیه منطقی و عقلانی این امر با مشکلات بزرگی روبه روست و کمتر مکتب فکری ای توانسته است از عهده تبیین آن برآید، بلکه گاهی برخی با صراحت گفته اند: اساسا این امر توجیه عقلانی ندارد و امری غیرعقلانی است. در این مقاله، نخست به بررسی مکاتب مختلف عرفانی پرداخته، و تشابه آنها را در موضوع «وحدت وجود» و چند آموزه مهم و مرتبط با آن بررسی کرده ایم و سپس، کوشش ملاصدرا و استیس را در توجیه وحدت وجود به بحث گذاشته ایم.
بررسی مقایسهای عنصر نور در مثنوی با مهمترین آثار عرفانی ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است که جلوه¬های گوناگون معرفت¬شناختی و هستی¬شناختی عنصر نور را در مثنوی بررسی و آن را با آثار عرفانی مهم فارسی مقایسه کند. نتیجه کار نشان می¬دهد که مولوی بیشتر به جنبه¬های معرفتشناختی عنصر نور با تکیه بر قرآن و شریعت پرداخته است و تلقّی او از عنصر نور و توابع آن، هم با تلقّی اصطلاحی صوفیانی مثل علی بن عثمان هجویری و ابوالقاسم قشیری و هم با تلقّی هستیشناختی و معرفتشناختی ویژه امثال عینالقضات همدانی و احمد غزّالی و نیز نظام اندیشهای ساختارمند و منسجم تأویلی ابن عربی و پیروانش تفاوت دارد. مولوی هرچند به ویژگیها و ارزشهای معرفت¬شناختی عنصر نور از جنبه¬های مختلف اشاره دارد، اما از دید هستیشناختی از چهارچوب قرآن و حدیث پا را فراتر نمی¬نهد.
توحید از منظر افلوطین و عارفان مسلمان با تأکید بر آراء صدرالدین قونوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ۱۳۸۷ شماره ۱۳۳
حوزه های تخصصی:
وحدت یا کثرت هستی همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است که برای تبیین آن تلاشهای فراوانی انجام دادهاند. افلوطین از نظریه وحدت هستی جانبداری کرده است و از میان متفکران اسلامی میتوان به عرفای مسلمان به ویژه صدرالدین قونوی اشاره کرد که تبیین روشنی از وحدت ارئه دادهاند.
هدف از این نوشتار، یافتن شواهدی مبنی بر هماهنگی این دو نظام وحدتانگار، یعنی نظام فلسفی افلوطینی و عرفانی، میباشد. افلوطین همانند عارفان مسلمان معتقد است: «او» فوق هر تعینی است و به دلیل عدم تناهی و تمایز احاطی که دارد، در همه اشیا و در عین حال، ورای آنهاست. هستی در عین وحدت کثیر است و کثرات سایه و یا تجلّی حق هستند. توحید عرفانی و افلوطینی را نباید با پنتئیسم یکی شمرد. این مقال با رویکرد نظری و اسنادی به تحلیل موضوع مزبور در آثار عارفان مسلمان میپردازد.
وجود منبسط از دیدگاه عرفان اسلامی و حکمت متعالیه
حوزه های تخصصی:
نظام واره تجلی در مکتب عرفانی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده
تحلیل عالم به معنای ماسوی الله، پس از وحدت وجود، از اساسیترین مسائل عرفان نظری است. این نوشتار ضمن برشماری مقدمات لابدی بحث، تجلّی را به منزله نظامی که متصدی تبیین و تحلیل کثرات است، بررسی میکند.
ویژگی این مقاله، اتقان انتساب مدعیات به اهل عرفان وبه خصوص نحله محییالدینی است، این ویژگی از آنجا مهم مینماید که در برخی از یادداشتهای محققان، بعضی تصورات غیرواقعی، به گونه جازمانه به شیخ اکبر نسبت داده میشود. تنها راه پیشگیری ازاین آسیب پژوهشی در همه حوزهها از جمله عرفان نظری، التزام به طرح دقیق نظرات مورد تحقیق است، به گونه ای که آشکارکنندة عبارات اهل عرفان باشد. از این رو، روش نویسنده، توجه دو چندان به ذکر راویگونه کلمات شیخ اکبر و شارحان وی، آمیخته به تحلیل آنهاست.
اصول و مبانی تجربه ی دینی و عرفانی اسلام(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تجربهی دینی و عرفانی از اسرار و عجایب عالم انسانی بوده و کلید علم به این اسرار شناخت روح انسان است. به عقیدهی عرفا روح انسان مظهر تجلی خداوند بوده و انسان مرآت ذات، صفات و افعال خداوند میباشد. همچنین انسان عالمی است منطبق با کل عوالم هستی و لذا راه وصول به خداوند و دیگر حقایق ماورای طبیعی، که از آن به تجربهی دینی و عرفانی نام میبرند، سیر و سلوک انفسی است. مسیر این سیر و سلوک، روح و قوای روحی انسان است. عرفا قوایی نظیر خیال و واهمه
را مبدأ مکاشفات و الهامات میدانند و از نظر آنان کشف و شهود امری است ذو مراتب که بالاترین مرتبهی آن متعلق است به انبیا. بعضی از عرفا وحی و الهام و نیز مکاشفه و مشاهده را متمایز دانسته و معتقدند وحی مخصوص انبیا، الهام مختص اولیا و کشف برای اهل سلوک میباشد.
نقش خیال و خیال انگیزی در پرورش اندیشه
حوزه های تخصصی:
ملَک در سجده آدم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر درباره سجده ملائک به آدم ـ علیهالسلام ـ به تفاسیر مختلف (ذیل آیه 34 سوره بقره) یا آیات مربوط دیگر مراجعه کنیم متوجه باریک اندیشی های مفسران، و گاه اختلاف نظرشان درباره بعضی از مسایل آن می شویم. در دیوان حافظ فقط یک بار اشاره به این ماجرا شده است، و آن در بیتی از غزلی است که اغلب ابیاتش به تصریح یا به تلمیح، در خطاب با کسی است که گذشته از آراسته بودن به کمالات ظاهری و باطنی، وصف بارزش آن است که «در حسن او لطفی بیش از حد انسانی » در تجلی بوده است، و همین لطف خاص الهی سبب شده که ملائک در سجده آدم ـ برای پاک داشتن سجده خود از هرگونه شائبه شرک ـ زمین بوس او را نیت بکنند. هرچند حافظ پژوهان ـ تا آنجا که ما می دانیم و شرح نظراتشان بیاید ـ به سبب آسان نمایی بیت، به مسامحه از نکات آن گذشته اند. ولی اگر دقتنظر در کار آوریم معنی بیت را به علت داشتن بیان اجمالی، و ناشناخته بودن مخاطب، و وجود اشارات، در هاله ای از ابهام می یابیم؛ به این لحاظ سعی نگارنده، در این مقاله بر آن است که دقایق و ظرایف بیت را، ضمن نقل و بررسی نظرات شارحان ـ تا آنجا که مقدور است ـ بیان کند.
نقد عرفانی شعر نشانی سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سهراب سپهری، از معدود شاعران معاصر ایران است که به داشتن «عرفان مشربی» شهره است. این که «سهراب» شاعری با تاملات صوفیانه است، شکی نیست، اما این که منشا این «عرفان» کجاست، بین صاحب نظران اختلاف است. غالب منتقدان، عرفان او را متاثر از «عرفان هندوچین» می دانند و برخی دیگر نیز معتقدند، «آرا و نظریات او به شکل کاملا محسوسی با آرا و نظریات بزرگانی مانند ابوسعید ابوالخیر و مخصوصات مولانان شبیه است.».سه منظومه؛ «صدای پای آب»، «مسافر» و «نشانی» از اشعار عرفانی سهراب به حساب می آیند که شعر «نشانی» از برجستگی بیشتری برخوردار است. در مقاله حاضر از منظری دیگر و با بهره گیری از روش تحلیل و نقد عرفانی در صدد است تا بنیادهای عرفانی و آموزه های صوفیانه آن را با تعابیر و اندیشه های صوفیان قدیم ایران زمین سنجیده و رگه های عرفان اسلامی، ایرانی نظیر؛ تجلی، توحید ناب، معشوق ازلی، تقابل عقل و عشق، مقام حیرانی و ... را در آن به ضوح نشان دهیم.
علیت در حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد پاسخ به این سؤال است که اصل علیّت با کدامیک از نظامهای فلسفی « اصالت ماهیت»،«تباین موجودات» و «تشکیک وجود» سازگار است؟ و در صورت ابتناء آن به تشکیک وجود چه حکم و تفسیری پیدا می کند؟ جهت پاسخ به پرسش یاد شده باید گفت که علیّت مورد بحث در اینجا همان رابطة وجودی ذاتی میان دو چیز است و فلاسفة اسلامی جهت کشف و اثبات آن، سه راه در پیش گرفته اند: 1) اثبات آن با استناد به ممکن بالذات بودن ماهیت؛ 2) بدیهی اولی دانستن علیّت؛ 3) کشف حضوری آن از طریق وابستگی حالات نفسانی به نفس و تعمیم آن به حوزة بیرون از نفس با توجه به ابتناء هر برهانی به قبول اصل علیّت، نمی توان برهانی اقامه کرد، لذا طریق بداهت طریقی موجه است. علیّت به معنای مذکور، با هیچ یک از نظامهای اصالت ماهیت یا تباین وجودات به دلیل نبود رابطة ذاتی عینی میان متباینات، سازگار نبوده و فقط با تشکیک وجود، هماهنگ است و در این نظام نیز با توجه به عینیّت حقیقت علیّت با وجود علت، و عینیت حقیقت معلولیّت با وجود معلول، وجود معلول؛ عین فقر و ربط به وجود علّت و در واقع وجود علّت و معلول همان وجود مستقل و رابط است.
تبیین حکمی و عرفانی حدیث من عرف نفسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت نفس، به حکم حدیث شریف من عرف نفسه فقد عرف ربه رهنمون معرفت رب است از این رو بعضی از عالمان و عارفان به تبیین حکمی و عرفانی آن پرداخته اند. برخی آنرا از قبیل تعلیق به محال دانسته اند و بعضی به طرق گوناگون در صدد توجیه و تبیین کیفیت معرفت رب از راه معرفت نفس بر آمده اند. از نظر این گروه، معرفت فطرت، حدوث، امکان، حرکت، تجرد و فقر هستی نفس ما را به خدای متعال دلالت می کند و نفس از جهات جامعیت، احاطه، معیت، ظهور و بطون، علو و دنو، وحدت، فاعلیت و وجوه بسیار دیگر، ظلال و مثال باری تعالی است
انسان کامل از تجلی تا حلول
حوزه های تخصصی:
انسان، علت غاییعالم افرینش است. هر چند به صورت ظاهر در مرحله آخر افرینش قرار گرفته است ولیبه حسب معنی، نخستین خلقت است، زیرا مقصود از افرینش، ظهور صفات و افعال الهیاست و انسان مظهر این ظهور است. به اعتقاد مولانا، اگرچه در ظاهر میوه از درخت پدید میاید، اما مقصود اصلیاز درخت، میوه است. نیز در مورد انسان اوست که علت نهاییو ثمره افرینش است. این انسان که علت غاییافرینش است، محل تجلیصفات و اسما و افعال حقیقت مطلق است، اما دریغا که در تکاپویزندگیمادیاز لطیف ترین حقیقت روحانیخویش غافل گشته و مرات ضمیرش که تماشاگه جلوه هایسرمدیبود، از غبار تعینات مادی، پوشیده گشته است: عشق خواهد کین سخن بیرون بود اینت دانیچرا غمار نیست اینه غماز نبود چون بود زان که زنگار از رخش ممتاز نیست زدودن این غبار، نتیجه شور و شوقیاست که آدمیدر رهاییاز خود و نیل به عالم ملکوت دارد. با این شوق رهاییچنان در عرصه کشاکش تعینات نفس و جان، هم سو با جان به مقابله با نفس برمیخیزد که به مرحله فنا و بیخودیدست مییابد تا این که قبل از آن که بمیرد و قالب تن را رها کند، وجود را با هر چه در آن است از جسم و جان به پرواز در میآورد و مصداق این حدیث میگردد:موتوا قبل ان تموتوا» مولانا نیز با طرح داستان هاییچون بازرگان و طوطیو ... نشان میدهد که غایت سلوک عارف همین مرگ ارادیاست. این همان فنایدر وجود معشوق است که اتصال را برایاو ممکن میسازد. در این مقام است که سالک به شهود میرسد و آن چه میبیند و میشنود و انجام میدهد در حقیقت به حق است نه به خود. به نوعیاستغراق میرسد که ناشیاز حیرت عارف از مشاهده جلال حق است. رو که بییسمع و بییبصر توی سر تویچه جایصاحب سر توی در این مقام اگر عارف بخواهد غوغایدرونش را بازگو کند از آن جاییکه درک این عالم بیمتنها ورایحد آدم خاکیاست و فقط عارف کامل ان را درک مینماید، سخنان او صورت شطحیات بخود میگیرد وگرنه از دید مولانا، نغمه ایکه در درون انسان کامل است، انعکاس نغمه حق است و سخن حلاج در حقیقت اوایمرتعش تارهایوجودش بود، وجودیکه بیخودیرا تجربه میکرد، او نبود، حق بود. برمن از هستیمن جز نام نیست در وجودم جز توایخوش کام نیست به اعتقاد مولانا آن چه در این کمال، عارف بدان میرسد، استغراق در ذات حق است نه حلول زیرا در این مرتبه عارف به حق میپیوندد، جز به کل میرسد نه آن که کل گردد یا حق گردد.
خدا از نظر عرفان
حوزه های تخصصی:
«عرفان» علم خداشناسی وتوحید است. دراین مقاله به خداشناسیِ عرفانی پرداخته می شود و با نگاهی به نظریه های «وحدت وجود»و«وحدت شهود»،اصلی ترین عقیده هادراین باره بررسی وبانگاهی انتقادی به تحلیل های مخالفان پاسخ داده شده ونتیجه می گیرد که عارف، یکتاپرستِ واقعی است.ازنظر عارفان خدا«یکی» است(توحید خالص) که«دو» و«غیر» ندارد.(به قولی وجودلابشرط مقسمی است.) نباید درکنار وحدت به کثرت هم اصالت داد،زیرا هر نوع ثنویت وچندگانگی مردود است.خداوند، آن گنجِ مشتاقِ ظهور، هم باطنِ هستی (غیب، وحدت، تجلی بر خویش، فیض اقدس،حضرت اسماء) وهم ظاهرِ هستی (شهود، کثرت،خیال، فیض مقدس، مظاهر اسماء)،هم اول وهم آخر است. پس وجود وهستی واحد ویگانه است و غیر ازحق چیزی موجود نیست. به قولی حق، شخص است وعالَم (ماسوی الله) سایه اوست ودر اسماء متعدد، خویش رابر خویش عیان می سازد.(همه اسماء دلالت برمسمائی واحد دارند.) نوری است که انکشافْ ذاتی اوست. زیبارویی است که تاب مستوری ندارد، بلکه همان سایه ها نیز هم حق اند وهم غیرحق، مخلوقات آینه هایی هستند که جمال واسماء جمیلِ اورا نمایش می دهند وانسان تصویر کاملی از اوست. از ابوسعید خراز پرسیدند که خدارا چگونه شناختی؟گفت: ازراه جمع نقیضان. تمامت هستی هم اوست(هویاتشبیه) وهم «نااو» (هولاهو یاتنزیه) این همان نظریه «وحدت شخصی وجود» وهمان گفته عارفان ایرانی وابن عربی است که درک آ ن نیازبه ذوق عرفانی دارد.
«عرفان یهودی»(حَسیدیسم)
حوزه های تخصصی:
حسیدیسم شامل تصوف زاهدانه در دین یهود است. در دین یکتاپرستانه یهود زمینه نظریه های وحدت وجود، فیض و تجلی وجود داشته و در آیین حسیدی ظهور پیدا کرده که با تکیه بر تفسیر باطنی کتاب مقدس و پرهیزکاری و عبادت به سوی خداوند حرکت نموده و با راهنمایی صدیق ها که شخصیت هایی مقدس و روحانی بوده اند با اسرار و رموز معنوی آشنا گردیده اند. حسیدی ها دارای رهبرانی مقدس بوده اند که از راه زهد، تقوی، پرهیزکاری و خدمت به محروم ترین و فقیرترین اقشار جامعه، به تبلیغ در راه خداشناسی و عرفان پرداخته و عرفان و تصوف را در جهان یهودیت گسترش داده و قرن های متمادی این شور باطنی را زنده نگه داشته و تا به امروز ادامه داده اند و هنوز به ترویج آن مشغول هستند.
تحلیلی از راه یابی شرور در نظام هستی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به علت و کیفیت پیدایش شرور در نظام آفرینش پرداخته و ضمن بیان نظریه وحدت شخصی وجود یادآور می گردد نظام آفرینش از دید عرفان نظام تجلی و ظهور است و کثراتی که در عالم مشاهده می شود کثرت تجلیات و ظهور اسماء و صفات اوست و چون اسماء خداوند همه اسماء الحسنی می باشد در نگاه کلی به عالم همه چیز زیباست.پذیرش مطلب مذکور با مشاهده پدیده هایی چون سیل و زلزله و فقر و مرگ و ... در تقابل و تناقض نبوده و می توان با بررسی مصادیق شر و تحلیل ماهیت شرور به رفع شبهه مزبور پرداخت.شرور قابل تقسیم به دو دسته عمده است: 1ـ شربالذات 2ـ شربالعرضشربالذات عدم است و عبارت از اشیاء و پدیده هایی است که به دلیل فقدان برخی کمالات تصف به شریت می شود. شر بودن این اشیاء وصف سلبی آنهاست اما آنچه در آنها ظهور یافته جز خیر و زیبایی چیزی نیست. شرور بالعرض نیز عبارت از پدیده هایی است که به خودی خود نیکو بوده و تنها از سنجش آنها با اشیاء دیگر مفهوم شر دریافت می شود.طبق تقسیم مذکور ظهور هر شیء در عالم خیر و رحمت است و سراسر هستی جز زیبایی نمی باشد. علاوه بر این، تحلیل دقیق ماهیت شرور نشان می دهد آنچه از نظر ما شر نامیده می شود لازمه تحقق نظام هستی است به طوری که بدون آنها اصلاً نظامی در کار نخواهد بود
تقسیمات تجلی در قلمرو عرفان
حوزه های تخصصی:
مقصود تمام عارفان و سالکان از تحمل ریاضت ها و سختی های سلوک، رسیدن به حقیقت و قرب الهی است و تحقق این امر جز از طریق شهود و درون بینی امکان پذیر نبوده است. عرفان و تصوف به عنوان شاخه ای از دانش بشری جایگاهی مناسب برای بیان افکار و اندیشه های عارفان بوده و موجب ظهور تعاریف و اصطلاحات عرفانی فراوانی گردیده است. زمینه های فکری، مذهبی، اعتقادی، فرهنگی و عرفانی صوفیان در پیدایش این الفاظ رمزآلود موثر و تاثیرگذار بوده است. الفاظ و اصطلاحاتی را که متصوفه در کلام خود به کار برده اند، بیانگر چگونگی حالات و مقامات هـر یک از آنـان می باشد، و اگـرچـه گاه در ظاهـر گفتـه های آنها با یکدیگر متفاوت بوده و با الفاظ و عبارات گوناگونی بیان شده در واقع یک مقصود واحد را در برداشته است.
در این مقاله به بررسی اصطلاح «تجلی» و انواع آن، با توجه به مراتب دید برخی از عرفا اشاره شده است. «تجلی» از اصطلاحاتی است که عارفان با اشاره به آن، کیفیت دید و دریافت خود را از حق تعالی و ظهور او در عالم تعینات بیان کرده و کوشیده اند با درک اتصال خود به مبدا وجود، مقدمات قرب خود را به حق فراهم سازند. با توجه به این امر که سلوک امری فردی و تجربی است، اظهار دریافت ها و ادراک های عرفا در این باره به گونه های متفاوت و در عین مشابه انجام شده است.
تجلی آیینه در ادبیات عرفانی ایران
حوزه های تخصصی:
از نگاه عارفان بزرگ ایران زمین، جهان، در تمام تجلیات پیدا و پنهان خود، هیچ جز آیینه حق تعالی نمی تواند بود. اینان به هر چه می نگرند و به هر چه اندیشه می کنند او را می بینند و او را فرا یاد می آورند. به باور آنان، خداوند به ما دو چشم داده است تا هم او را در بی سیمایی وحدانی او مشاهده توانیم کرد و هم در مجالی کثرات توانیم دید. در نگاه آنان، عوالم غیب و شهادت، صغیر و کبیر و .... همه حقیقت او را باز می نمایند و جزء و کل، آیینه وجود ذیجود اویند. آری:
عالم آیینه راز است، چه پیدا چه نهان
تاب اندیشه نداری به نگاهی دریاب
تجلی «تجلی» در شعر شهریار
حوزه های تخصصی:
عرفان به عنوان حرکتی درونی از بنده سوی خالق، که در حقیقت همان سیر و سلوک و تصوف است، در اندیشه های معاصرین نیز همچون سده های صدر اسلام یافت می شود. استاد شهریار نیز با توجه به پرورش در خانواده باورمند و دین مدار، دارای پایه های باوری محکمی بود و دلبستگی ویژه ای به وادی عرفان و رهنمود های آن داشته است و در کلام خود در صدد بیان این هدف کلی است که انسان همواره در پی ادای حق بندگی و رسیدن به حقیقت و معبود است.
«تجلی» از اصطلاحاتی است که عرفا با آن، کیفیت بینش و دریافت خود را از دریای معرفت و شناخت حق تعالی و ظهور وی در عالم تعینات بیان می کنند و شهریار نیز به مقوله «تجلی» به عنوان یکی از مبانی سیر و سلوک و عرفان نگاه ویژه ای داشته است که در این مقاله در حد مجال گفتار به این بحث پرداخته خواهد شد.
بازتاب مفاهیم عرفانی واخلاقی درشعر هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله برآنیم تا به بررسی جایگاه سخنان عارفانه ومفاهیم اخلاقی در اشعار هوشنگ ابتهاج (1306) بپردازیم.
انسان کامل ازنظر ابتهاج آن عاشقی است که به تعبیر او ایمان خلیلی دارد. از مرگ نمی هراسد و در بلای عشق وپیمانی که روز الست با او بسته اند، ثابت قدم وصبور باشد.
تجلی خداوند متعال در همه پدیده ها ودریافت اسم اعظم در هر موجودی، نکته ای است که در سخنان ابتهاج یافت می شود. این گفته نشان دهنده آن است که جهان را از دیدگاه عارفان و حکیمان مظهر اسماءالله بدانیم.
اهمیت دادن به دل وتهذیب آن از رذایل،قطع تعلقات نفسانی ودنیوی،دوری از خلق وخلوت گزینی برای دریافت تجلی خداوند متعال دردل، نکته درخور توجه دیگری است که ابتهاج بدان نظر داشته است.وی دل را بهترین مرید وراهنمای سالک در مسیر سلوک معرفی می کند و بر آن است که از طریق راز ونیاز واشک و آه، می توان دل را مصفا ساخت وبه دیدار دلدار راه یافت.
این بررسی با توجه به مجموعه آثارابتهاج تاپایان دفتر سیاه مشق (4 )انجام پذیرفته است.
نقد نظریه «متناقض نمایی تجارب عرفانی» استیس در عرفان اسلامی؛.با تاکید بر آرای ابن عربی
حوزه های تخصصی:
این مقاله، نظریه متناقض نمائی تجارب عرفانی که توسط استیس، مؤلف کتاب «عرفان و فلسفه»، ارائه شده است را با توجه به مباحث عرفان اسلامی، به نقد کشیده و نشان می دهد این نظریه که متضمن غیرعقلانی بودن عرفان است، با مبانی عرفان اسلامی سازگار نیست. دلیل اصلی این عدم تطابق، نگرش نادرست استیس در تفسیر اندیشه وحدت وجود می باشد که در آن، تفکیک عمیق مقام احدیت و واحدیت را ناشی از توجیه عرفا دانسته و به هیچ می انگارد؛ حال آن که این تفکیک، به ویژه در عرفان اسلامی، ناشی از تفکیک وجود و مظاهر آن است.
وجود حقیقتی یگانه و موصوف به وحدت است، و مظاهر وجود متکثر و موصوف به کثرت هستند. کثرات از حیث هستی، اضافه و عین الربط به آن هستی یگانه بوده و هستی مستقل ندارند. از این رو، نظریه «وحدت در عین کثرت» حامل هیچ-گونه تناقضی نیست؛ هر چند که وحدت ضدین در ساحت هستیِ احد را به عنوان یک ضرورت عقلی می پذیرد.